بخش دوم و پایانی 

لاله زار ویرانگی اش را هنگامی که شاهد ترور علی محمد خان تربیت به دست اعتدالیون بود، حس کرد.

شانزه لیزۀ ما در آئینه ی ترور مدیر تماشاخانۀ تهران، چوب و چماق کشی سیاسیون علیه یکدیگر، عربده های جاهلیسم سیاسی و خطابه های آخوندیسمِ خمینی پرور، ریزش خود را دید.

 

حیات باغ لاله زار با فرهنگ و سیاست گره خورده بود، باغی که در آغاز فقط شاهان و درباریان و وابستگان و مهمانان شان حق گردش در آن، و لذت بردن از هوا و زیبایی ها و مُحسنات اش را داشتند، باغی که محل اقامت و رایزنی قَدَرترین سیاستمداران کشور بود. شکل گیریِ “شانزه لیزه تهران”در این باغ با نگاه واقع بینانه و درک و فهم برخی از رجال سیاسی از زیبایی شناسی و خوش فکری غربیان در عرصه های فرهنگی و هنری صورت گرفت. خیابان لاله زار حاصلِ پذیرش و تن دادن برخی از شاهان قَجَر به برخی مظاهر فرهنگ و تمدن غرب بود، خیابانی که بیش از یک قرن یکی از مهمترین مراکز فرهنگی، هنری، سیاسی و تفریحی میهنمان بود، و حتی نحوه عرضه و نوع کالا و ارائه خدمات در مغازه ها و پاساژها و تجارت خانه های اش بیانِ نوعی فرهنگ و سیاست، و تجدد بود. در این خیابان سیاست گاه لُخت و عور و گاه با پوشش فرهنگ و هنرعرضِ اندام می کرد. قمر و عشقی و عارف و دهقان و نوشین و…نمونه های چنین حضوری بودند. این راه و روش اما همیشه غالب نبود، گاه خیابان لاله زار به فضای باغ لاله زار بر می گشت و خُلَص سیاسی می شد.

خیابان لاله زار طی بیش از یک قرن گوشه هایی از تاریخ روشنفکری سیاسی و فرهنگی، مونارشیسم، چپ گرایی، آخوندیسم و جاهلیسم را رقم زد.

 

لاله زاری که ترور شد

 

لاله زار دهه ی 1930

لاله زار دهه ی ۱۹۳۰

سیاست ورزی و سیاست بازیِ قبیله ای با شانزه لیزه و دلدادگان اش بازی ها کردند تا آن حد که صحن لاله زار را بَدَل به صحنه ی ترور و درگیری های خونین کردند.

“…روز ۲۸ رجب ۱۳۲۸، چهار نفر از دیوار خانه بهبهانی بالا رفته و او را در اتاقش ترور می کنند… سیدعبدالله بهبهانی از رهبران انقلاب مشروطه حامی حزب اعتدالیون بود…اعتدالیون این ترور را به حزب دموکرات ـ تقی زاده ـ نسبت دادند. اعتدالیون از ترور بهبهانی برمی آشوبند و چند روز بعد علی محمدخان تربیت و سیّد عبدالرزاق خان، از اعضای حزب دموکرات را در خیابان لاله زار ترور می کنند. عبدالرزاق خان کلیشه ساز بود و کلیشه معروف به “عدل مظفر” با شیر و خورشید و تاریخ امضای فرمان مشروطه، که به عنوان آرم مشروطه ایران بر سر در مجلس شورای ملی نصب شده بود از کارهای اوست. در این ترور حسین نورازوف و آقا بالا به عنوان قاتلین نام برده می شوند. همان روزها رسول زاده در سرمقاله خود در “ایران نو” به اعتراض به این ترور با تیمور از منسوبان عمواوغلی یاد کرد، که به دست آدم های مشهدی صادق کشته شد، و همچنین از کسانی چون نصر الملله، امین الملک و حجت الاسلام سیّدعبدالله نام می برد که آن روزها ترور شده بودند….”(۱)

دفتر تئاتر(تماشاخانه) تهران در خیابان لاله زار نیز در ۶ خردادماه ۱۳۲۹ صحنه ترور احمد دهقان، مدیر ۴۲ ساله ی این تماشاخانه بود. “تمرین نمایشنامه خسیس… در تماشاخانه تهران… ادامه داشت، حدود ساعت ۳۰:۱۷… صداى شلیک گلوله اى از فاصله کم همراه با صداى یک مرد که مى گفت: “دهقان را کشتند” فرد فرد ما را به سختى تکان داد… خود را به سرعت به دفتر رساندیم، جوانى سفیدرو، زیبا، خوش پوش و تناسب اندام وسط اتاق در حالى که یک قبضه اسلحه کوچک در دست داشت در کمال خونسردى رو در روى احمد دهقان که رنگ پریده به نظر مى رسید ایستاده بود. دهقان با قامتى خمیده دست راست خود را به لبه میز تحریر تکیه داده و با دست چپ به روى شکم خود فشار مى داد” …” و درحالى که با دست، جاى گلوله روى شکمش را گرفته بود به طرف راهرویى که به خارج از ساختمان تماشاخانه منتهى مى شد به راه افتاد… عباس تفکرى زیر بازوى او را گرفت، اما او دست عباس را کنار زد و گفت: “من حالم خوبه، خودم مى رم”… (در پیاده روى جلوى تماشاخانه) سه نفر جوان… با کمى خشونت او را از ما جدا کردند… دهقان با دیدن آن سه نفر با نگرانى بیش از حد فریاد کشید: “منو به بیمارستان ارتش نبرید” مثل اینکه از قبل همه چیز براى او روشن بود…”(۲)

احمد دهقان از اصفهان به تهران آمد و به گروه تئاتر فردوسی پیوست. وی در روزنامه اطلاعات نیز به عنوان عکاس خبری مشغول کار شد. “سید علی نصر در سال ۱۳۱۹ بخشی از گراندهتل را به تماشاخانه تبدیل کرد و نام تئاتر تهران بر آن گذاشت، و دهقان مدیر داخلی آن شد…”. احمد دهقان روزنامه نگار و اهل سیاست نیز بود و بارها نماینده مجلس شد. دهقان مجله ی تهران مصور را منتشر می کرد که “به عنوان نشریه اى عامه پسند و ضد حزب توده، با اتکا به اخبارى که از دربار به دست مى آورد رشد کرد و محبوب شد”. دو روایت در مورد ترور دهقان مطرح شده است. یک روایت حسن جعفرى ضارب احمد دهقان، که کارمند شرکت نفت انگلستان معرفی شد را عضو حزب توده و گروه کیانورى ـ روزبه در این حزب دانسته است، روایت دیگر اما رزم آرا را آمر این ترور می داند. رزم آرا و کیانورى هر دو دست داشتن در قتل دهقان را رد کرده اند. حسن جعفرى در فروردین ۱۳۳۰ اعدام شد…”(۳)

نه فقط جریان های سیاسیِ” اپوزیسیون”، حکام و حکومت های شان نیز صحن لاله زار را به روش ها و شکل های گوناگون آلوده کردند.

جذب جاهل ها و لات هایی که لاله زار و”کافه های سازضربی” پاتوق شان بود و کمتر شبی بدون دعوا و چاقوکشی می گذراندند، از راه های سوءاستفاده ی حکومتیان از لاله زار بود. یکی از معروف ترین یارگیری های حکومت محمدرضا شاه پهلوی از میان جاهل ها و لات ها، ماجرای “شلوغ راه انداختن ” شعبان جعفری در تئاتر فردوسی بود:

” …یه شب که پنج سیری رو با سیراب خورده بودیم کله مون گرم بود گفتیم بریم تماشاخونه فردوسی…رفتیم تو. اون یارو ممیزه که بلیط پاره می کنه بلند شد که ببینه ما چرا اومدیم تو، ما نشستیم سر جای اون، یاروگفت بلند شین، گفتیم “بلند نمیشیم”…خلاصه درد سرتون ندم ما دیدیم باید یه دعوایی به پا کنیم. زدیم تو سر یارو کنترلیه و گفتیم : “مرتیکه پدر سوخته چرا دست تو جیب ما میکنی؟ و شلوغ راه انداختیم، چه شلوغی، حالا نگو اونشب….حکیم الملک و محمدعلی مسعودی و یه عده دیگه دوروبرش اومده بودن تماشاخونه … فهمیدن سربازم گفت “بریم دژبان” …در رفتم، گمونم به اون سربازا که دنبالم بودن گفته بودن منو ول کنن… خلاصه اونروزم از طرف اداره آگاهی یه سرگردی در زد اومد خونه پیش ما…گفت کارخوبی کردین ـ تماشاخونه رو ریختین بهم ـ اینا داشتن نمایش “مردم” میدادن علیه شاه، تو یه چند وقتی خودتو نشون نده ..کجا دوست داری بفرستیمت؟” گفتیم: رشت و لاهیجان … پونصد تومن به من دادن ـ اونوقتا پونصد تومن خیلی پول بود ـ ما گفتیم برادر پونصد تومن خرج چارروز کله پاچه مام نمیشه. کردنش دو هزار تومن..”، “بچه ها یه روزنامه اطلاعات یا کیهان آوردن دیدم با خط درشت اون بالا نوشته که شعبان بی مخ دیشب تماشاخونه فردوسی رو بهم زده، عبدالحسین نوشین و عبدالکریم عموئی ام داشتن اونجا نمایش “مردم” رو میدادن، منم اصلا روحم اطلاع نداشت که این نمایش علیه شاهه”.(۴)

لاله زار امروز مرکز مغازه های الکترونیکی است

لاله زار امروز مرکز مغازه های الکترونیکی است

“…….شعبون خان کنار خیابان لاله زار و نادری یک سلمانی اجیر کرد که ریش و سبیل و موی مردم – به ویژه سبیل های استالینی توده ای ها- را بزند…..بیشتر نوچه های شعبون بچه های اطراف لاله زار بودند… بعد از ۲۸ مرداد حسن نصیری، سنگ تراش به جرم پائین آوردن مجسمه شاه و رضا شاه اول لاله زار دستگیر شد…حسن نصیری متولد عین الدوله و از برو بچه های لاله زار بود” (۵)

لاله زار صحنه ی درگیری خونین برخی از جریان های سیاسی با یکدیگر نیز بود:

“… امروز صبح زد و خورد شدیدی بین پان ایرانیست ها و افراد حزب زحمتکشان و توده ای ها روی داد که طی آن یک نفر مقتول و عده زیادی مجروح شدند. سبیل ۶ نفر توده ای ها را قیچی کردند، و در خیابان لاله زار و استانبول و شاه آباد و میدان مخبر الدوله اضطراب و ناراحتی حکم فرما بود….”(۶)

از اوائل سال های دهه۴۰ در کنار کافه های قدیمی تر در لاله زار، ساختن و رونق گرفتن کافه های زیرزمینی و سالن های بازی بیلیارد در لاله زارنو؛ جاهل ها و لات ها، و جوانان بیشتری را به سمت لاله زار کشاند. قمار در سالن های بیلیارد، و انواع قمار با ورق، (و حتی شرط بندی روی پلاک ماشین های عبوری..) در لاله زار شایع شد. بازار نمایش فیلم های جاهلی و کلاه مخملی و وسترن های امریکائی در لاله زار فضای لاله زار را “جاهلی” تر کرد، ” عباس رشتی تا ۱۲ شب کار می کرد، چون مدل موی قیصر و خیلی قشنگ درست می کرد.”(۷)

 

آخوندها و آخوندیسم نیز لاله زار را فراموش نکردند، و تلاش کردند از شهرت و محبوبیت لاله زار بهره برداری مذهبی و مسلکی کنند. اینان که مساجد و پاتوق های بیشتری برای تبلیغ و ترویج، و هیئت انداختن بر پا کردند، دو دسته بودند: برخی شنوندگان شان را علیه صاحبان و امکانات فرهنگی، هنری، سیاسی، تفریحی و تجاری ِ لاله زار تحریک می کردند، و دسته هایی دیگر کاری به دیگران نداشتند، و راه خود می رفتند. کافه ها وکاباره نیز در روزهای سوگواری مذهبی تعطیل می کردند، و گاه خرج و افطاری هم می دادند.

از مطرح ترین مساجد، مسجد لاله زاری بود که سیّد مهدی لاله زاری آن را درلاله زار برپا کرد، مسجد هدایت، مسجد نواندیشان دینی بود، که بازار گرم تری داشت.

شیخ حسین انصاریان نقل کرده است که:”…چهارـ پنج سالی بود که در مسجد لاله زار منبر می رفتم. امام در اعلامیه ها به روحانیون سفارش کرده بود تا می توانند مردم را از خواب غفلت بیدارکنند… بعضی از دست اندرکاران مسجد با من صحبت می کردند و می گفتند، اینجا لاله زار تهران است، ممکن است بریزند و مسجد را خراب کنند، اسباب و اثاثیه را خرد کنند… خودم نیز معتقد بودم به صلاح است طوری حرف بزنم که مجلس را تعطیل نکنند، زیرا لازم بود که آن جلسات ادامه یابد تا بلکه سرانجام روزی با کمک مردم، آن سینماها و کاباره ها را درآن محل براندازیم …کار دیگری که بچه های انقلابی انجام می دادند، پخش اعلامیه، آن هم در سطح وسیع بود…من از جوانان خواستم مقداری از اعلامیه ها را هم برای مجلس ظهر بیاورند و در مسجد لاله زار پخش کنند…”(۸)

مسجد هدایت (مسجد استانبول) در حد فاصل لاله زارکهنه و نو، درخیابان جمهوری، بین چهار راه فردوسی(استانبول) و چهار راه لاله زار، درکوچه باریکی به نام پارک قرار داشت، کوچه ای که نام اش را ازسینما پارکِ انتهای کوچه گرفته بود. سیّد محمود طالقانی آخوند و واعظ و مفسر قران و امام این مسجد، از سال ۱۳۲۷ بود، با پامنبری هایی که رجال سیاسی بودند، از سردار فاخر حکمت، مظفر بقائی، حسین مکی، بازرگان، سحابی گرفته تا مصطفی چمران و شمس آل احمد…و بسیارانی دیگرکه اکثراً از فعالین نهضت آزادی بودند(۹).

شمس آل احمد، در مطلبی با عنوان “رثای سردار طالقان” می نویسد: ” اواخر دهه ۱۳۲۰، خیابان های لاله زار و استامبول از خیابان های معروف و پررفت و آمد تهران بود. خیابان های پررفت و آمد لاله زار و استامبول، پر بود از سینماها و تئاترها و کاباره های مدرن، صندلی های بلند واکسی ها در مدخل پاساژها، داروخانه های آلمانی، سازمان های بیمه روسی، پیاله فروشی ها و چایخانه های مدرنی مثل کافه فردوسی که پاتوق روشنفکران و اهل ادبی چون صادق هدایت و سایر هنرمندان بود…. در خیابان استامبول، مسجد نوسازی دایر بود به نام مسجد هدایت… به امامت سید جوانی به نام سید محمود طالقانی، که سجاده اش را در این بازار کفر پهن کرده بود…پدرم به مرحوم طالقانی نظر خوشی نداشت. چرا که رفته بود و امام مسجد اسلامبول شده بود، مسجدی در محله بدنام اسلامبول که جای کافه ها بود و جای فسق و فجور… طالقانی ابایی نداشت که برای اقامت نماز جماعت به راسته و محلی برود که یک در میان مغازه هایش، مشروب فروشی بود. خاچیک و سلمان پاتوق هایی بودند سالیان درازی که خود من به کنجکاوی آنجاها می رفتم تا صادق هدایت و رحمت الهی و رجال آن روز ادب را ببینم که پاتوق هایشان آنجا بود….”

“..آن زمان در خیابان استامبول، مسجد کوچکی با یک مقبره بود. علاقه مندان با کمک اصناف متدین خیابان استامبول و چند تن از دانشجویان و جوانان پرشور آمدند، مسجد را ساختند و آن را توسعه دادند و این مسجد هدایت که امروز هست، همان است …”(۱۰) و بالاخره سیّد محمود طالقانی امام جمعه مسجد هدایت زندانی شد.

lalezar-plaque

روشنفکری فرهنگی و لاله زار

 

سال های۳۰- ۱۳۲۰ لاله زار هنوز پاتوق روشنفکران فرهنگی و هنری، وکافه ها و تئاترها و کتابفروشی ها و سینماهای اش محل هایی برای بحث و گپ و گفت، و ارائه کارها و آثارشان بود. از کافه قنادی ها تا کافه “حسین بشکه” اول لاله زار نو و …با کمی فاصله کافه فردوسی، پاتوق جماعتی شاعر و نویسنده، از جمله صادق هدایت بود. و از دفاتر مجله ها و روزنامه ها و کتابفروشی های لاله زار، به ویژه کتابفروشی معرفت، که پاتوق احمد شاملو بود، تا انتشارات فرخی (جارچی) در لاله زار جنوبی که به محل انتشار و فروش کتاب های مخفی شهره بود.(مادر اثر ماکسیم گورکی، برمی گردیم گل نسترن بچینیم اثر ژان لافیت، تئاتر اثر عبدالحسین نوشین از نمونه کارهای این ناشر است) (۱۱). کافه نادری (کافه خاچیک) نیز به یکی از بزرگ ترین پاتوق ها بَدَل شد که آن هم با فاصله از لاله زار قرار داشت (خیابان نادری ـ جمهوری فعلی)، کافه ای که پاتوق آل احمد و هدایت و نیما بود. برخی از اهل قلم که امکاناتی درلاله زار و لاله زارنو داشتند تا مدت ها محفل ادبی خود را در لاله زار حفظ کردند، خانه نادر نادرپور، محل تجمع جمعی از جوانان هنرمند و سیاسی، یک نمونه از آنها بود. حتی از سالن های سینماها نیز برای ارائه آثار واجرای کارهای هنری نمی گذشتند: “در سالن سینما رکس جمعیت صلح برنامه ای ترتیب داده بود، صبا ویلون می زد و تهرانی ضرب ..”( ۱۲).

پس از کودتای ۲۸ مرداد فضای فرهنگی و سیاسی خیابان لاله زار تغییر کرد، تئاترها و تماشاخانه ها و کافه‌ها که سابقاً محل تجمع روشن‌فکران و فعالان فرهنگی و هنری بودند به تدریج تبدیل به مکان‌هایی برای جذب افراد عادی شدند. تغییر تدریجی در شکل و مضامین، و ویژگی های کارهای فرهنگی و هنری ارائه شده در لاله زار، گسترش شهر تهران و تشدید فعالیت های تئاتری و سینمایی در اطراف دانشگاه ها، و ساخت کاباره های لوکس در مناطق مختلف، و بی توجهی به مرمت و مراقبت و بازسازی های ضرور خیابان و ساختمان های لاله زار از سوی شهرداری و صاحبان این مکان ها این جابجایی ها را تسریع کرد. کوچ جمع های روشنفکری فرهنگی ـ به ویژه هنرمندان و اهل قلم ـ به محل های تجمع و پاتوق های جدید در شهر تهران ادامه یافت. تئاتری های سیاسی به محل ها و گروه های تئاتری دانشگاه ها و مدارس عالی نزدیک شدند و سالن های تئاتر حول و حوش دانشگاه ها و سالن های نوساز محل اجرای کارهای آنها شد. رشد سینما سازی و نمایش فیلم های سیاسی، تماشاچیان فیلم های”روشنفکری” را به سینماهای بیرون از لاله زار، به ویژه محدوده ی خیابان انقلاب و پهلوی سابق کشاند.

 

لاله زار بیگانه با انقلاب

 

در انقلاب بهمن لاله زار در سکوت و اضطراب به سر می برد. آموخته از تاریخ و زندگی انگار می خواست با زبان بی زبانی بگوید، طاعونی در راه است. نشانه های انقلاب نه فقط در لاله زار، حتی در خیابان ها و میدان های اطراف لاله زار که مراکز مهم بسیاری از جنبش های سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر میهنمان بودند، دیده نمی شدند. حتی میدان بهارستان و خیابان اسلامبول و مخبرالدوله و شاه آباد انگاری سکوتی معنادار پیشه کرده بودند. هیاهای انقلاب در خیابان شاهرضا از مفت آباد و مسجدالهادی تا میدان آزادی، و خیابان ها و میدان های اطراف همین محور شنیده می شد، به ویژه در اطراف دانشگاه تهران. انقلاب که آغاز شد موج ویرانگرش به لاله زار رسید. کافه ها و کاباره ها مصادره و تئاترها و سینماها تک و توکی آتش زده شدند. آنان که برجا ماندند به تدریج تعطیل و درهم شکسته شدند و بعد به سازمان تبلیغات اسلامی تحویل داده شدند. آیت الله طالقانی امام مسجد هدایت امام جمعه تهران شد. چنین ترفیع هایی شامل حال گردانندگان سایر مساجد لاله زار و اطراف اش نیز شد.

طی ۳۷ سال گذشته درکنار از بین بردن، و از بین رفتن نشانه های حیات فرهنگی و هنری لاله زار، تلاش های ستایش برانگیز در راستای حفظ حیات فرهنگی و هنری لاله زار و بازسازی آن ها صورت گرفته است که متاسفانه جز در مواردی انگشت شمار، راه به جایی نبردند.(۱۳)

لاله زاری که آغاز ویرانگی اش را هنگامی که شاهد ترور دموکرات ها به دست اعتدالیون بود، و نیز هنگامی که تماشاگرِ ترور مدیر تماشاخانۀ تهران و پاره آجرپرت کردن و چماق کشی سیاسیون به روی یکدیگر بودند، حس کرده بود، ریزش و تخریب کامل اش را در صدای گام های انقلاب شنید. آخوندهای جاهل و لات، و جاهل ها و لات های متدین هم مولودی خوانانِ سوگِ شانزه لیزۀ تهران شدند، و کاری نیز از دعای “شهریار” و “خدای عشق”اش برنیامد:

” خوشا تهران و طرف لاله‏زارش/ خرامان شاهدان گلعذارش

دیار عشق و شهر آشنایی است/ خدای عشق دارد پایدارش “.

 

*****

منابع:

۱- ترور در ایران، شلیک به اصلاحات، شهرام رفیع زاده و نیما تمدن، انتشارات اکنون و گلپونه، بهار ۱۳۷۹ ، ص ۱۷.

۲- خاطرات مرتضى احمدى، من و زندگی، انتشارات ققنوس، سال ۱۳۹۱.

۳- احمد دهقان- نماینده مجلس ( ویکیپدیای فارسی)

۴- شعبان جعفری، هما سرشار، نشرناب (لُس آنجلس)، چاپ دوم، بهار ۱۳۸۱.

۵- محمدرضا پولادوند، لاله زار، سی سال محکومیت، نشر جمهوری اسلامی، چاپ اول، سال ۱۳۸۹( از این کتاب نقل قول های بیشتری آورده ام که با گیومه مشخص شده اند).

۶- منبع شماره ۶.

۷- محمد رضا پولادوند، لاله زار، سی سال محکومیت، نشر جمهوری اسلامی، چاپ اول ، سال ۱۳۸۹.

۸- حسین انصاریان در مسجد لاله زار.

http://www.erfan.ir/farsi/15013.html

۹- مسجد هدایت: ویکیپدیای فارسی و “خبر آنلاین، مسجدی که از بساطی ورق فروش تا چهره های نهضت آزادی به آن می آمدند”، چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳”.

www.khabaronline.ir

نقل کرده اند که «طالقانی در سر در ورودی این مسجد (سمت سینما) تابلوی کوچکی نصب کرده بود با این بیت شعر:

متاع کفر و دین بی مشتری نیست/گروهی این، گروهی آن پسندند

طالقانی موجب جذب جوانان به مسجد و کسادی سینما شد. برخی آخوندها این مسجد را، مرکز تارک الصلوه ها خواندند، و مرکز فکل کراواتی ها، و مرکز سنی ها». “طالقانی در اطراف این مسجد طرفداران و پشتیبانان بزن بهادری مثل “عزیز خان که فروشنده ی “ورق ـ پاسور” بود، نیز داشت.

۱۰-یدالله سحابی، یادنامه، محمد ترکمان، سال ۱۳۷۷.

۱۱و ۱۲ ـ بنگرید به یادمانده ها، نصرت الله نوح، جلد اول ، سال ۱۳۸۰، انتشارات کاوه سن خوزه ـ امریکا، ص .۱۷۰

۱۳- یکی از کارهای ارجمند برپایی “کافه کتاب لاله زار” در لاله زار است، که به مدیریت حجت‌الله شریفی و ایمان براتیان در تیرماه ۱۳۹۱ افتتاح شد:”…. این کافه همین طور که از اسمش معلومه تو خیابان لاله زار و بین اون همه لوازم برقی و هیاهو واقع شده. نکته جالب تو این کافه اینه که میزها رو به نام بزرگان ادب و موسیقی و هنر نامگذاری کردن مثل میز شماره ۲۳ کافه که به نام فروغ فرخ زاده و همچنین محیط کافه رو بر اساس تهران قدیم طراحی کردن. در ضمن تو این کافه هر چند وقت یک بار کلاس های نمایش نامه نویسی، داستان نویسی و داستان خوانی، بزرگداشت فرهنگی هنر، شب شعر، گالری های گوناگون، نشست های ادبی، هنری و نقد کتاب هم برگزار میشه. کافه لاله زار تقریبا منوی متفاوتی هم داره مخصوصا تو نوشیدنی‌ها. فقط با ماشین شخصی نرین که پیدا کردن جای پارک کار راحتی نیست …”

http://lalehzarbookcafe.blogfa.com/

 

منابع مرتبط:

۱- بی گناهی که به دار آویخته شد، ابوالقاسم تفضلی از وکلای مدافع حسن جعفری.

۲- ادعا شده است که قاتل اصلی احمد دهقان “قبادی از افسران توده‌ای شهربانی، با نام مستعار جاوید، و دهقان نائینی بوده اند .” اما در حد اطلاعات نگارنده، مورد تائید منبع موثقی قرار نگرفت. ترور شاهدان عینی داشت که ادعا کرده اند قاتل را در حین ارتکاب جنایت دیدند. بنابراین برشمردن چندین متهم برای این جنایت چندان دقیق نخواهد بود.

۳- مهمترین روزنامه ‌نگاران عصر پهلوی دوم: خبر آنلاین، مرداد ماه ۱۳۹۰.

۴- قتل احمد دهقان، خبرنامه ویستا.

www.vista.ir

۵- ترور احمد دهقان، فرارو به نقل از روزنامه شرق، ۱۳۸۹/۰۳/۶.

بخش اول این مقاله را اینجا بخوانید