انتخابات ۹۴ در اینکه مجلس شورا و مجلس خبرگانی بدون نگرانی کاست حاکم بر سر کار بیاورد و چرخش نخبگان را به حداقل برساند تداوم انگاره انتخابات گذشته دو مجلس خبرگان و شوراست. در این انتخابات نیز اعضای کاست حکومتی برای رقابت بر سر منابع حکومتی با هم بر سر بیعت رعایای حکومت به رقابت پرداختند. اما این انتخابات با تمام انتخابات گذشته تفاوت هایی نیز داشته است:
شکست جامعه مدرسین در قم
شکست فهرست جامعه مدرسین برای مجلس شورا در قم نشان دهنده قدرت برتر روحانیون و نیروهای نظامی گرا در برابر روحانیون سنتگرا در این شهر است. آرای این شهر درست در برابر آرای شهر تهران که به جریان معتقد به عادی سازی روابط با خارج معتقد است قرار دارد، اما بیت رهبری و نیروهای امنیتی و سپاه عمدتا به برگزیدگان قم نزدیک هستند تا برگزیدگان شهر تهران.
جامعه مدرسین تنها برای قم فهرست انتخاباتی داده بود که در این مورد نیز ناموفق بود. این شکست در حالی رقم زده شد که جبهه پیروان نیز نامزدهای این گروه را تایید کرده بود. علی لاریجانی به عنوان نامزد مستقل و رئیس قبلی مجلس شورا با ۱۶۲ هزار رای تنها ۳۵ درصد از آرا را به خود اختصاص داد (در برابر ۶۵ درصد رای ایشان در انتخابات قبل) در حالی که امیر آبادی فراهانی نامزد جبهه پایداری ۲۲۵ هزار رای یعنی ۴۸ درصد از آرا را به خود اختصاص داد.
نتایج آراء نمایانگر کسب حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد (بسته به اینکه مستقل را بر اساس عدم حضور در فهرستها تعریف کنیم یا برائت حضور در فهرستها) از کرسی های مجلس توسط نامزدهای مستقل است. این نامزدها خود را مستقل از دو جناح اقتدارگرا و اصلاح طلب به جامعه معرفی کرده اند (قبل یا بعد از انتخابات) اما مشخص نیست از منظر ایدئولوژیک به کدام جناح نزدیکتر هستند.
رشد پدیده مستقلها را میتوان از سه وجه توضیح داد: ۱) بالا رفتن هزینه تعلق به یک جناح در انتخابات و بعد در فراکسیونهای مجلس در کنار پایین آمدن فوائد این پیوستگی های جناحی؛ ۲) تاثیر بیشتر تمایلات دستگاه ولایت که چندان از دو قطبی یا چند قطبی های سیاسی خشنود نیست. دستگاه رهبری همان طور که جامعه را توده وار میخواهد اعضای نهادهای سیاسی را نیز به عنوان ذرات بدون هویت سیاسی میخواهد تا آنها را چنان که میخواهد هدایت کند؛ و ۳) افزایش مدام نیروهای امنیتی و نظامی در مجلس که میخواهند همه وفاداری خود را نثار دستگاه ولایت کنند.
پدیده هاشمی
هاشمی رفسنجانی پیروزترین فرد در این انتخابات است. او در شش سال گذشته به طرق مختلف دستگاه رهبری (طرح شورای رهبری) و مواضع خامنه ای و نهادهای نظامی (مخالفت با مداخله نظامی در سوریه) را به چالش کشید و از هر سو مورد حمله واقع شد. تقریبا همه عناوین از جمله هوچی گر، کم ظرفیت، فاسد و منحرف، فتنه گر، انگلیسی، و برای او از سوی نزدیکان خامنه ای استفاده شد. او حتی روحانی را به عنوان فردی که سه درصد رای داشت و با حمایت وی رای اش به ۵۱ درصد رسید معرفی کرد و اعتبار روی کار آمدن دولت وی را به خود اختصاص داد.
همه این دشمن افزاییها و تلاش مخالفانش برای به حاشیه راندن وی نتیجه برعکس داد و بعد از شکستی که در مجلس ششم و انتخابات ریاست جمهوری هشتم نصیب وی شد و صلاحیتش برای انتخابات ریاست جمهوری دهم تایید نشد توانست از خاکسترهای این آتش افروزیها برخیزد و سر پا بایستد. هاشمی علی رغم سوابق تیره در حقوق بشر و فساد حکومتی یک بازیگر زیرک در چارچوب رئال پلیتیک (سیاست عملی) در ایران بوده است.
کارزار رای سلبی
کارزار رای سلبی به دنبال حذف احمد جنتی، محمد تقی مصباح یزدی، محمد یزدی و صادق لاریجانی از مجلس خبرگان دهم بود. آنچه مصباح و یزدی را حذف کرد نه کارزار رای سلبی بلکه مشارکت بالای مردم تهران در انتخابات خبرگان بود. اشتباه راهبردی مجلس خبرگان این بود که انتخابات این مجلس را همزمان با مجلس شورا قرار داد تا مشارکت را افزایش دهد.
حتی بدون این کارزار جنتی و مصباح و یزدی به علت صف آرایی در مقابل دولت روحانی و نیز حملات مدام اقتدارگرایان نظامیگرا و موعودگرا به رفسنجانی رای بالایی نمیآوردند چنان که در دورههای قبل نیز رای بالایی نیاوردند. در انتخابات مجلس چهارم خبرگان یزدی، جنتی و مصباح به ترتیب حدود ۹۷۰، ۹۳۰ و ۸۷۰ هزار رای آوردند. در این دوره آنها به ترتیب حدود ۱. ۲، ۱. ۳، و یک میلیون رای آوردند که از رای آنها در دوره قبلی بیشتر بود. کارزار سلبی از رای این افراد نسبت به دورهی قبل کم نکرد بلکه رای آنها را در رقابت با دیگران افزایش داد.
حداد عادل، هفتم فهرست تهران
نتایج اولیه انتخابات مجلس در تهران نشان میداد که فهرست اصلاح طلبان برنده انتخابات بوده است و طرفداران اصلاح طلبان نیز در انتخابات به صورت فهرستی رای داده اند. خود این موضوع برای ناظران چندان شگفت آمیز به نظر نمیآمد چون انتظار میرفت که ائتلاف جریان اصلاح طلب و نزدیکان به دولت روحانی چنین موفقیتی داشته باشند اما حضور حداد عادل در میان این فهرست عجیب و غریب به نظر میآمد و به سادگی نمیشد آن را توضیح داد. یک توجیه این رخداد تکرار داستان مجلس ششم است که شورای نگهبان با ابطال هفتصد هزار رای علیرضا رجایی را حذف و حداد عادل را بالا آورد. از این عجیبتر سقوط یکباره وی به رتبه ۳۱ در اعلام بعدی آرا بود. تنها کشتی گرفتن طرفهای قدرت میتواند این رفتارهای عجیب اعداد را توضیح دهد.
به هم ریختن هویت سیاسی
در انتخابات دهم مجلس فهرستها و بالاخص فهرست مشهور به اصلاح طلبان دیگر هویت سابق خود را نداشتند و مرز میان اصلاح طلب و اصولگرا در هم ریخت. اصلاح طلبان در حوزه هایی که دو قطبی سیاسی نمایانتر بود موفقیت بیشتری داشتند. آنها از سوی دیگر مجبور بودند تعدادی از اعضای جناح رقیب را در فهرستهای خود بگذارند تا به بیت و نظامیان نشان دهند که نمیخواهند شرایط را دو قطبی سازند. وقتی ناظران انتخابات خود نامزد باشند طبعا باید دست جناح منتقد بلرزد.
اصلاح طلبان سرکوبگر
بسیاری از تحلیلگران و رسانه های داخلی و خارجی پس از اعلام نتایج مجلس خبرگان در تهران فهرست هاشمی را که اکثر اعضای آن به این مجلس راه یافته بودند فهرست اصلاح طلبان یا اعتدال گرایان نام نهادند. بسیار جالب است که کسانی که سه دهه در کار نقض حقوق بشر و سرکوب شهروندان ایرانی بوده اند (مثل محمد محمدی ری شهری و قربانعلی دری نجف آبادی) اصلاح طلب یا اعتدال گرا نام گیرند. بقیه اعضای این فهرست نیز نمایندگان خامنه ای بوده و محافظ رژیم تبعیض و تنفر و خشونت بوده اند. حتی هاشمی رفسنجانی که چند سالی است منتقد برخی از سیاستهای خامنه ای- و نه جمهوری اسلامی- است و در دوران ریاست جمهوری اش ترورها ادامه داشت، فعالان سیاسی دستگیر و شکنجه میشدند و فساد آن شهره عام و خاص بود به عنوان قهرمان اعتدال و اصلاح به جامعه معرفی شد. این تغییر نامها و عناوین نیز شگفت انگیز به نظر میاید.
برگرفته از رادیو فردا