نوشته: زارن برنت*
مقدمه مترجم:
همه ما مردان در جامعهای زندگی میکنیم که به طور پیشفرض به ما امتیازهایی داده که نیمی از جامعه از آن بیبهره و حتی قربانی آن است. ممکن است ما در بهوجود آمدن این امتیازها نقشی نداشته باشیم و فقط آن را به ارث برده باشیم، اما بههرحال از آنها بهره میبریم. واقعیت این است که ما نمیتوانیم برای همدردی یا همراهی با نیم دیگر جامعه، آن امتیازها را از خودمان سلب کنیم، ولی تا زمانی که علیه ساختارهایی که به پدید آمدن آن امتیازها انجامیدهاند نشوریم، به تداوم آنها کمک میکنیم. امنیت نسبتا مطلق ما و ناامنی پیوسته محیط برای زنان، یکی از این امتیازهاست، امتیازی که بهلطف آنچه اینجا «فرهنگ تجاوز» نامیده شده، به ما داده شده، فقط چون مرد هستیم. تا وقتی علیه این فرهنگ وارد عمل نشویم، صدایمان را بلند نکنیم و دیگر مردان را به دستبرداشتن از آن وانداریم، ما بخشی از این فرهنگیم و به تداوم آن کمک میکنیم. در نگاه ساختاری حاکم بر این متن، راستش اهمیت چندانی ندارد که خودمان متجاوز باشیم یا نباشیم.
***
اگر مرد هستید، بخشی از فرهنگ تجاوزید. میدانم. بهنظر خیلی خشن میآید. شما لزوما متجاوز نیستید، اما سبب تداوم گرایشها و رفتارهایی میشوید که معمولا از نوعی فرهنگ تجاوز ریشه میگیرند.
شاید دارید فکر میکنید «هی! صبر کن! تو اصلا من را نمیشناسی رفیق! اگر میخواهی بگویی من به نوعی طرفدار تجاوزم، حالت را میگیرم! من اینطور نیستم!»
کاملا متوجهم که چه احساسی دارید. وقتی کسی به من گفت من بخشی از فرهنگ تجاوز هستم، من هم دقیقا همین احساس را داشتم. وحشتناک است. اما فقط تصور کنید که هرجای جهان میروید، این ترس را داشته باشید که به شما تجاوز شود، بدتر نیست؟ فرهنگ تجاوز به زندگی هرکسی که به نوعی در آن دخیل است گند میزند، اما گرفتار اصطلاحات نشوید. روی کلماتی که ناراحتتان میکنند تمرکز نکنید و چیزی را که این کلمات میخواهند نشان دهند نادیده نگیرید. مشکل عبارت «فرهنگ تجاوز» یا Rape Culture نیست. مشکل، واقعیتی است که این عبارت توضیحش میدهد.
مردان عامل فرهنگ تجاوزند و با آن مدارا میکنند
تجاوز کردن در انحصار مردان نیست و زنان تنها قربانیان نیستند ـ مردان به مردان تجاوز میکنند، زنان هم به مردان تجاوز میکنند ـ اما چیزی که تجاوز را به «مسالهای مردانه» و مشکل ما تبدیل میکند، این واقعیت است که ۹۹درصد تجاوزهای گزارششده [در امریکا] توسط مردان انجام میشود.
شما چطور بخشی از فرهنگ تجاوز به شمار میآیید؟ از گفتنش نفرت دارم، اما دلیلش این است که «شما یک مرد هستید».
وقتی در تاریکی شب از یک پارکینگ رد میشوم و زنی را میبینم که به سمت من میآید، هر کاری که به نظرم مناسب است میکنم تا او را از حضور خودم آگاه کنم، به این ترتیب که اولا او را نمیترسانم، ثانیا به او فرصت میدهم که احساس امنیت و راحتی کند و ثالثا اگر ممکن است، به شیوهای بهوضوح دوستانه به او نزدیک میشوم تا او متوجه شود که من یک «تهدید» نیستم. این کارها را میکنم چون یک مَرد هستم.
اساسا به هر زنی که در خیابان، آسانسور یا هرجای دیگری میبینم به شکلی نشان میدهم که او با [حضور من] در امنیت است. من فقط میخواهم او همانقدر احساس راحتی کند که من. من پذیرفتهام که هر زنی که در فضای عمومی با من روبرو میشود، من را نمیشناسد، به این ترتیب تنها چیزی که میبیند یک مرد است که بهطور کاملا اتفاقی نزدیک اوست. من باید درک او از فضا و این را که حضور من ممکن است باعث شود او احساس آسیبپذیری کند، به یاد داشته باشم. فاکتور کلیدی همین است: آسیبپذیری.
شما را نمیدانم، اما من وقت زیادی از زندگیام را صرف احساس آسیبپذیر بودن نمیکنم.. اما دریافتهام که زنان بخش بسیار زیادی از زندگی اجتماعیشان را با احساس همیشه حاضر و اجتنابناپذیر آسیبپذیری میگذرانند. دربارهاش فکر کنید. تصور کنید همیشه احساس خطر میکنید، مثل این که پوستتان شیشهای باشد.
ما به عنوان مرد مدرن، برای درک خطر، باید به دنبال آن برویم. برای تجربه خطر، سراغ ماجراجویی و یا ورزشهای افراطی میرویم. ما از حس آسیبپذیریمان یک بازی میسازیم. این تفاوت جهان از دید مردان و زنان است. (روشن است که جمعیت پرشوری از زنان ورزشکار و بدنساز حرفهای وجود دارد، اما بههرحال زنان برای ترشح آدرنالین حتما لازم نیست سراغ ورزشهای خطرناک بروند.)
حالا، من به اندازه یک شات الکل با مرگ فاصله دارم. من ورزش میکنم و میتوانم بگویم بدن آمادهای دارم؛ به این معنی که وقتی شبها تنها بیرون میروم، به ندرت نگران امنیتم هستم. بیشتر مردان میدانند منظورم دقیقا چیست و بیشتر زنان هیچ تصوری از این حس ندارند ـ این که هرجایی از جهان که دوست دارید بروید، در هر زمانی از روز یا شب، و احساس نکنید که مشکلی خواهی داشت؛ در واقع بیشتر زنان تجربهای دقیقا برعکس دارند.
یک زن باید دائم به این فکر کند که کجا میرود، چه وقتی از روز است، کِی به مقصد میرسد و کِی باید برگردد، چه روزی از هفته است، اگر احیانا در نقطهای از این جابجایی تنها بماند و … . فهرست این نکتههای قابل تأمل میتواند ادامه پیدا کند، گستردهتر از آنچه من و شما بتوانیم تصور کنیم. حقیقتش من نمیتوانم درک کنم که چطور ممکن است مجبور باشم به این همه چیز فقط درباره مراقبت از خودم در هر لحظه از زندگی فکر کنم.
من از آزادیام لذت میبرم، از این که هر وقت اراده کنم بیرون میروم، روز یا شب، در هوای بارانی یا آفتابی، در حاشیه یا مرکز شهر. ما مردان از نعمت ویژه آزادی جابهجا شدن و آزادی انتخاب بهرهمندیم. برای فهمیدن فرهنگ تجاوز، به یاد داشته باشید که دست کم نیمی از جمعیت جهان از این آزادی برخوردار نیست.
به همین دلیل است که من ابایی ندارم به خودم زحمت بدهم از زبان بدن به روشنی استفاده کنم و طوری رفتار کنم که به یک زن کمک کند ترس و هر حس دیگر مربوط به آن را به حداقل برساند. به شما هم توصیه میکنم همین کار را بکنید. این واقعا کمترین کاری است که هر مردی در فضای عمومی میتواند انجام دهد تا جهانی که با هم تقسیمش میکنیم، به زنان حس راحتی بیشتری بدهد. ملاحظه زنان و فضای آنها را بکنید.
شاید فکر کنید این منصفانه نیست که ما مجبور باشیم رفتار بیمارگونه مردان دیگر را جبران کنیم. میدانید، حق با شماست. این منصفانه نیست، ولی آیا این تقصیر زنان است؟ یا تقصیر مردانی که رفتار وحشتناکی دارند و جهان را برای بقیه ما به جای بدی تبدیل میکنند؟ اگر این حس نبود انصاف چیزی است که شما را آزار میدهد، از مردانی خشمگین شوید که باعث میشوند شما و حضور شما زیر سوال برود.
زیرا وقتی قرار است زنان در مورد مردی حدس بزنند، باید در نظر بگیرند که شما قادر به انجام هرکاری هستید که یک مرد قادر به انجام آن است. متاسفانه این به این معنی است که همه مردان باید براساس بدترین نمونههاشان قضاوت شوند. اگر فکر میکنید این نوع تعمیم مزخرف است، به این فکر کنید که در برابر یک مار که در حیات وحش با آن برخورد میکنید، چه واکنشی نشان میدهید؟ [مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد!]
با هر ماری مثل یک «مار» [سمی] رفتار میکنید، درست است؟ نه، این تعمیم بیجا نیست، بلکه به رسمیت شناختن توانایی یک حیوان است و آسیبی که میتواند بزند، آن هم طبق قواعد ساده تنازع بقا. از آنجا که شما یک مرد هستید، زنان باید مثل یک «مرد» با شما برخورد کنند.
ترس کاملا منطقی و قابل فهم از مردان، در حوزه مسئولیت شماست. شما آن را بهوجود نیاوردهاید. اما اتوبانها را هم شما نساختهاید. برخی از چیزهایی که شما از جامعه به ارث میبرید خوبند و برخی به فرهنگ تجاوز تعلق دارند.
از آنجا که هیچ زنی نمیتواند از روی ظاهر به طور دقیق در مورد شما یا نیتهایتان قضاوت کند، شما را مثل هر مرد دیگری در نظر خواهد گرفت. در ۷۳ درصد موارد، زنان کسی را که به آنها تجاوز کرده میشناسند. با این حساب، وقتی یک زن نمیتواند به کسی که میشناسد اعتماد کند و قصدش را تشخیص دهد، چطور انتظار دارید که شما را که کاملا بیگانه هستید، درست ارزیابی کند؟ پیشگیری از تجاوز فقط این نیست که زنان به زنان یاد بدهند که چطور مورد تجاوز قرار نگیرند، بلکه این هم هست که مردان مرتکب تجاوز نشوند.
پیشگیری از تجاوز، درباره این واقعیت است که مردان باید بفهمند که «نه» به معنی «بله» نیست؛ که وقتی زنی چون مست یا تحت تاثیر مواد مخدر یا دارو است نمیتواند پاسخ صریح بدهد، به معنی «بله» نیست؛ که صرف در رابطه بودن به معنی «بله» همیشگی نیست. بهجای تمرکز بر این که چطور این زن میتواند از تجاوز جلوگیری کند یا این که چطور فرهنگ تجاوز باعث میشود یک مرد بیگناه مظنون بهنظر برسد، باید روی این تمرکز کنیم که ما مردان چطور میتوانیم مانع وقوع تجاوز شویم، چطور ساختارهایی که تجاوز را نادیده میگیرند از کار بیندازیم و رویههایی را که با تجاوز مدارا میکنند عوض کنیم.
از آنجا که شما بخشی از این فرهنگ هستید، باید بدانید که فرهنگ تجاوز چیست
به تعریف وبسایت مرکز زنان دانشگاه مارشال:
«فرهنگ تجاوز محیطی است که در آن تجاوز متداول است، خشونت جنسی علیه زنان عادیسازی شده است و در رسانهها و فرهنگ عمومی توجیه میشود. فرهنگ تجاوز از طریق زبان زنستیز، شیانگاری بدن زنان و افسانهای کردن خشونت جنسی تداوم مییابد و به این ترتیب جامعهای میسازد که حقوق و امنیت زنان را نادیده میگیرد.»
به دلایل روشنی، وقتی برای اولین بار زنی به من گفت که بخشی از فرهنگ تجاوز هستم، میخواستم مخالفت کنم. مثل خیلی از شما میخواستم بگویم «هی! من اینطور نیستم.» اما به جای آن، گوش دادم. بعدها با نویسنده زنی که برایش احترام قائلم وارد گفتوگو شدم. از او خواستم که برایم مقالهای بنویسد و در آن فرهنگ تجاوز را برای من و خوانندگان مرد توضیح دهد. او دیگر به ایمیلهای من پاسخ نداد.
اول دلخور شدم و وقتی معلوم شد که اصلاً قصد پاسخ دادن ندارد، حتی عصبانی هم شدم. خوشبختانه یاد گرفتهام که هنگام احساس خشم و عصبانیت نباید پاسخ داد. رعد، تحسینبرانگیز است، ولی آنچه که باعث تداوم زندگی میشود، باران است. اجازه دادم آن توفان بگذرد و در مورد آن فکر کردم. قدم زدم. به نظر میرسد قدم زدن همیشه فکرهایم را واضحتر میکند.
چند چهارراه دور از خانه، به خود آمدم. اگر فرهنگ تجاوز برایم اینقدر مهم است، خودم باید بفهمم که دقیقا چیست. هیچ زنی وقتش را به من بدهکار نیست، آن هم فقط بهخاطر این که من میخواهم در مورد چیزی یاد بگیرم که او بهطور تجربی آن را میفهمد. هیچ زنی نباید احساس کند مجبور است برای من فرهنگ تجاوز را توضیح بدهد، فقط بهخاطر این که من میخواهم در مورد آن بدانم. هیچ زنی هیچ چیز به من بدهکار نیست. دیدم که چطور میلم به این که یک زن متقاعدم کند افول کرد. حتی کنجکاویام، چیزی که همیشه به آن افتخار کردهام، تحت تاثیر همان پیشفرض مردمحوری بود که هیزم آتش فرهنگ تجاوز است. انتظار داشتم راضیام کنند. این رویه خودش یک مشکل است. شروع کردم به خواندن و آنقدر مطالعه کردم که فهمیدم فرهنگ تجاوز یعنی چه و من چه نقشی در آن دارم.
مثالهایی از فرهنگ تجاوز:
- سرزنش قربانی («خودش میخواست!» [یا «کرم از خود درخت است»]
- کم اهمیت جلوه دادن آزار جنسی [«حالا یه دستی بهت زده، مگه چی شده؟»[
- جوکهای واضح جنسی
- تحمل و مدارا در برابر آزار جنسی
- آمار نادرست گزارشهای تجاوز را توی بوق کردن
- بررسی علنی پوشش، شرایط روانی، انگیزه و گذشته قربانی
- خشونت جنسیتی بیمورد در سینما و تلویزیون
- تعریف «مردانگی» به سلطهگری و از نظر جنسی مهاجم
- تعریف «زنانگی» به سلطهپذیری و از نظر جنسی منفعل بودن
- تحت فشار گذاشتن مردان برای «فاتح بودن»
- تحت فشار گذاشتن زنان برای این که «سرد» بهنظر نیایند
- این ادعا که فقط به زنان بیقیدوبند تجاوز میشود
- این ادعا که به مردان تجاوز نمیشود یا فقط به مردان «ضعیف» تجاوز میشود
- سر باز زدن از جدی گرفتن اتهام تجاوز
- یاد دادن به زنان که مورد تجاوز قرار نگیرند بهجای یاد دادن به مردان که تجاوز نکنند
به سرعت میتوان دریافت که فرهنگ تجاوز در دینامیک اجتماعی دوران ما نقش مهمی بازی میکند و مرکز تمام برهمکنشهای شخصی ماست. فرهنگ تجاوز بخشی از تمام کشمکشهای اجتماعی (social)، جمعی (societal) و محیطی(environmental) ماست. فرهنگ تجاوز فقط درباره سکس و رابطه جنسی نیست، بلکه محصول گرایش کلی به سلطه مردانه است. خشونت جنسی تنها یکی از شکلهای ابراز این گرایش است. تاکید میکنم که نگذارید ترمینولوژی، تعاریف و اصطلاحات شما را بترسانند. اسیر عبارت «سلطه مردانه» نشوید. مشکل از این عبارت نیست. مشکل این است که فرهنگ تجاوز به هرکسی که در آن دخیل است آسیب میزند.
تصورات منسوخ مردسالارانه در جامعه همانقدر که در مردان این میل را پرورش میدهند که تا جای ممکن قدرتمند و از نظر جنسی تهاجمی باشند، معرفی کردن خود بهعنوان قربانی تجاوز را برای مردان دشوار میکند. وقتی زنان به فرهنگ تجاوز اشاره میکنند، مردان نباید احساس کنند تهدید میشوند یا مورد حمله قرار گرفتهاند ـ زنان دارند با ما در مورد دشمن مشترکمان حرف میزنند: «فرهنگ تجاوز»، پس ما باید گوش بدهیم.
حالا که میدانیم فرهنگ تجاوز چیست، در برابرش چهکار میتوانیم بکنیم؟
- از بهکار بردن زبانی که زنان را به شیٔ تقلیل میدهد یا نادیده میگیرد، خودداری کنیم.
- وقتی میبینیم کسی جوک توهینآمیز تعریف میکند یا تجاوز را بیاهمیت جلوه میدهد، سکوت نکنیم و دربارهاش حرف بزنیم.
- اگر یکی از دوستانمان (زن) گفت که مورد تجاوز قرار گرفته، جدیاش بگیریم و از او حمایت کنیم.
- به پیامهای رسانهها در مورد زنان، مردان، روابط و خشونت، نگاهی انتقادی داشته باشیم.
- به فضای فیزیکی دیگران حتی در موقعیتهای معمول و روزمره احترام بگذاریم.
- همواره با شریکهای جنسیمان حرف بزنیم و در مورد رضایتشان [به عمل جنسی] به حدس زدن اکتفا نکنیم.
- مردانگی یا زنانگی خودمان را تعریف کنیم. اجازه ندهیم کلیشهها و پیشداوریها و کلیشهها رفتارمان را شکل بدهند.
در صورت تجربه فرهنگ تجاوز در زندگی روزمره، در برابر آن چهکار میتوانیم بکنیم؟
۱ـ مردان باید جلوی مردان بایستند
هیچکس به خشونت دعوت نمیکند. درواقع این چیزی است که ما تلاش میکنیم از آن اجتناب کنیم، اما گاهی و در برخی شرایط یک مرد دیگر یا گروهی از مردان باید با یک مرد مقابله کنند. وقتی بیرون هستم و میبینم یک مرد دارد با یک زن دعوا میکند، یک لحظه میایستم. مطمئن میشوم که زن من را میبیند. میخواهم بداند که من کاملا در جریانم که چه اتفاقی در حال وقوع است. یک لحظه صبر میکنم تا اشاره روشنی از او دریافت کنم که آیا به کمک نیاز دارد یا نه؟ گاهی آن زوج طوری به دعوا ادامه میدهند که انگار من درخت هستم. گاهی زن اشاره میکند که به حمایت نیاز دارد و من دخالت میکنم. تابهحال هرگز مجبور به استفاده از خشونت نشدهام. معمولا حضور من کافی است که مرد، اگر غریبه است، آنجا را ترک کند یا اگر با زن آشناست، توضیح بدهد. این کار ـ توقف کردن ـ برهمکنش ِ دعوا را تغییر میدهد. به این دلیل وقتی میبینم کسی با زنی در فضای عمومی بههر دلیلی مشاجره میکند، توقف میکنم. اطمینان حاصل میکنم که هر زنی، در شرایطی که ممکن است به خشونت بینجامد، احساس کند این فرصت را دارد که از من تقاضای کمک کند. مثل یک برادر بزرگتر برای خواهرش، این یک واکنش طبیعی است.
اما این را به زنان محدود نمیکنم. این کار را برای دو مردی که مشخص است مرافعهشان عاشقانه است هم انجام دادهام. هر زمانی که وضعیتی ببینید که دارد از کنترل خارج میشود، بهخصوص وقتی یک نفر فریاد کمک سر میدهد یا مورد حمله قرار میگیرد، باید مداخله کنید. لازم نیست دعوا را ختم کنید، اما دخالت کنید، اطلاعات لازم را کسب کنید، به مسئولان خبر بدهید، با پلیس تماس بگیرید. کاری بکنید.
۲ـ مردان میتوانند مردان را تصحیح کنند
اگر میبینید یک مرد در مقابل شما به گروهی تهمت میزند و کسی از آن گروه آنجا نیست که رنجیدهخاطر شود، باز هم میتوانید چیزی بگویید. وقتی زبان زنستیز به گوشتان میخورد هم میتوانید همینکار را بکنید. حرف بزنید. به دوست یا همکارتان بگویید که جوکهای با مضمون تجاوز مزخرفاند و شما نمیتوانید آنها را تحمل و با این خشونت مدارا کنید.
باور کنید «کارت مردانگیتان» را نخواهید باخت. اگر بیش از ۱۹ سال دارید و هنوز نگران کارت مردانگیتان هستید، شما قطعا نمیدانید مردانگیِ قابل احترام چیست. مردانگی، تائید گرفتن قبیلهای از سایرین نیست، بلکه این است که «خودتان باشید» و کار درست را انجام دهید. احتمالا تعداد مردانی که بابت انجام کاری که خودشان میخواستند انجام دهند، اما ندادند به شما احترام خواهند گذاشت، غافلگیرتان خواهد کرد. من این را زیاد دیدهام. من پلیس قضاوت جامعه نیستم، اما با یک اتاق پر از مردان بحث کردهام و خواهم کرد. همیشه بعد این گفتگوها برخی از این مردان سراغم آمده و خواهند آمد و گفتهاند و خواهند گفت چقدر برای کاری که کردم احترام قائلند. همیشه به آنها میگویم هربار که دربارهاش حرف میزنید، حرف زدن آسانتر میشود. قول میدهم که اینطور است.
هیچکس پیشنهاد نمیکند که گشت بزنید و پلیس مردم باشید. شغل من این نیست که مطمئن شوم همه دارند با معیارهای من زندگی میکنند. هیچکس لازم ندارد شما بگویید درباره هر چیز کوچکی که میگوید چه فکر میکنید و آیا حرفش با ضوابط شما برای آگاهی جمعی مطابق است، اما وقتی مردی مزخرف احمقانهای میگوید و شما میدانید ـ همه ما اینطور جوکها را میشنویم ـ میتوانید به او بگویید که جوکش درمورد تجاوز یا این که میگوید «فلان زن جنده است» قیاس درستی نیست.
۳ـ مردان میتوانند دهان دیگر مردان را ببندند
فرض کنیم شما بین گروهی از مردان هستید و یکی از دوستان شما شروع میکند به دادوبیداد سر یک دختر ـ به او بگویید که تمامش کند. بابت این که بهخاطر یک زن صدایتان را بلند کردهاید، چیزی از شما کم نخواهد شد. تا وقتی هم که بهخاطر این که از آن زن دفاع کردهاید، دنبال امتیاز گرفتن از او نباشید، متهم به خودشیرینی برای او نخواهید شد. شما فقط دارید کار درست را انجام میدهید. متلک انداختن و آزار خیابانی یکی از بدترین راههای مردان برای ابراز جنسی است. این احمقها باعث میشوند همه ما خودخواههای عوضی به نظر برسیم. متوجهید؟ ما باید به این وضعیت چرند خاتمه دهیم.
حرکت موثر وقتی بود که من یاد گرفتم جلوی گروهی از مردان بایستم. شما هم باید این کار را انجام دهید. این کار را انجام میدهید، چون میخواهید به خودتان احترام بگذارید. وگرنه شما هم یکی از آن مردان رقتانگیز هستید که اجازه میدهد مردی در حضورش با یک زن بدرفتاری کند. وقتی مردی به زنی متلک میاندازد یا دستمالیاش میکند و شما هیچکاری نمیکنید، یعنی او برای ارضای خودش با آن زن مثل یک شیٔ بیارزش جنسی رفتار کرده و درعین حال شما را به یک عوضی بیارزش که اجازه میدهد در حضورش با زنان بدرفتاری شود تبدیل کرده.
پدربزرگ شما چه فکر خواهد اگر شما را در آن موقعیت ببیند؟ به شما افتخار خواهد کرد؟ خودتان به خودتان افتخار میکنید؟ غرور مردانه چیز خوبی است ـ از آن استفاده کنید که خودتان آدم بهتری شوید. آدم بهدردنخور ساکتی نباشید که همرنگ جماعت شده است. وقتی کسی به زنی متلک میاندازد، جلویش بایستید. بگویید ساکت شود. به عنوان مرد، لابد شما قدرتش را دارید. از آن استفاده کنید. مردان به قاطعیت احترام میگذارند.
۴ـ این وظیفه ماست که برای خودمان و به این ترتیب برای تمام مردان معیارهایی داشته باشیم
ممکن است فکر کنید «هی، داداش من، خونسرد باش. متلک انداختن آنقدرها هم چیز مهمی نیست. داری از کاه کوه میسازی.» ممکن است حق داشته باشید. ممکن است برخی زنان از متلک خوششان بیاید. اما اهمیتی ندارد. من دوست دارم با سرعت رانندگی کنم. پسرعمویم دوست دارد در فضای عمومی علف دود کند. هیچکدام به چیزی که دوستش داریم نمیرسیم. اینها قواعد عضویت در یک جامعه است. اگر زنی پیدا کردید که از دستمالی شدن و متلک شنیدن خوشش میآید، خیلی هم خوب است، فقط پشت درهای بسته انجامش دهید. وقتی در فضای عمومی هستید، به فضای فیزیکی و روانی دیگران احترام بگذارید.
خودتان را به مرد بودن محدود نکنید، انسان باشید
وقتی چیزی مثل کمپین «بله، همه زنان» #YesAllWomen (درباره قربانی شدن همه زنها در انواع خشونتها) در فضای فرهنگی ما اتفاق میافتد و زنان در سراسر جهان تجربهها، آسیبها، روایتها و دیدگاههای شخصیشان را به اشتراک میگذارند، ما مردان نیازی نداریم وارد این گفتوگوی فرهنگی شویم. در آن لحظه، تنها کاری که باید انجام دهیم، گوش دادن است؛ گوش دادن و تامل کردن. باید بگذاریم حرفهای آنها زاویه دید ما را تغییر دهد. وظیفه ما این است که از خودمان بپرسیم که چطور میتوانیم کارها را بهتر انجام دهیم.
*اصل این مقاله در هافینگتون پست منتشر شده و ترجمه ی آن از وبسایت “ماچولند” است.