شهروند- روز جمعه ۱۸ آگوست ۲۰۱۷ مراسم داستان خوانی و نشست با نویسنده ایرانی، خانم فریبا وفی،
در دانشگاه تورنتو برگزار شد. از همان ابتدای برنامه و با ورود خانم وفی سنگینی دلنشینی بر جمع حاضران سایه افکند. بی دلیل و با دیدن چشم های خانم فریبا وفی بغضی گلوی من را فشرد و ضخامتی مبهم و دوست داشتنی از نوستالژی و اندوه بر جانم جلوه کرد. سراپا گوش شدم که بفهمم در مقابل چه ذهنی نشسته ام و این صورت ساده و چشمان نافذ چه دارد برای گفتن که ناگفته پیدا بود کم نیست و به اندازه ی اندازه است.

جلسه با خواندن بخش کوتاهی از رمان “پرنده من” آغاز شد. بخش کوچکی که ای کاش تمامی نداشت و واقعا برای من تمام نشده است و از آن روز در تمام دقایق من امتداد می یابد و دلپذیرتر می شود.

فریبا وفی نویسنده ای است که با نگاهش داستان می گوید، داستانی که با جان ما آمیخته است و واقعی است. وفی داستانش مانند خودش، مانند نگاهش  و مانند دستانش ساده و آرام و استوار درنده  است. او داستان نمی گوید که ما را سرگرم کند بلکه می نویسد تا هرکدام از خوانندگانش را از پوسته ی ضخیم خودبینی ها و تظاهر ها خارج کند و از درونشان رهایی بخشد.

فریبا وفی در ساختمان هارت هاوس دانشگاه تورنتو

پرسش های زیادی از او پرسیده شد و خانم وفی در کمال خونسردی و در نهایت صداقت به کنجکاوی های حاضران پاسخ داد.  از شیوه ی پاسخ دادن های خانم وفی دریافتم که  نویسنده ای است به ذات و بیننده ای است بی بدیل که تنها نیم نگاهی از آن چشمان نافذ می تواند قلمی باشد در دست و داستانی باشد که دامنه اش خواننده را می تواند مبهوت کند.

فریبا وفی از تفاوت های زبانی گفت، از تاثیر شهر بر شخصیت و تفکر آدمی سخن گفت و از علاقمندان به نویسندگی خواست که سه چیز را از یاد نبرند: زیاد بخوانند، زیاد بنویسند و مهم تر از همه زیاد زندگی کنند. وفی تخیل نمی کند برای نوشتن داستانش، زیرا داستان هایش همانا خود زندگی است و شاید تجربه های شخصی “ما”، و رد سایه هایی که از زندگی مان گذر کرده است

او می خواهد با نوشتن و تنها با بیان واقعیت لخت و روزمره از ما خوانندگان، مرد و زن، انسان های بهتری بسازد. در نگاهش به هر جنسی که در این جهان وجود دارد منصف است و متعلق به هیچ ایسمی نیست. رسالت اش به عنوان نویسنده به نظر نمی آید کسب شهرت باشد، اما ناخواسته تاثیری بر شنونده و خواننده می گذارد که همانا برای او این روزها شهرتی جهانی در پی داشته است.

به گفته ی خودش در هیچ سازمان اجتماعی و سیاسی فعال نیست و دیدش از انسان ها و شخصیت پردازی دقیقش تنها از زندگی کردنِ با دقت و دیدنِ با حوصله می آید.

به توضیح او هر انسان پرنده ای دارد که جلوتر از او پرواز می کند و خیال ها را معتبر می سازد. کسی که پرنده اش به مکانی دیگر سفر کرده باشد تنها جسمی است که راه می رود و نفس می کشد، اما در زمان و مکان حضور ندارد. شاید این پرنده خیال است، شاید خیال آزادی است و شاید پرنده بسیاری از ما پریده باشد.

بودن با فریبا وفی هرچند کوتاه بود، اما درسی بزرگ برای شنوندگانش محسوب می شد که ناممکن وجود ندارد و می توان بدون هیاهو و از راه ادبیات، که بختی محکم و ثابت برای تبادل فکر و اندیشه است، این دنیا را نجات داد و از همین آدم های عادی روزمره، انسان های بهتری ساخت تا روزی جهان جای بهتری بشود.

 

 

*آزاده داودی دارای لیسانس حسابداری از دانشگاه تهران و لیسانس ادبیات زبان انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی است. او ساکن تورنتو در کاناداست و همزمان در دو رشته ادبیات زبان انگلیسی و مدیریت منابع انسانی در دانشگاه یورک مشغول به تحصیل است.