ایرانگردی
چنین گفت پس پهلوان با زرسپ
که بفروز دل را چو آذرگشسپ
(فردوسی)
زراسپ . [ زَ اَ ] (اِخ ) از کوههای سرحدی ماد و در مشرق کوههای قفقاز : … این حدود ارمنستان در مغرب بود و در شمال مملکت مزبور تا کوههای بزرگ قفقاز بسط می یافت. این کوهها به طرف مشرق به طول حدود مستحکم ماد امتداد یافته به کوه زراسپ میرسد… (تاریخ ایران باستان ج ۳ ص ۲۵۹۶).
زراسب . [ زَ اَ ] (اِخ ) نام مبارزی از ایران بود. (برهان ). نام مبارزی ایرانی که به رزم افراسیاب به خیل کیخسرو بود. (شرفنامه ٔ منیری ).
زاگرس مادر زاینده ایران زمین است. زاگرس با قلههای سر به فلک کشیده و پوشیده از برف میزبان رودها، غارها، آبشارها، چشمهها، تالابها، باغستانهای میوه، کشتزارهای سرسبز، جنگلهای تُنک بلوط و جانوران زیباست. سرزمین چشماندازهای رویایی و «آوای راک»، در فراسوی این طبیعت بیمانند، که گویی جامهای رنگین از سبز و سرخ و ارغوان به تن دارد و مردمانی آرام و مهربان از تبار دلاوران باستان؛ سکنا گزیده است. هر رودخانهای که خاک زرخیز ایران را سیراب میکند از زاگرس جاریست. که از آن جمله: کارون، کرخه، کوروش، شاهپور، بهمنشیر، سفیدرود، سیاهرود، زرینهرود، سیمینهرود، تلخهرود، ارس، دز، آببختیاری، شصتماهرو، آبزره (حتی دجله و فرات) و سرانجام زایندهرود را میتوان برشمرد. رشته کوه زاگرس تودههای هوای مدیترانه را به بالا رانده موجب بارندگی در سراسر سرزمین ایران میشود. حتی پر آبتر شدن رودهای البرزکوه، ریشه در زاگرس دارد. به دیگر سخن میتوان گفت تمدن ایران مدیون کوههای زاگرس است.
روستاهای بسیاری در دامنه زاگرس پدید آمدهاند. روستاهای کوهستانی با ساختار کهنسازه، در و پنجرههای چوبین، پشتبامهای گلین، دیوارهای خشتی، تیرهای چوبی، شمیم نان و هُرم تنور، طعم و رایحه طبیعت زنده. نوای دلانگیز رمه همگام با چهچهی سار و قناری و کمی آن سوتر، تاب نرم رقص ماهی در بلور آب خودنمایی میکنند.
در دل کوههای سربلند زاگرس در جنوب شرقی ایذه در خوزستان زیبا و سرفراز، روستایی کوهستانی آرمیده که خیز بلند امواج عطرآگین گلهای بهاری آن با چشم اندازی بیمانند و خیرهکننده در هم تنیده شده است. زراس یا زراسپ باستانی که نام از دل اسطورهها دارد.
منوچهر را بد دو پور گزین
دلیر و خردمند و بافرودین
یکی نام نوذر دگر چون زرسپ
به میدان بمانند آذرگشسپ .
بر پایه گفتارهای شاهنامه فردوسی زرسپ مهتر پسر منوچهر و برادر نوذر و زرسپ کهتر پسر توس پسر نوذر و داماد کیکاووس کیانی بوده است. بنا بر نوشتارهای طومارهای شاهنامه، زرسپ بانو دختر رستم پهلوان ملی ایران است که در جنگ هفت لشکر در کنار خواهرش بانوگشسب و دیگر دلاوران ایرانی با دشمنان متجاوز به نبرد برمیخیزد. مادر این دو دختر دلاور، گلاندام، خاله کیقباد است. در دوره تاریخی نیز زراسپ دلاور، سردار انوشیروان دادگر فرمانروای ایران و فرمانروای این منطقه بوده است. دژزراس از دوران ساسانی بر ستیغ سربلند کوه، گواهی به دوران شکوهمند و گذشته ای زرین دارد.
اما مردم محلی نیز داستانها و روایات شفاهی خود را دارند. بر پایه گفتارهای ایشان اسبی بورابرش بادپای، زرین یال و آهنین سُم، از نژاد رخش رستم در این منطقه می زیسته که هیچ سوارکاری را توان دست یافتن به آن نبوده است. گل سرسبد جوانان، پسری بالابرز و نیرومند به نام قباد با مهر و دوستی اسب را رام کرده و از آن پس قباد و اسب زرینش با دزدان و غارتگران نبرد کرده و امنیت در منطقه را برقرار نموده بودند. قباد با دختری سیمینبر و مهپیکر پیمان زناشویی میبندد. حاکم حسود منطقه که طمع در اسب و همسر زیبای قباد داشت او را به ناجوانمردی به دام دشمنان انداخته تا کشته شود. مهپیکر با زرین اسب درد دل کرده خود را میکشد. اسب خود را مطیع خان حاکم نشان داده و اجازه میدهد که او بر پشتش سوار شود. به تاخت سوار نابهکار را به بالای کوه برده و از آنجا خان حاکم را به ژرفای تاریک دره فرو میاندازد و خود در مه کوهستان ناپدید میشود. از آن پس این کوهستان زریناسپ نامیده شده که به مرور زمان زراس شده است.
همچنین آس به معنی چرخ است که در آسیاب (آسیاب آبی)، آسباد (آسیاب بادی) و دستآس (آسیاب دستی) به کار میرود. به بیانی دیگر از روایتهای شفاهی مردم این منطقه خسرو انوشیروان آسیابی زرین در این منطقه ساخت که در هجوم وحشیانه اعراب ویران و غارت شد.