ایران سرزمین جشن‌ها و شادی ها بود، و در ۳۶۰ روز سال، هفتاد و سه جشن برگزار می شد تا جهانِ زیبا را زیباتر سازند. در شمار این جشن ها، یکی هم جشن تابستانی تیرگان است که خوشبختانه هنوز شمار بزرگی از ایرانیان، در هر جای جهان که هستند، آن را گرامی می‌دارند و برگزار می کنند. 

جشن فرخنده تیرگان از تیر روز در ماه تیر آغاز می شود و به مدت ۹ روز ادامه دارد.

جشن تیرگان به همراه نوروز و مهرگان و سده از جمله مهمترین جشن‌هایی است که در گذشته برای ایرانیان اهمیت وافری داشته و با شکوه و زیبا برگزار می کردند.

 

تیرگان بر دو بنمایه جشن گرفته می‌شود:

۱) همزمان شدن نام ماه و روز. روز سیزدهم هر ماه به نام تیر است و افسانه‌ی ستیز تیشتر با اپوش را پشت سر دارد.

  ۲) به یاد حماسه ی آرش کمانگیر و پیروزی ایران بر توران در زمان منوچهر شاه  پیشدادی

در گذشته، این جشن به مدت ده روز (از روز سیزدهم تیرماه – تیر روز – تا بیست و دوم تیرماه که روزباد-ایزد است، برگزار می شد.

باران را ایزدی است به نام تیشتر (در اوستا Tishtrye و در پهلوی Tishtar) که سرچشمه ی همیشگی آب‌هاست. یَشت شاعرانه ی هشتم ویژه این ایزدست.

سیزدهمین روز ماه و چهارمین ماه سال به نام این ایزدست. ستاره تشتر در شرق آسمان جلوه گرمی شود. نمایان شدن تیشتر نشانه ای ازنزدیک شدن فصل باران است. این ستاره  تابان و شکوهمند، که  سرور ستارگان  شمرده می‌شد و «تخمه ی آب از اوست  و  آورنده ی سال های خوب است»، پرچمدار زندگی و مانایی و پویایی هستی است. با این ویژگی ها همیشه در تکاپوست، اما در این تکاپو با اپوش ـ دیوخشکسالی و از تبار اهریمن ـ پیوسته در ستیز است.  استوره هایی در این زمینه وجود دارد. باید پذیرفت که افسانه ها و استوره‌ها  از بنمایه های واقعی برآمده اند و نباید آنها را سرسری بگیریم. هر افسانه و استوره‌ی کهن انباشته است از نمادها و نشانه‌هایی که با ژرف‌اندیشی در آنها می‌توان به واقعیت زیست انسان در گذشته‌ها‌ی دور پی برد، به گفته ی فردوسی بزرگ :

تـو این را دروغ و فسـانه مـدان

به یک سان، روش در زمانه مدان

از او هــرچه اندر خـورد با خــرد

دگــر بـر ره رمــز مـعــنا بـــرد

تیشتر در تکاپوی آبرسانی و سرسبز کردن زمین، در دهه‌ی نخست به پیکر مردی پانزده ساله، در دهه‌ی دوم  به پیکرگاوی زرین شاخ، و در دهه‌ی سوم به شکل اسبی سپید با یال طلایی جلوه خواهد کرد . او که  سرشت آب دارد و از نژاد آپم نپات است، به دریای کیهانی (فراخکرت) و همه دریاها می‌رود تا جام‌های بزرگ را از آب  پرکرده و به یاری باد به آسمان برد. اما با اپوش، دیو خشکسالی، که به چهره‌ی اسب سیاه ترسناکی رخ می‌نماید، رو به رو می‌شود، و سه شبانه روز نبرد در میگیرد. تیــر، سرور ستارگان و بزرگترین ستاره‌ی خاور، که بر مانایی و پویایی هستی، هم پیمان هرمزد است، در این نبرد از اپوش شکست می خورد.  تیشتر، نخست به اندوه می‌نشیند و دریغاگوی روزگار آب‌ها و گیاهان و آیین هرمزد می‌شود. هرمزد از درد تیشتر اندوهگین شده او را یاری می دهد تا اپوش را شکست دهد. شکست اپوش اندام سوخته‌ی زمین را شاداب و تازه می‌کند و سرزمین­های ایرانی از سالی خوش برخوردار می‌شوند. به پاس این پیروزی است که ایرانیان، این روز را به جشن می پردازند.

در ایران باستان بر پایه‌ی آموزه‌های  زرتشت، پاک نگهداشتن آب و زیست‌بوم از پلیدی‌ها اهمیت بسیار داشته است. ایرانیان  با  چشمی پاک به جهان می نگریستند و پاک نگاهداشتن آن  را، همان گونه که اهورامزدا آن را پاک آفریده، وظیفه‌ی خود می دانستند، چنان که مجازات آلودن آب، کاشتن نهال بوده است.  این ویژگی ایرانیان را هردوت و استرابون درتاریخ ثبت کرده اند. نشانه‌هایی از این میراث نیاکانی، با  دگرگونی‌هایی، در باور مردمان امروز ماندگار شده است. احمد شاملو باور توده را در کتاب فرهنگ مردم چنین آورده است:

  • آب و نمک مهریه حضرت فاطمه است، از آلودن آن باید پرهیز کرد.
  • ملایکه از کسی که در آب تف کند قهر می کنند.
  • ملایکه آب دنیا را غربال می کنند و اگردر آن آشغال و زباله ببیند، به کسی که آنها  را درآب ریخته نفرین می کنند.
  • روزهای جمعه هر آبی که روی زمین جاری است به بهشت می رود. به همین جهت جمعه ها رخت شستن و ریختن کثافت در آب جاری معصیت دارد.
  • هرکس در آب بشاشد جنّی می شود!

یکی از آیین های شاد و نمادین جشن  تیرگان این است که تارهای  هفت رنگی از ابریشم یا نخ با رشته هایی از سیم و زر به هم می تابند و به دور کله قندهایی که  با کاغذ سبزرنگ پوشیده شده، می پیچند و به نوعروسان و نو دامادان هدیه می کنند. این تارهای رنگین به هم پیوسته را تیر و باد می‌نامند که در دوران باستان در ده روز جشن، همه از خرد و کلان، به دور مچ دست خود می بستند و در روز ایزد باد از روی پشت بام آن را همراه با هلهله و شادی به دست باد می سپردند. رها کردن این رشته‌ها در باد،  نماد رها شدن تیر آرش کمانگیرست، که بنمایه‌ی دیگر جشن تیرگان بشمار می‌آید —  تیری که از فراز البرز رها شد و در پایان پرواز به تنه ی درختی فرود آمد و آنجا مرز ایران و توران شد. فشرده‌ی  اسطوره‌ی آرش کمانگیر چنین است:

در دوره جنگ های ایران و توران، در نبردی که میان افراسیاب تورانی و منوچهرشاه پیشدادی در روز نخست تیرماه، در مازندران در می‌گیرد، سپاه ایران شکست می خورد. هر دو سپاهِ خسته از نبردهای چندین ساله، به اندیشه‌ی صلح، به سازشی می‌رسند، با این شرط از سوی افراسیاب که یکی از ایرانیان تیری از البرز کوه به سوی خاور پرتاب کند و هر جا که تیر بر زمین نشست مرز میان دو کشور شود.

سپندارمذ، ایزدبانوی زمین، به یاری ایرانیان می شتابد و فرمان می دهد تیر و کمانی برای آرش، بزرگترین کماندار ایرانی بیاورند، آرش می دانست که پهنای کشورش ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته ‌است و باید همه نیروی خود را در این راه به کار گیرد. او برهنه می شود، و تن خود را به شاه و سپاهیان نشان می دهد و از تندرستی خود می گوید، آنگاه تیر و کمان اهدایی  سپندارمذ را بر می دارد و به کوه دماوند بر می آید و پس از یاری خواستن از اهورامزدا همه‌ جان و توان خود را در تیر می‌نهد، بوسه بر آن می‌زند و تیر را رها می کند و پیکر بی جانش بر زمین می افتد. اهورامزدا، تیر آرش را به فرشته باد می سپارد تا آن را نگهبان باشد و از آسیب دور دارد. تیر از بامداد تا نیمروز آسمان را می شکافد و می‌رود، از کوه ها و دشت ها می‌گذرد تا در کنار رود «جیهون» بر تنه درخت گردویی بزرگ می‌نشیند. آنجا مرز ایران و توران می‌شود.

یکی دیگر از مراسم شادی بخش این جشن این است که مردم به یکدیگر آب می پاشند. کسانی که در نزدیکی رودخانه و جوی ها زندگی می کنند به کنار  آبها رفته و با شور بیشتر این کار را انجام می دهند. آب روشنایی ست و این روشنایی می تواند  شادی تن و جان مردم را افزایش دهد تا بتوانند نیرو گرفته و برای پویا سازی هر چه بهتر جهان تلاش کنند.

ایرانیان در این روز به شست وشوی تن می پرداختند. دراین باره هم گفته اند سبب شست وشو آن بوده که چون کیخسرو از جنگ با توران بازگشت، در راه، تنها کنار چشمه ای ایستاد و آنجا خوابش برد.

آن گاه بیژن- از پهلوانان کیخسرو از راه رسید چون او را در خواب دید، بر صورتش آب پاشید تا از خواب بیدار شود و از این رو شست وشوی در این روز رسم شد.

جشن دیگری نیز در سیزدهم تیرماه برپا می شد که آب ریزان نام داشت.

بنمایه‌ی جشن آب ریزان این است که گویند در زمان یکی از پادشاهان ایران باستان، مدت زیادی بارندگی نشد و در این روز مردم زیادی دستِ دعا به درگاه اهورا بلند کردند. دعای آنان پذیرفته شد و باران آمد و مردم شادی کردند و آب بر یکدیگر پاشیدند. از آن پس، این رسم را هر سال در سیزدهم تیرماه جشن می گرفتند. به احتمال زیاد جشن آبریزان همان جشن تیرگان بوده است که بعدها هر کدام به صورت جشنی مستقل درآمده اند.

سرچشمه ها:

ـ جلیل دوستخواه ، اوستا کهن ترین سروده های ایرانیان. چاپ نهم

ـ مری بویس ، تاریخ کیش زرتشت ، ترجمه م . صنعتی

ـ هاشم  رضی ، گنجینه اوستا

ـ ر. گریشمن ، ایران از آغاز تا اسلام

ـ عبدالحسین زرین کوب ، روزگاران ایران