در پیوند با اعتراض معلمان در روز ۳۱ تیر
«چیزی به جز تعلیم و تربیت سیاسی وجود ندارد. هر چه یک نظامِ تعلیم و تربیت خود را غیرسیاسیتر بنامد، تاثیرات سیاسی آن و کارکردش در تثبیتِ سلطه خطرناکتر خواهد بود. موضوع تنها این است که تعلیمدهنده چه سیاستی را به کار میبرد: سیاست سرکوبگران یا سیاست ستمدیدگان.
تربیت به هیچ وجه نمیتواند موضوعی خنثی باشد. تربیت یا وسیلهای برای رهایی انسانهاست و یا وسیلهای برای تحت تسلط قرار دادن ستمدیدگان»
(آموزش ستمدیدگان،پائولو فریره)
مقدمه
در جوامع امروزی، بنیادهای آموزشی جایگاه ویژه ای در رشد و تکامل عمومی و نقش برجسته ای در به دست آوردن و حفظ دستاوردهای اجتماعی داشته اند و دارند . جامعه آگاه آموزشی ایران نیز از آن مستثنا نیست به ویژه در طی نیم قرن اخیر، تلاش بی وقفه ای را در کسب موقعیت واقعی خود پیش برده است و بی تردید علیرغم همه گونه ممانعت ها و سرکوبگریها، راهی به تغییر و تکامل در جامعه خواهد یافت. از زمان روی کار آمدن آقای روحانی سالانه بیش از یک هزار اعتراض و اعتصاب ثبت شده است، اما اعتراضات فرهنگیان به سطح کشوری کشیده شده است که از دی و اسفند سال گذشته تا اردیبهشت امسال گاه در ده ها شهر این اعتراضات خود را برجسته کرده است. مطالبات این فرهنگیان که چهارده مورد آن را به وضوح مطرح کرده اند. ــ ترمیم و اصلاح حقوق و دستمزدها و هماهنگ با سایر کارکنان دولت ــ ساخت بیمارستانهای تخصصی ــ احیای بانک فرهنگیان برای اعطای تسهیلات ارزان ــ ساخت و خرید هتل در شمال و جنوب کشور در محل های تفریحی ــ نظارت بر صندوق ذخیره فرهنگیان ــ دخالت در تدوین کتاب ــ استاندارد کردن محیط های آموزشی با استانداردهای بین المللی ــ اجرای ماده ۵۱ برای فرهنگیان جانباز و ایثارگر ــ صدور مجوز فعالیت کانون های صنفی ــ تبدیل حق التدریسی و پیمانی به رسمی ــ لغو محکومیت، زندان، انفصال از خدمت ــ پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان و پرداخت حقوق ــ برخورداری از آموزش رایگان برای همه ــ بهبود سطح معیشت.
در تاریخ ۳۱ تیر برای آزادی آقای عبدی رئیس کانون صنفی تظاهراتی در مقابل مجلس برگزار می شود. خوشبختانه سطح مبارزات و خواست جامعه کارگری ایران بسیار فراتر از شرایط اوایل دهه هشتاد است و همبستگی کارکنان با نمایندگانشان بسیار تحسین برانگیز است و زندانی بودن نماینده را یعنی زندانی بودن خواسته هایشان می دانند و یکی بدون دیگری امکان ندارد. چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی۱ما شاهد هماهنگی های فراوان موجود می باشیم که می توان انتظار داشت که نتیجه خوبی به ثمر برساند.
مبارزات معلمان
۱۸ بهمن سال۱۳۴۰که باشگاه مهر قطعنامه افزایش دستمزد معلمان را برابر با دیگر بخش های اقتصاد ایران تصویب کرد، این حرکت نقش ارزشمند مبارزات فرهنگیان را در ایران پر رنگتر کرد چرا که در دوازده اردیبهشت همان سال با تعطیلی کلیه مدارس و تظاهرات گسترده معلمان، نقطه عطفی تاریخی در کارنامه آنها ثبت شده است.
روزنامه ی اطلاعات حوادث۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ را چنین گزارش کرده است: ساعت ۸.۵ معلمان به میدان بهارستان رسیدند. معلمان از ابتدای صبح به میدان بهارستان آمده و جلوی مجلس جمع شدند. اما چون ماموران خیابان اکباتان را بسته بودند، در خیابان شاهآباد و اول بهارستان روی زمین نشستند. ماموران از ماشین آبپاش برای متفرق کردن مردم استفاده کردند. معلمان علیرغم این که خیس شده بودند از جای خود بلند نمیشدند… پس از مدتی اولین برخورد صورت گرفت. عده ای به طرف ماشینها رفتند و سر لولههای آب را به سمت دیگر گرداندند… قرار بود هیاتی از معلمان با رئیس مجلس ملاقات کنند، اما سیر حوادث به گونهی دیگری رقم خورد. معلمان فریاد میزدند و شعار میدادند و ماموران نیز تیر هوایی شلیک میکردند و با باتوم معلمان را میزدند. صدای تیراندازی هوایی و شعارهای معلمان در صحن علنی مجلس شنیده میشد. مجلس در حال بررسی وضعیت حقوقی معلمان بود که یکی از نمایندگان مخالف برخاست و خطاب به رییس مجلس گفت در بیرون معلمان را می کشند و ما اینجا لایحهی حقوق معلمان را بررسی می کنیم. جلسه متشنج شد… در خیابان درگیری ادامه داشت. معلمان با پیکر خونین سه معلم روبرو شدند. دو تن با چاقو زخمی شده بودند و نفر سوم نیز گلوله ای در سر داشت. سرگرد شهرستانی رییس کلانتری با اسلحه ی کمری خود به سر دکتر خانعلی شلیک کرده بود. پیکر وی روی دست معلمان با شعار”کشتند یک معلم را”، به بیمارستان منتقل شد. متاسفانه اقدامات پزشکان موثر واقع نشد و دکتر خانعلی کشته شد.۲ به دنبال آن، موج اعتراضات و انزجار از این حادثه سراسر کشور را فرا گرفت. مدارس تعطیل شد. تشییع جنازهی باشکوهی برای وی برگزار شد. احزاب سیاسی،گروههای صنفی و سندیکاهای کارگری با صدور اطلاعیه حمایت خود را از معلمان اعلام کردند. تهران بعد از کودتای ۲۸ مرداد چنین راهپیمایی با شکوهی به خود ندیده بود.
بار دیگر در سال ۱۳۵۷ما شاهد اعتصابات سراسری معلمان و دانش آموزان و شرکت در راهپیمایی های عظیم، علیه حکومت پهلوی بودیم. تاریخ بیداری ایران نقش این جنبش را در سرنگونی نظام استبدادی فراموش نخواهد کرد.۳
بسیاری از نیروهای جوانی که در دانشسراهای تربیت معلم به تحصیل اشتغال داشتند و در دو جبهه مبارزات دانشجویی و معلمان پا به پای مردم می جنگیدند، با فروپاشی حکومت پهلوی به استخدام آموزش و پرورش درآمدند و همگام با دانش آموزان در آموزش عمومی و گسترش کتابخانه ها…نقش ویژه یافتند و در شوراهای معلمان به فعالیت پرداختند و تلاش می کردند تا به آرمانها و نیازهای واقعی جامعه که منجر به شرکت آنان در انقلاب ۵۷ شده بود، پایبند باشند.
در آغاز سال ۵۸ با صدور فرمان انقلاب اداری و در ادامه آن در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹، با فرمان انقلاب فرهنگی توسط خمینی و پیشبرد آن توسط کارگزارانش در شورای انقلاب فرهنگی، … ، اخراج و دستگیری معلمان وکارگران و … آگاه پیگیری شد. با اشغال دانشگاه ها و به تعطیلی کشاندن کلیه مراکز آموزشی تا سال ۱۳۶۲ و استفاده۴ از فضای مناسبی که جنگ ایران و عراق فراهم آورده بود و آن را نعمت الهی می نامیدند، موقعیت برای پاکسازی معلمانی که برای آموزش و پرورش نسل جدید از جان ودل مایه می گذاشتند و سعی در تغییر مناسبات قبل از قیام داشتند، همزمان با اخراج و بازخریدی همینگونه عناصر آگاه در سایر موسسات دولتی آغاز و ادامه یافت. در این دوره بسیاری از معلمان، دانشجویان و اساتید و کارکنان آگاه، پاکسازی و از کار بیکار شدند و عده ای نیز دستگیر و زندانی و اعدام شدند. تعداد زیادی از این نیروی بیکار شده نیز به کارگری و مشاغل کاذب روی آوردند.
با پاکسازی مدارس، ادارات و تعطیل شدن دانشگاه ها و شروع جنگ ایران و عراق، برگ دیگری از دفتر تاریخ مبارزات معلمان ورق خورد. با ایجاد مراکز علنی و مخفی تفتیش عقاید در مدارس و دانشگاه ها تحت نام های مختلف انجمن های اسلامی و حراست و …، با کنترل دانش آموزان و معلمان ، در فضای توهم و اعتماد و گسترش سرکوب و ایجاد ترس و وحشت ، این جنبش به سکوت کشانده شد.
هر روز شرایط برای استخدام معلم و حفظ شغل معلمی بسیار سخت شد تا جایی که کوچکترین ردی یا نسبتی در ارتباط با نیروهای سیاسی مخالف و حتی منتقد حاکمیت منجر به از دست دادن شغل دولتی می شد و حتی تا سالها قبولی در امتحان ورودی دانشسرا، مستلزم شرایط بسیار خاصی بود و برای خیلی از آزمون دهندگان نامه ای با مضمون ” شما حایز شرایط علمی می باشید، اما صلاحیت اخلاقی برای ورود به دانشسرا و معلمی را ندارید” فرستاده می شد. این آزمون دهندگان دانش آموزانی بودند که همراه با معلمان خود در گردهمایی های بزرگ اعتراضی علیه حکومت پهلوی شرکت کرده بودند و حتی تعدادی از جوانانی که برای پیکار با بی سوادی در سال های اولیه انقلاب شرکت می کردند تا داوطلبانه به بی سوادان بزرگسال آموزش دهند از این کار منع شدند. طی سال های جنگ، حاکمیت با شناخت از قدرت معلم و آموزش در تکامل جامعه، توانست این قدرت مهم را شکسته و در کنترل و اختیار خود بگیرد.
شاید نسل جوان امروز، به دلیل حاکمیت سانسور و تفتیش عقاید، آگاهی قابل تعمقی از آن دوران و شرایط نداشته باشد. بنابراین یادآوری آن موقعیت و شرایط، بیانگر اهمیت نقش معلمان و موسسات آموزشی برای تمام دولتها در جهان می باشد و این که آموزگاران به عنوان بخشی حساس از روشنفکران یک جامعه، نقش بسیار اساسی در مبارزات اجتماعی و سیاسی یک جامعه داشته و دارند. از دید معلم مبارز پائولو فریره؛ معلمان؛ کارگران فرهنگی هستند که فرهنگ آگاهی و امید و اعتراض به بی عدالتی را پرورش می دهند.
خصوصی سازی آموزش در ایران
با نگاهی به پیش شرط های بانک جهانی برای پیوستن کشورها به بازار جهانی و دریافت وام و تسهیلات که دامی بیش برای کشورهایی مانند ایران برای غارت ثروت ملی نیست می توان پی به بسیاری از برنامه های به ظاهر توسعه اقتصادی برد. به عنوان اولین شرط می توان به خصوصی سازی های وسیع از جمله آموزش و بهداشت در کشورهایی که دولت هایشان خواهان پیوستن به سیستم سازمان تجارت جهانی، صندوق بین الملی پول و بانک جهانی هستند اشاره کرد۵که حداقل هایی که سالها با تلاش مردم به دولتها تحمیل شده است را مبنای استفاده از تسهیلات برای دولتها و نه مردم قرار می دهند. در ایران نیز طی سالهای متمادی که دولت درخواست عضویت در سازمان تجارت جهانی را داشته است باید به تدریج برای اجرای برنامه های پیشنهادی بانک جهانی یا ریاضت اقتصادی و خصوصی سازی آماده می کرده است. در همین راستا می بینیم که در برنامه اول توسعه موضوع خصوصی سازی یعنی واگذاری بخش دولتی به بخش خصوصی در خط و مشی ها و سیاست های برنامه اول توسعه اقتصادی حکومت جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸ مطرح گردیده است و به همین دلیل به متقاضیان تاسیس مدارس غیر دولتی که به مدارس غیر انتفاعی نامگذاری شده اند پاسخ مثبت داده و مدارس غیر انتفاعی شروع به فعالیت کردند. در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی که به زعم و تبلیغات حاکمیت به عنوان دوران سازندگی از آن یاد می شود، اولین گام ها برای خصوصی سازی آموزش با بحث مدارس غیر انتفاعی شروع شد. با رشد خصوصی سازی، تلاش سازمان یافته ای برای تخلیه مراکز عمومی دولتی از معلمان به اصطلاح نخبه تر آغاز شد و همزمان کمک های دولتی به مراکز آموزشی عمومی به تدریج سیر قهقرائی را شروع کرد تا در پروسه ای، بار هزینه های دولتی را به هیچ و یا حداقل برسانند. با این پروسه و درجا زدن دستمزدها، با تحمیل ضعف اقتصادی، سطح زندگی فرهنگیان به پائین ترین سطح ممکن تنزل یافت.
البته به تصور عده ای عطای مجوز به متقاضیان تأسیس مدارس غیردولتی فقط در صورتی میتوانست موجه باشد که انگیزهی اصلی متقاضیان، «تعلیم و تربیت با کیفیت برای تمام افراد جامعه» باشد، نه کسب سود اقتصادی. نامگذاری «مدارس غیرانتفاعی» در قانون سال ۱۳۶۸ نیز برخاسته از همین اصل است.
اما می بینیم طی سال های اخیر مدارس غیر انتفاعی نه تنها رشد بسیار سریعی پیدا کرده، بلکه برای اهداف سیاسی حاکمیت نیز بسیار سودمند بوده است. از طرفی مدارس غیر انتفاعی چهره طبقاتی آموزش را بسیار بارز کرده است. با نگاهی به وضعیت اسفبار مدارس دولتی بخصوص در مناطق پرجمعیت و کارگری و بویژه در شهرستانها این تفاوت بین مدارس و کیفیت امکانات آموزشی بسیاربه چشم می آید و می بینیم که مدارس غیرانتفاعی نه تنها به یک پرستیژ اجتماعی تبدیل شده است بلکه کیفیت آموزش در بسیاری از مدارس به شدت پایین است و البته تفاوت دستمزد بین بخش خصوصی و دولتی نیز قابل مطرح شدن است.
طبق اصل ۳۰ قانون اساسی: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوران متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور تا سرحد رایگان گسترش دهد».
احمدرضا روشن در مقاله ای تحت عنوان آسیب شناسی خصوصی سازی آموزش عالی در ایران، چنین اشاره کرده است:”در مجموع میتوان گفت چیزی به نام بخش خصوصی واقعی در آموزش عالی ایران وجود ندارد. در ایران دخالت سازمانهای رسمی در آموزش عالی بسیار زیاد و در عوض حمایت، اندک است، در حالی که باید عکس این موضوع عمل شود. یعنی دخالت مستقیم، اندک و حمایت مالی و قانونی از آموزش عالی زیاد باشد. گرچه نظام آموزش عالی ایران یک نظام متمرکز محسوب میشود که سیاستگذاری و برنامهریزی آن توسط چند دستگاه رسمی انجام میگیرد، اما عمده هزینههای آن بر دوش مردم است، بـه طوری که بیش از چهار پنجم دانشجویان کشور در دورههای شهریهای مشغول به تحصیل انـد و بـخش عمومی مسئولیت کمی در قبال تامین هزینههای آموزش عالی بر عهده گرفته است”.۶
بعد از این برنامه های غیرمستقیم دولت برای خصوصی سازی مدارس با توجه به تسهیلاتی که برای متقاضیان خصوصی سازی مدارس درنظر می گیرد در تقابل با قانون اساسی می باشد چون دولت را موظف به تهیه امکانات و تسهیل آموزش رایگان برای همه اقشار مردم ایران می کند، اما در خصوصی سازی می دانیم که جایگاهی برای مردم شاید در شعار اما در عمل قائل نیستند و اگر از وضعیت بی سروسامان مدارس و فقر امکانات که هر ساله منجر به آتش سوزی در مدارس و سوختن دانش آموزان ومعلمان می شود بگذریم باید گفت که وضعیت مدارس خصوصی دست کمی از مدارس دولتی ندارند و با اندک امکانات آموزشی مبلغ های کلانی دریافت می کنند و عده ای از خانواده ها بسیار تلاش می کنند تا فرزندان خود را از کلاس های ۴۰ــ۳۵ نفره مدارس دولتی به مدارس غیرانتفاعی که کمی خلوت تر است منتقل کنند. از طرفی تبلیغ قبولی تضمینی در کنکور و دانشگاه های خاص نیز انگیزه دیگری است که خانواده را وادار به پذیرفتن شرایط سخت اقتصادی به امید آینده بهتر برای فرزندان می کند.
بر اساس قانون ۸۸ برنامه سوم توسعه، دولت گام جدی در جهت خصوصی سازی و به عبارتی پیمانکاری کردن آموزش و پرورش برداشت. در آخرین روزهای سال ۸۱ «معاون مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش از واگذاری کارهای اجرایی آموزش وپرورش در سال ۸۲ به بخش خصوصی خبر داد و گفت طبق موضوع ماده ۸۸ قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت توسط بخش غیر دولتی به سه روش خرید خدمات از بخش غیردولتی، مشارکت با بخش غیردولتی و واگذاری مدیریت به بخش غیردولتی صورت می گیرد».۷هم مردم و هم حاکمیت به خوبی از نتایج این تصمیم گیری ها با خبر می باشند، عدم توانایی مردم در استفاده از این مدارس غیر انتفاعی دولت را بر آن می دارد تا اقدام به پرداخت وام برای شهریه سنگین این مدارس کند. زینی وند مدیر کل مدارس غیر دولتی آموزش وپرورش عنوان کرده است: «به دانشآموزان مدارس غیردولتی وام ۱۰ میلیون تومانی برای پرداخت شهریه پرداخت خواهد شد».۸
از طرفی حاکمیت در دوران دولت اصلاحات بسیاری از امتیازات مدارس غیر انتفاعی با وام های کلان را به افراد وابسته به طیف اصلاح طلبان را داد به عنوان نمونه مدارس زنجیره ای سلام توسط حجاریان را می توان نام برد.۹ دیگر کار بجایی رسیده که حتی خود وزرا هم صدایشان درآمده است. حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر سابق آموزش و پرورش در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۹۱ اعلام کرد: «با خصوصیسازی آموزش و پرورش مخالفم.» همچنین حاجی بابایی در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۹۳ اعلام کرد: «با خصوصیسازی زیر پای معلمان را خالی کردند». گزارشات نشریات خودی نیز از مناطق تهران عمق فاجعه را نشان می دهد. سرویس اجتماعی مشرق نیوز در گزارشی مربوط به مدارس غیر انتفاعی می نویسد: ساکنان ۸ شهرک امید دژبان، نمونه سپاه، صدف، آبشار، شهاب، پارس، کوهستان و اسکان در منطقه ۲۲ تهران هم با همین مشکل مواجه شدند؛ آن هم با داشتن هزار دانشآموز که نیمی از آنها در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل هستند. تصور اینکه برای ۸ شهرک با ۱۴هزار نفر جمعیت، مدرسهای پیشبینی نشده باشد، به خودی خود عجیب به نظر میرسد. البته شاید چندان هم جای تعجبی نداشته باشد. به گفته مسئول حاضر در آموزشوپرورش منطقه ۲۲، به علت همکاری نکردن تعاونیها و شهرداری منطقه، در ابتدا هیچ مدرسهای برای شهرکهای مورد نظر ساخته نشد و اهالی مجبور بودند فرزندان خود را برای تحصیل در مدارس دیگری که فاصلهشان با محل زندگی آنها نسبتاً زیاد بود، ثبتنام کنند که این مسأله خودش بار هزینه استفاده از سرویس مدرسه را بر دوش آنها میگذاشت. وی ادامه میدهد: «بالاخره در تعاملی که میان شهرداری و تعاونی مسکن «رسا» سپاه صورت گرفت و بر اساس تعهدی که ارگانهای سازنده شهرکها در رابطه با ساخت فضای آموزشی، به آموزش و پرورش داشتند، قرار شد ۲ مدرسه در این منطقه ساخته و تحویل آموزش و پرورش شود که کلنگ ساخت آنها ۶سال پیش زمین زده شد. مدرسهها تا مرحله اسکلت بندی رسیده بود که به دلایل مختلف طرح متوقف شد، اما بعد از مدتی مجدداً شهرداری منطقه ۲۲ مدارس نیمه ساز را تحویل گرفت و کار ساخت مدارس ادامه پیدا کرد.» او میگوید: «در نهایت مدرسهها آماده بهرهبرداری شدند و اهالی منطقه از این موضوع بسیار خوشحال بودند چرا که خیال میکردند یکی از مدرسهها دخترانه و دیگری پسرانه خواهد شد و دیگر مشکلی برای رفت و آمد فرزندانشان نخواهند داشت. اما شهرداری منطقه در صورتی که موظف بود مدارس را در اختیار آموزش و پرورش قرار دهد، پیش از تعطیلات عید، مدرسهها را به مناقصه گذاشت تا به عنوان مدرسه غیر انتفاعی، کار خودشان را آغاز کنند. برنده مناقصه هم تصمیم گرفت مدارس در مقاطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان پسرانه فعالیت کنند.» وی ادامه میدهد: «شهریهای که برای این مدارس غیرانتفاعی در نظر گرفته شده، ۴ میلیون تومان برای مقطع ابتدایی و ۵ تا ۷ میلیون تومان برای مقطع راهنمایی و دبیرستان است و این در حالی است که مردم منطقه معمولاً از قشر متوسط و ضعیف هستند و گاهی حتی برای پرداخت ۵۰۰ هزار تومان هزینه سرویس مدرسه، با مشکل مواجه هستند».۱۰
به نظر می رسد دولت بسیار بیشتر از گذشته قطار خصوصی سازی را سرعت بخشیده و بیش از همه در حال حاضر بر بخش آموزش و بهداشت تاکید دارد به طوری که در سال ۱۳۹۲ از مجموع مدارس در ایران ۸ درصد در بخش غیر انتفاعی بوده است و وزیر آموزش و پرورش اعلام داشته که در سال ۱۳۹۳ این بخش از مدارس غیرانتفاعی ۵۰ درصد رشد خواهد داشت یعنی به ۱۲ در افزایش می یابد.۱۱
در صورتی که این اعداد وارقام صحیح باشد باید گفت تا چند سال آینده آموزش در ایران کاملا خصوصی خواهد شد.
احمد سیف در رابطه با خصوصی سازی آموزش می نویسد که: ” هرروز که میگذرد از ایران اخبار ترسناکتری میرسد… در اینجامیخوانیم که آموزش برخلاف قانون، دیگر«رایگان» نیست یعنی بدون این که قانونی هنوز از مجلس گذرانده باشند آموزش را «خصوصی» کردهاند و به کالا تبدیل شده است…. ” اولین و عمدهترین اثر خصوصی سازی کنار گذاشته شدن همه کسانی است که برای پرداخت هزینه های آموزشی امکانات مالی در اختیار ندارند. یعنی از همان آغاز فرایند انتخاب کسانی که برای استفاده از این خدمات امکان مییابند بر اساس و مبنای ناروایی انجام میگیرد…. اشکال مختلف خصوصی سازی بر این که معلمان چگونه برای آموزش آماده میشوند اثر میگذارد. چگونه آموزش میبینند و چگونه دانش شان به روز میشود. شرایط و حقوق معلمان، ماهیت فعالیتهای روزانه و شیوه ای که ایشان فعالیت روزانه را تجربه میکنند. منعطف کردن کار معلمان نکته مشترک اغلب شیوه های گوناگون خصوصی سازی آموزش است که میتواند بر جایگاه و به موقعیت اجتماعی معلمان تأثیر بگذارد. البته کیفیت تجربه دانش آموزان و دانش جویان هم بدون تأثیر نمیماند. تنها آموزش و خدمات آموزشی نیست که موضوع خصوصی سازی است. سیاستهای آموزشی و چگونگی تدوین این سیاستها هم با استفاده از خرید مشاوره، پژوهش و ارزیابی خصوصی شده است.”۱۲
البته خصوصی سازی آموزش یکی از حربه های نئولیبرالیسم، برای کالایی کردن آموزش است و در عین حال ایجاد رقابت ما بین آموزش دهندگان و از بین بردن حق تشکل در بخش خصوصی است. این پدیده در غرب هم مشکل معلمان بخش خصوصی با بخش عمومی است که چرا این بخش را متشکل نمی کنند. فارغ از این که کارفرما در بخش خصوصی افراد و شرکت های خصوصی هستند ولی در بخش دولتی، دولت است.
مروری بر فعالیتهای تشکل های صنفی فرهنگیان در دوره اخیر را در بخش دوم و پایانی این مطلب در هفته ی آینده بخوانید.
پانویس ها:
* توضیح اینکه لینک های پانویس ها در وب سایت شهروند در همین مطلب قابل دسترسی است.
۱ـ فعالیتهای بین المللی در رابطه با معلمان و بخصوص اعدام فرزاد کمانگر، جلوگیری از اعدام قنبری و آزادی دیگر معلمان در یک دهه گذشته ادامه داشته است. بزرگترین حمایت از فعالیت کارگری این دوره در رابطه با قنبری بود که بیش از ۱۵۰۰۰ نامه حمایتی فرستاده شده است. در ۵ شهریور ۱۳۸۷ شکایت ۲۵۶۶ از جمهوری اسلامی در سازمان جهانی کار با بیش از ۱۴ صفحه از اسنادی که نشان می داد که فرزاد کمانگر فعالیت صنفی داشته را شاهد بوده ایم و هنوز هم برای یافتن آرامگاهش مبارزه می شود.
۲ـ بازخوانی دو اعتصاب معلمان، کانون مدافعان حقوق کارگر
۳ـ بررسی تحلیلی مبارزات معلمان از جنبش تنباکو تا کنون، پژواک ایران .
۴ـ وبلاگ انقلاب فرهنگی
تعداد دانشجویان در سال ۱۳۵۹ بنا به آمار رژیم ۱۷۴۲۱۷ نفر بود که در سال ۱۳۶۱ تعداد آنان ۱۱۷۱۴۸ اعلام شد. با توجه به پذیرش دانشجویان جدید در سال ۱۳۶۱ تعداد کسانی که از دانشگاه ها اخراج شدند بیش از ۵۷۰۶۹ نفری است که تفاوت این دو آمار نشان میدهد. تعداد استادان و هیات علمی دانشگاه ها که در سال ۱۳۵۹ بیش از ۱۶۸۷۷ نفر بود به ۸۰۰۰ نفر در سال ۱۳۶۱ کاهش یافت که نشان دهنده تصفیه بیش از ۵۰ درصد کادر علمی دانشگاه ها می باشد.
۵ـ گزارش بانک جهانی از سال ۲۰۰۸ به بعد در بسیاری از کشورها شاهد سقوط خصوصی سازیهای بودند و چه به روز کشورهای آسیای و امریکای لاتین آورده است.
۶ـ آسیب شناسی خصوصی سازی آموزش عالی در ایران
۷ـ مخالفت مردم و کارشناسان با خصوصی سازی آموزش و پرورش
۸ـ مشرق نیوز: ۶نکته درباره وام۱۰میلیونی شهریه مدارس
۹ـ خبرجو ۲۴: راه اندازی مدارس غیر انتفاعی اصلاح طلبان
۱۰ـ مشرق نیوز: نگرانی کم درآمدها از حراج مدارس دولتی
۱۱ـ جهان نیوز: به جای تبدیل مدرسه به بنگاه اقتصادی، مدیریت مدارس دولتی را تقویت کنید
۱۲ـ مجله مهرگان: خصوصی سازی آموزش و مسئله قانون مداری در ایران
آقای دهستانی…با تشکر از مقاله شما در باره مبارزات معلمان که گذشته و حال را در بر میگیرد….به نظر من آنچه که جایش در این مغاله خالی است … مواردی که مشخصا معلمین بر آن در حال حاضر اعتراض دارند با اینکه این به نظر میرسد که صنفی میباشد…و عکسهایی از تجمع آنان که شعاءر مشخص دارند … شاید که در مطلب آینده شما درج شود….با تشکر از توجه و کارهایتان