دوغو پرینچک
با نگاهی ترحم آمیز همدیگر را نگاه می کنند، و وقتی بهم می رسند، ” عجب روزگار بدی داریم”، اولین جمله ای است که رد و بدل می شود. این حالت، به صورت بیماری روشنفکرانی که ” مترقی” نامیده می شوند، درآمده است.
مانند همیشه به واقعیات نگاه کنیم. به روندهای عینی که زندگی می کنیم، نگاه کنیم. حقایق بدبین ها را تائید نمی کنند.
ابتدا بعد استراتژیک
ترکیه از سیستم آتلانتیک جدا، و در جایگاه خود، در “اوروآسیا”، جای می گیرد. سیستم آتلانتیک انقلاب کمالیستی را برای ما ممنوع کرده بود. امپریالیسم غرب، تجزیه، و اقتصاد مبتنی بر قرض را به ما تحمیل کرده بود.
در حالی که، اوروآسیا از تمامیت ارضی ترکیه دفاع می کند. اوروآسیا، قاره ی متحدین علیه ترور مذهبی و ترور جدایی خواه است. اوروآسیا، اقلیم تولید است، نه اقلیم مقروض شدن. کشورهای اوروآسیا، خواستار ادامه انقلاب آتاترک در ترکیه هستند. سیستم آتلانتیک، جغرافیای تعصب مذهبی است. اوروآسیا اقلیم انقلاب، قاره قدیم تمدن جدید است، که مرکز ثقل پیشرفت اقتصادی در آنجاست.
خلاصه اش اکنون، چنین است: مسیر به سرانجام رسیدن {تکمیل} انقلاب آتاترک باز می شود. در سطح استراتژیک آنچه که زندگی می کنیم، عبارت از این است. ترکیه از دامی که در سال ۱۹۴۵ بدان افتاده بود آزاد می شود. در خوش بینانه ترین دوران ۷۰ سال اخیر زندگی می کنیم.
بعد سیاسی
اگر به تحولات در سطح سیاسی نگاه کنیم:
ـ شب ۱۵ ژوئیه، دولت و ملت متحد شدند. گلادیوی آمریکا در درون “نیروهای مسلح ترکیه” {TSK} داغون شد. از مبارزه ای که ده ها سال علیه “کانتر گریلا” کرده بودیم با پیروزی بیرون آمدیم. آیا شادی بزرگتر ازاین ممکن است؟
ـ انتخاب کنندگان راست، زنجیرهای آمریکا را پاره کردند. آمریکا هر زمانی که به بن بست می رسید، ترکیه را پای انتخابات برده و از این طریق کنترل خود را دوباره برقرار می کرد. انتخاب کنندگان راست {SağSeçmen} در حکم سوپاپ اطمینان آمریکا بودند. دیگر مردمی که در مقابل سیستم آتلانتیک سرخم کند، وجود ندارد.
ـ سرباز و پلیس ترک، از ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۵ به بعد، سازمان ترور جدایی خواه را در خندق ها دفن می کند. هموطنان کردمان از ترور PKK رهایی یافته و آزاد می شوند. PKK/HDP در سراشیبی قرار گرفته است. همراه PKKنقشه های آمریکا درباره ترکیه نیز در خندق ها دفن می شوند.
ـ دیوارهای {زندان} سیلیوری فرو ریخت. “سازمان ترور فتح الله گولن”FETÖ از ارتش، قوه قضایی، پلیس و بطور عمومی از موسسات دولتی پاکسازی می شوند.
ـ نیروهای مسلح ترک در شمال سوریه وارد منطقه حاکمیت آمریکا شد. کریدور آمریکا قطع می شود. “فاینانشیال تایمز” می نویسد: “پروژه کردستان آمریکا دیگر یک رؤیاست”.
ـ حتی “واشنگتن پست” نیز اعتراف می کند که: “در خاورمیانه، ترکیه، روسیه و ایران کنترل را به دست گرفتند، آمریکا بیرون بازی ماند”.
ـ ترکیه در مقابل آمریکا مبارزه طلبی کرده، و وارد مسیر همکاری استراتژیک با روسیه و جمهوری خلق چین شد.
ـ راه های همکاری ترکیه – سوریه باز شد، خبرهای خوبی از راه می رسد.
ـ در سطح اقتصادی جنگ اقتصادی بین آمریکا – اروپا آغاز شد. آلمان از کنترل آمریکا دور می شود و به کشورهای آسیا و در راس آن به چین و روسیه نزدیک می شود.
ـ تحمیلات “نسل کشی ارمنی” را در بالاترین مرجع قضایی اروپا شکست دادیم. حکومت آلمان اعلام می کند که شناسایی نسل کشی ارمنی به وسیله مجلس آلمان “فاقد ارزش حقوقی” است.
ـ حزب وطن {VP} تبدیل به امید ترکیه شد، و با سرعت رشد می کند.
ـ از جنگ میهنی به سمت حکومت ملی می رویم.
ـ این دردها، دردهای سمت گیری به مسیر انقلاب آتاترک است.
زمان خوش بینی
ترکیه از آتلانتیک به اوروآسیا، از وابستگی به استقلال، از تجزیه به وحدت، از قرض به تولید تغییر سمت داده است.
این، چنان روندی است که، آتاترک دشمنان خود را به تسلیم وا داشته است. تمام دنیا شاهد آن است.
در اوروآسیا جایی برای تعصب مذهبی نیست. برای آن نقشه هایی که تلاش دارند ترکیه را در شبکه های طریقت – جماعت حبس کنند، شانس زندگی وجود ندارد. خواهید دید، انتقام ۳۱ مارس، حسرت عبدالحمید، همه دچار سرنوشت عبدالحمید خواهند شد.(۱)
ترکیه از روند “آمریکای کوچک” که در سال ۱۹۴۵ وارد شده بود، در حال بیرون آمدن است. کشورمان، برای جامه عمل پوشاندن مصممانه و منسجمانه این تصمیم بزرگ، وارد جستجوی مسیر یک حکومت ملی شده است.
بدبینی واقع بینانه نیست، درست نیست، و معنایی جز محکوم بودن به هر چیز بدی ندارد.
بدبینی تسلیم طلبی است.
زمان خوش بینی است.
توضیحات مترجم
(۱) اشاره به سیاست مذهب گرایی طیب اردوغان و نزدیکان وی، و دفاع از میراث عبدالحمید دوم، سلطان عثمانی است. عبدالحمید، دشمن سرسخت ملی گرایی و آزادیخواهی بود. عبدالحمید مدت کوتاهی بعد از تشکیل مجلس مبعوثان، تدوین اولین قانون اساسی و استقرار مشروطیت در عثمانی (مشروطیت اول ۱۸۷۶) دستور بستن مجلس، تعلیق قانون اساسی، و تبعید “مدحت پاشا” را صادر کرد، و مقاومت آزادیخواهان را با سرکوب خونین پاسخ داد. او سپس مدحت پاشا رفورمیست بزرگ ترک و معمار مشروطه را در تبعید به قتل رساند. به فاصله ۳۳ سال از تشکیل اولین مجلس در عثمانی، مشروطیت دوباره تاسیس گردید (مشروطه دوم ۱۹۰۸) عبدالحمید، این بار نیز زیر بار محدود شدن اختیارات سلطان نرفته و قیامی ارتجاعی را علیه آزادیخواهان و تاسیس دوباره مجلس سازماندهی کرد، که بخشی از واحد های ارتش عثمانی نیز از آن حمایت کردند. این قیام، در تاریخ ترکیه به نام “قیام ارتجاعی ۳۱ مارس” معروف است (۱۳ آوریل ۱۹۰۹). این قیام به وسیله ارتش و حمایت “حزب اتحاد و ترقی” سرکوب، عبدالحمید دستگیر و تبعید گردید. عبدالحمید، سمبل سلطنت، استبداد، دشمنی با آزادیخواهی و تاریکی قرون وسطی است. امروز حکومت ترکیه، نام “دانشکده پزشگی نظامی” را به نام عبدالحمید نام گذاری می کند، و رئیس مجلس “اسماعیل قهرمان”، در مجلس و در “قصر دولماباغچه” مراسم بزرگداشت عبدالحمید برگزار می کنند (۲۰ سپتامبر ۲۰۱۶). دوغو پرینچک در این رابطه نوشت:
“عبدالحمید به علامت فارقهAKP تبدیل شد. رهبران حکومت در مقابله با کودتای اخیر ادعا کردند که “در جنگ استقلال دوم” هستیم، و این ادعای درستی است، و حمایت ملت را نیز به دست آوردند، ولی آیا جنگ استقلال دوم قرار است زیر پرچم عبدالحمید پیش برود؟ اکثریت بزرگ ملت ترک در مقابل این سیاست ها هستند، حتی به طور قطع می دانم که اکثریت آنهایی که به AKP رای داده اند را نمی توان زیر پرچم عبدالحمید جمع کرد. عبدالحمید جبهه ی داخلی را از هم می پاشاند، و جنگ میهنی را از پشت خنجر می زند، با تکیه به عبدالحمید فقط می شود به آغوش امپریالیست ها افتاد. ملت ترک را فقط و فقط در محور ارزش های مترقی و معاصر، و زیر پرچم آتاترک می شود متحد کرد. عبدالحمید پرچم جنگ علیه آتاترک است. آنهایی که در این سیاست ها اصرار ورزند به سرنوشت عبدالحمید ها دچار خواهند شد”.
لینک اصل مقاله:
http://www.aydinlik.com.tr/iyi-seyler-oluyor
* علی قره جه لو، نویسنده و مترجم مستقل ساکن تورنتو، دارای دکترای علوم سیاسی، در حوزه ی مسائل سیاسی ملیت های ایران بویژه ترک ها و مسائل سیاسی ترکیه و آذربایجان و ارمنستان می نویسد.