اشاره حضرت عبدالبها به بازسازی مفهوم مذهب و خداپرستی است و در این بازسازی نگرشی نوین از دین و انسان را به دست می دهند. تدین حقیقی همان تجدد حقیقی است، هر دوی آنها نجات ا زگرداب تعصب و از فرهنگ منطق بیگانگی است. در این بازسازی تدین حضرت عبدالبها از چهار اصل حضرت بهاءالله سخن می گویند.
- دین باید سبب الفت و محبت باشد. ۲- تطابق دین و علم و عقل. ۳- وحدت ادیان. ۴- ضرورت و تکامل ادیان.
می فرمایند:”دین باید سبب الفت و محبت باشد اگر سبب بغض و عداوت شود بی دینی بهتر است زیرا دین علاج امراض انسانی است اگر علاج سبب مرض گردد البته ترک آن اولیاست و اگر دین سبب عداوت گردد عین شرّ است لهذا عدمش بهتر از وجود”
اما این که دیانت سبب الفت و محبت شود نیازمند آنست که مفهوم دین به مفهومی خرافاتی تبدیل نشود از این رو یکی دیگر از اصول حضرت بهاءالله اصل تطابق دین با علم و عقل است، یعنی خرد و دانش لطف و عنایت الهی به انسان است و تدین نباید و نمی تواند در تعارض با دانش و خرد قرار گیرد بنابراین تدینی که با دانش و خرد سازگار باشد می تواند در خدمت اتحاد نوع انسان و وحدت عالم باشد.
می فرمایند:”اگر دین مخالف علم و عقل باشد ممکن نیست سبب اطمینان قلب شود چون سبب اطمینان نیست اوهام است آن را دین نمی گویند لهذا باید مسائل دینیه را با علم و عقل تطبیق نمود…”
اصل سوم وحدت ادیان است. حضرت عبدالبها از نوع بشر دعوت نمودند که مفهوم خود را از دین مورد ارزیابی مجدد قرار دهند. ایشان در نوشته ها و سخنرانی های خود بارها این نکته را مورد تأکید قرار دادند که ادیان دارای یک حقیقت بنیادی مشترکند و آن تخلق به اخلاق الهی، مهربانی و نوعدوستی، صداقت، امانت و خیرخواهی است.
همان طور که ذکر شد حقیقت ادیان یکی است ولی همان حقیقت واحد بر اساس شرایط ویژه تکامل بشری در هر زمان به شکل نوینی آشکار می گردد تا آن زمانی که انسان در تحول و تکامل است.
حضرت عبدالبها می فرمایند:”… دین باید متحرک باشد روز به روز نشو و نما نماید اگر غیر متحرک ماند افسرده گردد مرده و پژمرده شود…”
در بازسازی تجدد به چهار اصل دیگر نیز باید توجه کرد. ۱- آموزش و پرورش عمومی و اجباری. ۲- آزادی حقیقی. ۳- تساوی حقوق زن و مرد. ۴- وحدت خط و لسان.
در سخنرانی های حضرت عبدالبها اصل آموزش و پرورش عمومی به اصل برابری زن و مرد و نفی نظام انسان ستیزِ مرد سالاری مرتبط می گردد. بارها تأکید کرده اند که تفاوتی که در طول تاریخ میان زن و مرد دیده می شود از طریق تفاوت در آموزش و پرورش بوجود آمده است که نیمی از مردم جهان یعنی زنان ازحق آموزش و پرورش محروم بوده اند.
حضرت عبدالبها می فرمایند:”اعظم منقبت عالم انسانی علم است و انسان به علم و عقل ممتاز از حیوان است انسان به علم کاشف اسرار کائنات است…”
ایشان تأکید می کنند که با تعلیم و تربیت برابر، توانایی ها و خلاقیت و خرد زنان و مردان یکسان خواهد بود از این روست که هر نوع نابرابری حقوقی زن و مرد دروغ و توهینی به انسانیت هر انسان است.
ارتباط با اصل آموزش و پرورش عمومی مفهم نوینی از آزادی را بدست می دهند. آزادی به معنای رهایی انسان از عرصه طبیعت و ظهور استقلال و خودسازی بر اساس ویژگی های انسان است و حتی آدمی باید از اسارت درون خود نیز رهایی یابد. چنین استخلاصی به معنای رهایی از حکومت نفس خودخواه و متعصب است.
وحدت خط و زبان بدین معناست که حضرت بهاءالله برای اتحاد عالم انسانی از ضرورت انتخاب یا ایجاد زبانی مشترک در سرتاسر جهان سخن می گویند. بدین ترتیب در همه مدارس در دنیا دو زبان تدریس گردد یکی زبان بومی و دیگر زبان بین المللی، در این صورت ارتباط و تفاهم، معاشرت، مبادله و مسافرت، دوستی و مشارکت در سرتاسر دنیا گسترش پیدا می کند.