روزشمار معکوس برای موعد بررسی “برجام” توسط کنگره امریکا در حالی آغاز شده که با گذشتن شمار سناتورهای دموکرات موافق آن به حدنصاب ۴۱ رأی موافق ـ که حتی می تواند با ابستروکسیون رأی مخالف اکثریت جمهوری خواه سنا و کنگره را خنثی و نیاز به وتو را منتفی کند ـ خیال باراک اوباما در مورد پیروزی بر رقیبان در کنگره تا حد زیادی راحت شده و او می تواند ادعا کند که “میراث” خود را به ثبت جهانی و تاریخ رسانده است.

اما، این “میراث” به رغم بسیار گران بودن ـ فقط یک قلم ۲۵۰ هزار کشته، ۴ میلیون پناهنده و ۷ میلیون آواره و بی خانمان در سوریه ـ چندان هم بی مدعی و مخالف نیست و بی گمان آینده نشان خواهد داد که واقعیت های تلخ چندان هم با خوشبینی آقای اوباما سازگار نیست.  مبنای به جا گذاردن این “میراث” موضوعی است که ستون فقرات استدلال باراک اوباما در دفاع از توافق هسته ای را تشکیل می دهد: “اگر این توافق انجام نمی شد، گزینه دیگری جز جنگ نبود”!  این استدلال که برچسب جنگ طلبی بر پیشانی مخالفان توافق می زند، مبنای عقلانی محکمی ندارد، زیرا از سویی نشان نمی دهد چرا گزینه دیگری جز جنگ وجود نداشته و از سوی دیگر، به دلیل تناقض های موجود در توافق و پیچیدگی های بسیار در اجرای آن و به ویژه به خاطر آرایش سیاسی به احتمال قوی جدید در امریکا، این را نیز نمی تواند تضمین کند که الزاما از جنگ پرهیز خواهد شد.  فزون براینها، ادعای پرهیز از جنگ، با توجه به جنگ ویرانگری که در ۴ سال گذشته در سوریه جریان دارد و سیل پناهجویان آن در حال حاضر در صدر اخبار است، بی پایه و مضحک می نماید.

khameneie-asad

بازتاب سستی استدلال باراک اوباما را می توان در نظر مردم امریکا نسبت به “برجام” در آخرین نظرسنجی انجام شده یافت.  برمبنای این نظرسنجی، به نقل از تارنمای “ایران پرس نیوز”: «دریک نظرسنجی که توسط مرکز تحقیقاتی پیو در هفته اول سپتامبر انجام شده نشان می دهد که در حال حاضر تنها ۲۱ درصد از مردم امریکا از توافق هسته ای حمایت می کنند.  براساس این نظرسنجی، ۷۸ درصد جمهوری خواهان، ۲۹ درصد دموکرات ها و ۴۷ درصد از افراد مستقل مخالف توافق با رژیم ایران هستند».  این تخالف افکارعمومی با طرز فکر و استدلال آقای اوباما بسیار پرمعنا است و نشان می دهد که به احتمال بسیار زیاد “میراث” او وارثی که از آن نگهداری کند نخواهد داشت و در هنگام ترک کاخ سفید در پایان سال آینده باید آن را به  مصداق زبانزد عامیانه “بیخ ریش صاحبش” با خود ببرد.

 

در نگاه به تاریخ، می توان برای “میراث” آقای اوباما سابقه ای مشابه یافت. این سابقه، عملکرد نویل چمبرلن، نخست وزیر انگلستان در فاصله سال های ۱۹۳۷ و ۱۹۴۰ است.  چمبرلن خود مانند آقای اوباما جایزه صلح نوبل نگرفته بود، اما برادرش آستین چمبرلن درسال ۱۹۲۵ به این جایزه دست یافته بود و ای بسا که خود نیز در سودای به دست آوردن آن بود.  این سودا و تأکید بر تجربه تلخ جنگ جهانی اول، او را به این باور رسانده بود که با تعلل و مماشات با آدولف هیتلر می توان جلوی یک جنگ دیگر را گرفت.  دانشنامه “ویکی پدیا” دراین مورد می نویسد: «برمبنای همین باور در ۲۹ سپتامبر ۱۹۳۸ توافقنامه مونیخ را با هیتلر امضاء کرد که به موجب آن بریتانیا و فرانسه، در غیاب نمایندگان جمهوری چکوسلوواکی، پذیرفتند که منطقه سودتنلند چک به آلمان هیتلری واگذار شود.  او با این کار می پنداشت که به صلح دست یافته است».

بحران پناهجویان در اروپا

بحران پناهجویان در اروپا

اهمال، تعلل و مماشات چمبرلن به رغم توهم او در تأمین صلح، موثر واقع نشد و یک سال پس از “توافق مونیخ” هیتلر ابتدا به بقیه چکوسلوواکی و درپی آن به لهستان حمله و این کشورها را اشغال کرد: «با زیاده طلبی های هیتلر که اوج آن تصرف باقی مانده چکوسلوواکی بود، او به اشتباه بودن سیاست مماشات پی برد.  بنابراین پس از حمله آلمان به لهستان، خواهان دفاع بریتانیا از لهستان و ورود آن به جنگ با آلمان نازی شد».

چمبرلن ازاین بخت مساعد برخوردار بود که مدتی طولانی شاهد نتایج فاجعه بار سیاست مماشات و انفعال خود نباشد و ۶ ماه پس از کناره گیری از نخست وزیری، در سن ۷۱ سالگی براثر بیماری سرطان درگذشت.  بعید به نظر می آید که باراک اوباما هم از چنین بختی برخوردار باشد، زیرا سال آینده در هنگام ترک کاخ سفید حدود ۵۵ سال خواهد داشت و قاعدتا باید سال های سال شاهد نتایج فاجعه بار انفعال و مماشات خود، به ویژه در مورد سوریه باشد.

تا آنجا که از مجموع خبرهای مربوط به تحرکات میدانی و دیپلوماتیک منطقه و سوریه می توان دریافت، در هفته های آینده دگرگونی هایی در وضعیت جنگ خونبار و ویرانگر سوریه ایجاد خواهد شد و کارزار گسترده روابط عمومی کنونی در مورد پناهندگان سوری می تواند پیش درآمدی دراین زمینه برای آماده سازی افکار عمومی باشد.  حکومت آخوندی نیز این تغییر جهت را دریافته و نسبت به آن احساس نگرانی می کند.  سیمای جمهوری اسلامی در یک تحلیل می گوید: «محافل سیاسی و رسانه ای غرب در حال آماده سازی افکار عمومی برای اجرایی کردن اقدام نظامی علیه سوریه هستند».

 

لحن کارگزاران حکومت آخوندی نیز تغییر یافته و در حالی که تا چندی پیش به تکرار اعلام می کردند که تا “آخر” درکنار بشار اسد ایستاده اند، اکنون به گزارش “آسوشیتد پرس” در تاریخ ۸ سپتامبر: «روحانی در کنفرانس مشترک با رییس جمهوری اتریش در تهران گفت جمهوری اسلامی آماده گفتگو با امریکا، عربستان سعودی و کشورهای بانفوذ دیگر درباره آینده سوریه است».

حکومت آخوندی حق دارد نگران باشد و رنگ عوض کند زیرا همه شواهد حاکی از آن است که بر روی آتش سوریه ویران شده، آشی برایش در حال پختن است که رویش یک وجب روغن ایستاده است!

 

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com