انقلاب پیروز شد
۲۲ بهمن از افق رنگین کمانی سیاسی ایران بیرون جهید با هزاران امید و انتظار. همه لبخند می زدند و شیرینی پخش می کردند. شهر تماشایی شده بود. شکل ظاهری شهر به طبیعت خود بازگشته بود. با حجاب های دوران شاه همچنان با حجاب بودند و در خیابان ها و مساجد شادمانی می کردند و می درخشیدند. بی حجاب های زمان شاه ابزار جنگ با امپریالیسم امریکا را از سر برداشته بودند و مغرورانه در شهر رفت و شد داشتند. بی حجاب ها با مخالفان جدی رو به رو نمی شدند. مردان و زنان بسیار آرزوها و امیدهای پرورده در دل را انتظار می کشیدند. سوخته دلان که این انقلاب را به هر دلیل تاب نمی آوردند سر در گریبان داشتند و در خانه ها کز کرده بودند. آن ها دیده نمی شدند. نمی خواستند هم دیده بشوند. از آن جو انقلابی به شدت می ترسیدند.
انقلابیون همه دوست داشتند رهبر انقلاب را که قول داده بود پس از پیروزی، حکومت را به اهلش بسپارد و در قم اقامت کند، تا هنوز به قول خود وفا نکرده و از تهران نرفته ببینند. پیاپی جمعیت هایی سامان دهی می شد و مردم در اطراف محل اقامت رهبر گرد می آمدند و او را ستایش می کردند. خودشان را به نزدیکی های او می رساندند و دستش را می بوسیدند. رهبر به صورت موقت در همان مدرسه رفاه مسکن گزیده بود. او برای دوستدارانش دست تکان می داد و شوخ طبع های مخالف انقلاب، این حرکت را طوری تفسیر می کردند که گویا رهبر به دوستداران خود می گوید:” خاک بر سرتان که دنبال من راه افتاده اید”. هرچه پیش می رفتیم خشم و سرخوردگی و جوک و طنز در هم می آمیخت و هر روز صبح جوک تازه ای بر سر زبان ها می افتاد.
زمینه چینی ایدئولوژیک حکومت تازه تاسیس، البته به عهده روحانیون بود که از همان روزهای اول تند راندند. زمینه چینی اداری سازمان دهی حکومتی به عهده مثلث قدرت گذاشته شده بود ( ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده و محمد بنی صدر). سه شخصیت انقلابی و کنفدراسیونی از کشورهای غربی خودشان را رسانده بودند به نوفل لو شاتو تا رهبر را رهبری کنند. غافل از این که کار به دست روحانیون می افتد و رهبر را آنها رهبری خواهند کرد. این سه شخصیت هریک در حدودی و در فاصله زمانی خاصی بسیار کوشیدند تا جای پای خود را در حکومت تازه تاسیس سفت کنند، ولی هریک سهمی محدود از قدرت داشتند و یکی یکی ریشه شان را زدند. نیروهای یک بار مصرف بودند. تاریخ ایران را به درستی نخوانده بودند و استبداد دینی را نمی شناختند.
مردم شب ها پای تلویزیون می نشستند و دست آوردهای انقلابی شان را تماشا می کردند. صحنه های کشتار عوامل حکومت شاه را، دروغ های شاخ دار سیاسی را، و با این حال دست از حضور خیابانی برنمی داشتند. گویی هنوز باورشان نشده بود که به دست خود، روحانیون را به اریکه قدرت نشانده اند. هنوز در انتظار تحقق انقلاب که در ذهن شان شکل و صورت دیگری داشت، به هر بهانه می ریختند توی خیابان ها. از سیاستگذاری خیابانی دل بر نمی کندند. همچنان دسته دسته جوان های انقلابی در محوطه و اطراف دانشگاه تهران با هم به بحث ایستاده بودند. هنوز فضای سیاسی ترسناک نشده بود، اما پریشان احوال و بلاتکلیف بود.
رهبرانی که تا چند روز پیش از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ دوست داشتند همه مردم توی خیابان ها شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی بت شکن بدهند، دیگر نمی خواستند مردمی را در خیابان ها ببینند که مطالبات انقلابی خود را روی آسفالت خیابان ها مطرح می کنند. هنوز وقت برای مقابله مستقیم با گروه ها و سازمان های سیاسی که در پرتو فضای باز سیاسی شاه ایجاد شده یا رشد کرده بودند فرا نرسیده بود. هنوز آنها سهم خود را از قدرت مطالبه نکرده بودند تا مجوزی برای یورش به اجتماعات شان در دست باشد. هنوز حکومت تازه تاسیس به حمایت آنها از انقلاب اسلامی در محافل داخلی و خارجی به شدت نیاز داشت. طراحان حکومت ایدئولوژیک اسلامی می دانستند باید سرکوب را از جایی شروع کنند. باید فرمان ایست بدهند. اعدام و دستگیری شخصیت های مهم سیاسی و نظامی شاه کافی نبود. آنها دیگر به گذشته پیوسته بودند و طرفداران شان نفسی برای مقابله سیاسی نداشتند. باید سراغ دستجاتی می رفتند که به علت پیروزی انقلاب اعتماد به نفس پیدا کرده و خود را طلبکار انقلاب می دانستند و می توانستند طلبکارانه با رهبران انقلاب رو به رو بشوند. ملی گراها، مارکسیست ها، کنفدراسیونی های دینی و غیر دینی، مجاهدین خلق و دیگرانی که خود را یک پای انقلاب می دانستند و چندان هم پرت نمی گفتند، دست در دست رهبری داشتند. هنوز خطرناک نشده بودند. ملاها و پا منبری های آنها نمی توانستند بلافاصله به دستجات سیاسی و انقلابی که پیشینه مبارزه با شاه در شناسنامه شان بود، و همگی رهبری انقلاب را می ستودند حمله ور بشوند.
چه باید می کردند تا مردم معتاد شده به شعار و سیاست های خیابانی حساب کار دست شان بیاید و باور کنند دوران اعتراض های انقلابی و خیابانی تمام شده و باید فقط در جاهایی حضور پیدا کنند که حکومت از آنها می خواهد و رسما فراخوان می دهد. نهادن خشت اول سرکوبی و ترس در آن شرایط آسان نبود، اما زود رمز کار را پیدا کردند.
زنان شدند نخستین هدف سیاست های امنیتی و سرکوبی در حکومت انقلابی. سلطه بر زنان و کنترل آنان بر پایه خوانش وحی آسمانی توسط ملایان و گزینش متون خاص اسلامی و استناد به احادیث مخدوش و غیر مخدوش ضد زن را مثل سلاح برنده گزینش کردند و بالا بردند. از طرفی خوب می دانستند آیت الله خمینی با یک سنت هزار ساله اسلامی چه کرده است. می دانستند با هدف پرشدن خیابان ها از زنان و مردان طرفدارش، فتوا بر حضور زنان در کنار مردان در خیابان ها و محافل عمومی داده است. حضور گسترده و شجاعانه زنان در حرکت های سیاسی که فتوای آیت الله خمینی پشتوانه آن شده بود، یک حکم کلی و سنت روحانیت و ملایان را در تاریخ ساختگی از اسلام که ملایان اختراعش کرده بودند، شکسته و به هم ریخته بود. این فتوا بر روند تاریخی جمع آوری روایات و احادیث توسط ملایان که بر ضد حضور زنان از صدها سال پیش راست و دروغ به هم بافته شده و ممنوعیت در حوزه های عمومی را دستور می داد، بی اثر می ساخت. خمینی برای رسیدن به قدرت منحصر به فرد سیاسی، به سبک و سیاق غربی، بر حضور انبوه زنان و مردان در حوزه های عمومی به انگیزه انقلاب صحه گذاشته بود. تا پیش از او ملائی برای حضور گسترده زنان در حوزه های عمومی و راهپیمایی در کنار مردان فراخوان نداده و به آن مشروعیت نبخشیده بود. حال که انقلاب یک ستون سنگین خود را روی شانه های زنان کار گذاشته بود، بیم آن می رفت که زنان با وجود به دست آوردن مشروعیت کلی حضور در محافل عمومی، خواستار مصادیق این حضور بشوند و سهم برابر خود در حوزه های زمامداری و مدیریت حکومت را به جد مطالبه کنند.
خطر را ملایان خبره بو کشیدند. رهبر انقلاب را که او نیز ملا بود و در سودای سروری سیاسی، با خطر آشنا کردند. از این جا به بعد، دو عنصر “استعمار غربی” و “بی بند و باری دوران پهلوی” را که هردو به سلیقه ملایان فاتح تعریف می شد، در هم تنیدند و زنان را پیش از آن که زیاده خواهی (مطالبه برابری) آغاز کنند، سر جای خود نشاندند. چگونگی این عقب گرد به گونه ای انتخاب شد که به پایگاه اجتماعی حکومت در لایه های سنتی و طرفداران بی چون و چرای حکومت اسلامی صدمه نزد و بلکه آنان را خشنود ساخت. هنوز طرح هایی با همین هدف، پس از ۳۸ سال در پی هم تدوین می شود. سخت کوشی جمعیتی از زنان و خنثی کردن این طرح ها در عرصه عمل در بسیاری زمینه ها، حکومت را هنوز وادار به عقب نشینی نکرده و برنامه عقب راندن زنان همچنان در حال اجراست. به نظر می رسد اگر با امریکا به برجامی رسیدند، با زنان به سرانجامی نخواهند رسید.
ادامه دارد
منبع ایران وایر