تا انقلاب هر چند راهی باقی نمانده بود، ولی رویدادهایی اتفاق می افتاد که تصاویری از آینده زنان را پس از انقلاب  پیش رو می گذاشت. یکی از این رویدادها جریان تعدی و خشونت و چاقوکشی و اسیدپاشی روی زنان بی حجاب بود. در این باره ابتدا زنان  سازمان مجاهدین خلق که خود پایبند به حجاب (نه لزوما چادر) بودند به انتشار بیانیه ای پرداختند و یادآور شدند افرادی روی زنان بی چادر اسید می پاشند و آن ها را تهدید می کنند. به طور کلی زنان پیکره انقلاب را تنومند کرده بودند و تا پیش از پیروزی انقلاب، ترس از این بود که زنان بی حجاب آزرده خاطر شده و صحنه را ترک کنند.

در پی این بیانیه “سازمان ملی دانشگاهیان ایران” در دی ماه ۱۳۵۷ به صورت وسیع افشاگری کرد و بیانیه ای به این شرح انتشار داد:

” انتشار بیانیه افشاگرانه زنان مجاهد در رابطه با برخی حرکات ناآگاهانه گروه های پراکنده، همانند تهدید زنان و دختران بی چادر و آتش زدن و چاقوکشی و اسیدپاشی که در حقیقت ناشی از عدم آگاهی آنها و تاثیر تبلیغات خائنانه عناصر مزدور می باشد زنگ خطر تازه ای را به صدا درآورد. نقش زنان ایران در مبارزات ملی علیه استبداد و استعمار، از آغاز جنبش مشروطیت تا به امروز که جریان های گوناگون مبارزاتی را شاهد بوده ایم، انکارناپذیر است. جمع بیشماری از زنان ایران با شکل، لباس و دیدگاه های متفاوت همگام با برادران خود در سال های سیاه اخیر دلیرانه شهید شده و یا رنج زندان و شکنجه را به جان خریدند. بنابراین سعی در دور نگاه داشتن این نیروی عظیم از صحنه مبارزات ملت ایران با بهانه های تعصب آمیز قشری، عملی نادرست و در جهت منافع استبداد و استعمار است.سازمان ملی دانشگاهیان(دانشگاه آزاد ایران) ضمن تقبیح چنین حرکات ارتجاعی و تایید بیانیه زنان مجاهد، از تمام گروه های مبارز ملی، احزاب و سازمان های مترقی به ویژه روحانیون آزادی خواه و پیشرو و متعهد انتظار دارد با محکوم کردن این گونه انحرافات، به ارشاد عناصر ناآگاه پرداخته و از ایجاد هرگونه تفرقه در صفوف مبارزان راستین ملت جلوگیری کنند”.

رهبر انقلاب به این گونه تعدی نسبت به زنان اهمیت داد و پیام خود را که همواره در جای فرمان و امریه شنیده و ترجمه می شد، مبنی بر پایان بخشیدن به این حمله ها منتشر کرد. به این ترتیب که ضمن مصاحبه ای با روزنامه “السفیر” چاپ بیروت به طرح خواسته های زنان پرداخت. او درباره موقعیت زنان در اسلام چنین گفت:

“زن باید دارای حقوق مساوی با مرد باشد. اسلام بر تساوی زن و مرد تاکید کرده و به هر دوی آنها حق تعیین سرنوشت خویش را داده است. یعنی این که باید از همه آزادی ها بهره مند باشند: آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی آموزش خویشتن و کار کردن و مبادرت به هر نوع فعالیت های اقتصادی.”

آیت الله خمینی در مورد این سوال که آیا در جمهوری اسلامی آینده ایران، پوشیدن چادر برای زنان ایرانی اجباری خواهد بود یا نه، جواب داد: “زن مسلمان به دلیل تربیت اسلامی خود پوشیدن چادر را انتخاب کرده است، درآینده زنان آزاد خواهند بود که در این باره خود تصمیم بگیرند. ما فقط لباس های جلف را ممنوع خواهیم کرد.”منبع: / روزنامه کیهان ۱ /۱۱/۱۳۵۷

دستجات و گروه هایی که در امر زمینه چینی پیروزی انقلاب اسلامی فعال بودند و روزهای نزدیک به پیروزی را تدارک می دیدند، پس از رویارویی با تعدی نسبت به زنان و انتشار مصاحبه آیت الله خمینی با روزنامه السفیر، دفتر و دستک بحث و جدل بر سر حقوق زنان و اسیدپاشی و آتش افروزی را بستند و تا پیروزی انقلاب، پرسشی درباره حقوق زن منتشر نشد. این دستجات که لابد از یک ستاد مرکزی فرمان می بردند ترجیح دادند در مورد جزء جزء مسائل در پیوند با حقوق زن پرسش و پاسخی مطرح نشود. این ها در سایه فرو رفت و همین که رهبر انقلاب گفته بود”در آینده زنان آزاد خواهند بود که در این باره{منظور پوشیدن چادر است}، خود تصمیم بگیرند، کافی بود تا کلی بافی شعاری در متن خبرهای هیجانی غلیظ بشود و از هرگونه آینده نگری بر پایه مصادیق پرهیز شود. پیدا بود مدیران پشت پرده انقلاب بیش از پیش متوجه شده اند که تا پیش از پیروزی نباید وارد مصادیق شد و نباید پرسش و پاسخ راه انداخت. آن ها به درستی درک کرده بودند که ایجاد فضا برای پرسش به خصوص درباره زنان، هیجان انقلاب را ممکن است به سوی پرسش های عقلایی و منطقی هدایت کند که به سود انقلابیون نبود.

بازتاب مصاحبه آیت الله خمینی به صورت راه پیمایی سازمان های کوچک و تازه تاسیس زنان انقلابی، اغلب وابسته به جریان های چپ دینی و غیر دینی، عینیت پیدا کرد و گرایش آنها به مخالفت با انتزاعی شدن بحث حقوق زن که همواره در دوران شاه و به صورت زیرزمینی تبلیغ می شد، در پناه مصلحت وقت و با هدف پیشگیری از تضعیف شالوده انقلاب، توجیه شد.

انبوهی از زنانی که احساس خطر می کردند، همپای مردانی با نگرانی های مشابه تصمیم گرفتند جوهره و هویت اصلی انقلاب را که عبارت بود از “شاه باید سلطنت کند، نه حکومت” احیا کنند. تظاهرات ملی پس از خروج شاه از کشور بی رنگ و لعاب شده بود. روز پنجم بهمن ماه ۱۳۵۷، توسط ناراضیان از روند انقلاب، تظاهراتی به طرفداری از اجرای دقیق قانون اساسی مشروطه راه اندازی شد. حاضر و شاهد بر این رویداد بودم. جمعیت به تدریج وزن پیدا می کرد. زنان با حجاب و بی حجاب در آن حضور داشتند. به روایت روزنامه های طرفدار رهبری آیت الله خمینی “یکصد و پنجاه هزار نفر در تظاهرات شرکت داشتند که سه پنجم تظاهرکنندگان زن بودند. هنگامی که به دروازه دولت رسیدند، از سوی عده ای از مردم که روی پشت بامها به تماشا ایستاده بودند به سوی طرفداران قانون اساسی سنگ پرتاب شد و بر اثر این عمل سر عده ای شکست و چند نفر مجروح شدند.” منبع:/ روزنامه کیهان ۵/۱۱/۱۳۵۷

اما واقعیت چیز دیگری بود.  طرفداران حکومت دینی و دستجات تشکیلاتی آنها که از فراخوان خبر داشتند، کیسه های انباشته از سنگ را بر کناره پل حافظ چیده بودند. مردانی هم در انتظار تا پیش از رسیدن راهپیمایی به مقصد و انتشار قطعنامه، با پرتاب سنگ، راهپیمایی را در هم بریزند. چنین کردند. خبر منتشره تحریف شده بود. به چشم خود دیده بودم که مردم عادی دخالتی در موضوع نداشتند و زمینه چینی پیشاپیش از سوی دستجات متصدی سازماندهی شده بود.  این آخرین حرکت از روی استیصال زنان و مردانی بود که می خواستند تا کار از کار نگذشته، مردم را به سوی ذات و جوهره انقلاب بازگردانند. در این آخرین تلاش جمعیت زنان افزون بر مردان بود و مطبوعات شیفته انقلاب اسلامی و رهبری آن، روی این واقعیت مکث کردند. حضور زنان در این راهپیمایی که به نوشته روزنامه انقلابی کیهان سه پنجم مردان بود، حاکی از آن است که زنان شاغل و بی حجاب بیش از مردان از روز واقعه ترسیده بودند و به عمد بدون حجاب در این تظاهرات اعتراضی که اعتراض به روند انقلاب بود حرکت می کردند.

خطر این راهپیمایی در محافل متصل به رهبری و سازمان های چپ و ملی مدافع او جدی گرفته شد. این بار آیت الله طالقانی که آن روزها کلام و پیامش بسیار خریدار داشت و بر دل نخبگان تحصیلکرده می نشست و زنان روشنفکر هم مجذوب او شده بودند، وارد میدان شد. او با عاقبت اندیشی هوشمندانه ای، اعلامیه رسمی منتشر کرد و به روشنی حتا تماشای تظاهرات قانون اساسی را تکفیر کرد و نوشت:

“به تماشای تظاهرات ضد مردمی نروید، زیرا:

۱ ــ شرکت افراد خانواده های ارتشی در تظاهرات ضد اسلامی و مردمی که رژیم این روزها در گوشه و کنار شهر به راه انداخته دور از موازین اسلامی و خلاف شرع انور است.

۲ ــ مردم بدانند که اکثر این افراد از خانواده های محترم ارتشی بوده که به زور آنها را به این گونه تظاهرات وا می دارند.

۳ ــ بر ملت مسلمان لازم است در عین حال که هر لحظه خود را در سنگر دفاع از انقلاب اسلامی ببینند، به تماشای این گونه تظاهرات ضد مردمی نرفته و از هرگونه مقابله توام با عصبانیت فردی و دور از خویشتنداری بپرهیزند.”

به این ترتیب با دو ابزار سرکوب که هنوز پس از ۳۸ سال بر ضد منتقدان و مخالفان کار می کند، یکی سنگ پرانی و دیگری فتوای شرعی، محبوب ترین روحانی انقلابی، مانع شد تا طرفداران قانون اساسی مشروطه که با تاخیر متوجه خطر بزرگی شده بودند، بتوانند کار را ادامه دهند و بتوانند نفرگیری کنند. در این تلاش ناکام و البته دیرهنگام فزونی زنان بر مردان نمادی است از درک خطری که تمامیت انسانی زنان را بیش از مردان تهدید می کرد. یا دست کم این گونه به نظر می رسید.

ادامه دارد
منبع ایران وایر