هفته گذشته در جستاری کوتاه نوشتم که خیزش خودانگیختهی مردم ایران اگر سازماندهی نشود، سرانجاماش سرکوب است که برآمدی مگر ترس ندارد. ترسی که با خود خاموشی و کنارهگیری میآورد و حاکمان را هار کرده نیروهای سرکوب را به جان مردم میاندازند. هنوز شعلههای خشم مردم که حاصل فقر، بیکاری، گرانی، زوال، بی آیندهگی جوانان، نبود عدالت، آزادی و شرکت فعال مردم در امور اجتماعی و سیاسی جامعه است، خاموش نشده و همان کسانی که در روزهای پایانی سال ۲۰۱۷ پا به خیابان گذاشتند تا صدای اعتراض خود را به گوش حاکمان ناشنوای ایران و جهان برسانند، هنوز هم در گوشهگوشهی ایران شبها به خیابان میآیند و با جان خود خواهان: انتخابات آزاد، حذف ولایت فقیه، عدالت اجتماعی، توزیع عادلانه ثروت، برابری زن و مرد، لغو حجاب اجباری، جدایی دین از سیاست (اعمال سکولاریسم)، آزادی رسانهها و… هستند. در یک کلام خواهان فروپاشی نظام جمهوری اسلامیاند. خواهان نابودی هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرایاند که تا کنون با قایم باشک بازی توانسته بودند در بزنگاههایی مردم را فریب دهند.
ناچیزترین دستاورد خیزش مردم در نزدیک به دو هفته گذشته، افشای چهرههایی است که به ظاهر صلاح مردم را میخواستند، اما به محض حضور مردم پابرهنهای که خودشان معتقد بودند اگر روزی به خیابان بیایند، کار نظام تمام است، چهرهی واقعی خود را نمایان کردند و ماسک از صورت برداشتند و هر لقبی که نباید به مردم دادند؛ آشوبگر، مزدور آمریکا، دستنشاندهی عربستان، کرکسان سرنگونطلب، فتنهگر و … همه هم در یک نقطه به هم رسیدند و دستهای به خون آغشتهشان را که تا کنون پنهان مانده بود، به سوی یکدیگر دراز کردند و فشردند که باید شمار اندکی که به خیابانها میآیند جمع شوند. چگونه میشود مردم را بدون اعمال خشونت و سرکوب به خانههایشان بازگرداند؟ سرکوب در خیابان و دستگیری شناسایی شدهها در سیاهی شب، اعمال شکنجه حین بازجویی و تدارک کهریزکی دیگر در دستور کار قرار میگیرد. فرمانده بسیج در تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی اعلام میکند که فتنهگرها شناخته شدهاند و برای مجازات با آنها برخورد خواهد شد.
نتیجه برخورد شکنجهگرها در پسپشت دیوارهای بلند حاشا، کشته شدن تایید شده دست کم یکی از جوانانی است که برای تامین آینده به خیابان آمده بود تا به سیاستهای نادرست حاکمان اعتراض کند و خواهان آزادی و عدالت اجتماعی باشد. در همین زمینه، محمود صادقی، نماینده مجلس از تهران، در توئیتی با اعلام اینکه مرگ سینا قنبری، یکی از بازداشت شدگان تظاهرات اخیر در زندان اوین، تایید شده است، نسبت به تکرار وقوع آنچه «کهریزک دوم»نامید، هشدار داده است.
جناب صادقی، هشدار چرا؟ باید از مسئولان زندانها پرسیده شود اگر این جوان هنگام شکنجه کشته نشده است، چه بر او رفته است که پس از زمان کوتاه پس از دستگیری و زندانی شدن، دست به خودکشی میزند؟ چرا صورت مساله را درست طرح نمیکنید تا سیه روز شود هر که در او غش باشد؟ در همین زمینه، یکی از زندانیان آزاد شده به قید وثیقه به مسیح علینژاد روزنامهنگار ساکن آمریکا، گفته است که چه رفتار زشت و ناشایستی با دستگیرشدگان داشتهاند. چرا باید بدون هیچ محاکمهای دستگیرشدگان را برای اقرارهای دروغین به تخت شکنجه بست؟ پرسش این باید باشد نه هشدار.
شوربختانه بخشی از بهاصطلاح اصلاح طلبان ساکن کشورهای مختلف که متاسفانه همراهی رسانههای بزرگ را هم در کنار خود دارند، همان حرفهایی را زدهاند که اصلاحطلبان حکومتی درون ایران. البته نوع زبان و ادبیات اینان اندکی نرمتر است: به عنوان نمونه خانم ملیحه محمدی که همراه با سازماناش روزی خواهان مسلح کردن سپاه پاسداران به سلاح سنگین بود، اکنون در گفتگو با بی بی سی، خیزش خودانگیختهی مردم ایران را اغتشاش و آشوب میخواند. ایشان به سپاه و بسیج نمیگوید که مردم را سرکوب کنید، اما با نهادن نام اغتشاش بر خیزش مردمی، سرکوبی آن را طلب میکند.
یکی دیگر که در دنیای پزشکی هم یکی از سرآمدهای جهان است، نمیدانم به خاطر کدام ملاحظه، جلاد و آدمکُش رژیم آدمخوار اسلامی را برای مداوا نه تنها در آلمان پذیرایی میکند که در گفتگویش با بی بی سی، خود را به ناآگاهی میزند تا ثابت شود که همیشه علم بهتر از ثروت نیست. او وانمود میکند که شاهرودی را نمیشناخته و بر اساس سوگندی که یاد کرده به خواست همکارانش او را دیدار کرده است. ایشان فراموش میکنند که گفتهاند بیماری شاهرودی در تخصص ایشان نیست. زمانی که بیماری کاری به تخصص آقای دکتر سمیعی ندارد، چرا ایشان باید برای مشورت با دیگر متخصصها به دیدار شاهرودی برود؟
میبینیم که عافیت طلبها داس را برداشتهاند تا ریشهی خیزش را خشک کنند. خیزشی که تمام تلاش اصولگراها این است که آن را محدود کنند به دشواریهای اقتصادی. این تلاش نامربوط در شرایطی است که حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران محدود کردن خواستههای معترضان تجمعها و تظاهرات اخیر به مطالبات اقتصادی را «توهین به مردم» خواند.
او همچنین گفت که مطالبات مردم، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و امنیتی است و «باید همه این مطالبات مورد توجه قرار بگیرد».
دستاورد حداقلی خیزش اخیر، به رسمیت شناخته شدن حق اعتراض مردم به سیاستهای اعمال شده در جامعه است. در تریبونهای مختلف سخنگویان هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب، بر حق اعتراض مردم انگشت گذاشتند، اما هیچکدام اشاره نکردند که اگر مردم حق دارند اعتراض کنند، بسیج نیروهای سرکوبگر برای جلوگیری از اعتراضهای مردم برای چیست؟ هیچکدام نگفتند که ریشه این نارضایتیها فقط برای گرانی تخممرغ نیست. اینان باید به صراحت به مردم میگفتند که ریشههای اعتراض شما را بررسی خواهیم کرد؛ باید به مردم میگفتند که شلاق خوردن کارگران معترض را محکوم میکنیم و عامل شلاق خوردن کارگران باید مجازات شود. باید به مردم میگفتند که مال باختگان که همهی هستیشان را برای لقمه نانی در اختیار دزدان سر گردنه شناخته شده دولت و حکومت گذاشته بودند، نه تنها حق اعتراض دارند که باید اموالشان به آنها برگردانده شود. باید به مردم میگفتند که دستگاههای زیر نفوذ دفتر رهبری، باید پاسخگوی همهی اعمال و کردار اقتصادی و اجتماعی و سیاسیشان باشند. باید به مردم میگفتند که بی عدالتی را برای همیشه الغا خواهند کرد. باید به مردم میگفتند که رسانهها آزاد خواهند بود تا به نقد عملکرد دولت و حکومت بنشینند. باید به مردم میگفتند که به زودی کلیت قانون اساسی تغییر خواهد کرد تا ولایت فقیه نیز حذف شود. باید به مردم میگفتند که به خاطر ندانمکاریهای رژیم و مخالفتهای دولت آمریکا، شرایط زندگی مردم ایران پس از برجام نیز تغییر نکرده است و دستگاه ولایت فقیه مقصر اصلی این نابسامانی است. در این معنا باید به مردم میگفتند که ریشهی نارضایتیتان در گرانی امروز نیست که در سالها بیحقوقی، بیعدالتی، نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی، گوش ندادن به فریاد زنان برای آزادی پوشش و برابری جنسیتی، امنیتی کردن فضای دانشگاه و… ریشه دوانده و چشمان کور مسئولان هم نخواسته که آنها را ببیند.
در یک کلام: باید فروپاشی نظام را اگر همهی بایدها را عمل میکردند به مردم خبر میدادند. اگر همهی آنچه آمد عمل شود، باور کنید دیگر اثری از جمهوری اسلامی نخواهد ماند. آخر هیچ یک از خواستههای یاد شده، در ظرفیت جمهوری اسلامی ایران نیست که عمل کند، اما مردم در شعارهای خود خواهان همهی آنچه آمد هستند نه تنها ارزان شدن برخی از اقلام مصرفی. در همین زمینه هم مردم خواهان قطع کمکهای ایران به کشورها و نهادهایی هستند که مگر پرورش و ترویج تروریسم کاری در جهان نمیکنند. اگر ثروتهایی که به طور ناعادلانه در ایران توزیع شده و کمکهایی که برای کشورهای خارجی هزینه میشوند، به سوی مردم ایران بازگردد، به احتمال بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی حل خواهد شد، اما رژیم که علی لاریجانی سخنگوی او است، در سخنرانی مجلس اعلام میکند که افتخار ما است که به حزبالله لبنان، شیعههای یمن و سوریه و هر گوشه دیگر جهان کمک میکنیم.
دوستان بار دیگر تکرار میکنم، برای تداوم این خیزش، کاری مگر سازماندهی نمیشود کرد. شاید نیاز به زمان باشد، اما ناگزیر است. با سازماندهی نیروهای فعال در خیابان و نیروهای کمتر فعال در نافرمانی مدنی که همراه میشود با اعتصاب کارگران و کارمندان، میشود ریشه ظلم و بیعدالتی را برای همیشه خشکاند و با جمهوری سیاهی و فلاکت اسلامی، بدرود گفت.