اکنون مدت هاست که کشمکش داغی بین جناح های حاکمیت برای کنترل بر دانشگاه ها و فضاهای دانشجویی برقرار است. روحانی اخیرا در استان گلستان گفته بود اگر لازم بود ۵۰ وزیر را هم معرفی می‌کردم زیرا برای تحقق وعده‌هایم از حرکت باز نخواهم ایستاد. چکیده دعوای مجلس با دولت را می توان در یک جمله چنین خلاصه کرد: دانشگاه جای شوخی نیست. علم الهدی امام جمعه دریده و درشت گوی مشهد، در مورد۱۶ آذر چنین خطبه خواند:”مدیران دانشگاه ها نباید اجازه دهند عده‌ای به اسم حمایت از جنبش دانشجویی، دروازه دانشگاه های کشور را بر روی ضد انقلاب باز کنند. دانشگاه جای تریبون‌سازی برای ضدانقلاب، ضد نظام و ضد ولایت‌فقیه نیست. جای عناصری که می‌خواهند جنبش دانشجویی را مصادره کنند، در دانشگاه های کشور نیست (چون قبل از آنها مصادره شده است

16azar-H!). “

وی افزود: هر سال همزمان با ۱۶آذر و روز دانشجو، عده‌ ای لاییک و جریان های سیاسی قدرت طلب و فرصت‌طلب به اسم حمایت از جنبش دانشجویی، به‌دنبال آن هستند که قشر عظیم و سرنوشت‌ساز دانشجو و دانشگاهی را با اهداف خود همسو کنند. اگر بنا باشد مدیران دانشگاه ها با تساهل و تسامح و به ‌خاطر گرفتن ژست در مقابل ضدانقلاب، در دانشگاه ها برای آنان تریبون‌سازی کنند، مردم انقلابی بیدار و هشیار، دانشگاه ها را تطهیر می‌کنند …علم‌الهدی افزود: در سال ۱۳۵۸ وقتی گروه های الحادی و التقاطی در دانشگاه تهران سنگربندی کردند تا دانشگاه را تصاحب کنند، مردم انقلابی افراد ناشایست را بیرون ریختند و چهار سال در دانشگاه ها بسته ماند و دانشگاه آماده انقلاب فرهنگی شد. وی با اشاره به ۱۶آذر سال ۱۳۸۸ گفت: در این روز عوامل مزدور به اسم بزرگداشت جنبش دانشجویی، این جنبش را مصادره کرده و اقدام به پاره کردن عکس امام راحل نمودند.

بسیج دانشجویی در دانشگاه امیرکبیر “همایش جنبش دانشجویی، شصت سال مرگ بر آمریکا” را با دعوت از کسانی چون حسن شریعتمداری و ضرغامی تدارک دیده است، دولت و حامیان او هم به نوبه خود برنامه ای با حضور روحانی را تدارک دیده اند. حال پرسیدنی است در شرایطی که چنین قشقرقی بین باندهای حاکمیت برای کنترل دانشگاه ها و دانشجویان جریان دارد، خود دانشجویان که موضوع این جدال ها هستند چه می کنند و جنبش دانشجویی در چه شرایط و حال و هوایی قرار دارد؟ در همین رابطه بجای بحث های کلی بهتر است از خلال دو رویکرد و نقد آنها نگاهی داشته باشیم به جنبش دانشجویی در سه پرده:

مجلس اسلامی که به سنگر تمام عیار باندهای افراطی و شبه فاشیستی حاکمیت و باج خواهی آنها تبدیل شده است، سرانجام در نبرد خوان پنجم به وزیر پیشنهادی روحانی، در پی توافق و قول و قرارهای پشت پرده و مرزبندی در صحن مجلس به فتنه گران، گزین تیم همکارانش از میان حلقه های وفادار به نظام و انقلاب و رهبری و کسانی که به ویروس فتنه آلوده نباشند، و البته اینکه کاری هم به بسیج دانشجویی نداشته باشد، توانست سرانجام در حالی که چفیه بسیجی ها را بر دوشش افکندند، رأی اعتماد مجلس را به دست بیاورد. این کشاکش ها آشکارا نشان دهنده نبرد سنگینی است که بین دو جناح برای کنترل دانشگاه ها جریان دارد. در مورد معرفی وزیر پیشنهادی چهارم اکثریت نمایندگان مجلس پیشاپیش دولت را تهدید کرده بودند که به وزیر پیشنهادی او رأی نخواهند داد و ۸ تشکل اصول گرا در نامه ای به روحانی نسبت به چالش دولت با مجلس هشدار داده بودند و خواهان معرفی فرد مناسب دیگری شده بودند. آن ها در این تلاش خود مثل همیشه آشکارا از حمایت باندهای اطلاعاتی- امنیتی برای پرونده سازی و پشتیبانی تبلیغاتی رسانه ها و سایت های وابسته به سپاه و بسیج و اصول گرایان برخوردار بودند و مصمم بودند که هرکس که به آنها باج لازم را ندهد با مارک اصحاب فتنه از دور خارج کنند. در این میان سیاست مدارا و چانه زنی های پشت پرده دولت با رقبای خود، و یا عقب نشینی ها برای پرهیز از درگیری مستقیم، مثل پایین کشیدن فتیله افشای بورسیه ها و یا آمادگی شماری از معاونان و مسئولان برگزیده شده در وزارت علوم توسط دولت روحانی، برای جلب رضایت و کسب رأی نیز کارگر نیفتاده بود و حتی موجب زیاده خواهی و جری تر شدن مجلسیان هم شده بود. تازه عبور از خوان رأی اعتماد به معنی تثبیت موقعیت وزیر هم نیست. چنانکه نمایندگان به صراحت اعلام می داشتند که اگر هر وزیری هم رأی بیاورد، چهار چشمی رفتارش را رصد می کنند و اگر مطابق وعده هایش در کمیسیون های مجلس عمل نکند، نمایندگان هم چون وزیر قبلی آبخورش را خواهند گرفت و معزولش خواهند کرد. دعوا هم فقط بر روی شخص وزیر نیست، بلکه شامل برنامه و عملکرد و گزینش ها و جهت گیری های سیاسی و در مرکزآن ها، تداوم فضای پادگانی بر دانشگاه ها است. در اصل مشکل از آنجا برمی خیزد که جناح حاکم و شخص خامنه ای به کمتر از کنترل تمام عیار فضای دانشگاه ها به عنوان خط قرمز خود راضی نیستند. کابوس رها شدن دانشگاه از سیطره حاکمیت کابوس بزرگی است. این کابوس ریشه در تحولات همان فردای انقلاب اسلامی دارد. زمانی که حتی جامعه در اوج توهم خود نسبت به حاکمیت جدید و خمینی قرار داشت، رژیم در بیشتر دانشگاه ها و از جمله دانشگاه تهران در اقلیت بود و به قول علم الهدی ناچار شدند چهار سال به عنوان انقلاب فرهنگی و تطهیر، درِ دانشگاه ها را تخته کنند. در دولت های خیلی خودی این مشکل از طریق گزین رؤسا و مسئولین دلبخواه و سرسپرده در همه سطوح به این جناح حل و فصل می شد، اما در دولت های محلل و بحران، معرکه جنگ فرسایشی بین دو جناح برای کنترل فضای دانشگاه ها داغ تر می شود. اکنون رژیم حتی تحمل جا پایی برای اعتدالی ها نیز ندارد. بی احتیاطی نباید کرد، مگر نه این است که یک کشتی در میان امواج توفانی چه بسا با پیدا شدن روزنه کوچکی بر دیواره هایش ممکن است غرق شود.

در همین رابطه بهتر است از خلال دو رویکرد و نقد آنها نگاهی به جنبش دانشجویی بیافکنیم.

وضعیت جنبش دانشجویی در سه پرده!

پرده اول: برگزاری مراسم دولتی امسال دانشگاه تهران به مناسب آغاز سال تحصیلی جدید، می تواند تصویری از وضعیت و شرایط حاکم بر محیط های دانشجویی ارائه دهد:

تعداد حاضران در سالنی نه چندان بزرگ که حتی نتوانست همه صندلی های آن را پر کند، عدم حضور نمایندگان تشکل ها و سخن گویان دانشجویان و اساتید، صحبت های کم رمق دو سخنران دست چین شده دانشجویی و اساتید، ایجاد فاصله و حائل بین محوطه مراسم و محیط اطراف آن توسط نیروی حراست دانشگاه، که بیانگر نگرانی رژیم از احتمال وقوع اعتراض بود. امنیتی بودن فضای حاکم بر مراسم کاملا محسوس بود و در تقابل آشکار با این ادعای حسن روحانی که مدعی بود سعی کردیم در سال گذشته فضای امنیتی دانشگاه ها را کم و کمتر کنیم. معلوم بود که رژیم مصمم است اجازه ندهد که همچون بزرگداشت۱۶آذر سال گذشته، گوشه ای از شعارهای اعتراضی دانشجویان بهنگام پخش مستقیم سخنرانی رییس جمهور، به نحو ناخواسته از صدا و سیما پخش گردد! فضای پلیسی چنان بود که حتی سخنران دست چین شده دانشجویی هم نتوانست متن سخنانش را به دلیل مصادره آن توسط حراست دانشگاه، با خود به همراه داشته باشد! و ناچارگشت که به قول خودش بالبداهه سخن بگوید! به راستی روحانی آمده بود تا در این فضای سرد و کسالت آور چه بگوید و به کدام دست آوردهایش ببالد؟!

پس از گذشت یک سال از روی کار آمدنش به نظر می رسید که حتی برگزاری یک مراسم تشریفاتی دانشجویی نیز از حیطه کنترلش خارج بوده و حتی اندک فضایی هم که بتواند پز دموکراسی بدهد برایش وجود نداشت. او که چنته اش برای ارائه دست آوردی قابل اعتنا در طی یکسال گذشته خالی بود و بر فضای سنگین حاکم بر این مراسم و نمایشی بودن آن نیز واقف بود، بناگزیر در سخنان خود با اظهار تأسف نسبت به عدم حضور تشکل ها و سخن گویان دانشجویی، به فضای سنگین امنیتی حاکم بر این مراسم اذعان کرد. او با تأکید بر اهمیت وجود نقد در دانشگاه ها و نقش دانشگاه های زنده و پویا در پیشرفت کشور و ضرورت تعامل با دانشگاه های خارج کشور و تأکید بر ضرورت نقد علمی به جای سیاست حذف و به طور مشخص با انتقاد به سیاست حذف رشته های علوم اجتماعی و علمی به جای نقد آن ها پرداخت، و این که از تک حلقه ها زنجیر درست نمی شود (اشاره به تعداد مقالات علمی که خامنه ای و جناح حاکم به عنوان شاخص رشد علمی دانشگاه ها به آن مباهات می کنند). او هم چنین با تفصیل به فشارهایی که در طی یک سال گذشته به دولت او وارد شده و از چالش های گزینش چهار وزیر و سرپرست، و اهلا و سهلا گفتن و سر فروآوردن خود برای حفظ آرامش دانشگاه ها و از جمله پرده برداری از بورسیه ها که موجب عزل”وزیر دانشمندش” شد سخن گفت و با تقلید از یکی از آیه های قران به طنز افزود، بورسیه! و ما ادراک ماالبورسیه! [بورسیه! و تو از بورسیه (و رانت نهفته در آن) چه می فهمی!]، تلاش کرد که این کارشکنی ها را به عنوان دلایل عدم موفقیت در اجرای وعده هایش نسبت به دانشگاهیان عنوان کند. در حقیقت روحانی که می دانست فضای دانشجویی و دانشگاه ها به دلیل عدم تحقق وعده هایش ناخشنود و خشمگین است و حتی امکان ابراز آزادانه این نارضایتی در مراسم گشایش سال تحصیلی جدید هم از آن ها گرفته شده است، تلاش داشت که با توسل به گفتار درمانی و نصیحت مخالفان خود و تأکید بر آن که وعده هایش را فراموش نکرده است، وضعیت تدافعی و آچمز شده خود را توجیه کند. البته گوشه ای از بازتاب نارضایتی دانشجویان را می شد، در چند پلاکاردی که دانشجویان معدودی توانسته بودند با خود به محوطه سخنرانی بیاورند و با شعارهایی چون روحانی وعده هایت را فراموش نکن و دانشگاه بیدارست، دانشگاه پادگان نیست … مشاهده کرد. بدیهی بود که این نوع دستاویزها برای توجیه تداوم وضعیت پادگانی دانشگاه ها، نمی توانست مورد پذیرش دانشجویان باشد. آن زمان که روحانی وعده غیرامنیتی کردن دانشگاه ها را می داد، دشمنی جناح حاکم و شخص خامنه ای با فضای باز و ولو اندک در دانشگاه ها و عرصه فرهنگی برکسی پوشیده نبود و روحانی هم فردی نبود که از آن بی خبر باشد و نداند که جناح حاکم وقتی هم ناچارگردد گامی عقب بگذارد و عرصه ای را به حریف واگذارد، بلافاصله با افزایش فشار و تشدید فضای اختناق و بحران آفرینی چنان می کند تا همه شیرفهم شوند که چیزی تغییر نکرده و صد رحمت به سلف روحانی! همانطور که در دوره خاتمی با بهره گیری از تاکتیک زمین گیرکردن رقیب و سرخورده کردن خیل حامیانش، زمینه را برای پناه بردن مردم به جهنم و مار غاشیه فراهم کردند. از این رو با سپری شدن بیش از یکسال از زمامداریش، آن وعده ها هم چون طوقی به گردن روحانی آویخته شده و با گذر زمان گره آن تنگ تر هم می شود. انتظار رأی دهندگان از رییس جمهور عمل کردن به وعده هاست، و این سخن که وعده هایم را فراموش نکرده و در حافظه ام نگهداشته ام، معنایی جز قرار دادن آن ها در ویترین اتاق ریاست جمهوری ندارد!

آش انفعال و وادادن دولت چنان شور می شود که حتی سروصدای کسی مثل علی مطهری را هم نسبت به تمکین و تسلیم بیش از اندازه روحانی در برابر فشار جناح مقابل (و دولت موازی) درمی آورد و خطاب به او نسبت به وعده های انجام نداده اش (از جمله گشایش حصر خانگی موسوی و کروبی و رهنورد که دولت رسما اعلام داشته است از حوزه اختیارش خارج است) هشدار می دهد. از جانب دیگر هشدار و نهیب اخیر خامنه ای در مورد اهمیت مهندسی”علوم اجتماعی” و خطر بزرگ غفلت از آن برای نظام، آن هم پس از سخنان حسن روحانی در مراسم بازگشایی دانشگاه ها و خرده گیریش به سیاست حذف علوم اجتماعی، نشان دهنده عزم سردمداران سیستم برای تداوم فضای پادگانی در دانشگاه هاست و این که با دانشگاه نباید شوخی کرد! و دانشگاه ها جای اعتدال بازی و وررفتن با چاشنی انفجاری نیست. از قدیم گفته اند که مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد، از این رو حرجی بر واهمه فراگیر رژیم به بروز کوچکترین رخنه ای بر دیواره های فضاهای پادگانی دانشجویی نیست.

البته این واقعیت دارد که سال گذشته را باید سال تقلای سیستماتیک باندهای حاکم برای ممانعت از وزش نسیم “تغییر” ولو اندک و “بس معتدل” در فضای پادگانی دانشگاه ها و فلج کردن اقدامات نیم بنددولت در این عرصه دانست. گزینش چند مهره نزدیک به اعتدالی ها در مناصب بالای دانشگاهی و وزارت علوم عملا زیر فشار پاتک های حریف از نفس افتاد و تغییر ملموسی در میراث باقی مانده از دولت قبلی در وزارت علوم و نهادهای دانشگاهی بوجود نیامد. عناصر گمارده شده در دولت پیشین هم چنان در دانشگاه ها جولان می دهند و برای دانشجویان خط و نشان می کشند. بازگشت دانشجویان ستاره دار و اساتید تصفیه شده و بازنشر نشریات توقیف شده و یا حضور ولو رقیق و ابتدایی تشکل های دانشجویی در همان گام های نخست متوقف شد. استراتژی دو وجهی و متضاد رژیم مبنی بر پیش برد سیاست انبساطی در حوزه مناسبات خارجی با هدف گشایشی در اقتصاد نیمه فلج و دچارتنگی نفس، و سیاست انقباضی در داخل، بیش از همه در مورد دانشگاه ها مصداق دارد. بر اساس همین استراتژی دو وجهی پروپال دولت در حوزه های دانشگاه و فرهنگ و رسانه وحجاب و…. در طی یکسال گذشته چنان قیچی شده است که جرأت سازماندهی حامیان و پایگاه اجتماعی خود را نیز ندارد. سردی فضای حاکم بر مراسم آغاز سال جدید چنان بود که اطرافیان رییس جمهور با تأکید به اهمیت رابطه رییس جمهور با دانشجویان و محیط های دانشگاهی، وعده دیدار وی برای شنیدن سخنان نمایندگان دانشجویی را در اولین فرصت (که قاعدتا باید روز دانشجو باشد) دادند.

خروج از چنبره این مداربسته توسط جناح روحانی و اصلاح طلبان حامی آن، جز از طریق اعمال فشار از بیرون و فعال کردن پایگاه اجتماعی خود، برای مقابله با تعرض بی وقفه حریف به جای سیاست به اصطلاح”تعامل در پشت پرده و اجتناب از رسانه ای کردن آنها”ممکن نیست. این امید هم که با گشایش هسته ای و اقتصادی چرخشی در توازن قوا به سود وی صورت گیرد، حتی اگر در مذاکرات هسته ای گشایشی هم ایجاد شود، امیدی واهی است و بدون ایستادگی در برابر پیشروی های حریفی که در مصادره کردن حرفه ای است، وافی به مقصود نخواهد بود. از همین رو پاره ای از حامیانش با انتقاد به این سیاست مماشات گرانه و مبتنی بر گفتار درمانی، نگران مات شدن وی هستند و معقتدند که اگر روحانی از بازی کردن در یک عرصه دست برندارد و همزمان در همه عرصه ها بازی نکند و فشار وارد نیاورد، همه بازی را خواهد باخت و حتی یاران و حامیان خود را نیز دلسرد و نا امید خواهد ساخت.

محتوای منازعه دو جناح

جنگ قدرت دانشگاه ها نه در انکار ضرورت کنترل اکید بر دانشگاه ها، بلکه در چگونگی آن و این که به دست کدام جریان صورت بگیرد، است. وگرنه در اصل کنترل و اصل آرام نگهداشتن دانشگاه ها هدف مشترکی وجود دارد. چنانکه وزیرعلوم جدید هنوز بر سرکار نیامده از ضرورت امن و آرام بودن فضای دانشگاه ها سخن گفته و از دانشجویان خواسته است که در ۱۶ آذر دانشگاه ها را آرام نگه دارند. از نظر دولتیان دانشگاه ها باید بازارمحور و در خدمت کارآفرینی و تجاری سازی باشد. نگاهی به یک گزارش از خبرگزاری ایسنا در این مورد روشنگراست:

“محمودنیلی احمدآبادی (یکی از وزراء پیشنهادی که از سوی مجلس پذیرفته نشد) با تاکید بر این که استفاده بهینه از ظرفیت دانشگاه‌ها باید در دستورکار باشد افزود: دغدغه اصلی دانشگاه تولید هدفمند علم و تجاری سازی منطبق بر سیاست‌های علم و فناوری ابلاغی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی و رییس جمهور است”.

با اشاره به سه نکته پیرامون اهمیت دانشگاه ها و کنترل آن ها پرده اول را به پایان می بریم:

نکته نخست به دلیل برتری نسبی نفوذ اصلاح طلبان نسبت به رقیب خود در این حوزه- بر یک جمعیت چهارپنج میلیونی و نقش آن در بسط نفوذ اجتماعی آنها در سطح جامعه.

نکته دوم به دلیل نقش دانشگاه در تولید و پرورش کادرهای لازم برای نظام در حوزه های پژوهش و توسعه اقتصادی و سیاسی. اگر شرط لازمِ فعلیت یافتن این پایگاه اجتماعی برای اعتدالیون و اصلاح طلبان بازشدن نسبی فضا در سمت و سوی معین است، برعکس جناح حاکم تسلط خود را مدیون فضای پادگانی و تداوم آن است.

نکته سوم با توجه به پتانسیل بالای فراروی جنبش دانشجویی از چهارچوب نظام موجود، ضریب نفوذ و مزیت نسبی اپوزیسیون و مخالفان نظام در محیط های دانشجویی از هر دوی آنها بیشتر است و این که اساسا در فضای دانشگاه ها عموما گفتمان های رادیکال و ساختارشکن دست بالا را پیدا می کند، هر دو در ضرورت کنترل دانشگاه ها اشتراک نظر دارند.

خلاصه: اگر خود جنبش دانشجویی به طور مستقیم حضور ندارد، اما شبح آن بر فضای دانشگاه ها پرسه می زند!

پایان بخش اول

www.taghi-roozbeh.blogspot.com