معرفی کتاب شهلا طالبی در کانون کتاب تورنتو

شهروند ـ فرح طاهری: صد و هفدهمین جلسه کانون کتاب تورنتو اختصاص داشت به معرفی کتاب Ghosts of Revolution: Rekindled Memories of Imprisonment in Iran  نوشته ی دکتر شهلا طالبی. دکتر طالبی در سال های ۵۶ تا ۵۷ و از ۶۲ تا ۷۱ به دلایل عقاید سیاسی در زندان بوده. او هم اکنون استاد دانشگاه ایالتی آریزونا است.

سعید حریری از کانون کتاب تورنتو در معرفی کوتاهی از کتاب گفت: در این کتاب ایشان ضمن روایت رنج زندگی در زندان، مقاومت، امید و روایت های همرزمانشان، نگاهی صمیمانه دارند به دوره ای از ایران که دگرگونی های سیاسی و اجتماعی عمیقی را از سر می گذراند. ایشان نشان می دهند چگونه انسان می تواند در مقابل شکنجه، خشونت و نفرت از عشق، مقاومت و دوستی پناهگاهی امن بنا کند و در آن ادامه ی حیات بدهد. این گزارش شاهد دست اولی است از آنچه که در هر نظام سلطنتی و اسلامی بر فعالان سیاسی ایران رفته. نویسنده آگاهانه تصمیم گرفته است که جز در چند مورد محدود نه خود و نه همسر محبوبش که با او دستگیر و سپس اعدام شد، را در کتاب حضوری فعال بدهد. او ترجیح داده تا از آنچه دیده است به خواننده گزارش دهد. همین زاویه دید وی را قادر ساخته تا در مورد آنچه دیده بیندیشد، طرح سئوال کند و گاه پاسخی بدهد. به عنوان یک زندانی سیاسی او از مرزهای سیاست و فکر سیاسی گذر می کند و در بُعد تازه ای به اندیشیدن در رفتار و روابط انسانها در زندان و بیرون از زندان می پردازد.

دکتر طالبی این کتاب را در اواخر دهه ی ۹۰ به عنوان تز دانشگاهی شروع کرده و تز ایشان در آن زمان برنده ی بهترین تحقیق شده است. این کتاب در سال ۲۰۱۱ توسط انتشارات دانشگاه استنفورد چاپ شده است. در این کتاب چندین طرح از پروین اردوان منتشر شده است.

دکتر نیما نقیبی که در جلسه ی ماه دسامبر کانون کتاب درباره ی ژانر خاطرات زندان صحبت کرد در مورد این کتاب می نویسد: روایتی ست انسانی در قالب شهادت. خاطرات طالبی درباره ی ایستادگی آدم های معمولی در شرایط غیرانسانی ست. گرچه که در عین حال درباره ی شرارت آدم های عادی در شرایط معمولی نیز هست. در حالی که او در مهمترین احساسات در مقابل درد شکنجه را بیان می کند در عین حال از ایستادگی انسان، امکان حفظ انسانیت خویش و امکان حفظ حس همدردی در سخت ترین شرایط می نویسد. او می نویسد هنر زندگی در زندان با تصور زندگی در حضور مرگ و نیز مشاهده ی مرگ در حضور زندگی امکان پذیر می شود.

دکتر طالبی ضمن تشکر از حاضران که در سرمای استخوان سوز تورنتو برای سخنرانی او آمده اند، از کانون کتاب تورنتو نیز تشکر کرد و کار کانون را برای تداوم بیش از ده سال و دعوت از نویسندگان و شاعران مهم و برجسته و انجام یک کار جدی ستود و افزود حضور در این کانون باعث افتخار من است.

او سپس توضیح داد که تصور می کرده سخنرانی به انگلیسی خواهد بود به همین منظور متن تهیه شده اش به انگلیسی ست و سعی می کند که آن را حین سخنرانی ترجمه کند.

talebi-book
talebi-3
talebi-2
talebi-1

دکتر طالبی در آغاز گفت، زمانی که من این تز را برای دوره ی لیسانسم در برکلی می نوشتم، ترسم از این بود که در شرایطی که جنگ عراق در جریان بود، من صدایی بشوم برای اینکه جور دیگری خوانده شود. من به شدت اصرار داشتم که نمی خواهم نوع خشونتی که من ازش حرف می زنم، تبدیل بشه به “وای اینها چه وحشی های قرون وسطایی هستند”، اصلا نمی خواستم به این مفهوم خوانده شود. خشونت اشکال مختلف دارد طبیعتا ساختارهای ویژه ی خودش را دارد و متون تاریخی مشخص خودش را دارد. برای من خیلی مهم بود که دو مسئله را تأکید کنم: یک، اینکه ما خشونت را همیشه در نقطه ی اوجش می بینیم لحظه ای که مرگ و شکنجه اتفاق می افتد ما متوجه خشونت می شویم. خشونت اشکال بسیار پنهان و زوایای تاریکی دارد که خیلی از اوقات ما به عنوان چیزهای معمولی و نمک زندگی بهش نگاه می کنیم آنها شاید خشونتی سخت تر هستند چون ماندگارترند چون به وجود انسان نفوذ می کند و نهادینه می شود. من برام خیلی مهم بود که اول از آن نوع خشونت حرف بزنم. و این خشونت را در حالی که برام مهم بود که ابعاد تاریخی اش را بتونم برسونم در عین حال برام خیلی مهم بود که فراتر از یک ظرف تاریخی معین بهش نگاه کنم. سخته که آدم بگوید که خشونت یک ویژگی شخصیت انسان است، ولی در کنار این برام خیلی مهمه که بتونیم به خشونت به یک شکل فراتر از یک جای ویژه در ارتباط با مذهب، سیاست، استعمار و غیره توضیح بدهیم. در حالی که همه ی اینها ضمیمه هایی هستند برای برآورد خشونت، ولی برام مهمه که به این فکر کنیم که ساختارهای قدرت چگونه به وجود می آید و آن ساختارهای قدرت چه طوری خشونت را ذره ذره در اشکال مختلف نهادینه می کنند و در سیستم های فکری و روحی ما نفوذ می دهند.

دکتر طالبی در ادامه از شخصیت های کتابش یاد کرد و گفت، قرار بود تمام شخصیت های کتاب از زندانیان باشند، اما در مدتی که به فکر نوشتن کتاب بودم شخصیتی به نام یوسف که پسرعموی من است، در خواب هایم به سراغم می آمد تا اینکه بالاخره متوجه شدم که چرا این شخصیت باید در کتاب من باشد. یوسف که یک جوان با مشکلات جسمی و ژنتیکی ست در زمانی که جامعه ی ایران از یک جامعه ی پیش مدرن به سرعت حرکت می کنه به سمت یک جامعه ی مدرن با اشکالی که به وجود میاره و جوانها را از روستاها به شهرها می کشاند، از روستا به تهران می آید و در آن محله های کارگری که زندگی می کند، همه روابط سلسله مراتب قدرت، روی یوسف آوار می شود و او را مورد آزار و تمسخر قرار می دهند تا جایی که یوسف تعادل روانیش را از دست میده.

دکتر طالبی بخشی از کتاب را که در مورد یوسف بود خواند. قبل از آن از “رویا” گفت، دختر هجده ساله ای که در زندان گوهردشت بوده؛ جایی که زندانیان را طولانی مدت در انفرادی نگه می داشتند و بسیار آزار می دادند و او آنجا تعادل روحی اش را از دست می دهد.

او سپس به مرور بخشی از خاطرات زندانش پرداخت و از نمونه هایی نام برد و از مقاومت آنها یاد کرد و در مبحث مقاومت وارد مقوله ی روانشناسی شد و آن را با زبان روانشناسی توضیح داد و در ادامه بخش های دیگری از کتابش را خواند که در آن از خودکشی مهین، یکی از هم بندی هایش، یاد کرده بود.

دکتر طالبی از هم بندی دیگری نمونه آورد به نام شکر، دختر مجاهدی که به دلیل شکنجه هایی که دیده بود، از همه نفرت داشت. طالبی در توضیح وضعیت شکر و نفرت و خشم او به بحث دیگری پرداخت و گفت، فکر می کنم اگر همه یک جوری به هم مربوط هستیم، توی این مربوط بودن دیگری به شکلی در وجود من هست و اگر من بتونم آن دیگری را در درون خودم پیدا کنم، هم علت های نفرت دیگری به خودم را بهتر می فهمم و هم ترس و نفرتی که خودم دارم را ممکن است بهتر بفهمم. در جایی که سیستم شما را به اشکال مختلف، ذره ذره آنچنان تحقیر کنه، و به جایی برسه که یک چیزی در شما فرو بپاشد، و فرد فقط برای اینکه بتونه به بودن چنگ بزنه، باید نفرت رو از خود به بیرون ببره، جایی باید احساس کنه که یک “دیگری” هست که از خودش “دیگر”تره. فهم این مسئله از دو جهت اهمیت داره. اینکه به یاد بیاوریم که مقاومت یک چیز هر روزه، و مخصوص سیاست و این و آن نیست.

او سخنانش را با خواندن بخشی از کتاب که در مورد زنی بود که به او مادر می گفتند، به پایان برد؛ زنی عادی که تنها به دلیل اینکه دخترخواهرش با دوستان تشکیلاتی اش در خانه ی او جلسه گذاشته بودند و این زن از آنها پذیرایی کرده بود، این خانم را گرفته بودند و چون جواب نمی داد و به قول ما سرتق بود، به شدت شکنجه شده بود و یک سال بهش زندان دادند، ولی چون حاضر نشد که انزجارنامه امضا کنه، در زندان ماند تا با ما آزاد شد. در این فاصله پسرش بزرگ شد، شوهرش طلاقش داد.

بخش بعدی جلسه به پرسش و پاسخ اختصاص داشت.

جلسه ی بعدی کانون کتاب، امروز پنجشنبه ۱۳ اپریل ساعت ۷ عصر در همان سالن همیشگی ۵۱۰۰ خیابان یانگ برگزار می شود. در این جلسه عباس شکری، ناشر، نویسنده، مترجم و روزنامه نگار در مورد نشر در خارج کشور صحبت می کند و کتاب های نشر آفتاب را معرفی می کند. شکری ساکن نروژ است و در حال حاضر میهمان تورنتو است.

همچنین عیدی نعمتی، شاعر همشهری مان نیز شعرهایی از کتاب جدیدش “آخرین انار پاییز” می خواند.