به جشنواره ی شعر، داستان و نقد ادبی که از سوی کانون نویسندگان ایران در تبعید برگزار می شود خوش آمدید. این جشنواره در کشورهای امریکا در ( برکلی )، انگلیس در(لندن )، سوئد در ( استکهلم )، فرانسه در( پاریس )، کانادا در(تورنتو ) و آلمان(فرانکفورت) برگزار می شود. برای آن که پیوستگی ی جهانی جشنواره روشن باشد و در عین حال هموندان کانون برای آشنایی بیشتر با یکدیگر بتوانند در برگزاری ی کشور های مختلف شرکت کنند، برنامه ها در طول ماه های اکتبر و نوامبر برگزار می شود و آخرین شب برگزاری در ۴ دسامبر در فرانکفورت آلمان خواهد بود.
این یکی دیگر از کوشش های کانون نویسندگان ایران در تبعید، در راستای هدف ها ی مندرج در منشور آن است که دفاع از آزادی بی حصر و استثنای اندیشه و بیان و مبارزه با سانسور و اختناق مبانی اصلی آن را تشکیل می دهند.
این هدف ها نخستین بار در سال های چهل از سوی صاحبان قلمی که آزادی اندیشه و بیان را محق ترین حقوق انسانی ی خود می شناختند مطرح شد. حکومت پیشین می خواست قلم، و صاحبان قلم را در راستای تائید نظرات و مقاصد خود در به اصطلاح کنگره ای گرد هم آورد. قلم به دستان مدافع آزادی اندیشه و بیان در اعتراض به این ترفند، خود گرد هم آمدند و در بیانیه ها و اطلاعیه هایی که در دفاع از آزادی بی حصر و استثنا ی اندیشه و بیان و اعتراض به خفقان و سانسور منتشر کردند جمع خود را کانون نویسندگان ایران نامیدند. آن ها به قدرت مستقر حاکم نه گفتند، در برابر سرکوبگری های آن به اعتراض ایستاد ند. و همین سبب شد که هرگز اجازه ی فعالیت آزادانه نیافتند .
وقتی هم که جمهوری اسلامی بر مسند قدرت نشست کار بر همین منوال رفت. خمینی خیلی زود دریافت قلم و صاحب قلمی که سر بر آستان قدرت حاکم پیشین نسوده بود، آستان بوس قدرت از راه رسیده هم نخواهد شد. پس در نخستین فرصت در نطق مشهورش در خرداد ۵۸ فرمان داد که بشکنید این قلم ها را و این شد مبنای سیاست سرکوب بی وقفه ی حکومتی درباره ی کانون نویسندگان ایران و قلم و صاحبان قلمی که در آن گرد آمده بودند.
سعید سلطانپور، شاعر، نویسنده، کارگردان تئاتر و از اعضای هیات دبیران کانون در آغازه ی کشتارهای دهه ی ۶۰ یعنی در خرداد آن سال دستگیر و اعدام شد. دفتر کانون به غارت پاسداران حکومت اسلامی رفت و تعطیل شد. بسیاری نویسندگان تحت شدیدترین پیگردها قرار گرفتند. و بسیاری سر انجام به تبعید پرتاب شدند. چند تنی هم از اینان بودند که در خارج از ایران کانون نویسندگان ایران در تبعید را بنیان نهادند.
آنان همان خواست هایی را که منشور کانون در ایران بر آن ها استوار بود مبنای تلاش های آتی ی خود ساختند و در اطلاعیه ی «اعلام موجودیت » کانون نویسندگان ایران در تبعید که در تابستان ۱۳۶۱ منتشر شد ایرانیان و جهانیان را مورد خطاب قرار دادند. آنان نوشتند:
ایرانیان! جهانیان!
ما اعضای کانون نویسندگان ایران در تبعید با توجه به اینکه هیولای توصیف ناپذیر جمهوری اسلامی از لحظه ی تولد بر هستی ی تاریخی میهن ما پنجه افکنده و با غریزه ی تخریبی سیر ناشدنی اش به انهدام میراث های فرهنگی و هنری پرداخته است، با توجه به این که سرزمین میهن ما را به میدان عظیم اعدام تبدیل کرده است، میدانی که در آن بی هیچ وقفه خرد و کلان، زن و مرد و ملیت های ایرانی به مجرد گمان کمترین مخالفت کشتار می شوند و توجه به این که سرفصل های زیر در دستور کار این نظام گورزاد کور دل قرار دارد:
– تجاوز مستمر و بی سابفه به حقوق و حرمت انسانی از نظر فکری و عقیدتی و مدنی
– سرکوب تمام نهادها و سازمانهای ملی، دمکراتیک، مترقی و ضد امپریالیستی
– تعقیب، دستگیری، حبس و اعدام اهل علم، هنر، فرهنگ و قلم و توقف کامل هر نوع فعالیت علمی، فرهنگی و هنری
– مداخله ی همه جانبه در کلیه ی شئون زندگی روزمره ی مردم کشور
وظیفه ی قاطع ما است که بیش از پیش رودرروی این چنین اختناق و استبداد ی بایستیم و حال که کانون نویسندگان ایران هم چون دیگر نهادهای ملی و دمکراتیک زیر آوار یورش وحشیانه ی رژیم از هم پاشیده و عملا امکان فعالیت علنی از کانون سلب شده است حضور خود را در میدان مبارزه ِ پیگیر با تعهدی که نسبت به سرنوشت مردم و میهنمان داریم در چارچوب منشور کانون نویسندگان در خارج کشور اعلام می کنیم و هم چنانکه با رژیم آزادی کش و وابسته ی سلطنتی مبارزه می کردیم، با رژیم آزادی کش جمهوری اسلامی نیز با دستمایه های فرهنگی و هنری به مقابله می پردازیم و هم میهنان و اهل هنر و قلم در خارج کشور را به همکاری فعال دعوت می کنیم و همه نویسندگان و هنرمندان و آزادیخواهان جهان را به یاری می طلبیم.
از میان کسانی که این اطلاعیه را امضا کردند، غلامحسین ساعدی، هما ناطق و رضا مرزبان در تبعید دق مرگ شدند و غفار حسینی در ایران به دست مامورین امنیتی جمهوری اسلامی جان باخت. همین جا یاد این یاران و دیگر یارانی را که در طول این سال ها دور از میهن و در تبعید از میان ما رفتند گرامی می داریم.( لطفا دوستان اسامی دیگر یاران از دست رفته را تکمیل کنند )
این که چرا نویسندگان گرد آمده در کانون از همان آغاز بر آزادی بی حصر و استثنای اندیشه و بیان و مبارزه با خفقان وسانسور تاکید گذاشتند بسیار روشن است. فقط در آزادی بی حصر و استثنای اندیشه و بیان است که قلم می تواند روشنگر، هشدار دهنده و آگاه کننده و مدافع محق ترین حقوق انسانی ی جامعه باشد. اینکه حکومت های سرکوب گر هم ، چرا با چنین قلمی سر ستیز دارند روشن است. روشنگری، آگاهی دهی و دفاع از حقوق انسانی جامعه، با حیات حکومت هایی مانند جمهوری اسلامی که مبانی شان بر بازتولید واپس ماندگی و ناآگاهی وسیع اجتماعی بنا شده مباینت اساسی دارد.
در تمام این سال های این حکومت نه قلم و نه قلمزن از سرکوب های بی وقفه ی حکومتی در امان نبوده و نیستند. به عنوان نمونه به کانون نویسندگان ایران نگاهی بیاندازید. این کانون به مثابه یک تشکل دمکراتیک مانند دیگر تشکل های دمکراتیک کارگری، زنان، دانشجویان، معلمین و … از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیست. آخرین نمونه اش این که کانون تصمیم به برگزاری ی مجمع عمومی خود برای انتخاب هیات دبیران خود داشت .چند تن از هیات دبیران کانون بارها به اداره های امنیتی احضار و مورد بازجوئی های طولانی قرار گرفتند و به آن ها اخطار شد که نه تنها مجوز داده نمی شود که در هیچ محلی نباید به انجام این امر بپردازند. حتا اجازه ی گرد آمدن در خانه یکی از اعضای خود را هم ندارند. اطلاعیه ی اعتراضی کانون نویسندگان ایران در این مورد را هنوز روی بسیاری از سایت ها از جمله سایت کانون نویسندگان در تبعید می توان دید.
در جمهوری اسلامی جان صاحب قلمی که قلم خود را در مدح و ثنای حاکم و حکومت به کار نگیرد از گزند های حکومتی ایمن نبوده و نیست. برنامه های هویت و چراغ که مقدمه چینی بری امحاء گروهی ی صاحبان قلم بود، توطئه ی پرتاب کردن اتوبوس نویسندگانی که در سال ۷۸ عازم ارمنستان بودند نمونه هایی از کارکردهای حکومتی در این مورد هستند. پرونده های سلاخی دگر اندیشان سیاسی و فرهنگی که با عنوان قتل های زنجیره ای در حافطه ی تاریخی ی مردم ایران ماندگار شده است، تا یک دادخواهی ی عادلانه هم چنان مفتوح خواهد ماند.
فهرست بلند بالائی از نام نویسندگانی که در جمهوری اسلامی هستی خود را بر سر قلم و در دفاع از آزادی قلم نهاده اند می توان بر شمرد. سعید سلطانپور که نخستین جانباخته ی کانون نویسندگان بود، حسین اقدامی، محمد جعفر پوینده، غفار حسینی، حاجی زاده شاعری که در هنگام سلاخی اش فرزند نه ساله ی او که در کنار پدر خوابیده بود بیدار شد و به همین دلیل او را هم به قتل رساندند، پیروز دوانی، حسین زال زاده، سعیدی سیرجانی، مجید شریف، احمد میرعلایی، محمد مختاری. چند یاد و نام از میان بسیارانی که یاد و نام ماندگار همه جانباختگان در این راه را تداعی می کند.
در بازشماری ی ابزار سرکوب قلم، سانسور در هر زمینه ی فرهنگی که نگاه کنید بیداد می کند. کتاب باید در مرحله ی اول اجازه ی انتشار بگیرد. گاهی این مرحله سال ها طول می کشد و از مجوز خبری نیست. هیچ پاسخی هم به پرس و جو ها داده نمی شود. هیچ کس از تعداد کتاب هایی که در این مرحله در دهلیزهای بلاتکلبفی خاک می خورند آگاه نیست. بیرون کشیدن واژگان و حذف عبارتی و جمله ای و صفحه ای و حتا فصل و فصولی از یک کتاب امری شناخته شده و عادی است. اگر اثری از این هفت خان سلاخی ی فرهنگی گذشت و منتشر شد ممکن است که ناگهان از دسترس عموم جمع آوری شده و به محاق توقیف برود. کتاب هایی که یک یا چند بار تجدید چاپ شده اند در چاپ بعدی یا با حذف های جدیدی روبرو می شوند و یا اصلا اجازه ی انتشار پیدا نمی کنند.
وقتی به این سرکوب و سانسور، تنگناهای وحشتناک معیشتی را که موجب حذف خریدن کتاب از سبد خرید خانوار می شود اضافه کنیم می توان دریافت که چرا تیراژ چاپ کتاب در یک جامعه ی هشتاد میلیونی به پانصد و سی صد و حتا صد سقوط می کند.
همین جا مناسبت دارد به توطئه ی جدید حکومت در این زمینه اشاره ای بشود. روحانی رئیس جمهور اخیرا در نطقی پیشنهاد می کند که کار سانسور کتاب به خود ناشران سپرده شود. یعنی دست اندرکاران چاپ و نشر سانسورچی بشوند و کار مفتشان عقیدتی ی حکومت را آسانتر و سبک تر کنند.
برای توجه دادن به همین ترفند است که کانون نویسندگان ایران در تبعید سئوالاتی را در باره ی سانسور در میان اهل قلم در خارج از کشور مطرح کرد ه و هم اکنون در کار گردآوری نظرهای صاحب نظران در این مورد است که آن ها را به تدریج در سایت کانون منتشر خواهد کرد.
روز نامه و نشریه وضعیتی بهتر از کتاب ندارند. توقیف گروهی ی مطبوعات (مثلا یک بار ۹۷ روزنامه و مجله) امر مکرری در جمهوری اسلامی است. به زندان کشیدن روزنامه نگاران، محاکمه ی آن ها در به اصطلاح دادگاه هایی که هیچ یک از معیارهای دادرسی در آن ها وجود ندارد و احکام حبس های طولانی همه از مشخصه های رفتاری ی این حکومت با آنان است. ایران بارها به عنوان زندان روزنامه نگاران جهان شناخته شده و خامنه ای رتبه ی اول زندانبانی ی روزنامه نگاران جهان را از آن خود کرده است.
ایجاد انواع مضیقه ها، موانع گوناگون و مشکلات عدیده فقط در محدودی نوشتن و نویسندگی نیست. در دیگر زمینه های هنری مانند موسیقی، تئاتر و به ویژه در زمینه ی حصار کشی برای عدم دسترسی به اینترنت و شبکه های مجازی نیز سانسور بی وقفه در کار است.
اما هر چند که این نظام گورزاد کور دل می کوشد که جامعه را در چنبره ی واپس ماندگی های تاریخی و عقیدتی نگاهدارد، مردم مشتاقانه به افق های آزادی و آگاهی های فرهنگ انسان معاصر چشم دوخته اند. نمونه روشن، کانون نویسندگان ایران به مثابه نمادی از نهادهای دمکراتیک که هم چنان در راه تحقق منشور خود تلاش می کند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید این جشنواره را در شهرهای مختلف جهان در احترام به یاد ماندگار آن همه جان های شریف که در بیدادگری های این حکومت پر پر شده اند، در محکوم کردن جمهوری اسلامی، حکومتی ضد انسان و انسانیت که هیچ یک از حقوق محق انسانی را بر نمی تابد، در دفاع از آزادی بی حصر و استثنای اندیشه و بیان و مبارزه با سانسورو اختناق که منشور کانون است، و به مثابه گامی هر چه هم کوچک در همپائی با همه آزادی خواهان و عدالت جویان ایران و جهان که پویا و پیگیر در تلاش هستند، برگزار می کند.
۱۹ مهر ۱۳۹۵ ، ۱۰اکتبر ۲۰۱۶
هیات دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید