در چنته‌ی ما هر آنچه  می‌گویی، هست

از فیل و ز فنجان هم اثـر جویی، هست

از قصـه و شـعر و عـلم و بسـتان هــنر

وز گـلشـن عـارفان در آن بـویی هست

دوست و بزرگمون، آقای نکته‌بین، رفتند به یک سفر نسبتن طولانی و این هفته مجبور نیستیم از آقای دونالد ترامپ معروف سخن بگیم. راستشو بخواین، خسته شدیم از بس گفتیم و گفتند از کج و کولگی‌های گفتار و کردار ایشان!  ایشان هم که همچنان بی اعتنا به انتقادها، به برکت پشتیبانی‌های حساب شده‌ی نمایندگان حزب جمهوریخواه، بر خر مراد سوارند و به تخریب‌های جهان‌شمول ادامه می‌دن.  بنابراین تصمیم گرفتیم این هفته “آقای ترامپ” رو کنار بگذاریم و به مطالب دیگر بپردازیم، قربتن الی‎‌الله!

و اما … مسئله‌ی روز:

گپ و گفتی داشتیم با آقای نکته‌بین، پیش از آنکه به سفر بروند، که اینجا بازگو می‌کنم؛ خالی از نکته نیست:

گفتم: تو اخبار خوندید که، داعش هنوز سه‌هزار زن ایزدی را در اسارت داره و باهاشون تجارت هم می‌کنه؟.. شرّ این بختک داعش چرا کنده نمیشه؟… این همه شهرها ویرون شده، با میلیون میلیون آواره و صدها هزار کشته!…”

گفت: ” برای این که نمیخان!”

            “کی نمیخاد؟”

“خِنگ‌بازی در نیار، همونایی که ساختنش!”

“یعنی …”

“یعنی نداره… سُکانداران سرمایه داری جهان زاییدنش و بزرگش کردن، خودشون هم میتونن نابودش کنن، مثل آب خوردن!  “

” آخه الان دیگه همه جا ریشه دوونده… از جا کندنش سخته…”

“ببینم، واقعن نمیفهمی یا داری سر به سر من میذاری؟”

“ناراحت نشین آقا، داعشِ امروز با داعشِ روز تولدش فرق داره؛ الان توپ داره، تانک داره، جنگ‌افزار داره، سرباز فدایی و مزدور با دستمزدهای کلان داره، ثروت داره، مخفی‌گاه‌های سرّی داره  و …”

” دیگه دارم به سلامت عقلت شک می‌کنم.. ببینم، یادت رفته حکومت‌های نیرومند صدام و قذافی رو چطوری و با چه سرعتی برانداختند؟ یادت رفته امپراتوری عظیم اتحاد شوروی کمونیست چطور یک شبه فرو پاشانده شد؟ ریشه کنی امثال داعش از اینا دشوارتره؟! … می‌پرسی جنگ‌افزار از کجا آورده؟ خُب، خریده؛ از کی خریده؟ از تولیدکنندگانش؛ تولیدکنندگان کی هستن؟ میلیاردرهای حکومت‌ساز؛ داعش پولشو از کجا آورده؟ از غارت بانک‌ها، فروش نفت چاه‌های عراق، و … هدیه‌های فرمانداران ثروتمند جهان!.. فکر صلح و آرامش در خاورمیانه و آفریقا رو هم از سرت بیرون کن! چون که اگه جنگ و تروریسم و این جور بازیا تموم بشه، اقتصاد کشورهای عمده‌ی سازنده‌ی جنگ‌افزار – امریکا، انگلستان، فرانسه، روسیه، چین – ورشکست میشه؛ و این چیزیه که حکومت‌های شرکتی [corporate] و دیکتاتوری نمیذارن اتفاق بیفته…”

چی داشتم بگم؟

 

آی دنیا … به کجا چنین شتابان …؟!

بیش از سه‌ هزار زن ایزدی در اسارت داعش:

نادیا مراد، دختر جوان ایزدی گریخته، که برای آزادی زنان ایزدیِ‌ اسیر داعش مبارزه می‌کند، می‌گوید: هنوز هم بیش از سه ‌هزار زن که اکثر آنان ایزدی هستند، به عنوان برده جنسی در چنگال داعش اسیرند. وی در روستایی نزدیک شهر سنجار زندگی می‌کرده و شاهد قتل همه‌ی مردان روستا و به اسیری گرفتن زنان و دختران بوده است (اشپیگل)

 

سیاره‌ی زیبا و مهربان زمین را دریابیم!

*استیون هاوکینگ، کیهان‌شناس نامدار، معتقد است که بشر باید هرچه زودتر خود را برای کوچ  به سیاره‌های بیگانه آماده کند. به گفته او، در گذر صد سال آینده، زمین دیگر سیاره‌ای قابل زیست نخواهد بود و بشر [اگر تا آن زمان منقرض نشده باشد] باید به فکر زندگی در جایی دیگر باشد. این پژوهشگر نگران آینده سیاره‌ی ماست. او هشدار می‌دهد که خطر تغییرات اقلیمی، برخورد سیارک‌ها به زمین، بیماری‌های همه‌گیر و رشد جمعیت، می‌تواند زمین را غیرقابل زیست کند.

*خانه ها را بر سر خانواده‌ها بمباران می‌کنند، مردم را، اگر کشته نشدند، آواره می‌کنند، بعد هم به هیچ سرزمینی راهشان نمی‌دهند. سنگ انسانیت و حقوق بشر را هم به سینه می‌زنند! در سوئد، صدها کودک خانواده‌های پناهنده، پس از شنیدن خبر اخراج خانواده‌هاشان از آن کشور، از هوش رفته‌اند.

*یک تیم تمام دختر شش نفری افغان پس از ماه‌ها تلاش و آماده شدن برای شرکت در رقابت‌های روباتیک جهانی در واشنگتن (international FIRST Global Challenge competition) از شرکت در رقابت محروم شدند… چرا؟…زیرا کنسول سفارت آمریکا در کابل درخواست ویزای آنان را بی هیچ تعارفی بیدرنگ رد کرد! (دلیلش چه می‌تواند باشد جز این که، سرمایه‌داری غرب از بیدار شدن ملت‌ها می‌ترسد؟!)

 

و اما … هر که نوشته، چه خوش نوشته:

بخشی از یک نامه‌ی بسیار خواندنی که گویای یک واقعیت جاهلانه تلخ فرهنگی است:

(مقاله طولانی شد، اجازه بدید این نامه رو بذاریم برای هفته آینده.)

 

و غزلی از این قلم “راهی”:

تو ‌صبحی،‌ من شبِ هجـران‌کـشیده

تو نـورِ مهـر و من، یلدا چـشیـده

تو اقـیانوسی و دُردانه سازی

منم، ریگی به رودی آرمـیده

تو باغ و راغ و‌کوه و سبزه ‌زاری

منم، مرغی به شــوقی پــرکشیده

تو رازِ جـادویِ رنگــین‌کـمــانی

منم، حـیـرانِ هوش از‌ ســر‌پـریده

تو افـــسـونِ زلالِ چـشمـه ‌ســـاری

منم، یک تــشـنه ی صــحــرا‌دویده

تو روشــن‌ســازِ راهِ عـاشــقـــــانی

منم، شـــب ‌پـویِ جــویایِ ســــپیده

تو رودی، سوی دریا رهـگــشایی

منم، یک قطره کـز ابـری چکیده

صدایم کن، رهی بنما به “راهی”

که دل آوایِ خــــــوبت را شـنیده!

 

و … نکته‌ای از عرفان

تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز!

روزی ، مدت ها پیش از آنکه خیلی از مردم متولد شوند،

من از خوابی عمیق بیدار شدم و دیدم همه ی نقاب هایم دزدیده شده است …

من در هفت زندگی،

هفت نقاب برای خود درست کرده و آنها را به چهره زده بودم!

بدون نقاب، در خیابان های شلوغ، شروع به دویدن کردم …

و فریاد می زدم …

دزدها! دزدهای لعنتی …

 مردان و زنان که در خیابان بودند به من می خندیدند. و بعضی از ترس به درون خانه هایشان پناه می بردند …

وقتی که به یک بازار رسیدم!

نوجوانی که روی یک سکو ایستاده بود شروع به گریه کرد …

و اشاره می کرد،

او دیوانه است

من به دنبال او گشتم تا او را ببینم

خورشید صورت عریان مرا بوسید

روحم از عشق خورشید شعله ور شد

و دیگر نقاب هایم را نخواستم

و در حالی که از خود بی خود شده بودم

گریه کنان فریاد زدم …

رحمت باد، رحمت باد

بر کسانی که نقاب های مرا دزدیدند

و این گونه بودکه من،

دیوانه شدم

                      خلیل جبران

و … خنده بر هر درد بی درمان دواست

فقیه شهر چه خوش گفت دی به گوش حمارش

که هر که خر شود البته می شوند سوارش

جناب مفتی از این روی گفته اند به مفتی

که مفتی است همه خرج و بَرج لیل و نهارش

شکم تغار بدیدم یکی ز مردم سوری

که دیگ های جهان چَمچه ای است پیش تغارش

به نزد خلق مشو بردبار زانکه شتر را

چو بردبار بدیدند کرده اند مهارش.

در آورم پدرش را و بشکنم قلمش را

اگر رقیب بیفتد به کوی یار گذارش

بود شکایت  “روحانی”  از کشاکش دوران

که بینوا کُشی و سفله پروری است شعارش

کسی که حق مرا قطع کرد در بلدیه

خدا کند که به عدلیه اوفتد سر و کارش

                                     غلامرضا روحانی

 

و اما… می‌رسیم به سخن روز:

برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد:

ـ اول، بنیان خانواده

 ـ دوم نظام آموزشی

 ـ سوم الگوها

برای اولی، منزلت زن را باید شکست.

 برای دومی، منزلت معلم را

و برای سومی، منزلت بزرگان و اسطوره‌ها را…

 

                                 دبیر بازنشسته، کیان صارمی