هر کس از در خطر قرار گرفتن خانه و خانواده اش نگران خواهد شد. به شدت هم نگران خواهد شد.اگر کسی از رادیو و تلویزیون و روزنامه و هزار رسانه ی دیگر فردا اعلان کند که می خواهد به خانه و خانواده ی شما حمله کند و از این حمله نیت خیر دارد، شما واکنشتان چه خواهد بود؟ از این پیشنهاد خیرخواهانه ی یورش به خانه و خانواده ی خویش استقبال خواهید کرد و برای طرف جنگ طلب دعوت نامه خواهید فرستاد! یا نه از شدت ترس و نفرت از جنگی که در راه خانه ی شماست، خود را به هر آب و آتشی خواهید زد که از آن جلوگیری کنید!

ما ایرانی ها از جنگ خاطره تلخ فراوان داریم، از دوستداران جنگ هم. رهبر جمهوری اسلامی به هنگام جنگ جهنمی هشت سال به طول انجامیده ی  ایران و عراق می گفت:

“جنگ جنگ تا پیروزی” نه تنها پیروزی بر عراق بلکه پیروزی بر تمام جهان تا “رفع فتنه”؛ یعنی آرزوی جنگی که جهان را به تمامی زیر پرچم باورهای ایشان ببرد. (از سخنرانی آیت الله خمینی در ۲۱ آذر ۱۳۶۳)

حالا هم آقای بوش تقریبا همان فرمایشات را می کند. و محمود احمدی نژاد برای اینکه از او کم نیاورد هر کاری می کند که کوره ی جنگ همچنان سوزان و شعله ور بماند. گروهی از هموطنان ایرانی ما هم که همچنان گمان دارند دمکراسی از لوله ی تفنگ و بمباران هوایی و دریایی و زمینی به سرزمین های دیگر می رسد، با التماس و اصرار از آقای بوش می خواهند که نسخه ای از دمکراسی صادر شده به عراق و افغانستان را به ایران هم ارسال کند.

گروه دیگر و بزرگتری که می دانند شیوه ی صدور دمکراسی با آنچه آقای بوش می کند توفیر بسیار دارد، از هر آنچه از دستشان برمی آید دریغ نمی کنند تا شاید جو جنگ محور کنونی اندکی فروکش کند و آقایان بوش و احمدی نژاد از رویاهای آتش افروزانه شان دست بردارند و به عاقبت مردمان ایران و آمریکا در صورت وقوع جنگ بیندیشند.

چندان هم لازم نیست که آقایان مدام نامه ی فدایت شوم برای ایرانیان و آمریکاییها بنویسند. یک روز احمدی نژاد دایه ی مهربانتر از مادر برای مردم آمریکا شود، و روز دیگر آقای بوش برای تمدن و فرهنگ و شایستگی ایرانیان برای داشتن انرژی هسته ای داد سخن بدهد، و افسوس بسیار بخورد که حیف مملکت شما و ملت شما که در بند این رژیم قهار نالایق ناشایست است!

احمدی نژاد مانند دزدی که دستش خالی است، ولی مدام مدعی می شود که کالاهای گران بسیاری را به سرقت برده، صاحب مال را علیه خویش می شوراند. و صاحب مال هم که یقین دارد طرف دستش خالی است، به همین مدعاهای بیهوده استناد می کند و در شیپور جنگ می دمد و انصاف ندارد که به کارنامه اش در دو جنگ دیگر نظر کند و بعد به جنگ سوم بیندیشد. انگار آن نفرین تاریخی که در اغلب مذهب های بزرگ هست، دارد جلوه گر می شود “اگر می خواهید قومی نابود شود بر او رهبران نادان بگمارید!”

برای آقای بوش بیش از سه هزار جوان آمریکایی قربانی شده در عراق و دهها تن دیگر در افغانستان کافی نیست که می خواهد جبهه ی سومی هم بگشاید. احمدی نژاد هم صدها هزار قربانی جنگ جمهوری اسلامی با عراق را برای پرهیز از جنگ دیگری کافی نمی داند که با این همه شور و هیجان در شیپور جنگ می دمد.

اما برای ما ایرانیان، برای بسیاری از ما ایرانیان، رهبران و رواج دهندگان اندیشه و عمل جنگ، دوستداران مردمان خویش و دیگر خلایق جهان نیستند و این را بهتر است آقایان بوش و احمدی نژاد بدانند.

این از بخت یاری جویندگان صلح است که بسیاری از مردمان آمریکا و ایران در این باور هم رای و راهند. اگر این همرایی و همراهی صورت بیرونی و علنی بیشتر و بهتری پیدا کند، شک نکنید که جنگ طلبان چاره ای جز پرهیز از جنگ و تن دادن به صلح نخواهند داشت. به امید آن روز!