شب یلدا شب سیب و انار است
شب روبوسی و دیدار یار است
شب یلدا شب شعر است و آواز
شب یلدا شب تنبور و تار است
ترا امشب دگر با غم چه کار است
میان باد و برف و سوز و سرما
چه سوری امشب اینجا برقرار است
سری امشب بزن بر محفل ما
دل یاران ترا در انتظار است
بگیرم فالی از حافظ برایت
که دیوانش پر از نقش و نگار است
در اینجا شربت و شیرینی و چای
شراب و شور و شادی برقرار است
اگر خواهی بیایی کلبۀ ما
که با کوی نگارت همجوار است
بیاور با خودت یک نان سنگک
به کلبه، دیزی سنگی به بار است
همه جمعند اندر پای کرسی
بساط چای مشتی برقرار است
بیا یک شب بکن غم را فراموش
بکن شادی که یلدای نگار است