کانادا و به ویژه شهر تورنتو این بخت نیک را داشته است که میهن دوم یکی از آفرینشگرترین نویسندگان ایران باشد. بی گمان همه او را می شناسند و بارها پای سخنانش نشسته اند و یا آثارش را خوانده اند. او که دمی از دلنگرانی درباره ایران و ایرانی دست برنداشته است در نخستین روزهای آمدنش به این کشور یکی از سروده های مهم خود را با نام «ایرانه خانم» منتشر کرد. ما، خوانندگان شعرهای او، این شعر را نیز همچون دیگر نوشته هایش با شور و شوق خواندیم و از زبان خودش شنیدیم. از همان روزهای ورودش به این سرزمین در فضای ادبی و هنری شهر با خستگی ناپذیری ی رشک انگیزی جامعه ادبی ما را همراهی کرد، در سطح کشور نیز در گردهمایی های ادبی انگلیسی زبان حضوری پیدا داشت. طی این بیش از دو دهه بارها و بارها کتاب هایش به زبانهای انگلیسی و فرانسه منتشر شدند. دریغا که بسیاری از نوشته های او که همگی به زبان فارسی بودند در میهن اش ایران به چاپ نرسید. تماسش با دوستانش جز از راه شهروند و یکی دو رسانه دیگر ممکن نبود. در جهان ادبیات اما کارهای او خواستاران فراوان داشت.
آهنگ آن نداریم که کارنامه رضا براهنی را در این نوشته فراهم آوریم. او به اندازه ی بسنده بزرگ است که نیاز به این نوشته نداشته باشد. آنچه ما را وادار به نوشتن این یادداشت کوتاه کرد این است که چندی پیش وبسایت ناممکن اعلام کرد که روزگار دوزخی آقای ایاز را در آمازون منتشر کرده است، اما دقیق تر که نگاه کردیم دیدیم این بازچاپ بدون اجازه ی دکتر رضا براهنی بوده است. از این گذشته از خبر وبسایت ناممکن چنین پیدا بود که متن ایاز متن «ویراسته شده» است. اینکه کسی به خود اجازه دهد که کتابی را بدون موافقت صاحب اثر منتشر کند نابخشودنی است، اما بدتر از آن این است که ناشر این اجازه را به خود داده که در متن یکی از بزرگترین نویسندگان کشور ما دست ببرد و به گفته ی خودش ویراستاری کند.
هرچند ایاز از همان زمان که نخستین بار نزدیک به نیم قرن پیش چاپ اما پخش نشد، بارها و بارها به دست ناشرانِ پیاده رویی جلوی دانشگاه تهران و دیگر سودجویان منتشر شده بود، و هم اکنون نیز در برخی نشانی های تلگرامی و اینترنتی قابل دانلود است، اما آخرین مورد بی مهری در حقش خشم برانگیز و تاسف آور است.
شهروند این کار سودجویانه را محکوم می کند و امیدوار است این پسین باری باشد که برخی ایرانیان هنر را چنین خوار می دارند. به امید این که ما ایرانیانِ درون و برون بزرگان و مفاخر ادبی مان را سپاسگزاریم و اگر نمی توانیم در این روزگار وانفسا کمکی باشیم چوب لای چرخ نباشیم.
اکتای براهنی فرزند و ساناز صحتی مترجم و استاد دانشگاه و همسر براهنی در این پیوند متن های اعتراضی و یکی دو ویدیو از واکنش استاد به این امر در فیس بوک منتشر کرده اند.
شهروند
در ارتباط با این موضوع میخوام بگم که در ایران متاسفانه مالکیت معنوی به رسمیت شناخته نمیشه آنچنان که در کشور های غربی (اروپا -آمریکا و کانادا ) بهش اهمیت داده میشه این کاری که پرهام شهرجردی کرد که بخواد کتاب دکتر براهنی رو توی سایت جهانی آمازون بفروشه بسیار دور از انصاف و زشت بود مهم ترین مسئله فرهنگ سازی اهمیت مالکیت معنوی (اثار هنری ) در مدارس و دانشگاه هاست و باید مردم یاد بگیرند نه تنها به مالکیت معنوی احترام بگذارن بلکه از اینکه کسی که داره دزدی میکنه و آثار دیگران رو به نام خودش عرضه میکنه انتقاد بشه ……امروزه در ایران فیلم های سینمای خانگی (معروفترینش سریال شهرزاد ) متاسفانه همزمان با پخش در فروشگاه ها توسط اشخاصی روی سی دی های کپی رایت شده و از طریق شبکه های ماهواره ای ورشکسته (برای جذب بیننده ) و یا سایت های فیلم اینترنتی پخش میشه که باعث میشه این سریال و سریال ها و آثار هنری مشابه فروش زیادی نداشته باشن ….در پایان دوباره متذکر میشم که باید فرهنگ سازی صورت بگیره در این مورد .
استاد دکتر براهنی مورد احترام همه اهل ادب است.اما اگر کلاهی نداشته باشیم، چه طور باید ادای احترام کنیم.بد نیست در انتخاب جمله ها قدری دقت کنیم!