ardavan-1

طرح از سودابه اردوان

نقل از دوستی که سال ۶۰ تا ۶۲ را در بند زنان زندان قزل حصار به سر می برد:

۲۲ بهمن رسیده بود. شکنجه، بازجویی، فشارهای زندانبانان در کنار رفتارهای توابان و مشکلات دیگر فضای بند را سنگین کرده بود مثل همیشه. اما بچه ها از هر فرصتی برای شکستن این جو سنگین استفاده می کردند. آن روز یا آن شب زندانیان را جمع کردند تا به اصطلاح مراسمی برای ۲۲ بهمن برگزار کنند. زن پاسداری کلی برای همه حرف زد. مهربان شده بود و از “الطاف”، “برکات” و “نعمات” جمهوری اسلامی می گفت. در آخر حرفهایش هم عنوان کرد:

“خوبه به مناسبت ۲۲ بهمن سرودی از سرودهای انقلاب را با هم بخوانید.”

سکوت سراسر بند را گرفته بود. ناگهان زمزمه ای آرام از میان جمعیت شروع شد:

همت کنید ای دوستان

دشمن به میدان آمده

زمزمه  همه گیر شد:

با حرص خرس گرسنه

با مکر شیطان آمده

آمد به قصد جان ما

بر ضد فرزندان ما

این سگ برای نان ما

نزدیک انبان آمده

فریادهای فروخورده بلند و بلند تر، محکم و محکم تر می شد:

هار است هار این بی شرف

شمشیر هم دارد به کف

یک صف شوید از هرطرف

جلاد انسان آمده

ابتدا پاسدارها نفهمیدند چه اتفاقی دارد می افتد. اما خشم جاری در سرود، آنان را متوجه کرد. بچه ها همچنان با صدای بلند سرود می خواندند و آنان نیز با خشم فریاد می کشیدند تا بچه ها را ساکت کنند:

“خفه شید. ادم نیستید که به شما لطف کنیم. می خواستیم حال و هوایتان عوض شود… “

اما سرود همچنان محکم و دسته جمعی خوانده می شد.

یکسر شده او را زنیم

شمشیر او را بشکنیم

پامال و نابودش کنیم

کو دشمن جان آمده

 بعد هم مطابق معمول حمله بود و کتک و …

اما آن شب  آرام تر و شادتر از شب های دیگر به خواب رفتیم.