شهروند ـ فرح طاهری: صد و پنجمین نشست کانون کتاب تورنتو و اولین نشست این کانون در سال جدید به معرفی دو کتاب از اکرم پدرام نیا اختصاص داشت.
اکرم پدرام نیا دانش آموخته دانشگاه علوم پزشکی ایران است و مدیریت پژوهشی دانشگاه مک مستر کانادا را بر عهده دارد. در کنار کار اصلی اش همواره نوشته و ترجمه کرده است. دو اثر پژوهشی “روانشناسی خواندن و ترویج کتابخوانی” و “روانشناسی نوجوان” و رمان های “زیگورات”، “نفیر کویر” توسط نشر قطره و تازه ترین رمانش “زمستان تپه های سوما” توسط نشر آگاه منتشر شده است. ترجمه رمان های “گیلگمش”نوشته ی جون لندن(۲۰۰۱، نشر افق)، “لطیف است شب” نوشته اسکات فیتزجرالد (نشر قطره)، “دولت های فرومانده” نوشته نوام چامسکی(۱۳۸۹، انتشارات افق) و “لولیتا” نوشته ی ولادیمیر ناباکف که سال ۱۳۹۳ توسط نشر زریاب در افغانستان به چاپ رسیده است، از جمله کتاب هایی هستند که در کارنامه ی اکرم پدرام نیا ثبت شده اند.
او همچنین جستارهای گوناگونی در زمینه های ادبی، پزشکی، محیط زیست، اجتماعی و سیاسی در رسانه ها و سایت های اینترنتی داخل و خارج کشور منتشر کرده است. نوشته ها و ترجمه های دیگری از او را در وب سایت نویسنده می بینید. http://pedramnia.com/
سعید حریری از کانون کتاب تورنتو پس از معرفی نویسنده از اکرم پدرام نیا دعوت کرد تا از کتاب های تازه منتشر شده اش اطلاعات بیشتری به حاضران بدهد
.
پدرام نیا در آغاز “جای هنرمند عزیزی که همیشه و همواره در برنامه ها و نشست های ادبی و هنری حضور چشمگیری داشت” خالی کرد و گفت، “کسی که اگر بودند، الان حتما اینجا بودند و دستی در کاری داشتند. آقای مصطفی عزیزی که متاسفانه الان در بند رژیم جمهوری اسلامی اند و شنیده ام که از نظر سلامتی هم در وضعیت خوبی نیستند و چندان رسیدگی نمی شود. آرزو می کنیم که تمام کسانی که به خاطر قلم، ایشان و همه آنهایی که در جای جای دنیا در بند دیکتاتوری هستند، به زودی آزاد شوند.”
پدرام نیا افزود، امشب قرار است دو کتاب معرفی شود. یکی ترجمه ی “لطیف است شب” نوشته اسکات فیتزجرالد و دیگری رمان “زمستان تپه های سوما”. و در ادامه به کوتاهی از زندگی اسکات فیتزجرالد و نویسنده شدن و کتاب هایش گفت.
گفته می شود که “گتسبی بزرگ” شاهکار اسکات فیتزجرالد است که همزمان با آن کتاب “لطیف است شب” را شروع می کند. نوشتن “لطیف است شب” ده سال طول می کشد که یکی از دلایلش وضعیت نابسامان اقتصادی فیتزجرالد و بیماری همسرش بوده است.
پدرام نیا گفت، لطیف است شب به بیان بسیاری از نویسندگان و منتقدان ادبی، داستان زندگی خود فیتزجرالد است. فیتزجرالد در زمان نوشتن این اثر به دلیل فشارهای اقتصادی و روحی بسیاری که تحمل می کند به الکل روی می آورد و برای اینکه بتواند سر پا بماند، برای هالیوود فیلمنامه برای روزنامه ها داستان های کوتاه می نویسد.
در اثری که بعد از مرگ فیتزجرالد منتشر شده و جمع آوری نامه های فیتزجرالد است به نام A Life in Letters که برای همسر، فرزند، دوستان و ویراستارش نوشته و در آنها گوشه هایی از رنج هایی که می کشیده، را می شود دریافت.
در ادامه، پدرام نیا یکی از این نامه ها را به عنوان نمونه ای از وضعیت سخت آن زمان فیتزجرالد برای حاضران خواند. این فشارها و سختی ها باعث شد که فیتزجرالد به الکل روی بیاورد که در ادامه مرگ او را در سن ۴۴ سالگی بر اثر سکته ی قلبی رقم زد.
پدرام نیا از مضمون نوشته های فیتزجرالد گفت: رویهم رفته فیتزجرالد درباره زندگی و فرهنگ آمریکایی می نویسد و آن رویای آمریکایی را که در آن زمان تازه داشت شکل می گرفت در آثارش به خوبی نشان می دهد. به نظر من نویسنده های بزرگ نویسنده هایی هستند که شانه های پهن و استواری دارند که دیگر نویسندگان هم عصر یا پس از آنها بر این شانه ها می ایستند و به یقین سرو کله ای بالاتر از آنان.
پدرام نیا نظر تعدادی از نویسندگان هم عصر و بعد از فیتزجرالد را درباره ی این نویسنده خواند که همگی از تأثیر فیتزجرالد بر خود گفته بودند، از جمله ارنست همینگوی. پدرام نیا خود نیز شاهد تأثیر فیتزجرالد در ناباکف بوده و می گوید به دلیل اینکه از هر دوی این نویسنده ها ترجمه کرده ام، به خوبی می بینم که ناباکف بر شانه های فیتزجرالد ایستاده و یک سر و گردن بالاتر. او سپس به تشابهات دو کتاب “لطیف است شب” و “لولیتا” از جمله نوشته شدن در قالب “اعتراف نامه”، پرداخت تا تاییدی باشد بر این تأثیرپذیری.
خواندن بخشی از کتاب، معرفی “لطیف است شب” را کامل کرد.
در ادامه نوبت به معرفی “زمستان تپه های سوما” رسید. این رمان در اوایل دهه ی ۱۳۵۰ در شمال ایران ـ گیلان اتفاق می افتد.
در افسانه های گیلان زمین افسانه ای داریم که گاه مادران برای دخترانشان تعریف می کنند. دخترکی مادرش را از دست می دهد و پدرش زن دیگری اختیار می کند. این زن بابا، آنقدر او را اذیت می کند که طاقتش را طاق می کند تا به پرنده ی فاخته که در فرهنگ گیلان زمین کوکو نامیده می شود، تبدیل می شود و پرواز می کند و می رود.
زمستان تپه های سوما رمانی ست که در خلال نامه ها برای خواننده تعریف می شود. نامه هایی که زنی در حاشیه ی دریا برای همسر زندانی اش می نویسد و پاسخ هایی هم دریافت می کند. این داستان در دهه ی به ظاهر آرام ولی پرآشوب پنجاه اتفاق می افتد و این نامه ها هم در آن زمان نوشته می شود.
پدرام نیا سپس بخش هایی از کتاب را خواند.
پس از آن بخش پرسش و پاسخ بود و اولین پرسش را سعید حریری از کانون کتاب پرسید. اینکه دلیل انتخاب مکان جغرافیایی (گیلان) و زمان(دهه پنجاه) برای این رمان چه بوده است؟
پدرام نیا گفت، بی شک هر اثری موضوعش بویژه اگر بستگی به بخشی از تاریخ سرزمین داشته باشد، خودش جایگاه جغرافیایی و زمانش را تعیین می کند و این اثر یکی از آن هایی بود که باید بسترش گیلان می بود و باید در آن زمان از تاریخ اتفاق می افتاد، با خواندنش متوجه خواهید شد.
به کار بردن و خواندن اصطلاحات و واژه های گیلکی توسط نویسنده ای که خود به آن سرزمین تعلق ندارد، بسیار جالب بود و همین یکی از پرسش های حاضران در سالن شد. از او پرسیدند آیا در این زمینه تحقیق کرده اید یا حاصل زندگی در منطقه و در میان آن مردم بوده؟ پدرام نیا گفت، من در مورد تاریخ و فرهنگ و زبان و زندگی مردم بستر این داستان تحقیق کرده ام و فرصت زندگی در آن جا را هرگز نداشتم، ولی با افرادی که از آنجا بودند رابطه داشتم. در انتها کتاب را به آقای محمدرضا مرادی شاعر و منتقد گیلانی دادم و ایشان خواندند و کتاب را از لحاظ بومی بودن تقریبا بی ایراد یافتند.
او همچنین درباره ی کتاب “لطیف است شب” توضیح داد که در ترجمه چیزی حذف نشده ولی چند جمله به اجبار وزارت ارشاد تغییر داده شده است. مترجم، ترجمه ی اصلی این جملات را در ورقه ای به همراه کتاب به خریداران ارائه کرد.
پدرام نیا گفت، به “بوسه” و “دست زدن” خیلی حساسیت دارند ولی خیلی از جاها هم آمده که یا ندیده اند یا نخواسته اند ببینند. در جایی بوده “لب ها به لب ها، سینه به سینه” که خواسته بودند این حذف شود، ولی به این شکل تغییرش دادم “نقطه به نقطه”(خنده ی حاضران).
این جلسه هشتم ژانویه ۲۰۱۶ در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک، واقع در شماره ۵۱۰۰ خیابان یانگ با حضور حدود صد و پنجاه تن از ایرانیان کتاب دوست برگزار شد.
گفتنی است که در شروع جلسه، خانم سلورا لزرجانی از دوستداران کانون کتاب، به پاس برگزاری جلسات پربار کانون کتاب، دسته گل زیبایی را به آقای حریری تقدیم کرد، و آقای حریری هم ضمن تشکر از این به دیده گرفتن تلاش های فرهنگی شان، گل را به سخنران این جلسه ، خانم پدرام نیا اهدا کرد.
نشست بعدی کانون کتاب به معرفی ترجمه فارسی کتاب “انسانها در عصر ظلمت”، نوشته هانا آرنت و گفتگو با مترجم آن مهدی خلجی اختصاص دارد. این نشست ۷ شب جمعه ۱۲ فوریه ۲۰۱۶ در همان مکان همیشگی (۵۱۰۰ خیابان یانگ) برگزار می شود.