اقتباس از آثار نویسندگان بهائی

برخی از نویسندگان دین را برای جامعه انسانی در عصر حاضر غیر ضروری می‌دانند، حتی بعضی دین را تریاک جامعه دانسته‌اند. خوب است که در این مسئله تعمق کنیم و ببینیم که چنین اعتقادی تا چه حد مقرون به حقیقت است؟

دین چیست؟ آیا ضرورت دارد یا این که باید آن را از زندگی انسانی حذف کرد؟

گاهی مفهوم ذهنی مردم در باره دین مظاهر مذهبی است. وقتی می‌گوئیم دین یعنی کشیش، کلیسا، مسجد، روضه خوانی و ….. به نام دین تلقی می‌شود. وقتی شخصی می‌گوید من دین نمی‌خواهم یعنی این مظاهر مذهبی را نمی‌خواهد. اینجاست که ما در شناخت دین گرفتار انحراف شده‌ایم، دین با مظاهر مذهبی فرق می‌کند.

وظیفه انسان شناخت تعالیم ادیان، عرفان الهی و پیروی از تعالیم اوست. اکثر افرادی که می‌گویند دین ضرورتی ندارد اگر درست دقت کنند متوجه می‌شوند که مفهوم واقعی دین را آن طور که در آئین بهائی بیان شده مطلع نیستند. در آئین بهائی دین عبارت است از یک حقیقت کلی که جمیع مظاهر تمدن انسانی را در بر گرفته است، یعنی دین عبارت است از قانون مدنی، آرمان‌های بین‌المللی مثل صلح و وحدت، تساوی حقوق انسان‌ها، اخلاقیات، عرفان، فلسفه و ادبیات ترکیب جمیع مظاهر تمدن بشری و به عبارت دیگر مجموعه روش برای زندگی انسانی و برای بهتر بودن و بهتر زیستن است.

در زمان قدیم مفهوم دین عبارت بود از پرستش قوای طبیعت. با ظهور آئین یهود قانون وارد دین شد و مفهوم دین پرستش به اضافه قانون شد. با ظهور مسیحیت، اخلاق وارد دین شد، اسلام حکمت و فلسفه را وارد دین کرد و مفهوم دین پرستش، اخلاق، قانون، عرفان و فلسفه شد. آئین بهائی با ظهور خود دو جنبه بزرگ دیگر وارد دین کرد.

اول آرمان‌های بین‌المللی مثل صلح، وحدت عالم انسانی، تساوی حقوق انسانی، تعلیم اجباری و سایر تعالیم اجتماعی بود که با ظهور آئین بهائی این آرمان‌های بین‌المللی در قالب یک اعتقاد مذهبی و روحانی قرار گرفتند.

دوم نظام و تشکیلات اجتماعی بوده است. آئین بهائی نظامی جهانی که آن را (نظم بدیع جهان آرای الهی) می‌گوئیم به جامعه انسانی پیشنهاد کرد، بنابراین دین در عرف آئین بهائی عبارت است از پرستش و نیایش، قوانین مدنی و جزائی، اخلاقیات، نظام و تشیکلات اداری یعنی کلیه مظاهر تمدن انسانی را در اصطلاح بهائی دین می‌گوئیم به همین لحاظ دین فن زندگانی است، برنامه حیات عالی انسانهاست و طریق بهتر بودن و بهتر زیستن است.

مسئله دیگری که ضرورت کلی دارد عبارت از این است که چرا عصر ما به معتقدات مذهبی و روحانی شدیداً احتیاج دارد؟ اگر نیازهای انسانی را به سه قسمت کنیم می‌توانیم این نیازها را به شکل مثلثی ترسیم کنیم که هر یک از این اضلاع مثلث نمایشگر یکی از این نیازهای انسانی است. یک ضلع مثلث نمایشگر نیازهای مادی و اقتصادی انسان است، ضلع دیگر نمایشگر نیازهای عقلانی یک انسان است و ضلع سوم نمایشگر نیازهای عاطفی انسان است، پس انسان عبارت است از ماده، عقل و عاطفه. انسان فقط ماده و اقتصاد نیست فقط عقل نیست بلکه انسان دارای عواطف  هم هست همان طور که اقتصاد باید تأمین شود، اندیشه باید رشد کند، عواطف انسانی نیز باید تلطیف شود در غیر این صورت انسان تبدیل به موجودی بی رحم خواهد شد و زندگی در میان موجوداتی عاقل و اندیشمند ولی فاقد عواطف خیلی خیلی خطرناک است و نهضت‌هایی که مستقیماً به جنبه‌های عاطفی بشر توجه داشتند تلطیف وجدان و تطهیر عواطف ظاهر شدند ادیان الهیه بودند. ما زمانی می‌توانیم دین را از حیات بشری حذف کنیم که عامل دیگری بهتر از دین بتواند جایگزین دین گردد. تا زمانی که عامل دیگری وجود ندارد دین برای بشر ضرورت حیاتی دارد.

خلأ جامعه در عصر ما این است که بشر از نظر اقتصاد عالی و از نظر اندیشه و تفکر نیرومند شده است ولی آنچه را که فاقد است و ندارد و خلأ جامعه انسانی را تشکیل می‌دهد عواطف انسانی است بنابراین به خاطر این که فقط دین است که می‌تواند وجدان و عواطف انسان را تطهیر کند و عواطف مشترک بوجود آورد، ما نمی‌توانیم دین را از حیات انسانی حذف کنیم.

حضرت عبدالبها در بیانی فرموده‌اند که: صلح عمومی امریست عظیم ولکن وحدت وجدان لازم است تا اساس این امرِ عظیم گردد. وحدت وجدان جنبه عاطفی دارد یعنی وحدت عواطف و اشتراک عواطف است که می‌تواند زیربنای کاخ صلح باشد.

پوزش و تصحیح: مطلب هفته گذشته “معتقدات و احتیاجات بشری” اقتباس از آثار نویسندگان بهائی است و نویسنده آن دکتر سعید نادری نمی باشد.

خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به  تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید:  پیامگیر :     ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵، ایمیل:  anyquestionsplease@gmail.com                                                                            وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی  :      www.reference.bahai.org/fa