مدتی است که هیئت مدیره جدید کنگره ایرانیان کانادا کار خود را آغاز کرده است و در چند هفته اخیر به نظر میرسد که با سرعت رو به افزونی مشغول اجرای برنامه مورد قبول خود است. آنچه بیش از هر چیز توجه مرا به خود جلب کرده است حاکمیت نگاهی است که من در گذشته و در مقالات دیگر از آن به عنوان نگاه پارلمانی به هیئت مدیره کنگره نام برده ام و آن را زمینه ساز مشکلات چند سال اخیر کنگره دانسته ام. بر اساس این دیدگاه به کنگره ایرانیان کانادا، اعضای منتخب هیئت مدیره چنین استدلال میکنند که ما به عنوان منتخبین اعضا میتوانیم هر طور که صلاح میدانیم برای کنگره تصمیم بگیریم و آن را به اجرا بگذاریم، درست به همان شکلی که نمایندگان پارلمان منتخب رای دهندگان هستند و به نمایندگی آنان برای صلاح کشور تصمیم میگیرند.
البته شکل حادتر این مشکل این است که هیئت مدیره را نه فقط نماینده اعضای کنگره بلکه کل جامعه ایرانیان کانادا بدانیم. هر چند فکر نمیکنم هیچ هیئت مدیرهای به صراحت خود را نماینده کل جامعه ایرانیان کانادا معرفی کرده باشد، ولی خردهای که به هیئت مدیرهها گرفته شده این است که به علت نام جامع کنگره ایرانیان کانادا در صورتی که اعضای هیئت مدیره بدون دادن آمار و ارقام و جایگاه کنگره در جامعه بزرگتر ایرانیان کانادا نظرات خود را با رسانهها یا مقامات دولتی مطرح کنند، این شبهه ایجاد می شود که این نقطه نظر جامعه ایرانیان کانادا است. از همین منظر مشاهده کردیم که زمانی که در سالیان گذشته اعضای هیئت مدیره کنگره نظرات خود را در مجامع مختلف از طرف کنگره ایرانیان کانادا مطرح کردند، صدای اعتراضات به درستی بلند شد که اینها نظرات جامعه ایرانیان کانادا نیست. به همین دلیل بود که سال گذشته هر بار نگارنده به عنوان رئیس و سخنگوی کنگره دیدگاهی را مطرح میکرد، بر اساس نظرسنجی، و با ارائه آمار و ارقام تعداد اعضای کنگره و جمعیت ایرانیان کانادا، نتایج نظرسنجی و دیدگاههای مختلف مطرح شده در نظرسنجی بود. امسال اما شاهد آن هستیم که رئیس هیئت مدیره بدون در نظر گرفتن این حساسیت ها، به شکلی مشابه چند سال گذشته، یک دیدگاه خاص را از طرف کنگره ایرانیان کانادا مطرح میکند. البته این دیدگاه در نقطه مقابل دیدگاه چند سال قبل قرار میگیرد، ولی اگر بنا را بر اصل بگذاریم، محتوای دیدگاه نباید تاثیری بر قضاوت ما در مورد درستی یا نادرستی این عمل بگذارد.
اما به مشکل محدودتر ولی مهم نگاه پارلمانی به هیئت مدیره کنگره ایرانیان بازگردیم. همان طور که در بالا عنوان شد، از این منظر، اعضای هیئت مدیره چنین استدلال میکنند که ما به عنوان منتخبین اعضا میتوانیم هر طور که صلاح میدانیم برای کنگره تصمیم بگیریم و آن را به اجرا بگذاریم. در نگاه اول، این رویکرد بسیار منطقی به نظر میرسد و البته اگر مشورت با متخصصان، گروههای ذینفع، اعضای داوطلب و تا حد امکان دیگر اعضا را چاشنی آن کنیم شاید بهترین روش برای پیشبرد امور کنگره در بسیاری از موارد باشد. اشکال از آنجا آغاز میشود که اعضای هیئت مدیره این روش را در موارد پر تنش و مناقشه انگیز در جامعه ایرانی کانادا به کار گیرند. و البته تقریبا بدون استثنا همه این موارد به اموری بر میگردد که یک سرش به سیاست ایران ارتباط پیدا میکند. از این منظر است که اگر در دورهای هیئت مدیرهای در جهت قطع روابط بین کانادا و ایران و یا اعمال تحریم به ایران عمل میکرد، فریاد گروهی از اعضا و جامعه بزرگ تر ایرانیان کانادا به درستی برمیخاست که شما اجازه ندارید از طرف اعضا و یا جامعه ایرانیان کانادا در این موارد عمل کنید. دقت کنید که در همان زمان پاسخ این دوستان به اعتراضات این بود که ما اعضای منتخب کنگره هستیم و تا زمانی که بر اساس قانون در هیئت مدیره انجام وظیفه میکنیم حق داریم آن طور عمل کنیم که صلاح میدانیم. البته این عملکرد مورد تشویق اعضای هم عقیده با ایشان بود ولی مخالفان عقیدتی ایشان به هیچ وجه این توضیح را نمیپذیرفتند.
چند سال جلوتر میآییم و به هیئت مدیره فعلی میرسیم و مشاهده میکنیم که این دوستان یکی از اولویتهای اصلی خود را کمک به ایجاد برقراری رابطه بین کانادا و ایران قرار داده اند و همچنین در رسانههای مختلف به طور رسمی این موضع را از طرف کنگره ایرانیان کانادا تبلیغ میکنند. این در حالی است که اعضای کنگره ایرانیان کانادا دیدگاههای متفاوتی در این زمینه دارند. بخشی با این دوستان کاملا هم نظرند، و بخشی دیگر اساسا با این امر مخالفند. از طرفی بخشی هم با ایجاد رابطه دیپلماتیک بین ایران و کانادا و بازگشایی سفارت موافقند ولی معتقدند که در این برقراری رابطه سیاسی اموری مثل حقوق بشر و بخصوص آزادی ایرانیان کانادایی از زندان باید در کانون توجه باشد. به علت همین تضاد دیدگاه ها، بخشی از اعضا که نگارنده هم جزو آنان است معتقدند که کنگره نباید به چنین مواردی ورود کند. اعتراضاتی هم به این مساله مطرح شد و پاسخ چند تن از اعضای هیئت مدیره به اشکال مختلف همین نگاه پارلمانی بود که ما منتخبین اعضا هستیم و میتوانیم برای کنگره در همه موارد تصمیم بگیریم، البته اشارهای هم به مشورت با افراد مختلف کرده اند ولی به نظر نمیرسد این مشاورهها از تنوع لازم برخوردار باشد و از آن مهمتر اینکه روشن نیست این همفکریها که هنوز در پروسه اجرا است چه تاثیری در اولویت بندی ای که پیشاپیش صورت گرفته داشته است یا دارد. امیدوارم در فرصتی دیگر در مورد اصول مشاوره معنادار و تأثیرگذار به بحث بنشینیم ولی اساسا این مساله ارتباط مستقیمی با موضوع این مقاله که همان نگاه پارلمانی به کنگره است، ندارد.
در نگاه پارلمانی به کنگره جایی برای بازیهای برد ـ برد، راهکارهای میانی و ایجاد همگرایی میان اعضا و جامعه ایرانیان کانادا نیست. این رویکرد کنگره را به صحنه نبرد بین دیدگاههای مخالف سیاسی در موارد مربوط به ایران کرده است. دلیلش هم روشن است. اگر در انتخابات کنگره برنده شدی میتوانی دیدگاه سیاسی مطلوب خود را در کنگره به پیش بری. این دیدگاه سیاسی ممکن است به منافع ایرانیان کانادا گره خورده باشد ولی توجه کنید که منافع ایرانیان کانادا یک مفهوم بسیار کلی است و هر دو گروه به تناوب ادعا میکنند که عملکردشان در چارچوب اساس نامه کنگره برای حمایت از منافع ایرانیان کانادا است. اینچنین است که در انتخابات هیئت مدیره کنگره، که خودم هم یک بار در آن شرکت داشتم، اموری روی میدهد که هر چند قانونی هستند، مناسبتی با انتخابات یک نهاد اجتماعی ندارند، مواردی چون تلاش برای از حد نصاب انداختن انتخابات، استفاده گسترده از آرای نیابتی و دادن برگه رای نیابتی یک فرد به شخصی که هیچ شناختی از این فرد ندارد، غیره. اساسا فضای کنگره و بخصوص انتخابات آن تبدیل به عرصه نبرد حق علیه باطل میشود. دقت کنید که در این میان مساله این نیست که باور من به کدام دیدگاه سیاسی نزدیک تر است و یا کدام حق است و کدام باطل! مشکل آن دور باطلی است که کنگره در آن گیر کرده است! دوستانی که امروز در هیئت مدیره این چنین عمل میکنند توجه کنند که اگر فردا روزی اکثریت هیئت مدیره به دست گروهی افتاد که به سنای کانادا رفتند و آن گفتند که شما نمیپسندید، محلّی برای اعتراض باقی نمیماند. البته شاید دوستان هیئت مدیره معتقدند که همیشه در اکثریت هستند و هیئت مدیره هرگز به دست این گروه دیگر نخواهد افتاد ولی این روند لطمه بزرگ تری به کنگره میزند که جبران ناپذیر است. این فضای جنگ و نزاع اکثریت بزرگ ایرانیان کانادا را از این نهاد فراری میدهد و اصولا این امر به زعم من علت اصلی فراگیر نشدن کنگره ایرانیان کانادا است.
برای اینکه کنگره در یک روند ده ساله به یک نهاد فراگیر، قدرتمند، و همه شمول تبدیل شود، نیاز به یک قرارداد جمعی بین همه اعضا دارد که بر اساس آن کنگره از مسائل تنشزا دوری کند و تاکید خود را بر اشتراکات جامعه ایرانیان کانادا بگذارد. از این منظر هیئت مدیرههای کنگره باید اهداف کوتاه مدت و هر چند خطیر را با نهاد سازی و باهمستان سازی ( community building) جایگزین کنند. اگر روزی کنگره به نهادی فراگیر، همه شمول، و صاحب قدرت (از طریق اتصال به جامعه مدنی) تبدیل شد، میتوان به دنبال مناسباتی بود که بتوانیم بر اساس آنها به مسائل تنشزا ورود کنیم. تا آن زمان دخالت در این امور بر پایه نگاه پارلمانی به کنگره نتیجهای جز تمدید یک نزاع بی نتیجه و دلسرد کردن جامعه از این نهاد نخواهد داشت. حکایت کنگره حکایت دستور غذای فوقالعادهای است که محتویات آن موجود نمیباشد. به جای ارائه دستور غذاهای بهتر، یک بار دست در دست هم دهیم و ابتدا مواد لازم را تهیه کنیم.
قطعاً یکی از اهداف مهم کنگره ایرانیان کانادا قدرت سازی ( power building) است، یعنی دستیابی به قدرت تاثیرگذاری سیاسی در جامعه بزرگتر. ولی این مهم از طریق نهاد دمکراتیکی چون کنگره ایرانیان کانادا زمانی قابل دستیابی است که در امر باهمستان سازی( community building) به پیشرفت قابل ملاحظهای دست یابیم. باید بپذیریم که جامعه ما هنوز به یک باهمستان (community) قوی تبدیل نشده است. این زمانی حاصل میشود که نهادی چون کنگره ایرانیان کانادا با تکیه بر اشتراکات نقش وحدت ساز در جامعه ایفا کند. متأسفانه این امر تاکنون صورت نگرفته است و با وجود تلاشهایی گذرا در سالهای اخیر، در مجموع این نهاد بیشتر نقشی وحدت شکن داشته است. زمان آن رسیده است که گروههای مختلف بپذیرند که باید گرد هم جمع شوند و در مورد آینده این نهاد به گفتگو بنشینند و برنامهای کوتاه و یا میان مدت بر اساس اشتراکات همه اعضای جامعه و بر اساس گامهای کوچک ولی استوار برای آن تدبیر کنند. اگر چنین برنامهای عملی شود میتوان امیدوار بود که در یک بازه زمانی چند ساله نهادی فراگیر با اعضای پرشمار و متنوع داشته باشیم و در آن زمان و تنها در آن زمان میتوانیم به افقهای بلندتر بیندیشیم.
* ارسلان کهنمویی پوراستاد زبان شناسی دانشگاه تورنتو، کنشگر اجتماعی و رئیس پیشین کنگره ایرانیان کانادا است.