نگاهی به فیلم لِرد، ساخته محمد رسول اف
“لِرد” آخرین ساخته محمد رسول اف که در جشنواره فیلم کن سال ۲۰۱۷ توانست جایزه”نوعی نگاه” را کسب کند، مانند چند ساخته ی قبلی او که هیچکدام در ایران پروانه نمایش عمومی دریافت نکرده اند(۱)، فیلمی واقع گرا در نقد اوضاع کنونی ایران است. موضوع آلودگی دستگاه های وابسته ی قدرت در امور انتظامی، قضایی، آموزشی و مذهبی به فساد و رشوه و تبعیض و سرکوب، در مرکز توجه فیلم لرد قرار دارد و این ها را تماشاگر در خرده روایت های مکمل داستان اصلی، در رخدادهای مسیر زندگی قهرمان فیلم رضا، که در برابر رشوه دادن و دغلکاری اداری می ایستد، درمی یابد. در پاره های مختلف از روایت خطی ساختار فیلم، آدم های وابسته به نهادهای اجرایی و انتظامی برای انجام هر وظیفه اداری، تقاضای دریافت رشوه از شخصیت فیلم می کنند و او که در برابر این نوع از فساد مقاومت می کند با کارشکنی و زندان مواجه می شود.
مرد جوانی به نام رضا که از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم شده به همراه همسرش” حدیث” و فرزندش “سهند” به شمال کشور کوچ می کند و با خرید یک خانه قدیمی و استخر پرورش ماهی، در حوالی یک شهر ـ فومن ـ به کار مشغول می شود. او از آنجایی که در برابر رفع مشکل بدهی بانکی، تن به رشوه نمی دهد و در برابر آدم های شرکت بزرگی که زمین های اطراف ـ جز زمین او ـ را خریده است، تن به معامله تحمیلی نمی دهد، سبب پیش آمدها و رویدادهایی می شود که داستان فیلم بر آن پایه شکل می گیرد. از این طریق، تماشاگر در فیلمی که داستان خود را در قالب ساختار روایی کلاسیک تعریف می کند به سطح گسترده ای از فساد اداری و رشوه و سرکوب اجتماعی و سیاسی پی می برد.
شخصیت دوم فیلم، همسر رضا است که مدیر مدرسه دخترانه روستای محل سکونت آنهاست. از طریق موقعیت اداری همسر رضا، خرده داستانی وارد فیلم می شود که عموم ایرانی ها با موضوع آن آشنایی دارند، اما به دلیل ممنوعیت حکومتی و مذهبی تاکنون هیچ فیلمسازی در داخل کشور نتوانسته است آن را در اثرش نشان دهد. تبعیض علیه بهائیان و سرکوب حقوق شهروندی باورمندان این دیانت در فیلم لرد برای اولین بار در قالب یک اثر سینمایی نشان داده می شود و در سکانس ممانعت نیروهای امنیتی و انتظامی از خاکسپاری دختر بهایی در گورستان مسلمانان، که به دلیل اخراج از مدرسه و محرومیت تحصیلی تن به خودکشی داده، تاثیر عاطفی غم انگیز و پرسش برانگیزی بر مخاطب باقی می گذارد.
چیزی که این پاره از داستان فیلم را که تنها دو سکانس بدان تعلق دارد برجسته می کند، فقط همین اراده شکستن تابو و گذر از مرزهای قدغن حکومت اسلامی نیست، تعریف هنرمندانه، موجز و باورپذیر آن امتیازی است که به فیلم لرد جلوه هنری بارزی می بخشد. از این جهت، موضوع اجحاف و سرکوب بهائیان در نخستین اعتراضیه داستانی به یک ستم مزمن، با فیلم لرد نقشی ماندگار در سینمای ایران می یابد. و از این روست که نوشته حاضر بیشترین توجه و دقت خود را بر این پدیده گذاشته است: مرد و زنی میانسال که به آیین بهایی معتقدند و احتمالا به ناچار منطقه سکونت قبلی خود را ترک کرده اند، اکنون در یکی از روستاهای شمال کشور، در گیلان اقامت دارند. دختر نوجوان این خانواده در مدرسه ای که حدیث همسر رضا مدیر آن است درس می خواند، اما روزی نامه ای از اداره کل آموزش و پرورش به مدیر مدرسه می رسد که در آن حکم به اخراج دختر بهایی داده شده و مدیر و ناظم مدرسه به رغم همدلی با دختر و خانواده او، ناچار به اجرای آن هستند. پس از آن دختر نوجوان خانه نشین و دچار افسردگی می شود و در نهایت به زندگی خود پایان می دهد و روزی که آمبولانس جسد او را برای دفن به آرامگاه روستا می برد، نیروهای انتظامی و امنیتی با هجوم خود به گورستان، از دفن شدن جسد دختر نوجوان بهایی در آرامگاه مسلمانان جلوگیری می کنند و در میان گریه و زاری خانواده و نزدیکان آنان، بنا به دستور فرمانده پاسگاه و به تبعیت از مقامات بالاتر، جسد دختر بهایی به سردخانه بیمارستان شهر باز پس فرستاده می شود.
محمد رسول اف روایت این داستان در فیلم را بی هیچ سخن یا تصویری اضافی، به طریقی هنرمندانه به پایان می رساند، بی آن که حتا یک بار راضی به نشان دادن چهره دختر شده باشد. این شگرد هنرمندانه به احتمال از آن رو صورت گرفته که چهره دختر و نوع مرگش، می توانست برخلاف نظرگاه فیلم، بار احساساتی رقیقی بر منطق آن تحمیل کند.
فیلم لِرد (مایع ته نشین شده شراب) که با عنوان جهانی A man of integrity در جشنواره های جهانی حضور دارد (۲)، در ژانر اجتماعی و انتقادی، با موضوعی مملو از رویدادهای تازه و با فضای انسانی و طبیعی باور پذیرش(از جمله سکانس درخشان هجوم انبوه کلاغ ها به ماهیان مرده استخر، که فیلمساز توانسته دلهره یورش پرندگان را با سرکوب انسانی اینهمانی کند) حاصل فیلمنامه ای شسته و رفته، با بازی ها و کارگردانی دقیق و سنجیده است. کارگردان لرد برای آن که از شخصیت رضا اسطوره ای آشتی ناپذیر نسازد و از این طریق فیلمش را به ورطه شعار و قهرمان سازی غیرواقعی نکشاند، تمهید هوشمندانه ای برای پایان فیلم به کار برده و از او هم چهره ای خطاپذیر ساخته است. رضا که انتقام جویی اش در فرجام هویتی جنایت بار می یابد، برای انتقام از عباس که او را عامل بدبختی های خود می پندارد، در بدنه ماشین وانت اش، تریاک جاسازی می کند و با تلفن به پلیس او را به زندان می اندازد و از آنجایی که می داند عباس پا به سن گذاشته سالیان زیادی آلوده تریاک است، با رشوه دادن به یک مامور زندان، تریاک آلوده به سم را ـ بی آن که مامور از آلوده بودن مواد باخبر باشد ـ از طریق او به عباس می رساند و سبب مرگ او می شود. پس از آن، چون پای مسئولان شرکت در ماجرای مواد مخدر هم گیر است در پایان مراسم ختم عباس، به عنوان حق سکوت، رضا از سوی شرکت دعوت به کار می شود تا با پذیرش شغل پیشنهادی، نماینده شرکت در منطقه باشد. فیلم با همین پیشنهاد و بدون اظهارنظر رضا پایان می یابد و قضاوت این که آیا پاکیزگی و مقاومت شخصیت اصلی فیلم در برابر رشوه می شکند و پس از این آیا او عضوی از مافیای قدرت منطقه خواهد شد یا خیر، به تماشاگر واگذار می شود.
و این نیز گفتنی است که فیلم لرد با همه ی انسجامی که از آن بهره می برد در اجرای سکانس حمله ی شبانه موتورسیکلت سوران برای به آتش کشیدن خانه ی روستایی رضا، که هر چند هم بخواهد به طور تیپیک یادآور نوع سرکوب های خیابانی باشد، چه در شکل سینمایی و چه در روایت واقع گرایانه فیلم ناموفق، و از باور پذیری دور است. نیز، پناه بردن گاه و بیگاه رضا به یک غار برای نوشیدن شراب ساخته اش در آب حوضچه غار، اعتکاف گونه، فراواقعی و آیین وار می نماید. چنان خلوتگاهی برای اندیشیدن و محل مخفی نوشگاهش به خاطر هراس از اجتماع یا هرچیز دیگر، با ساختار روایی و زبان واقع گرای فیلم ناهمخوان است.
۱ـ فیلم”دست نوشته ها نمی سوزند”، که از اشاره مستقیم به قتل های زنجیره ای نویسندگان و ماجرای سفر نویسندگان به ارمنستان دارد، ساخته دیگر این کارگردان است.
۲ـ این فیلم از جمله در جشنواره جهانی فیلم برگن در کشور نروژ، با همین عنوان به نمایش درآمده است.