در سینما کسی جای دیگری را تنگ نخواهد کرد
سودابه مرادیان ۲۱ آذر ۱۳۵۱ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۷۴ از دانشکده سینما تئاتر گرایش تدوین فارغالتحصیل شد. نخستین فیلم خود را با نام قافلهسالار در سال ۱۳۷۴ ساخت. سال ۱۳۸۸ به کشور آمریکا مهاجرت کرد و به فعالیت فیلمسازی در این کشور ادامه داد. سودابه مرادیان در سال ۱۳۹۴ کارشناسی ارشد خود را در رشته «فیلم و ویدیو» از دانشگاه کل آرتس یا مؤسسه هنرهای کالیفرنیا گرفت.
از کارهای مطرح او میتوان به مستند “ماشین روز قیامت”، مجموعه “روزانههای ایران”برای شبکه آرته فرانسه و مستندهای”مهین” و “قصه خاک سوخته” اشاره کرد. او از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۱، چندین مجموعه تلویزیونی شامل هفتاد مستند کوتاه درباره زنان روستاهای سراسر ایران کارگردانی کرد که بسیاری از آنها از شبکههای سیما پخش شد.
سودابه مرادیان اولین فیلم بلند سینمایی خود را با نام “پولاریس” در سال ۱۳۹۴ در کشور آمریکا به عنوان یک تولید ایرانی-آمریکایی نویسندگی و کارگردانی کرد. در این فیلم بهرام رادان، آلیتسیا باخلدا، الیزابت رم و کوبی رایان مک لافلین بازی کردند.
او همچنین عضو هیئت داوری هیجدهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، عضو هیئت داوران انتخاب بهترین مستند در جشن خانه سینما در سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۸۴، عضو هیئت انتخاب جشنواره فیلم باران در سال ۱۳۸۲ و مدیر اجرایی اولین کارگاه آموزش تخصصی مستندسازی در سال ۱۳۸۵ بوده است.
آثار او در جشنوارههای گوناگونی حضور داشته همچون سینمای تجربی مادرید ـ اسپانیا، جشنواره فیلم کوتاه هامبورگ آلمان، درسدن آلمان، ابنزه اتریش، برن جمهوری چک، جشنواره بینالمللی حقوق بشر اسکاتلند، جشنواره فیلم های ایرانی لندن، بیستمین جشنواره فجر و هفدهمین جشنواره فیلم کوتاه.
فیلم پولاریس یکی از فیلم های به نمایش درآمده در جشنواره سینه ایران در تورنتو بود و سودابه مرادیان و بهرام رادان نیز در جشنواره حضور داشتند. به مناسبت نمایش اولین فیلم بلند این کارگردان، با او به گفت وگو نشستم.
خانم مرادیان درباره تجربه کار با نغمه ثمینی در فیلم پولاریس برای ما بگویید. چقدر توانستید به شخصیت هایی که در ذهن داشتید نزدیک شوید؟
ـ پروسه نوشتن پولاریس یک سال طول کشید. خانم ثمینی دوست صمیمی من هستند و قبلا با هم کار کرده بودیم و فیلم نامه دیگری را با نام رویای هفتم نوشته بودیم. پولاریس در ابتدا قصه یک زوج ایرانی بود که این اتفاق ها در آمریکا برایشان رخ می داد. کم کم قصه ها تغییر کرد، شخصیت مادر وارد شد و ما ترجیح دادیم که شخصیت زن داستان را هم دورگه نشان بدهیم. کاراکتر عماد پر رنگ تر شد تا به فیلم نامه امروز رسیدیم. مواقعی که خانم ثمینی به سیاتل می آمدند در آنجا کار نوشتن را ادامه می دادیم. در پولاریس هم قسمتی از ماجرا در سیاتل رخ می دهد.
فیلم چقدر به ایده آل ذهنیتان نزدیک شده؟
ـ در حال حاضر از فیلم راضی ام. به این فکر می کردم که شاید ارتباط برقرار کردن فیلم با مخاطب عام کمی مشکل باشد چون فیلم غیر معمولی است. چیدن این پازل ها توسط ذهن تماشاگر آسان نخواهد بود چون فیلم آسانی را نمی بیند. در هر صورت من این سبک فیلم سازی را می پسندم. فیلم های مستند من هم ساختاری مدرن، پازل گونه و متفاوت است و سعی کردم برای مخاطب سئوال ایجاد کنم و همیشه از روایت خطی کلاسیک داستان پرهیز می کنم.
چیزی که در فیلم پولاریس حضور سنگینی داشت موضوع جنگ عراق بود ولی سوژه اصلی نبود. برایمان توضیح دهید.
ـ مهمترین تاثیر جنگ در شخصیت زن همان بیماری PTSD بود که او را پریشان می کند و ارتباطش را آسیب می زند. شاید مخاطبان این انتظار را داشتند که جنگ را ببینند ولی گاهی نشان ندادن یک اتفاق و به جای آن نشان دادن آثار و تبعاتش تاثیر بیشتری دارد. من از همین تکنیک در مستند “ماشین روز قیامت ” هم استفاده کردم. در آن فیلم شما آثار جنگ را می بینید و نه خود جنگ را.
با دیدن کاراکترهای پولاریس من به یاد جمله ساموئل بکت می افتم که انسانها به هستی پرتاب شدند بدون هیچ پشتوانه ای. شما در فیلم پولاریس پشتوانه و هویت را از شخصیت ها گرفته اید. چرا چنین کردید؟
ـ من اصولا back story را در تولید یک اثر نمایشی نمی پسندم. البته در قسمت هایی از فیلم ناچار شدم که این کار را انجام دهم که تماشاچی خط داستان را گم نکند ولی در مرحله تدوین تا آنجا که توانستم این اطلاعات اضافی را حذف کردم.
پولاریس چالشی است در لحظه که من شخصیت های داستان را در آن قرار می دهم و چیزهایی را که در داستان زمان حال تاثیر نمی گذارد حذف می کنم.
خیلی از خرده داستان های مطرح شده در این فیلم ناتمام رها می شود. چه توضیحی برای این رها شدگی دارید؟
ـ این رهایی خرده داستان ها یا تلفنها و تماس های ناتمام همه در واقع اشاره به ذهن پریشان شخصیت اول فیلم دارد. این خرده داستانها فقط می آیند تا شخصیت های اصلی را تحت فشار قرار دهند و به عمل آنها جهت دهند. تنش ایجاد می کنند و می روند.
درباره سختی کار بازیگران ایرانی و غیر ایرانی در یک کار مشترک برای ما بگویید.
ـ بازیگران پولاریس همه شان حرفه ای بودند. حتا الیزابت رم که برای نقش کوتاهی (کریستین) با من همکاری کرد بازیگر شناخته شده ای است. او پذیرفت که در فیلم من بازی کند چون به قصه و پیام آن علاقه مند بود.
همینطور آقای رادان، آلیتسیا باخلدا و خانم تیموریان همه داستان را خیلی دوست داشتند و به من اعتماد کردند. شاید اگر اعتماد آنها نبود من نمی توانستم این فیلم را تولید کنم.
کمی به خاطر دوزبانه بودن فیلم دچار سختی هایی شدیم. آقای رادان و خانم تیموریان باید فارسی انگلیسی بازی می کردند. فیلمبردار ما ایتالیایی بود و الیسیا بازیگر لهستانی در قسمت هایی باید فارسی صحبت می کرد ولی چون همه شان حرفه ای بودند و تمرینات زیادی داشتیم به خوبی توانستیم از پس این سختی کار بر بیاییم.
این اولین اکران خارجی فیلم پولاریس بود،چه برنامه ای برای این فیلم در ایران دارید؟
ـ ما فیلم را برای گرفتن پروانه نمایش به ایران فرستادیم. پرونده تشکیل شده و در نوبت است و ما منتظر پاسخ هستیم.
چقدر فکر می کنید بتوانید پروانه نمایش بگیرید؟
ـ چرا پروانه نمایش نگیرد. به نظر من پولاریس از بسیاری فیلم ها بی مساله تر است. ما خیلی بیشتر از فیلم هایی که در ایران تولید می شود ضوابط را رعایت کردیم. من امیدوارم که این فیلم پروانه نمایش بگیرد.
شما ضوابط فیلم سازی در ایران را رعایت کردید. چقدر دچار خودسانسوری شدید؟
ـ بازیگرها در قسمت هایی از فیلم راحت نبودند. اگر من نگران موقعیت آقای رادان و خانم تیموریان نبودم شاید روابط کاراکترها را راحت تر نشان می دادم. علاوه بر آن سعی کردم لباس ها پوشیده باشد و خط قرمزهای ایران را رعایت کردم. البته این به معنای خودسانسوری نیست.
چقدر امیدوار هستید فیلم پولاریس بتواند با مخاطب ساکن ایران ارتباط برقرار کند؟
ـ قابل پیش بینی نیست. گاهی یک فیلم خوب در اکران موفق نمی شود و گاهی فیلمی که اصلا انتظار نداریم مخاطبان زیادی پیدا می کند. قرار است که فیلم دوبله شود هر چند که ظرافت های زبانی آن از بین می رود ولی باعث می شود که مخاطب بتواند راحت تر با فیلم ارتباط برقرار کند.
پولاریس فروش یک فیلم تجاری را قطعا ندارد ولی مخاطبان خودش را پیدا خواهد کرد، بخصوص که خیلی ها مشتاق دیدن این همکاری مشترک بازیگران بین المللی هستند.
کمی درباره ریتم در فیلمتان بگویید.
ـ ایجاد ریتم لزوما یک اتفاق بیرونی نیست. ریتم درونی داریم و ریتم بیرونی و حتی ریتمی که درون قصه و درون کاراکترهاست. جاهایی من عمدا روی کاراکتری خاص که فشار زیادی را تحمل کرد دوربین را نگه می داشتم تا مخاطب فرصت فکر کردن را داشته باشد و بتوانم تنش صحنه بعد را بالا ببرم. گاهی برای بالا بردن تنش یک صحنه باید به اندازه کافی قبل از آن سکوت ایجاد کرد. سکوت های سنگین فیلم عمدی است و نمی خواستم روی آن صدا یا موسیقی بیاید تا موقعیت را برای تنش بعدی بسازد. این اوج و فرودها فکر شده بود. اگر می تونستم شاید در قسمت هایی ریتم را حتی کندتر می کردم تا تماشاگر فرصت تفکر بیشتری داشته باشد و خودش به کشف برسد.
کار بعدی که قرار است از سودابه مرادیان ببینیم چیست؟
ـ من علاقه دارم فیلم نامه سایه ها را که قبلا با خانم ثمینی نوشته بودم تولید کنم. این فیلم کلا در ایران می گذرد. شخصیت ها و خرده داستان های زیادی دارد، فیلم معناگرایی محسوب می شود با ساختار مدرن داستان گویی و تعداد زیادی کاراکتر جذاب.
در ایران کارگردان های قدرتمندی داریم چقدر فکر می کنید بتوانید بین آنها حرف خود را بزنید؟
ـ سینمای ایران آنقدر گسترده است که نمی توان آن را محدود کرد. در سینما کسی جای دیگری را تنگ نخواهد کرد. هر کارگردانی سبک خودش را دارد و مخاطبان خودش را. من هم سبک خود را پخته تر می کنم، پرورش می دهم و در این پروسه می آموزم. مسیر خودم را طی خواهم کرد. برای من این پروسه مسابقه با خود است در جهت بهتر شدن، نه مسابقه با دیگران. ۲۵ سال است که مشغول این حرفه هستم و بر این باورم که در مسیر درستی جلو می روم هر چند خودخواهانه به نظر برسد.
عکس ها از نگین صمیمی