نویسنده: سیمور مایرون هرش
نگاهی به جنگ سوریه تا پایان ۲۰۱۵؛
سیاستهای «اوباما»: دفاع از «اردوغان» یا پیکار با «خلافت اسلامی»
اصرار مکرر اوباما بر رفتن بشار اسد و این که اگر خودش نرود نیروهای میانهرو شورشی توانایی شکست او را دارند، موجب اختلافنظر پنهان و آشکار افسران ارتش و کارشناسان وزارت دفاع آمریکا شده است. بنیان این مخالفتها هم چگونگی همکاری با همپیمان سوریه، ولادیمیر پوتین است. کارشناسان بر این باورند که گویا اوباما، سر زیر برف کرده و این همکاری را نمیخواهد ببیند. اینان معتقدند سیاست اوباما همان مشی کهنه شدهی دوران جنگ سرد است که اکنون با توجه به تحولات جهانی کاربرد چندانی ندارد. اوباما چین و روسیه را رقیب اصلی خود در جنگ سوریه میبیند و به شدت از گسترش تروریسم در سوریه نگران است. نگرانی اوباما نه به خاطر فروپاشی و زوال سوریه که از دست دادن نفوذی است که در منطقه دارد و جایگزینی روسیه و چین به جای آمریکا. مشی اتخاذ شده توسط اوباما چنان نخنما شده که حتا نمیتواند منافع مشترک آمریکا، چین و روسیه را ببیند؛ هر سه کشور خواهان نابودی خلافت اسلامیاند و برای رسیدن به این هدف مشترک باید با هم همکاری کنند که اوباما از آن سر باز میزند.
حضور نظامی و مقاومت آمریکا برمیگردد به سال ۲۰۱۳. در آن سال در یک ارزیابی طبقهبندی شده توسط آژانس امنیتی وزارت دفاع و ستاد مشترک ارتش به رهبری ژنرال مارتین دمپسی، نشان داد که سقوط دولت بشار اسد، موجب آشفتگی و هرج و مرج در سوریه میشود و جایگزین دولت اسد هم نیروهای تندرو جهادی خواهند بود. یعنی اتفاقی که در لیبی رخ داد، تکرار میشود. یکی از مشاوران ارشد ستاد مشترک ارتش میگوید: پروژه تحقیق و ارزیابی شرایط سوریه که منتهی شد به این گزارش، برآمد اطلاعات همهجانبهای است که از همهی دستگاههایی که در ارتباط هستند با موضوع سوریه، حتا دفتر اوباما و نهادهای دولتی که اصرار بر کمکهای مالی و مسلح کردن نیروهای موسوم به میانهرو دارند، جمعآوری شده است. در آن سال سازمان سیا با همکاری انگلیس، عربستانسعودی و قطر در حال رساندن سلاح و جنگافزارهای لازم به سوریه بودند؛ این جنگافزارها از طریق لیبی به ترکیه و سرانجام به نیروهای موسوم به میانهرو در سوریه میرسید. در یک ارزیابی بعدی که سازمان اطلاعات آمریکا انجام داد، ترکیه مخالف سیاستهای اوباما در سوریه شناخته شد. اسنادی که این مشاور ارشد در اختیار دارد نشان میدهد که برنامه مخفی کمک رسانی آمریکا و همپیمانانش از طریق ترکیه نه تنها به دست میانهروها می رسید، بلکه تمام نیروهای مخالف اسد از جمله جهادیها، جبههالنصره و خلافت اسلامی از این کمکها بهرهمند میشوند. یعنی، ترکیه بذل و بخشش کرده و نیروهای هوادار خود را هم نیز تجهیز میکرده است. نیروهای به اصطلاح میانهرو به تدریج توان مبارزاتیشان به تحلیل رفت و ارتش آزاد سوریه هم تنها به عنوان نیروهای ذخیره در یکی از فرودگاههای نظامی ترکیه حضور داشتند؛ در این معنا آمریکا با کمک ترکیه، نیروهای تندرو و افراطی را مسلح میکرد. نتیجه ارزیابی یاد شده چنان سیاه است که کارشناسان ارشد آشکارا با سیاستهای اوباما در سوریه مخالفت میکنند.
ژنرال مایکل فلین، مدیر آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (۲۰۱۴ – ۲۰۱۲) تأیید میکند که آژانس اطلاعات دفاعی بارها هشدارهای طبقهبندی شدهای در مورد سوریه، سقوط دولت بشار اسد و پیامدهای آن را برای مدیران اجرایی و دولت اوباما ارسال کرده است. “در این هشدارها به دولت گفته بودیم که جهادیها در کنترل نیروهای میانهرو و ارتش آزاد سوریه نیستند. ترکیه هم مسئولیت خود که جلوگیری از ورود رزمآوران خارجی و سلاح به سوریه بود، را انجام نداد.” ایشان تأکید میکند اسناد تهیه شده حساس که هر روزه بر اساس اطلاعات دریافتی تنظیم میشدند، برای مسئولان ارسال میشد و اگر مردم آمریکا نیاز بدانند میتوانند به بایگانی آژانس اطلاعات دفاعی مراجعه و از آنها دیدن کنند.
ژنرال فلین میافزاید: با تحقیقهای همهجانبه، متوجه برنامه بلندمدت خلافت اسلامی شده بودیم. با مقامات وارد این گفتمان هم شده بودیم که سیاست ترکیه با آنچه آمریکا طراحی میکند متفاوت است؛ این اختلاف به ویژه در مورد رشد قلمرو خلافت اسلامی و تسلطشان بر جان و مال مردم در داخل خاک سوریه، مصداق داشت. ترکیه همه چیز را میدانست و تنها نقش تماشاگر را بازی میکرد. از سوی دیگر دولت اوباما گوش شنوایی برای گزارشها و هشدارهای ما نداشت.
مشاور سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا میگوید: “سیاست مسلح کردن نیروهای مخالف بشار اسد شکست خورده و شاید تأثیر نامطلوبی هم داشته است”. او بر این باور است که بشار اسد نباید با این قصد سرنگون شود که نیروهای تندرو و بنیادگرا جای او را بگیرند. سیاست دولت آمریکا مخالف این باور بود و اکنون هم در گِل مانده است. سیاست آمریکا کنارهگیری بشار اسد بود در حالی که نیروهای مخالف تندرو و بنیادگرا هم همین را میخواستند. هیچ کس مخالف رفتن بشار اسد نیست، اما این که چه کس یا گروهی جانشین او میشود، مهم است. اما دولت آمریکا (اوباما) تنها به فکر رفتن بشار اسد بود و هر جانشینی را بهتر از او میدانست. «هر کسی بهتر از اسد است»، سیاست اجرایی دولت بود. رئیس ستاد مشترک ارتش میگوید: “بارها در مورد سیاست «هر کسی بهتر از اسد است» با اوباما به گفتگو نشستم. کار به جایی رسید که فکر کردم این گفتگوها هیچ شانسی برای تغییر سیاست اوباما ندارد. سرانجام در پاییز ۲۰۱۳ دولت تصمیم گرفت بدون مراجعه به کانالهای سیاسی مرسوم، گامی فراتر علیه تندروها و بنیادگراها بردارد. دولت معتقد بود، با شرکت ارتش کشورهای دیگر میتوان دشمن مشترک؛ خلافت اسلامی و جبههالنصره را نابود کرد. رفتار دولت مصداق دشمن دشمن ما دوست ما است را دارد و ضربالمثل دیگری که میگوید از هر طرف که کشته شود، سود اسلام است.
آلمان، اسرائیل و روسیه با ارتش سوریه در تماس بودند و موفق به تأثیرگذاری بر تصمیمات آنها شدند. از طریق همین کشورها بود که قرار شد اطلاعات سازمان سیا مورد استفاده قرار گیرد. هر یک از این کشورها برای همکاری با بشار اسد، برهان خود را داشتند:
آلمان با شش میلیون مسلمان ساکن این کشور نگران تحولات درونی بود که اگر خلافت اسلامی موفق به گسترش نفوذ خود شود، چه خواهد شد.
اسرائیل نگران امنیت مرزهای خود با سوریه بود که تاکنون هیچ دشواری برای آنان نداشته است.
روسیه اتحاد درازمدتی با سوریه داشت و نگران تنها پایگاه دریایی خود در منطقهی طرطوس واقع در دریای مدیترانه بود.
بدیهی است که قصد ایستادگی در برابر سیاستهای اعلام شدهی اوباما را نداشتیم، اما مدام گوشزد میکردیم که اطلاعات امنیتی ما اگر از طریق نیروهای نظامی تبادل شوند، مؤثرند و نه این که این اطلاعات را به هر کشوری بدهیم. روشن بود که بشار اسد به سیاست تاکتیکی و مشاورهی امنیتی بهتری نیاز داشت که اگر این نیاز برآورده میشد، بیتردید مبارزه با خلافت اسلامی با برنامه و تاکتیک بهتری پیش میرفت.”
مشاور ارشد ستاد مشترک ارتش آمریکا نتیجه میگیرد که: اوباما نمیدانست و هنوز هم نمیداند که استراتژی اطلاعات دفاعی چگونه تنظیم میشود. این ناآگاهی تنها مربوط به اوباما نیست که بیشتر کسانی که بر این پست تکیه میزنند، آگاهی و اشرافی بر کار جمعآوری اطلاعات و عملیاتی کردن آن ندارند.
زمانی که سیل اطلاعات سازمانهای اطلاعاتی آمریکا شروع به گردش کرد، آلمان، اسرائیل و روسیه هم اطلاعات خود در مورد محل تجمع نیروهای جهادی و مخالفان میانهروی بشار اسد در میان ارتش سوریه را ارائه کردند، در مقابل این اطلاعات، دولت بشار اسد هم قابلیتهای نظامی و اطلاعاتی خود را در میان گذاشت. در این پیوند، هیچ رابطه مستقیمی بین دولت آمریکا و سوریه برقرار نشد. اطلاعات ما که شامل بررسی آیندهی بشار اسد هم میشد، از طریق دانشکدههای نظامی، نهادهای محافظ صلح و گاه آژانسهای اطلاعاتی کشورهای دیگر در اختیار آنها قرار میگرفت. آنها هم این اطلاعات را به دولت و ارتش سوریه منتقل میکردند. ما به آلمان و دیگر کشورها گفتیم: “برخی از اطلاعات که فوقالعاده هم جالب هستند و منافع مشترکمان را تأمین میکند، تهیه کردهایم”. این اطلاعات میتوانست برخی منافع متقابل را تأمین کند. فراموش نکنیم که تبادل این اطلاعات تنها از طریق نیروهای نظامی یک کشور با ارتش کشور دیگر صورت گرفت. ما تصمیم نداشتیم که نقش مگسهای دور شیرینی را برای اوباما بازی کنیم و مخالف بشار اسد باشیم. اکنون هم به جهانیان میگویم: اگر اسد بر اریکهی قدرت بماند به این دلیل نیست که ما اقدامی علیه او نکردیم. دلیل ماندگاری او ذکاوت و هوش او است که از همان اطلاعاتی استفاده کرد که ما برای دیگران تدارک دیده بودیم
.
***
روابط بین آمریکا و سوریه در چند دهه اخیر هر روز تیرهتر و سوریه دشمن آمریکا قلمداد میشد. بشار اسد حمله تروریستی یازده سپتامبر را محکوم کرد، اما مخالف حضور نیروهای آمریکایی در عراق بود. جورج دبلیو بوش مدام در کنار “محور شرارت”(ایران، عراق و کرهشمالی) از سوریه نام می برد و این نکته تا پایان دو دوره ریاستجمهوریاش ادامه داشت. اسناد محرمانهای که ویکیلیکس افشا کرده است نشان میدهد که دولت بوش تلاش داشت در دولت سوریه بیثباتی ایجاد کند و اکنون هم دولت اوباما همان سیاست را ادامه میدهد. در دسامبر ۲۰۰۶، ویلیام ریباک که بعدها سفیر آمریکا در سوریه شد، تحقیقی در مورد «آسیبپذیری» سوریه و دولت بشار انجام داد که به همراه گزارش این پژوهش، راهکارهایی هم برای تزلزل و بیثباتی در دولت سوریه پیشنهاد میکند. در توصیههای او آمده است که واشنگتن با همکاری عربستانسعودی و مصر میتواند تنشهای فرقهای در سوریه را افزایش دهد؛ تمرکز بر مخالفت دولت با گروههای تندروی سنی و کُردهای سوریه میتواند زبانهی آتش تنش را چنان بیفروزد که جامعهی جهانی باور کند در سوریه بیثباتی حاکم است و دولت بشار اسد توان کنترل آن را ندارد. اگر چنین شود، سوریه منزوی میشود و همزمان با حمایت از «جبهه نجات ملی» به رهبری عبدالحلیم خدام معاون پیشین نخستوزیر سوریه که اکنون دولت در تبعید را در عربستان تشکیل داده و مورد حمایت اخوانالمسلمین و سلفیها است، فروپاشی دولت بشار ممکن میشود.
در سند دیگری که ویکیلیکس منتشر کرده است نشان میدهد که سال ۲۰۰۶ سفارت آمریکا شش میلیون دلار برای نامزدی کسانی در مجلس سوریه هزینه کرد که هوادار سیاستهای آمریکا بودند. این سیاست در حالی ادامه داشت که سازمان امنیت سوریه از جریان کار با خبر شده بود و میدانست که چه تحرکاتی در حال انجام است. از سوی دیگر تلویزیونی که توسط مخالفان بشار در لندن پخش میشد و بودجه آن را غربیها تأمین میکردند، از نظر دولت بشار اسد نماد دشمنی کشورهای اروپایی، آمریکا و برخی دولتهای خاورمیانه با دولت سوریه است.
از سوی دیگر و در سایه همکاری بین سوریه و آمریکا به طور موازی دشمنیها هم ادامه مییافت؛ دشمن مشترک هر دو کشور القاعده است که باید برای مبارزه با آن همکاری کنند. یکی از مشاورهای ستاد مشترک عملیات ویژه میگوید: بعد از سپتامبر ۲۰۰۱ بشار اسد برای مقابله با القاعده به خوبی با آمریکا همکاری کرد و مشاورههای اطلاعاتی و امنیتی دولت او فرصتهای طلایی برای ما به وجود آوردند که به نظر من نتوانستیم از این فرصت طلایی به خوبی استفاده کنیم. فرصتی که دولت بشار اسد رقم زد را با ندانمکاری سوزاندیم. با وجود آن که دولت بوش تلاش داشت ضمن اتهام زدن به بشار او را سرنگون کند، همکاری پنهان با سوریه در موارد مختلفی ادامه داشت. اما در سال ۲۰۰۲ بشار هم به نوبهی خود دستور انتشار اسناد سازمان اطلاعات و امنیت را داد که در آن چگونگی فعالیت اخوانالمسلمین در سوریه و آلمان را افشا میکرد. در ماههای پایانی سال ۲۰۰۲ نیروهای اطلاعاتی و امنیتی سوریه موفق به کشف و خنثی کردن حمله القاعده به ناوگان پنجم آمریکا در بحرین شدند. پس از این اقدام، اسد موافقت کرد که نیروهای امنیتی سوریه با سازمان سیا در مواردی همکاری کنند. دولت بشار گفته بود که اطلاعات را از طریق یکی از نیروهای اطلاعاتی جاسوس خود در القاعده به دست میآورد. برخلاف این موافقت، سازمان سیا به طور مستقیم با نیروهای القاعده و شخصی که جاسوس اعلام شده بود تماس گرفت. او نیز به نوبه خود هر گونه ارتباط با سوریه را منکر شد. دولت بشار اسد هم برای تلافی خویشاوندان صدام حسین که درخواست پناهندگی به سوریه داده بودند و تمام جاسوسهای شناخته شده آمریکا در اردن، مصر و تایلند را دستگیر و در زندانهای دمشق شکنجه کرد.
با وجود این همکاری ناموزون، سال ۲۰۱۳ دولت بشار در حال امضای قرارداد همکاری اطلاعاتی و امنیتی با دولت آمریکا بود. فرمانده ستاد مشترک ارتش آمریکا میگوید: “دولت آمریکا در این قرارداد خواهان چهار چیز بود:
۱) بشار اسد میبایست حزبالله را از هرگونه حمله به اسرائیل برحذر کند.
۲) سوریه گفتمان با اسرائیل را از سر بگیرد تا موضوع بلندیهای جولان حل شود.
۳) بشار باید همکاری نظامی با دولتهای خارجی از جمله روسیه را بپذیرد.
۴) بشار اسد باید متعهد شود که پس از جنگ با طیف گسترده تندروها و بنیادگراها، انتخابات آزاد برگزار کند.
اسرائیل هم با این طرح موافق بود و تنها میخواست بداند که واکنش ایران و سوریه چگونه است. از طرف دولت سوریه با خبر شدیم که اسد قصد تصمیمگیری یکجانبه ندارد. او به صراحت اعلام کرده بود؛ به حمایت ارتش و همپیمانهای علوی نیاز دارد. هراس اسد این بود که اسرائیل در گام نخست همراه و همپیمان شود، اما در ادامه به چانهزنی برای کسب امتیاز بیشتر بپردازد. اسناد افشا شده و گفتههای مقامات ستاد مشترک ارتش آمریکا از یک طرف و نقلقول یکی از مشاوران ارشد ارتش روسیه در امور خاورمیانه نشان میدهد که در پایان سال ۲۰۱۳ دولت سوریه با کمک روسیه با اسرائیل در تماس بوده و خواهان تجدید مذاکرات برای حل مشکل بلندیهای جولان شده است. اسرائیل این درخواست را نپذیرفت. نمایندگان اسرائیل میگویند: “اسد به پایان راه رسیده است”. مستشار ارشد روسی میگوید: “بشار نزدیک به برکناری است”. دولت ترکیه هم همین را میگوید. اواسط سال ۲۰۱۳ دولت سوریه احساس کرد که شرایط دشوار را پشت سر گذاشته و به همین خاطر هم تضمین میخواست که دولتهای غربی و آمریکا به آنچه میگویند عمل کنند.
بر اساس اسناد منتشر شده و گفتگوی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با نویسنده این جستار، آمریکا تلاش کرد که نظر مساعد بشار اسد را جلب کند که آمریکا خواهان پایان دادن به جنگ است و تضمینهای لازم هم به دولت سوریه میدهد. پاسخ این درخواست را اسد از طریق یکی از دوستاناش؛ شاهزاده بندر ارسال کرد. شاهزاده بندر سالها برای اطلاعات و امنیت سعودی کار کرده و مدتی هم در بخش امنیت ملی سازمان امنیت آمریکا مشغول به کار بوده و بیش از بیست سال سفیر سعودی در آمریکا بوده است. سالهای اخیر هم به شدت برای برکناری اسد مشغول بوده است. اکنون به علت بیماری و کهولت بازنشسته شده و در شورای امنیت ملی سعودی هم کار نمیکند. دولت سعودی اما هنوز برای برکناری اسد هرگونه کمک مالی در اختیار نیروهای مخالف او قرار میدهد. تخمین زده میشود که دولت سعودی تاکنون بیش از یک میلیارد دلار هزینه کرده است.
به گفته رئیس ستاد مشترک آمریکا، آنها در جولای ۲۰۱۳ توانستند بار دیگر با اسد در تماس باشند تا به او اطمینان خاطر بدهند که به قولهایشان پایبند هستند. در همان حال افشا شد که سازمان سیا در طول همهی این سالها از طریق ترکیه و لیبی مشغول ارسال سلاح به سوریه برای تقویت مخالفان اسد بوده است. پیشبینی میشود که این اقدام پس از مرگ قذافی در اکتبر ۲۰۱۱ شروع شده است. این عملیات با توافق وزارت خارجه و از بنغازی انجام میشد. شاهد این مدعا اسناد کشف شده در ساختمان مخروبه کنسولگری آمریکا در بنغازی توسط خبرنگار واشنگتن پست پس از کشته شدن کریستفر استیونس سفیر آن کشور در تظاهرات ضدآمریکایی است. اسناد برنامههای همکاری دولت آمریکا با مخالفان اسد که کشف شده، نشان میدهند که دهم سپتامبر استیونس با رئیس عملیات سیا دیدار داشته است. روز بعد، اندکی پیش از مرگ، او با مدیر شرکت کشتیرانی المارفا که در طرابلس مستقر است و مسئول ناوگان دریایی آمریکا در منطقه، دیدار داشته است. پس از آن هم رئیس ستاد ارتش، حمل سلاح برای مخالفان اسد را تأیید کرد.
اواخر سال ۲۰۱۳ گزارش اطلاعات دفاعی آمریکا به طور گسترده منتشر شد. پس از انتشار گزارش و با وجود آن که بسیاری از نیروهای سازمان سیا واقف بودند که نیروهای مخالفی که مورد حمایت مالی و نظامی آمریکا هستند، بیشتر تندروها و بنیادگرایانند، این سازمان همچنان سیاست تجهیز مخالفان اسد را دنبال میکرد به این خیال که بتواند ارتش سوریه را با مشکل درونی مواجه کند.
با فروپاشی لیبی و مرگ قذافی سیل سلاح با قیمتهای بالا وارد بازار آزاد اسلحه شد. هیچ امکانی هم برای توقف ارسال پول و سلاح برای نیروهای تندرو سوریه وجود نداشت، زیرا دستور مجاز بودن این کار را رئیس جمهور امضا کرده بود. مشاور ستاد مشترک ارتش آمریکا میگوید: “تنها راهکار باقیمانده تجدید نظر در کمکهای مالی بود. از طریق نماینده ستاد مشترک ارتش در سازمان سیا، این سازمان را از توصیه تجدید نظر در کمکهای مالی مطلع کردیم. به سازمان سیا اطلاع دادیم که اکنون سلاح ارزانتری در مخازن ارتش ترکیه موجود است که میشود بدون خطر حمل دریایی و در مدت کوتاهی به دست نیروهای مخالف بشار رساند”. ما تنها از کانال سازمان سیا استفاده نکردیم. با نیروهای معتمدی که در ارتش ترکیه حضور دارند و مخالف برنامههای اردوغان هستند هم تماس گرفته شد. به آنها گفتیم که همهی سلاحهای منسوخ زرادخانه ترکیه را برای جهادیها بفرستند؛ ارسال تفنگ «کارابین امیک» از جمله سلاحهای منسوخی بود که بعد از جنگ کره منسوخ و از بازار حذف شده بود. با این کار پیام روشنی برای اسد فرستادیم که برایش تردیدی باقی نمیگذاشت: “ما قدرت آن را داریم که سیاست رئیس جمهور را تغییر و ارسال سلاح را کاهش دهیم.
با قرار دادن اطلاعات امنیتی در اختیار ارتش سوریه و کاهش سلاحهای پیشرفته به تندروها، شرایط بهکلی متفاوت شد. بهار ۲۰۱۳ شاید بدترین شرایط نظامی برای سوریه بود؛ ارتش این کشور شکست سنگینی در برابر نیروهای جبههالنصره و دیگر بنیادگراها متحمل شد و سقوط شهر رقه این شکست را رنجبارتر کرد. ترک رقه توسط ارتش سوریه در شرایطی رخ داد که تصمیم گرفته شده بود از مناطق پر جمعیت و پایتخت برای مصون ماندن از خطر بیشتر دفاع شود. با اطلاعات امنیتی و کمکهای نظامی، ارتش سوریه تا حدودی تقویت شد. اما از طرف دیگر کشورهای عربستانسعودی، قطر و ترکیه بر میزان کمکهای مالی و ارسال اسلحههای پیشرفته برای جبههالنصره و خلافت اسلامی، افزودند تا توازن قوا برقرار شود. همین کمکهای بیدریغ موجب شد که نیروهای خلافت اسلامی و تندروهای جبههالنصره در دو سوی مرز عراق و سوریه تحکیم شوند. نیروهای ارتش آزاد سوریه که تنها میانهروهای مخالف بشار بودند هم به تدریج نیروی عملیاتی خود را از دست دادند و در مواجهه با شبهنظامیان تندرو خلافت اسلامی و جبههالنصره شکست خورده و در عمل میدان را ترک کردند. در ژانویه ۲۰۱۴، خلافت اسلامی به طور کامل بر رقه تسلط یافت و مناطق حومه رقه را هم از دست نیروهای جبههالنصره خارج کرد و رقه را مقر حکومتی خود قرار داد. در آن زمان هنوز بشار اسد کنترل ۸۰ درصد جمعیت را در اختیار داشت اما خاک زیادی را از دست داده بود.
تلاش سازمان سیا برای آموزش نیروهای میانهرو سوری به هیچوجه موفق نبود. پایگاه آموزشی سیا در اردن بود و توسط برخی نیروهای نظامی مخالف بشار اسد اداره میشد. گفته شده که علت شکست این برنامه، حضور برخی از افسران وفادار به بشار اسد در ارتش سوریه بین مخالفان بوده که اطلاعات لازم را برای ارتش سوریه ارسال میکردند. این واقعه پیش از جنگ عراق رخ داده است. به ناگاه صدها جنگآور برای دریافت یونیفورم نو، سلاح و آموزش در پایگاه سیا ثبت نام کردند و بعد از آموزش کوتاه در بیابانهای منطقه ناپدید شدند. وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) هم مرکز آموزش مجزایی در ترکیه بر پا کرده بود که سرانجامی بهتر از مرکز آموزش اردن نداشت. پنتاگون در بیانیه سپتامبر ۲۰۱۳ اعلام کرد که تنها یک نفر از پنج نیروی آموزش دیده، در مبارزه علیه خلافت اسلامی شرکت کردهاند. چند روز بعد هم هفتاد نفر از آنها به محض گذار از مرز سوریه به نیروهای جهادی جبههالنصره پیوستند.
در ژانویه ۲۰۱۴ و پس از شکست برنامههای سازمان سیا، جان برنان، رئیس وقت سازمان، رهبران اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و کشورهای عرب خاورمیانه را به جلسهای مخفی در واشنگتن دعوت کرد؛ هدف این گردهمایی، متقاعد کردن عربستانسعودی برای دست برداشتن از پشتیبانی نیروهای تندرو در سوریه بود. نماینده عربستان به ما گفت: آمدهایم که برنامه جدید را بشنویم. مشاور ستاد مشترک به من گفت: زمانی که همه در جلسه واشنگتن حاضر شدند، برنان به آنها گفت که باید با نیروهای میانهرو همراه شوند و دست از حمایت تندروها با هر نامی بردارند. برنان به آنها گفت که اگر کشورهای منطقه دست از حمایتهای مالی و نظامی تندروها بردارند، بیتردید به تدریج زرادخانهی آنها خالی میشود و شکوفایی نیروهای میانهرو پیش رو خواهد بود. در همان جلسه نمایندهی سعودی پیام برنان را غیرقابل پذیرش خواند. مشاور ستاد مشترک میگوید: “پس از این گردهمایی اطلاعاتی و امنیتی، عربهای سنی حوزه خاورمیانه به خانههای خود رفتند و میزان کمکهای مالی و نظامی خود به تندروها را بیشتر کردند و از ما هم درخواست کمکهای تکنیکی میکردند. پاسخ ما البته «بله» بود، اما در واقع از هر اقدامی که توان تندروها و افراطی ها را بیشتر میکرد خودداری کردیم”.
گذشت زمان نشان داد که دشواری تنها عربستان سعودی نیست. تظاهرات صدها هزار نفری علیه دولت اردوغان چالش جدیدی را موجب شده بود؛ تظاهرکنندگان اعلام میکردند؛ دولت اردوغان سالها است که تندروهای جبههالنصره را حمایت کرده و اکنون همان کمکها شامل خلافت اسلامی هم میشود. به گفتهی مشاور ستاد مشترک ارتش:”ما میتوانیم سعودیها و اخوانالمسلمین را اداره و کنترل کنیم. آنچه باید استدلال شود این است که آیا ممکن است تعادل قوا بین اسرائیل و کشورهای خاورمیانه از بین برود؟ اتفاقی که آرزوی اردوغان است آیا رخ خواهد داد؟ آشکارا به اردوغان گفتیم که باید خط لوله نفت خلافت را متوقف و از ورود جنگجویان خارجی به سوریه و عراق برای پیوستن به خلافت اسلامی جلوگیری کند، اما او آرزو و رؤیاهای بزرگتری در سر دارد؛ او خواهان بازگرداندن امپراتوری عثمانی است. هدف معینی دارد اما نمیداند که امکان موفقیت این رؤیا چقدر است.
یکی از مناسبات ثابت در سیاست خارجی آمریکا، پس از فروپاشی شوروی سابق، رابطه نیروهای نظامی دو کشور با یکدیگر بوده است. پس از ۱۹۹۱ آمریکا میلیاردها دلار به روسیه کمک کرد تا بتواند سامانههای ناامن اتمیاش را سامان دهد. افزون بر این در یک عملیات سری با روسیه همراه شد که قرار بود روسیه اورانیوم غنی شده تسلیحاتی را از مخازن ناامن در قزاقستان خارج و به جایی امن منتقل کند. همکاری امنسازی سلاحهای اتمی تا چند دهه ادامه داشته است. براساس قراردادهای متقابل با روسیه، این کشور در جریان جنگ افغانستان، نه تنها راههای هوایی خود را به روی جنگندههای آمریکایی باز گذاشت که تعهد کرده بود نیازهای روزانه؛ سلاح، مهمات، غذا و آب ماشین جنگ آمریکا را تأمین کند. علاوه بر این، روسیه اطلاعات امنیتی لازم در مورد مخفیگاههای القاعده و بویژه اسامه بنلادن را در اختیار آمریکا قرار میداد و حق استفاده از پایگاه هوایی روسیه در قزاقستان را هم صادر کرده بود. همکاریهای نظامی بین دو کشور حتا در جریان جنگ سوریه هم ادامه داشت و در آغاز بهترین نوع همکاری بود. «دمپسی» ریاست ستاد مشترک آمریکا، پیش از بازنشستگی، دیدار خداحافظی با همقطارهای خود در اروپا داشت. این دیدار در دوبلین رخ داد و در آنجا گفت: در صحبتهایی که با همکاران روسی داشتهام قرار شده است که ارتباطهای کنونی با من یا بدون من هم ادامه یابد. به آنان گفتهام که برای ما نظامیها رفتن به پشت صحنه معنا ندارد؛ یعنی رفتن ما چنانچه شروع شد، نخواهد بود.
در ارتباط با مبارزه با خلافت اسلامی، دو دولت روسیه و آمریکا چیزهای زیادی برای هم دارند که میتوانند در یک رابطه مناسب بده بستان، از آن استفاده کنند. بسیاری از رهبران خلافت اسلامی همانهایی هستند که در چچن با نیت برپایی حکومت اسلامی در سال ۱۹۹۴دست به مبارزه زدند و پوتین هم برای مبارزه با تروریستهای اسلامگرا؛ هم هزینه زیادی متحمل شده و هم تجربه کافی دارد. در این معنا، روسیه رهبران خلافت اسلامی را میشناسد. رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در ادامه میگوید: “پوتین با تکیه بر تجربههای خود در مبارزه با مسلمانان چچن، تکنیکهای مبارزاتیشان را میشناسد و از نظر امنیتی هم اطلاعات پرارزشی در اختیار دارد که میتواند در اختیار ما قرار دهد”. ایشان در ادامه میافزاید که ما هم در آموزش نیروهای خارجی تجربههای پرارزشی داریم که روسیه از آن برخوردار نیست.
یکی از مشاوران ارشد کاخ سفید در امور روسیه به من گفت که پس از سپتامبر ۲۰۰۱ پوتین هماره به ما میگفت: “ما کابوسهای مشابهی در جایجای دنیا داریم”. ارجاع مشخص او هم درگیری روسیه با خلافت اسلامی در چچن بود و مبارزه ما با القاعده در افغانستان و پاکستان. اکنون پس از کشتار پاریس و سقوط هواپیمای روسی در صحرای سینا، تأیید گفتهی پوتین که ما در مکانهای مختلف دنیا کابوسهای مشابهی داریم، اجتناب ناپذیر است.
بااین حال، هنوز هم اوباما روسیه را به خاطر حمایت از بشار اسد محکوم میکند. یکی از دیپلماتهای ارشد آمریکا که سالها در سفارت آمریکا در روسیه خدمت کرده است، ضمن ابراز خرسندی از موضع دقیق و تردیدناپذیر دولت اوباما در مورد اوکراین، درستی سیاست اوباما در مورد سوریه را تردیدآمیز میخواند. موضوع اوکراین میبایست با تحریمهای وضع شده به عنوان رهبر ائتلاف غربی به سرعت رخ میداد. اما سوریه موضوع دیگری است. اکنون موضوع چنان پیچیده شده که انگار باید به بشار تضمین داده شود، دچار همان بلایی که صدام و قذافی گرفتار آن شدند، نخواهد شد. واقعیت غیرقابل انکاری وجود دارد که برخی چشم بر آن میپوشند؛ پوتین نمیخواهد سوریه دچار آشفتهبازاری شود که در لیبی و مصر رخ داد. پوتین به هیچوجه نمیخواهد سوریه با حاکمیت خلافت اسلامی فروبپاشد. یکی از ناشایستترین کنشهای اوباما که منجر شد به کاهش توان و میزان مبارزه ما این گفته او است که مدام تکرار میشود: “برای هرگونه مذاکره، اسد باید کنار برود. یعنی پیششرط مذاکره، کنارهگیری اسد از قدرت است”.
اوباما برای شاهد ادعای خود، تصمیم روسیه به حملات هوایی برای پشتیبانی از ارتش سوریه را میان میکشد که ناشی از بررسیهای نادرست پنتاگون است. سی سپتامبر ۲۰۱۵ پوتین به طور رسمی اعلام کرد، برای این که سوریه به همان درد و زوالی که لیبی، عراق، مصر و افغانستان دچار آن شدهاند، نیفتد راهی مگر جلوگیری از فروپاشی بشار اسد ندارد. مشاوران پوتین گفتهاند که او ویدئوی تجاوز با سرنیزه به قذافی را دیده است و چنین سرنوشتی را برای بشار نمیخواهد. رئیس ستاد ارتش آمریکا به من میگوید: سازمان سیا در یک بررسی همهجانبه به این نتیجه رسیده است که پوتین با توجه به سرنوشت قذافی، رضایت نمیدهد که بشار هم دچار همان بلا شود. همین گزارش میافزاید: پوتین مدام خود را سرزنش میکند که چرا در سازمان ملل تسلیم لابی اروپایی آمریکا برای حمله به قذافی شد و اجازه داد زوال در چله کمان لیبی بنشیند. فروپاشی همپیمان بعدی روسیه به هیچوجه ممکن نیست، مگر جنگی تمام عیار که شاید جهانی هم شود.
اوباما در سخنرانی ۲۲ نوامبر خود اعلام کرد که هدف اصلی حملههای هوایی روسیه، نابودی نیروهای میانهرو سوریه است. این ادعا، دستور عمل دولت آمریکا و رسانههایی است که خط فکری دولت و مردم را با بمباران خبرهای نادرست، تعیین میکنند. دیدگاهی که حاضر نیستند با وجود نادرستیاش از آن فاصله بگیرند. از سوی دیگر روسیه ادعا میکند که همهی نیروهای شورشی مخالف اسد که خواهان بیثباتی دولت میشوند، ازجمله خلافت اسلامی را مورد حمله قرار میدهد. یکی از مشاوران ارشد روسیه در امور خاورمیانه در گفت وگوی خود با رسانهها گفت: هدف دور اول حملات هوایی تقویت پایگاه هوایی روسیه در لاذقیه بوده است که ساکنان پیرامون آن بیشتر علویاند. او در ادامه گفت وگوی خود گفت: هدف بلندمدت این حملهها نخست ایجاد خطی است بین دمشق و لاذقیه که هیچ جهادی نتواند وارد آن شود. بعد از ایجاد این خط امنیتی، بهتدریج حمله به مناطق غربی و جنوبی کشیده خواهد شد و مناطق تحت قلمرو خلافت اسلامی. حملههای هوایی روسیه با هدف قرار دادن قلمرو خلافت اسلامی در رقه در ماه اکتبر همان برنامهای را ثابت کرد که مشاور ارشد کرملین پیش از این اشاره کرده بود. در ماه نوامبر هم حمله به مواضع خلافت اسلامی در شهر تاریخی پالمیرا و استان ادلب در حاشیه مرز سوریه و ترکیه ادامه یافت که حساسیت ترکیه را برانگیخته است.
وارد شدن به حریم هوایی ترکیه از زمانی شروع شد که پوتین دستور حمله به مواضع خلافت اسلامی در مرز ترکیه را صادر کرد. رادارهای ترکیه به خاطر حساسیت منطقه در آنجا نصب شدهاند که سیستمهای پیچیده هواپیماهای روسی میتواند آنان را از کار بیندازد. مشاور ستاد مشترک ارتش آمریکا میگوید: روسیه این پیام را برای ترکیه فرستاده بود: “هواپیماهای جنگندهی ما هر وقت و هر کجا را که بخواهند بمباران خواهند کرد، بنابراین مراقب هشدارهای رادارهای خود باشید. با ما شوخی نکنید. پوتین در پیام خود صراحت لازم را داشت تا بداند چه اندازه ترکیه مخالف برنامههای او در حمله به مواضع خلافت اسلامی است”. تهاجم هوایی روسیه موجب شکایتهای ترکیه و انکار روسیه شد. بدیهی است که تمام جنگندههای روسی را هواپیماهای جنگی ترکیه دنبال میکردند و گشتزنی هوایی بیشتری به ترکیه تحمیل شده بود. تا ۲۴ نوامبر اتفاق خاصی رخ نداده بود. در این روز دو جنگنده F-16 ترکیه در آسمان به پرواز درآمدند و یک جنگنده Su-24M روسی را پس از ۱۷ ثانیه وارد شدن به حریم هوایی ترکیه، سرنگون کردند. اوباما به سرعت از سیاست اردوغان پشتیبانی کرد. روز اول دسامبر هم که اردوغان و اوباما به طور خصوصی با هم دیدار کردند، در کنفرانس مطبوعاتی گفت که آمریکا از حاکمیت ملی و امنیت ترکیه دفاع میکند. به باور من نباید هیچ یک از طرفها اسیر توهمهایی شوند که حمله به خلافت اسلامی را کاهش دهد.
مشاور ارشد کرملین در امور خاورمیانه، مانند مشاور سازمان اطلاعات دفاعی امریکا، هر نوع نیروی میانهرو (که مورد حمایت اوباما هستند) بین جهادیها را انکار میکند و آنها را مانند افراطگراها میخواند که در کنار نیروهای جبههالنصره و خلافت اسلامی مشغول مبارزه هستند. پوتین در این مورد به صراحت میگوید: “نیازی نیست که با کلام بازی و تروریستها را به دو بخش میانهرو و تندرو تقسیم کنیم. (سخنرانی ۲۲ اکتبر)”. ژنرال آمریکایی اما نیروهای موسوم به میانهرو را، مبارزهای خستهای میخواند که برای ادامه حیات خویش مجبور به همکاری با جبههالنصره یا خلافت اسلامی شدهاند.
در روزهای پایانی سال ۲۰۱۴، یورگن تودن هوفر، روزنامهنگار آلمانی که اجازه یافته بود ده روز در قلمرو تحت کنترل خلافت اسلامی در سوریه و عراق زندگی کند، به سیانان میگوید: رهبران خلافت اسلامی مدام از کاربرد «ارتش آزاد سوریه» به خنده و مسخره یاد میکنند. خلافت اسلامی، به هیچوجه ارتش آزاد سوریه را رقیب یا دشمن جدی تلقی نمیکند. آنها میگویند: “بهترین فروشنده سلاحهای پیشرفته به ما، ارتش آزاد سوریه است. اگر سلاح جدیدی دریافت کنند، بیدرنگ به ما میفروشند”. در مقابل مسخره ارتش آزاد سوریه، بشار اسد را جدی و دشمن می پندارند. با این وجود از هیچ چیز هراسی ندارند و ارتش آزاد سوریه هم نقشی در عملیات نظامی آنها ندارد.
عملیات حمله هوایی روسیه در خاک سوریه، موجب تعداد زیادی مقاله ضدروسی در رسانههای آمریکا و اروپا شد. ۲۵ اکتبر روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی به نقل از کاخ سفید مینویسد: زیردریاییهای روسی نزدیک به کانالهایی شدهاند که بیشتر خطوط اینترنت جهان را شامل میشود. در پایان همین گزارش آمده است که برای این ادعا هیچ مدرک و شاهدی وجود ندارد. ده روز پیش از این گزارش هم تایمز مقالهای منتشر کرده بود که در آن روسیه به جمهوریهای پیشین شوروی یادآوری میکند که حمله هوایی به سوریه نشان قدرت و حشمت ارتش اتحاد جماهیر شوروی است. در این مقاله، چنانچه لازمه ی فن روزنامهنگاری است، ننوشته است که بشار اسد از روسیه دعوت کرده تا برای جلوگیری از نفوذ خلافت اسلامی وارد عمل شود. این مقاله نمینویسد که از یک سال پیش نیروهای ائتلاف به سرکردگی آمریکا و بدون اجازه سوریه، خاک این کشور را مورد تجاوز قرار میدهند. در اکتبر ۲۰۱۵ همین روزنامه بار دیگر نوشتهای از مایکل مکفال، سفیر آمریکا در روسیه بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ را منتشر میکند که در آن مکفال مدعی میشود؛ روسیه در سوریه هر چیز و هر کسی را بمباران میکند مگر خلافت اسلامی را. نوشتهها و داستانهای ضدروسی حتا بعد از سرنگونی هواپیمای روسی که خلافت اسلامی اعتبار آن را به نام خود ثبت کرده است، فروکش نکرد. تعداد انگشت شماری هم در دولت و رسانههای آمریکا این پرسش را مطرح کردند که اگر هواپیماهای روسی تنها نیروهای میانهرو سوریه را بمباران میکنند، چرا خلافت اسلامی به هواپیمای مسافربری روسیه حمله کرده است که ۲۲۴ مسافر در آن جان باختند.
تحریمهای اقتصادی علیه روسیه همچنان پا برجایند و بسیاری از دستگاههای دولتی به این خاطر خواهان ادامهی تحریم وزارت خزانهداری آمریکا علیه روسیه هستند که میپندارند کنش روسیه در اوکراین، جنایت جنگی بوده است. بنابراین تحریم اقتصادی روسیه مشابه است با تحریم سوریه و همهی نهادها و کسانی که با این کشور همکاری میکنند. روزنامه نیویورک تایمز در روزهای پایانی نوامبر گزارشی منتشر کرد در مورد تحریمهای آمریکا علیه روسیه و سوریه که در آن استدلالهای بی پایه و اساس قدیمی و بی فایده بار دیگر طرح شده بودند. در این گزارش آمده است که بشار اسد به روسیه فشار میآورد که دست از حمایت و بمبارانهای خود بردارد، زیرا او رابطهای نمادین با خلافت اسلامی دارد و به همین خاطر هم فرصت رشد آنها را فراهم کرده است تا خود در قدرت بماند.
***
چهار عنصر اصلی مشی سوریهای اوباما همچنان بدون هیچ کارکردی باقی ماندهاند؛ اصرار بر رفتن بشار اسد موجب شده که هیچ ائتلاف مخالف خلافت اسلامی با روسیه به وجود نیاید. باور اوباما به این که ترکیه یکی از همپیمانهای جهانی آمریکا در مبارزه علیه تروریسم است هم به تدریج رنگ میبازد، اما هنوز سیاست اوباما تغییر نکرده است. عنصر سومی که هنوز اوباما بر آن اصرار دارد، وجود نیروهای میانهرو بین مخالفان اسد است که آمریکا باید از آنها حمایت کند. در حالی کاخ سفید بر این عنصرها پای میفشارد که در پاریس بیش از ۱۳۰ نفر کشته شدند. اکنون حتا برخی از رهبران سیاسی اروپا، از جمله فرانسیس اولاند به این باور رسیدهاند که باید برای مبارزه کارساز با خلافت اسلامی همپیمانهای مؤثرتری پیدا کرد و حتا حمایت و همکاری با عملیات هوایی روسیه را در دستور روز دارند. شنیده شده که اروپاییها به این نتیجه رسیدهاند که در مورد زمان برکناری بشار اسد باید با انعطاف بیشتری بحث کرد. ۲۴ نوامبر اولاند برای بحث در مورد چگونگی همکاری نزدیکتر با آمریکا و دیگر کشورها در پیکار مؤثرتر با خلافت اسلامی و تروریستها به واشنگتن رفت. در کنفرانس مطبوعاتی بعد از مذاکرات دو جانبه، اوباما اعلام کرد: او و اولاند به توافق رسیدهاند که حملههای هوایی روسیه علیه میانهروهای مخالف اسد، موجب بیشتر شدن عمر سیاسی بشار اسد است. بشار اسدی که با برخوردهای غیرانسانی و وحشیانه خود سبب رشد اندیشههای تندروانه و به وجود آمدن خلافت اسلامی شده است. اولاند در سخنان خود ملایمتر بود و گفت فرایند دیپلماتیک در وین باید برکناری بشار را در دستور کار داشته باشد […] آنچه سوریه نیازمند آن است یک دولت وحدت ملی است نه بشار اسد. این کنفرانس خبری نتوانست توافق لازم بین اوباما و اولاند را در مورد نقش ترکیه نشان دهد و به نوعی شکست خورده قلمداد شد؛ اوباما از حق ترکیه برای دفاع از مرزهای خود گفت، در حالی که اولاند فراموشکاری اردوغان در ضرورت نخست مبارزه با خلافت اسلامی را مطرح کرد. مشاور عالی ستاد مشترک ارتش به من گفت: هدف اصلی اولاند برای سفر به واشنگتن تشویق اوباما بود به پیوستن به اروپاییها برای نوشتن بیانیه مشترک جنگ علیه خلافت اسلامی که اوباما با سرسختی شدید، پاسخ منفی داد.
اروپاییها نمیخواستند بیانیهای را امضا کنند که کشورهای عضو سازمان ناتو صادر کرده باشد، زیرا ترکیه هم عضو ناتو هست؛ اولاند خواهان صدور بیانیه از طرف اتحادیه اروپا و آمریکا بود. مستشار عالی آمریکا میگوید: “ترکیه لقمهای است که در گلوی کاخ سفید گیر کرده است”.
بشار اسد به طور طبیعی تصمیم برخی از سران کشورهای خارجی در مورد آیندهاش را پذیرا نیست. عماد مصطفی از نزدیکان و معتمدان بشار است و هفت سال سفیر سوریه در آمریکا بوده است. او به من گفت: برای بشار اسد، تسلیم به تصمیم قدرتهای خارجی معنای تسلیم شدن به گروههای تروریستی را دارد. به نظر اسد، دولت وحدت ملی که آمریکا و اروپاییها از آن سخن به میان میآورند، دولتی است که خارجیها برای مردم سوریه انتخاب کردهاند نه دولتی که مردم در به وجود آمدن آن نقشی داشتهاند. این قدرتها هر گاه که بخواهند میتوانند رئیس دولت جدید را هم چنانچه سلفاش را، برکنار کنند و کس دیگری را به جای او بگمارند. این یعنی به خاک سپاری دموکراسی در هیاهوی مبارزه با خلافت اسلامی و گروههای تروریستی. به گمان بشار اسد، او به مردم مدیون است که نگذارد دموکراسی در کشورش با دست هر کس و با هر عقیدهای برای همیشه مدفون شود. بنابراین او نمیتواند سند برکناریاش را امضا کند چون دشمنهای دیرینه سوریه در کنار آمریکا و اروپا چنین میخواهند.
***
مصطفی چین را هم طرح میکند؛ که متعهد شده سی میلیارد دلار برای بازسازی سوریه پس از جنگ سرمایهگذاری کند. چین هم مانند همهی کشورهای دیگر نگران پیشرفتهای خلافت اسلامی است. به باور او، چین از سه منظر بحران سوریه را رصد میکند: قوانین بینالمللی و مشروعیت هر نوع اقدامی، شرایط استراتژیک جهانی و فعالیت جهادی اویغورها در استان سینکیانگ واقع در غرب دور چین.
استان سینکیانگ با هشت کشور؛ مغولستان، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان و هند همسایه است و میتواند کانال مؤثری برای کمکرسانی به تروریستها به حساب آید. بسیاری از جنگآوران جهادی اویغور اکنون در سوریه حضور دارند و به عنوان جنبش اسلامی ترکستان شرقی شناخته میشوند. اینان کسانیاند که خواهان تشکیل دولت اسلامی در سینکیانگ هستند. یکی از دلایل بزرگ تنش بین سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی دو کشور چین و ترکیه این است که به باور چینیها وزارت اطلاعات و امنیت ترکیه با جهادیهای اویغور تماس داشته و بستر انتقال آنها از چین به سوریه را مهیا کرده است. مصطفی در ادامه میگوید: چین نگران گسترش حمایتهای ترکیه از جهادیهای اویغور به حمایت از مسلمانان ساکن استان سینکیانگ است و تحریک آنها برای عملیات علیه دولت چین. البته دولت چین اعلام کرده که وزارت اطلاعات و امنیت چین با همکاری بخش اطلاعات وزارت دفاع در شناسایی جهادیها و مسیرهایی که آنان را به سوریه میرساند، موفقیت چشمگیری داشتهاند.
نگرانی مصطفی از طرف کارشناس وزارت خارجه آمریکا که از نزدیک تحرکهای نقل و انتقال جهادیها را از خاک ترکیه به سوریه دنبال میکند، تکرار میشود. این کارشناس به من گفت که معتقد است اگر به دقت مسیر رفت و آمد جهادیها دنبال شود، رد پای اردوغان و دولت ترکیه مشاهده میشود که چگونه با اویغورهای چین رابطه برقرار کرده و با وسیله نقلیه ویژه آنان را نخست به ترکیه و بعد به سوریه منتقل کرده است. این اتفاق در حالی رخ میدهد که ترکیه با چین قراردادی دارند که ترکیه را از دخالت در امور مسلمانان چین برحذر میدارد. در مورد چگونگی انتقال جهادیها به سوریه، کارشناس امور خارجی آمریکا میافزاید: اویغورها و مسلمانان تروریست برمه پس از فرار به تایلند، صاحب گذرنامه ترکیه میشوند تا بتوانند وارد ترکیه شوند و سرانجام به سوریه منتقل شوند. پیشبینی میشود تعداد کسانی که هر ساله به این طریق وارد سوریه میشوند تا به خلافت اسلامی بپیوندند به هزاران نفر میرسد. در همین مورد؛ یکی از مدیران اطلاعاتی آمریکا میگوید: اطلاعات لازم را در مورد همکاری ترکیه با اویغورها و انتقالشان به سوریه نداریم، زیرا نیروهای اطلاعاتی چین که مخالف سیاست آمریکا در سوریه هستند، در این مورد بخصوص با ما مذاکره نمیکنند. هماو میافزاید که وزارت خارجه آمریکا مسئول همهی تحرکات در خاک سوریه نیست. شانه خالی کردن از بار مسئولیت زمانی رخ میدهد که در سال ۲۰۱۳ بولتن داخلی سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا آماری منتشر میکند که بر اساس آن هزاران نفر از تروریستهای اویغور با کمک دولت ترکیه به سوریه منتقل شدهاند.
نگرانی روزافزون چین در مورد اویغورها و پیوند آنها با خلافت اسلامی در سوریه را کریستینا لین یکی از کارشناسان پنتاگون در زمان دونالد رامسفلد که یک دهه از نزدیک با مسایل چین در ارتباط بوده به من میگوید: من در تایوان بزرگ شدهام و به عنوان منتقد چین وارد پنتاگون شدم. من عادت داشتم که چینیها را ایدئولوگهای متعصب نمایش دهم. متعصبهایی که دوست دارند کامل و بیعیب نمایان شوند. اما اکنون که سالها گذشته و شرایط جهانی هم تغییر کرده، شاهد آن هستم که سیاستمداران چینی نسبت به گذشته تغییر کردهاند و بیشتر در روشنای روز گام برمیدارند تا در تاریکی یا تیرگیهای سیاسی ناشناخته. همین تغییرات موجب شدهاند که من هم در دیدگاهام نسبت به سیاست چینیها تجدیدنظر کنم؛ به باورم امروز چین صلاحیت و شایستگی آن را دارد که برای حل مسایل جهانی و بهویژه دشواریهای خاورمیانه شریک و همپیمان غربیها باشد. دشواریهای جهانی بسیارند، اما سوریه در خط مقدم؛ جایی که نیازمند همکاری نزدیک چین و آمریکا است تا بتوان بر تروریسم غلبه کرد. خانم لین گمانهزنی میکند جهادیهای اویغور که توسط نیروهای خلافت اسلامی آموزشهای نظامی دیدهاند، با این نیت وارد سوریه شدهاند که در بازگشت به خاک چین و سرزمین مادری، از آموزشهای نظامی خویش در جهت بیثبات کردن چین و عملیات تروریستی بهره بگیرند. لین در مقالهای که اکتبر ۲۰۱۵ منتشر شده است مینویسد: “اگر حکومت بشار اسد سرنگون شود، جهادیهای چچن، اویغور و کشمیر راهی کشورهای خود میشوند تا با حمایت خلافت اسلامی در سوریه، عملیات بهاصطلاح آزادسازی را ادامه دهند و جهان شاهد بیثباتی غیرمعمولی خواهد شد.
سرنگونی بشار در قلب خاورمیانه، آن هم به دست خلافت اسلامی، معنایی مگر بیثباتی جهانی ندارد، زیرا هماکنون که تنها آوارگان سوریه راهی اروپا هستند، کشورهای اروپایی توان پذیرایی از آنها را ندارند و اگر این بیثباتی گسترش یابد، آیندهای نه چندان روشن در پیش روی خواهد بود.
***
ژنرال دمپسی و همکاراناش در ستاد مشترک ارتش هم چنان مخالفت خود با سیاستهای اوباما و خارج از بروکراسی مرسوم حفظ کردهاند. این در حالی است که ژنرال فلین معتقد است که باید اگر با برنامهای مخالف هستیم، به جای نگه داشتن آن در پس پشت دیوارهای سکوت، با گفتن حقیقت به مردم، برنامه سیاسی کشور را تغییر دهیم. او میگوید به باورم حقیقت شیرینترین چیزی است که میشود با آن دنیا را تغییر داد. اما همین دیدگاه که باید در مورد سوریه با حقیقت مواجه بود، موجب شد که به من مُهر سکوت بزنند و وادار به بازنشستگی کنند.
پاتریک لانگ یکی از سرهنگهای کهنهکار اداره اطلاعات وزارت دفاع که در بخش اطلاعات خاورمیانه مشغول به کار بوده میگوید: حقیقت گویی من را از کار برکنار کرد. او حاضر نبود مُهر سکوت بر لب بزند. فلین به من گفت: مشکلات من با ادارهی اطلاعات و امنیت، فراتر از مورد سوریه بود. من شاهد بسیاری از شوربختیها در سازمان اطلاعات دفاعی بودم. من نمیخواستم با سکوت جهان را در سیاهی ناشناختهای فرو برم. همین باور بود که از نظر مسئولان امنیتی، نگاهی تندروانه به حساب آمد و مرا تحمل نکردند. به باورم رهبران متمدن جهان گوش شنوایی برای حقیقت ندارند و نمیخواهند حقیقت را بشنوند. به همین خاطر هم در رنج و عذاب بودم.
فلین در گفتگوی اخیر خود با اشپیگل به صراحت و بیپرده حرف زده است و در مورد دخالت روسیه در مسأله سوریه گفته است که ما چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، باید با روسیه همکاری سازندهای را آغاز کنیم. روسیه به این نتیجه رسیده که باید در سوریه حضور داشته باشد و تصمیم گرفته با عملیات هوایی حضورش را تثبیت کند. اکنون روسیه در سوریه است و به طور شگفتانگیزی پویایی عملیات را تغییر داده است. به همین سادگی نیست که بگوییم؛ روسیه بد و پلشت است و باید سوریه را ترک کند و به خانهاش برود. اگر روشنبین باشیم و حقیقتیاب، درمییابیم که این اتفاق رخ نخواهد داد.
انگشتشماری از نمایندگان کنگره این دیدگاه را میپذیرند. تنها استثنا بر این قاعده خانم تولسی گابِرد نماینده هاوایی و عضو کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان است که به عنوان عضو برجسته دو بار برای مسایل خاورمیانه به این منطقه سفر کرده و مشکلات را از نزدیک مشاهده کرده است. او در ماه اکتبر در گفتگویی با شبکهی سیانان میگوید: “دولت اوباما و سازمان سیا باید گفتمان سرنگونی بشار اسد را کنار بگذارند و به جای اصرار بر این باور نادرست که اسد باید برود، نیروی مالی، تدارکاتی و انسانی آمریکا را صرف پیکار با افراطگرایان تروریست اسلامی کنند”.
در پاسخ این پرسش گفت و گوگر که:
“آیا کارکردهای سیاه اسد؛ کشتار بیش از ۲۰۰ هزار سوری، آوارگی بیش از نیمی از جمعیت سوریه و … کافی نیست تا دولت، خواهان سرنگونی دولت بشار اسد شود”؟
“آنچه شما میگویید، تکرار همانی است که در مورد قذافی هم بارها به زبان آمد. مشکلات خاورمیانه مانند هم هستند؛ مگر در مورد صدام حسین هم همین شایعات منتشر نشد؟ مگر کسانی که نمایندگی آمریکا میکردند، خواستار سرنگونی صدام و قذافی نبودند؟ اگر در مورد سوریه هم همین سیاست تکرار شود، باور کنید در گردابی گرفتار خواهیم شد که ویتنام بهشت آن است. تکرار سناریوی قذافی درد و رنج اقلیتهای دینی و قومی سوریه را بیشتر خواهد کرد و دشمنان ما بسیار پرقدرتر خواهند شد”.
بنابراین به باور شما دخالت نیروی هوایی روسیه و تهاجم زمینی ایران به نیروهای مخالف بشار اسد، کمکی است به برنامهی آمریکا؟
روسیه و ایران در حال تلاش برای نابودی دشمن مشترک ما هستند. چنین نیست؟
بعداز این گفتگو، خانم گاربرد به من گفت: بسیاری از نمایندگان کنگره؛ دموکراتها و جمهوریخواهان، به طور خصوصی از من تشکر کردند که به این صراحت مسئله را بیان کردم. بسیاری از نمایندگان کنگره و مردم عادی نیاز به توضیح دقیقتر مسئله سوریه به طور ویژه و خاورمیانه به طور عام دارند. ولی توضیح حقیقت زمانی دشوارتر است که فریب و نیرنگ به طور پُر رنگ نقش بازی میکنند. یعنی حقیقت زیر سایه تبلیغ فریب، رنگ میبازد. به چالش کشیدن سیاستهای حزب رقیب، کاری است مرسوم و معمول همهی جهان. اما برای بسیاری که به میز و مقام خود چسبیدهاند با وجود دسترسیشان به پنهانیترین اطلاعات امنیتی سکوت و مسکوت گذاشتن حقیقت، معنایی مگر حفظ قدرت و ماندن بر سکوی نیرنگ ندارد. بیان حقیقت با دید انتقادی اما میتواند جامعه را به قضاوت درست وادارد. در این معنا باید اطلاعات لازم را نه تنها به نمایندگان حزبی که بر سریر قدرت نشسته است ارائه کرد که نمایندگان مخالف هم حق دارند برای تبیین سیاست خویش از اطلاعات مخفی مطلع شوند؛ در این صورت ارتباط احزاب ضمن رقابت مبنای منطقی و حقیقی خواهد داشت. ولی اکنون تنها روزنامهنگاران مستقل هستند که حقیقت را در انگشتشمار رسانههای مستقل منتشر میکنند؛ رسانههایی که در هیاهوی مطبوعات بزرگ گم میشوند و صدایشان به جایی نمیرسد. ولی یادمان باشد که همیشه مخالفان وجود دارند حتا اگر صدایشان در گلو خفه شود.
زمانی که نظر یکی از مشاوران قدیمی ستاد مشترک ارتش را در مورد سیاست آمریکا در سوریه پرسیدم، نتوانست تحقیر شدگیاش را پنهان کند: “راهحل صلحآمیز جنگ سوریه برابر ما است. دشمن نخست همهی ما؛ ایالت متحده آمریکا، روسیه و چین، خلافت اسلامی است و تنها راه برونرفت هم همکاری نزدیک همهی این کشورها است. در چنین شرایطی بدیهی است که بشار اسد در قدرت میماند تا ثبات برقرار و انتخابات عمومی برگزار شود. راه دیگری وجود ندارد؛ چه ما دوست داشته باشیم چه نه”.
اوباما اکنون با برکناری مخالفان برنامههای خاورمیانهای خود، پنتاگون را بهتر در اختیار دارد. دیگر چالشهای غیرمستقیم برای جلوگیری و توقف برنامههای برکناری اسد و دفاع از اردوغان وجود ندارد. برنامهها چنان پیش رفتهاند که دمپسی در هالهای از رمز و راز فرو رفته و سیاست دفاع از اردوغان رو به پیش. بر همین اساس اطلاعات تنظیم شده در سازمان سیا هم علیه دمپسی است و چنانچه گفته میشود؛ اوباما هم به طور خصوصی طرح مزبور را پذیرفته است. “رئیس جمهور اوباما در دیدار با نماینده اطلاعات و امنیت اردوغان در کاخ سفید به او گفت: ما میدانیم که شما با تندروهای تروریست چه میکنید”. من هم در گزارش ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ در نقد کتاب لندن به این موضوع اشاره کردم. در آن گزارش نوشتم که رئیس ستاد مشترک ارتش و فرمانده اطلاعات دفاعی آمریکا به رهبران کاخ سفید گفته بودند که جهادیهای سوریه تهدید بزرگی برای امنیت منطقه و جهان هستند. به اوباما گفته بودند که ترکیه از تندروها و خلافت اسلامی حمایت میکند، اما این پیامها هرگز شنیده نشد. چرا چنین نشد؟
توضیح:
*این مقاله در مجلهی نقد کتاب لندن با نام Military to Military منتشر شده است.
منبع: The London Review of Books
سیمور مایرون هرشSeymour M. Hersh متولد ۸ آوریل ۱۹۳۷ در شیکاگو است. او روزنامهنگار تحقیقی و نویسندهای است که موفق به کسب جایزه ادبی پولیتزر شده. هرش ساکن واشنگتن دیسی است و مقالاتش بهطور معمول در نشریهی نیویورکر منتشر میشود.
در سال ۲۰۰۶ هرش پرده از نقشه برخی مقامات آمریکا برای بمباران وسیع ایران و تشدید حمایت از ناآرامیهای قومی و اقلیتهای غیر فارس زبان در ایران برداشت. او همچنین در یک سخنرانی برای اعضای اتحادیه آزادیهای مدنی در آمریکا شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب را افشا کرد.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.
Abbasshokri @gmail.com