اوضاع جهان پس از آنکه ترکیه یک هواپیمای روسی را سرنگون کرد، حسابی قاراشمیش شده. این، آن را متهم می کند، وآن، این را.

در اخبار و تفاسیر اینترنتی، خیلی ها ترکیه را متهم کرده اند که از داعش نفت ارزان می خرد و به همین دلیل زیرزیرکی از داعش حمایت می کند و هواپیمای روسی را به این دلیل سرنگون کرده که مشغول جنگ تن به تن با داعش بوده و و و… و از این حرفها…

cartoon

رامش کیانی، کسی که این طرح را کشیده، فرانسه و آمریکا را بلاتکلیف گذاشته. معلوم نیست این دو کشور همه را انداخته اند به جان هم و خود تماشاچی هستند، یا مثل یک بچه بی گناهند و ناظر؟!

اردوغان، اما، گفته است به کی به کی قسم اینها همه اش اتهام است، من نفت می خواهم چکار؟ درست است که کاخ جدیدی ساخته ام که هزار تا اتاق دارد و گرم کردنش خرج دارد، اما همه اتاق ها شوفاژ برقی دارد و بنا بر این نیازی به نفت ندارم… باور نمی کنید بیائید ببینید.

اتوموبیلم هم بنزینی است و با نفت کار نمی کند. هرکس باور نمی کند می تواند توی گوگل تایپ کند (ماشین اردوغان دات کام!) و عکس و تفصیلاتش را ببیند و بخواند. تازه اتوموبیل که یک وسیله قدیمی مثل چراغ سه فتیله ای و چراغ گردسوز نیست که با نفت روشن شود.

مدرن ترین چیزی هم که ایرانی ها یک وقتی برای دهات شان ساخته بودند و با نفت کار می کرد، یخچال نفتی بود که آنهم دورانش گذشت. اتوموبیل نفت سوز هم هنوز اختراع نشده که من سفارش بدهم و برای به حرکت درآوردنش از داعش نفت ارزان بخرم بنابر این داستان نفت ارزانی که ترکیه از داعش می خرد فقط یک اتهام است.

تازه من اگر اهل نفت خریدن بودم آن موقعی که بابک زنجانی و شریکش در ترکیه دربدر دنبال فروش کشتی نفت ارزان بودند همه را می خریدم و انبارمی کردم ولی من اصلا از بوی نفت بدم می آید و حاضرم قسم بخورم که در تمام عمرم لب به نفت نزده ام!

بله، من پشیمانم که آنطور شد که به هواپیمای روسی حمله شد، ولی به قول آن مرحوم، امیدوارم دیگر آن طور نشود که اینطور بشود.

و در این هیر و ویر، حافظ هم که همیشه دنیا را زیر نظر داشته و دارد و سعی می کند اشعارش را به روز کند و آپ دیت باشد، شعر معروفش را دستکاری و اصلاح کرد وگفت: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / هرکسی منفعت خویش در آن می طلبد!

 

 

 

ایشالا هوا خوب باشه…

چقدر راحتیم ما مردم عادی که چیزی از سیاست سرمان نمی شود. نمی دانید سیاستمداران چقدر بدبختند.

فکرش را بکنید که آقای ولایتی، نصفه روزه رفته است سوریه، با بشار اسد ملاقات کرده و برگشته.

طفلک توی هواپیما دائماً تمرین می کرده که: رهبر فرمودند بهش بگو چی و چیو و چی … خب حالا اگر اون گفت اینجوری و اونجوری چه خاکی تو سرم بریزم و چی جواب بدم که بعداً از توش حرف درنیاد، مورد غضب قرار نگیرم و نگن تو چرا گفتی باشه و نگفتی باید بپرسم …؟

یا پوتین که با آنهمه تشریفات و بردن گارد محافظ و اتوموبیل شخصی اش به تهران رفت و برگشت، تمام مدت توی هواپیما داشته فکر می کرده که اگر رهبر ایران گفت اول شما این کار را بکنید تا ما آن کار را بکنیم، چی جواب بدهم که بهش برنخوره؟ و اگر من گفتم شما اول اقدام کنید و ایشان گفتند نه بهتره اول اسد اقدام کنه من چی باید بگم که منفعتمون در ایران و سوریه به خطر نیفته و و و…و اصلا نفهمیده کی رفته وکی برگشته و ایران کجا بوده و تهران یعنی چی؟ چنین سفری کوفت آدم میشه!

ما اگر خدا قسمت کنه سالی یک دفعه بتونیم بریم سفر، توی هواپیما یا اتوبوس تنها فکرمون اینه که : ایشالا هوا خوب باشه و بهمون خوش بگذره، همین!

چقدر پول دارید؟

رئیس جمهور و سران کشور افغانستان موظف شده اند دارایی های خود را اعلام کنند تا مردم از وضع مالی آنها باخبر شوند.

این کار به نظر بنده بدآموزی فراوان دارد چون مردم کشورهای همجوار مثل ایران هم ممکن است دهانشان آب بیفتد و هوس کنند که بدانند مقامات کشورشان چه دارند و چه ندارند تا اگر لازم باشد، مقداری از یارانه خود را به آنها کمک کنند!

یکی از مقامات که مدتها بود آرزو داشت با خبرنگار ما مصاحبه کند، می گفت ثروت مثل زشتی و زیبائی، و خوبی و بدی، خداداد است و همچنانکه خداوند یکی را زشت می آفریند و یکی را زیبا، و یکی را خوب و یکی را بد، یکی را هم ثروتمند می آفریند و یکی را فقیر. بنا براین به کسی ارتباط ندارد که بپرسد ثروت من چقدر است، همچنانکه من حق ندارم از یک کارگر بپرسم شما که در یک کشور ثروتمند زندگی می کند چرا اینقدر بدبخت و درمانده و فلک زده هستید و به نان شب تان محتاج؟ این یک مسئله خصوصی است و کسی حق ندارد وارد حریم خصوصی مردم شود!

وی که اصلا حالی اش نبود خبرنگار باید با او مصاحبه کند نه او با خبرنگار، پس از آنکه کمی آرام تر شد و هیجان اولیه مصاحبه فروکش کرد، توضیح داد وگفت البته من هم می توانم ثروت خودم را رسماً اعلام کنم، ولی ترسم این است که مقامات کشور افغانستان از یک طرف به خاطر ثروت نه چندان چشمگیرشان شرمنده شوند و خجالت بکشند، و از طرف دیگر هوس کنند بیایند ایران و جزء مقامات شوند.

ممکن است پیش خودشان حساب کنند و بگویند همسایه که هستیم، فارسی که بلدیم و مثل همه آدم ها هم از پول هم بدمان نمی آید. می رویم ایران، یک دوره کوتاه درکلاس های آموزش اختلاس گران شرکت می کنیم و مشغول می شویم!

شهروند هم سانسور می کند

این عکس را می خواستم بگذارم برای روز زن ولی حیفم آمد که خانم های مملکتم تا آن موقع صبر کنند و بعد بفهمند نمایندگان مجلس شان چه نظری در موردشان دارند. درکش و قوس همین بلاتکلیفی بودم که روز جهانی تبعیض علیه زنان پیش آمد و مشکل چه کنم، چه کنم من برطرف شدzahra-sajjadi.

ـ راستی خانم جان شما چند سالتان است؟ بله با خود شما هستم، شمایی که الان دارید نوشته من را می خوانید، چند سالتونه؟

– ۳۹ سال؟

ـ پس یک سال دیگر هم باید صبرکنید، تا عقل رس بشوید و بعد بتوانید راجع به این خانمی که به عنوان نماینده مجلس انتخاب کرده اید با هم حرف بزنیم.

ـ چی فرمودید؟ شما انتخابش نکرده اید؟ ولی خودش که میگه من نماینده زنان ایران در مجلس هستم؟

ـ ……

ـ ببخشید که جواب تان را سانسورکردم خانم. می دونم سانسور صحیح نیست، ولی شهروند هرکلام بی ادبانه ای را منتشر نمی کند، معذرت می خوام!

دوتا بیگ مگ لطفن!

احمد خاتمی نماینده مجلس خبرگان گفته است که آمریکا در هرکجا که می خواسته وارد شود، با ساندویچ و مک دونالد وارد شده.

راست هم گفته. توی همین مذاکرات هسته ای هم بارها پیش آمد که آقای ظریف وگروه همراهش رفتند چلوکبابی ولی جان کری و دار و دسته اش رفتند مک دونالد، و بیگ مگ خوردند که تمرینی هم برای ورود به ایران کرده باشند! جان کری که دوتا دو تا هم می خورد. می گفت یه دونه اش آدم را سیر نمی کنه.

 

بیابانی که عاقبت بخیرشدbalgard--rahbar!

گچساران سالها بود که از کمبود محلی که درد دردمندان، و حاجت حاجتمندان را روا کند، رنج می برد. مردم می گفتند حالا که دوا و دکتر و بیمارستان در اختیارمان نمی گذارید، لااقل برایمان محل تبرک شده ای بسازید تا شفای بیمارانمان را از آنجا بخواهیم و مقامات جواب می دادند توی فکرش هستیم ولی الکی هم نمی شود …

بالاخره پس از بیست سال فکر و مطالعه، یکی از مسئولان گفت عجب آدم های حواس پرتی هستیم ما. مگر رهبر فعلی مملکت یک وقتی رئیس جمهور نبود؟ گفتند چرا بود. گفت مگر با هلی کوپتر نیامد به گچساران؟ گفتند چرا، تشریف آوردند. گفت خب محل فرود هلی کوپتر یا بالگرد ایشان را گلباران می کنیم و یواش یواش بهش سر و سامان میدیم و مردم هم می توانند بروند آنجا حاجت بگیرند؟

balgard--rahbar--ashayer

بر اساس شعار” رفته شود، دیده شود بلکه پسندیده شود” رفتند و دیدند جای بدی نیست. بیابانی است مادرمرده و بی صاحب و می شود آنجا را تبدیل به یک ناندانی نان و آبدارکرد. کلنگ گلباران کردنش را زدند، تابلویش را هم نصب کردند و انشااله چند سال دیگر همین بیابان، هم مریض هایمان را شفا می دهد و هم نان به نرخ روز خورهایمان را به آلاف و اولوفی می رساند!

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.