از اینجا، از آنجا، از هر جا /۷۳

به نظر شما شعر چیست؟ آیا به قول قدما شعر به سخنی گفته می شود که دارای وزن و قافیه باشد. یا به نظر افلاطون شعر تقلیدی از طبیعت است. در تداوم این تعاریف ولتر شعر را موسیقی روح های بزرگ و حساس می نامد. لامارتین آن را نغمه درونی و زبان فراغت و احلام می داند. شکسپیر می گوید: شعر آن موسیقی است که هر کس در درون خود دارد. مولای رومی را اندیشه بر این است که شعر تشنگان را آب بخشد و جسم ها را جان کند. ولی، تی. اس. الیوت، شاعر، نمایش نامه نویس و ناقد بزرگ ادبی آمریکایی ـ انگلیسی را عقیده بر آن است که: “شعر رهایی بخشیدن به احساسات نیست، بلکه گریزی از احساس است. بیان شخصیت نیست بلکه گریزی از شخصیت است، اما البته تنها افرادی که شخصیت و احساس دارند می فهمند چه معنایی دارد که بخواهی از این ها بگریزی.”

الیوت شاعری سنت شکن بود، شاعر دوره دو جنگ بزرگ جهانی که اروپا را به نیستی کشید و نسل سرگردان، پریشان و درون گرا به وجود آورد. او با نوآوری های خود شعر شاعران رمانتیک دوره ویکتوریا را به چالش کشید و طرحی نو در افکند. الیوت سنت های ادبی زمان را برای بیان تجربیات دنیای جدید ناتوان می دید و به شعر ملل و اعصار گذشته روی آورد، نثر و شعر سنتی سده نوزدهم انگلستان و آثار نمادگرایان فرانسوی و کارهای ژول لافورگ و بودلر را سرمشق خود قرار داد. آشنایی او با پاوند در لندن در شعرش تاثیر زیادی گذاشت و با راهنمایی ها و تشویق های این شاعر، الیوت توانست شعر معروف “ترانه عشق ج . آلفرد پروفراک” را در مجله شعر منتشر کند و نامش بر سر زبان ها بیفتد. این شعر که یک تک گفتار دراماتیک است اشارت بر انحطاط فرهنگی عصر او دارد.

همین شعر و تفکرات خاص الیوت موجب شد تا او شاهکار خودش یعنی منظومه بلند “سرزمین بی حاصل” را که مهمترین شعر در ادبیات معاصر است، بسراید. سرزمین بی حاصل اثری بسیار غنی و پر از استعاره های ادبی حیرت آور است که در آن جنبه های مختلف هزل و جّد و افسانه و تاریخ به طرز شگفت انگیزی به هم آمیخته شده اند. این شعر که نمود واقعی از وضعیت سرزمین انگلیس بعد از جنگ است از سرزمینی متروک و سترون که شاهی ناتوان بر آن حکومت می کند، سخن می گوید.

این شعر بلند که با زبانی فشرده، با غنای ادبی و تاریخی و با فقدان توالی داستانی سروده شده است، به هنگام انتشار توفانی برانگیخت. الیوت در پنج قسمت که نشان دهنده تحول یک روح نومید برای رهایی می باشد، این شعر را سروده است. الیوت با “سرزمین بی حاصل” و “ترانه های عشق ج . آلفرد پروفراک” که هر دو آنها نگاهی دراماتیک به فقر معنوی و عاطفی انسان در جهانی سترون و بی حاصل است، جایگاه بالایی در میان شاعران و روشنفکران زمان خود پیدا کرد.

الیوت که فریاد اعتراض نسل باقی مانده از دو جنگ جهانی در اروپا بود و از خلاء اندیشه معنوی و سرنوشت دردناک انسان قرن بیستم سخن می گفت به منظور پر کردن خلاء اندیشه خود و در جستجوی یک تعادل روحی و روانی به مذهب کاتولیک گرایش پیدا کرد و شعرش آکنده از مفاهیم مذهبی شد و سرانجام نیز اقرار کرد که در مذهب آنگلوکاتولیک، در ادبیات کلاسیست و در سیاست سلطنت طلب است. توجیه این گرایش را شاید بتوان از خلال گفته هایش به دست آورد که گفت: “انسان نمی تواند خیلی “واقعیت ” را تقبل کند. افرادی که هیچ گاه اتفاقی برایشان نیفتاده نمی توانند بی اهمیت بودن رویدادها را درک کنند.”

t-s-eliot

از دیگر آثار اندیشمند این شاعر بزرگ “کوراتت های چهارگانه” است که زیباترین شعر مابعدالطبیعه در زبان انگلیسی به شمار می آید. این شعر بلند که اندیشه های اصیل و ناب الیوت را در رابطه با زمان و ابدیت با زبان رمز و اشاره بازگو می کند، از چهار منظومه به نام های مختلف تشکیل شده است. کوارتت های چهارگانه شعر دوران جنگ و خون ریزی در سطح جهان است و از جنگ های اروپا و حتی بمباران های لندن حکایت می کند. تمامی این اشعار مثل یک قطعه موسیقی استادانه سروده شده است و مشحون از صناعت ادبی و اشارات تاریخی است.

الیوت با شیوه جدید سرودن شعر، قراردادهای معمول عصر خود را در هم ریخت و به ابداع قالب ها و زبان خاص اقدام کرد. او عقیده داشت که شعر باید به کلیات بپردازد و احساسات شخصی را به حقایق کلی مبدل سازد. با این روش او وسیله و ابزار شعری خاص برای بیان اندیشه های خود ایجاد کرد و به شعر کاملاً متمایز از دیگران دست یافت.

یکی از فعالیت های مفید الیوت پرداختن به بررسی و نقد آثار مختلف بود. مجموعه مقالات انتقادی او بنیادهای معمول نقد را در هم ریخت. یکی از مسائلی که او به آن پرداخت ارتباط بین سنت و یک اثر هنری بود. این مجموعه فعالیت ها شهرت الیوت در همه زمینه های ادبی را فراهم ساخت. الیوت به نمایشنامه نویسی نیز رو آورد، کتاب “شعر و درام” او تلاشی بود که در راه احیای درام شاعرانه برای تئاتر جدید صورت گرفت.

الیوت استاد دانشگاه های کمبریج و هاروارد بود و حدود هیجده دانشگاه بزرگ جهان به او دکترای افتخاری دادند. او به خاطر فعالیت های ادبی و نوآوری هایش در سال ۱۹۴۸ میلادی جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد.

الیوت در سال ۱۸۸۸ در آمریکا به دنیا آمد ولی در سال ۱۹۱۴ هنگامی که ۲۵ سال داشت به بریتانیا مهاجرت کرد و در سال ۱۹۲۷ به تبعیت انگلستان درآمد. در دانشگاه هاروارد، سوربن و آکسفورد به تحصیل پرداخت و در رشته فلسفه فارغ التحصیل شد. در سال ۱۹۱۵ هنگامی که ۲۶ سال داشت با ویویان های وود ازدواج کرد و آنها همسایه برتراند راسل بودند. در این رابطه گفته شده است که برتراند راسل به ویویان دلبستگی پیدا کرده و بین آنها روابط عاشقانه برقرار بود. به همین علت الیوت در سال ۱۹۳۳ به طور رسمی از ویویان جدا شد. ازدواج دوم الیوت در سال ۱۹۵۷ با اسمه والری فلچیر که قبلاً منشی او بود صورت گرفت و این ازدواج موفق ولی کوتاه بود.

الیوت سال های سال بود که در آب و هوای مرطوب لندن با سیگار کشیدن سلامتی خود را از دست داده بود و به همین دلیل در ۱۹۶۵ بر اثر بیماری در لندن بدرود حیات گفت. بنا به وصیت او جسدش را سوزاندند و خاکسترش را به کلیسای سنت میشل در دهکده ای که اجداد او از آنجا به آمریکا مهاجرت کرده بودند، منتقل کردند. در دومین سال درگذشتش برای الیوت بزرگداشتی برگزار شد و به یاد و خاطره این شاعر بزرگ و منتقد ادبی در گوشه شاعران در “وست مینستر ابی لندن”، سنگ بزرگی به یادگار نصب شد.

بسیاری از آثار الیوت به زبان فارسی ترجمه شده است، از آن جمله می توان به کتاب های: سرزمین بی حاصل، با ترجمه جواد علافچی و بهمن شعله ور، چهارشنبه خاکستر با ترجمه بیژن الهی، کوکتیل پارتی با ترجمه نکیسا شرفیان، و خراب آباد، معجزه قرن بیستم، با ترجمه حامد نوری اشاره کرد. نکته قابل توجه این است که می توان سنت شکنی و نوآوری الیوت را با سنت شکنی و نوآوری نیما یوشیج در شعر فارسی مقایسه کرد که هر دو شاعر و انسان های بزرگی بودند و مسیر ادبیات کشور خود را عوض کردند. تفاوت این دو نفر در آن بود که الیوت با همه نقدها و مطالبی که در جهت روشنگری جامعه خود نوشت از پادشاه انگلستان نشان افتخار گرفت ولی نیما که اشعارش روشنگر اقشار مختلف جامعه خود بود از طرف رژیم و عوامل وابسته به آن، در فشار و تنگدستی روزگار را سپری کرد.

 

ترانه عاشقانه جی . آلفرد پرافراک ـ از الیوت

پس بیا برویم، تو و من

وقتی غروب افتاده در افق

بی هوش چون بیماری روی تخت

بیا برویم، از این خیابان های تاریک و پرت

از کنج بگو مگوی شب های بی خوابی

در هتل های ارزان یک شبه

و رستوران هایی که زمین اش

پوشیده از خاک اره و پوست صدف هاست

از خیابان هایی که کشدارند مثل بحث های ملال آور

که با لحنی موذیانه

تو را به سوی پرسشی عظیم می برند…

وقت هست، آری وقت هست

تا چهره ای بسازی بر دیدن چهره هایی که خواهی دید

وقت هست برای کشتن و آفریدن

برای همه کارها و برای روزها، دست ها

تا بالا روند و پرسشی در بشقاب تو بگذارند

وقت برای تو و وقت برای من

وقت برای صدها طرح و صدها تجدیدنظر در طرح

وقت هست آری هست

تا بپرسم، جرئت می کنم؟ و جرئت می کنم؟

جهان بیاشوبم؟

در یک دقیقه وقت زیادی هست

همه شب ها، صبح ها، غروب ها

من با قاشق های قهوه، زندگی ام را پیمانه کرده ام

می شناسم من صدای محتضران را که به مرگ می افتند

در پس زمینه آهنگی که از اتاق دور می آید

و می شناسم من همه دست ها را، از پیش می شناسم

دست ها با دست بند ها، سفید و برهنه

بازوهای آرمیده روی میز، یا پنهان زیر سال

و باید شروع کنم؟

و چگونه شروع کنم؟

“تی . اس . الیوت”

یادی از انقلاب مشروطیت

چهاردهم مرداد امسال، یکصد و دهمین سالگرد انقلاب مشروطیت بود. انقلابی که در زمان خودش بزرگترین و اولین انقلاب مردمی در خاورمیانه بود و بسیاری از انقلاب ها و دگرگونی های بعدی منطقه از آن نشأت گرفت. اینک در سالروز این ایام پر شور در تاریخ کشورمان، دریغ از ذکر نامی یا نثار دسته گلی به یاد جان باخته گان راه آزادی و دموکراسی خواهی.

جوانان ایرانی خوب است به این نکته توجه کنند که مردم در زمان مشروطیت چه می خواستند که به میدان آمدند و بساط استبدادی قاجاریه را در نوردیدند. آنها برای حفظ تمامیت ارضی کشورمان ایران و برقراری امنیت، طالب یک دولت مرکزی مقتدر و غیر وابسته به کشورهای خارجی بودند. آنان خود را دارای لیاقت می دیدند که هم چون سایر کشورهای دیگر از فقر و فلاکت و بدبختی هایی که خاندان قاجار برایشان ایجاد کرده بودند، رهایی بخشند. از همه مهمتر مردم می خواستند خود بر سرنوشت خودشان مسلط باشند. مراکز قانون گذاری از نمایندگان خود داشته باشند تا قوانین درست و مترقی تصویب کنند و حقوق عامه مردم را در نظر بگیرند و آزادی را که در حقیقت منشاء همه حقوق انسانی است به دست آورند. این خواسته ها کمترین حقوق اجتماعی است که باید در هر کشوری موجود باشد.

اگر چه مردم و آزادی خواهان پس از استقرار مشروطیت هم نتوانستند به تمامی این خواسته های خود برسند ولی برای کسب این حقوق حقه هیچ گاه از پای ننشستند و تاریخ را تکرار کردند و تکرار می کنند.

اینک یکصد وده سال از آن زمان گذشته است و هنوز مردم به دنبال حقوق حقه خود و سر لوحه آن آزادی هستند. این جاست که باید به سالگرد انقلاب مشروطیت احترام بگذاریم که آغازی بود بر عدالت و آزادی خواهی ملت ما که پایانش مشخص نیست.

اخبار کتاب و تازه های نشر

Irane-Beyne-Do-Enghelab

*اخبار کتاب این هفته را با کتاب شناسی در رابطه با انقلاب مشروطیت ایران اختصاص می دهم و تعدادی از کتاب های مهم منتشر شده در این باره را به علاقمندان معرفی می کنم:

*تاریخ مشروطه ایران ـ تالیف: احمد کسروی، انتشارات امیرکبیر، در دو جلد

*تاریخ هیجده ساله آذربایجان ـ تالیف: احمد کسروی، انتشارات صدای معاصر

*رهبران مشروطه ـ تالیف: ابراهیم صفایی، انتشارات جاویدان

*ایران بین دو انقلاب ـ یرواند آبراهامیان، نشر مرکز

*رسایل مشروطیت ـ غلام حسین زرگری نژاد، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی

*رسانه و سیاست در انقلاب مشروطه ایران: علی اصغر کیا، نشر سایه روشن

*نقش رهبری در نهضت مشروطه، غلام رضا گودرزی، نشر اختران

* انقلاب مشروطه ایران ـ محمدابراهیم فتاحی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه

*انقلاب مشروطه از آغاز تا انجام ـ بهمن انصاری، نشر مولف

*فراز و فرود مشروطه ـ مصطفی تقوی مقدم، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

*بریتانیا و انقلاب مشروطه ـ منصور بنکداریان، نشر نامک

*جنبش مشروطه ـ داریوش رحمانیان، کانون اندیشه جوان

*تاریخ انقلاب مشروطیت ـ رحیم نامور، انتشارات چاپار

*تاریخ مختصر احزاب سیاسی ـ محمدتقی بهار، شرکت سهامی کتاب های جیبی

*تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ـ م . ملک زاده، انتشارات علمی

*ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ـ فریدون آدمیت، نشر گسترش

تفکر هفته

آیا شما به راستی خودتان را می شناسید؟ به نظر من دشوارترین کار شناخت خویشتن است. خویشتن واقعی و حقیقی. سقراط فیلسوف یونانی به یکی از مریدان خود که راه درازی برای پیدا کردن او طی کرده بود، گفت:

“تو اشتباه آمده ای برادر من. باور کن که من خود سال های سال در جستجوی سقراط بوده ام. اما هنوز موفق نشده ام او را بیابم.”

شما چی؟ آیا خودتان را پیدا کرده اید؟ شاعری می گوید: در پی جانانه بودم گم شدم در خویشتن / تا مگر او را درون خویشتن پیدا کنم.

ملانصرالدین در تورنتو

ملانصرالدین عالم بزرگ می گوید: “روزی برای اصلاح و تنظیم محاسن پر پشت خود، با قیچی و آئینه مشغول به کار بودم و گاه گاهی نیز به سفیدی محاسن و گذر عمر فکر می کردم. هنگام انجام این کار و دیدن صورت واقعی خود در آئینه چند لحظه ای از حالت عادی زندگی خارج شدم و فکر و خیال مرا به دنیای دیگری برد. بر عمر تلف شده افسوس خوردم و با دیدن واقعیت های گذر زمان در آئینه وجود، سر در فکرت فرو بردم و زیر لب گفتم:

آئینه چون نقش تو بنمود راست

خود شکن، آئینه شکستن خطاست

آن گاه سعی کردم خویشتن را خوب ببینم و تغییرات ایجاد شده را دقیق نگاه کنم. چون شایسته است انسان هر چند گاه یک بار با خود خلوت کند و اگر ممکن بود در آئینه وجودش بنگرد و خصوصیات مثبت و منفی خویش را بشناسد و چون داوری بی طرف، خود را داوری کند که آیا از صفات و کمال انسانی که اینقدر درباره آن سخن گفته شده است چیزی در او وجود دارد یا نه؟ چه کسی بهتر از خودمان می تواند عیوب ما را تشخیص دهد و در جهت رفع آن بکوشد.”

ملا تعریف می کرد آن گاه به فکر حرف های دوستی افتادم که برایم می گفت: “روزی یک نفر به نزد من آمد و گفت: فلانی کسی دنبال شما حرف هایی می زد که زیاد شایسته نبود. او می گفت شما عیب های فراوانی دارید و آن گاه شروع کرد آنها را بر شمردن. دوست من ادامه داد پس از آن که حرف های آن کس تمام شد، لبخندی زدم و به او گفتم: از لطف شما متشکرم، اما من عیب هایی بس بزرگتر از آن چه که آن فرد گفت دارم و خودم می دانم که این حرف ها پیش آن کوچک است. سپس او گفت حضرت استاد یکی از آن عیوب ها چیست؟ جواب دادم: “خودخواهی و غرور کاذب”. که اگر کسی به آن دچار شد، عیبی درونی است و هزار آئینه نیز آن را نشان دادن نتواند.”

* حسن گل محمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی دانشگاه در ایران بوده و ده ها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است.

Golmohammadihassan@yahoo.com