تجربه‌ی دو ساله‌ی یک جرگه‌ی ادبی در لس‏ آنجلس‏

پیشینه‌ی تاریخی

آزادی اندیشه و سخن بدون آزادی انجمن امکان‌پذیر نیست، زیرا فرد برای اندیشیدن و بیان آن نیازمند مخاطب است و به علاوه برای پیاده کردن نیات خود به یاری هم‌‌فکران احتیاج دارد. بیهوده نیست که در دوران جدید، اشاعه فکر آزادی همیشه همراه با تشکیل انجمن‌ها است. انقلاب مشروطیت، جنبش‏ ملی کردن صنعت نفت و قیام بهمن بدون وجود احزاب سیاسی، هیات‌های مذهبی، گروههای مخفی و کانون‌های ادبی، قابل تصور نیست. برای نمونه‌ “ده‌شب‌شعر، گوته” در پاییز ۱۳۵۶ را به یاد آوریم که از سوی “کانون نویسندگان ایران” برگزار می‌شود و لغو سانسور را به صورت یک شعار عمومی درمی‌آورد.

در قدیم انجمن‌های ادبی وابسته به فرق مذهبی، اصناف پیشه‌وری، دربار و مراکز محلی قدرت بودند. تنها در دوران جدید است که گویندگان  و نویسندگان جرگه‌ها و انجمن‌ها و کانون‌های مستقل خود را تشکیل می‌دهند و برای تقویت و گسترش‏ آفریده‌‌های ادبی و هنری خود به یاری یکدیگر برمی‌خیزند. هم‌زمان با آغامحمدخان قاجار کلانتر او در اصفهان، انجمن ادبی “نشاط” را به وجود می‌آورد که در گردهمایی‌های آن سبک شعر جدید “بازگشت” نطفه می‌بندد. انجمن “دانشکده” که در سال ۱۲۹۴ به دست محمدتفی بهار و یاری پیش‏کسوتانی چون عباس‏ اقبال و نوآمدگانی چون سعید نفیسی پی افکنده می‌شود، مهر خود را بر ادب و فرهنگ کشور در دوره‌ی بعدی می‌زند و باعث غلبه‌ی گرایش‏ اعتدالی در میان ادبای تجددخواه می‌گردد. وحید دستگردی به همین سیاق نخست انجمن ادبی “ایران” و سپس‏ انجمن “حکیم نظامی” را تشکیل می‌دهد که جلسات آن ابتدا در خانه‌ی خود او برپا می‌شده و پس‏ از ثبت قانونی محل آن به وزارت فرهنگ منتقل می‌گردد. در مقابل، چهار تن از نویسندگان جوانی که به ادبیات جدید در اروپا آشنایی بیشتری دارند، یعنی صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد، و مجتبی مینوی، بین سال‌های ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۵ جرگه‌ای تشکیل می‌دهند که هفته‌ای یک بار در کافه‌ی “رزنوار” در تهران برپا می‌شده و برای دهن‌کجی به ادبای سبعه‌ای که جرائد ادبی آن روز را با نام خود پر کرده‌اند، نام جرگه‌ی خود را “ربعه” می‌گذارند. محفل “ربعه” نیز مهر خود را بر بخش‏ مهمی از ادبیات بعدی می‌زند و به شکل‌گیری جرگه‌ای می‌انجامد که حول نشریه‌ی ادبی “سخن” به سردبیری پرویز ناتل خانلری گرد آمده است. آنها در زمینه‌ی داستانی پیشگام، اما در قلمروی شعر میانه‌رو و مخالف بدعت نیما هستند.

در اوایل دهه‌ی۴۰ شوری تازه در فضای ادبی کشور احساس‏ می‌شود، دو خصوصیت مهم این نوزایی ادبی، یکی بریدن از قطب‌های سنتی چپ و دیگری، رشد مستقل شهرستان‌ها نسبت به تهران است. به دلایل تاریخی، قشر روشنفکری در ایران بخصوص‏ از دهه‌ی ۲۰ همیشه تحت تاثیر جنبش‏ چپ قرار داشته است. بخش‏ بزرگی از نویسندگان، گویندگان و مترجمین که از آن دهه کار  خود را شروع می‌کنند و هنوز نام بسیاری از آنها در نشریات و کتاب‌ها به چشم می‌خورد پرورده‌ی تفکر چپ بوده‌اند.

هنگامی که در اوایل دهه‌ی۴۰همراه با شکاف در به اصطلاح اردوگاه سوسیالیسم زمینه برای رشد اندیشه‌های مستقل چون اگزیستانسیالیسم سارتر (“جنگ شکر در کوبا”) و جنگ چریکی چه‌گوارا باز می‌شود، این امر به خودی خود راه را برای آزاداندیشی و پیمودن راههای تازه در هنر و ادبیات باز می‌کند. چه کسی می‌تواند تاثیر کتاب‌هایی چون “اگزیستانسیالیسم” و “اصالت بشر”، “ادبیات چیست؟” و “کلمات” اثر سارتر یا “موج نو” فرانسه را بر ادبیات آن دوره، از یاد ببرد؟ این کتاب‌ها، ایمان به قدرت فرد و اتکاء به نفس‏ را بالا می‌برد و به جای تسلیم در مقابل جبر تاریخ آزادی اراده را  قرار می‌دهند.

برخاستن صدای تازه از شهرستان‌ها مسلما تا اندازه‌ای نتیجه‌ی اصلاحات اقتصادی و رشد شهرنشینی و ایجاد قطب‌های صنعتی و فرهنگی در شهرستان‌ها می‌باشد. نه تنها در تهران نشریات وزینی چون “آرش”، “دفترهای زمانه”، “جُنگ‌ طرفه”، “جهان نو”، “خوشه” درمی‌آیند، بلکه شهرستان‌ها نیز جرگه‌ها و جُنگ‌های خود را پیدا می‌کنند.”جُنگ” اصفهان بخصوص‏ وقتی که از شماره‌ی دوم از همکاری ابوالحسن نجفی مترجم سارتر برخوردار می‌شود تا اندازه‌ی محسوسی صاحب سبک و روش‏ مشخصی در اندیشه‌ی فلسفی داستان‌نویسی و شعر می‌گردد. تاثیر مستقیم فلسفه‌ی سارتر را بر “شازده احتجاب” هوشنگ گلشیری نباید از یاد برد و همچنین اثری را که نوشته‌های آلن روب گری‌یه و شعر “سنگ آفتاب” اکتاویو پاز، منتشر شده در جنگ اصفهان، بر داستان و شعر آن دوره دارد نمی‌توان نادیده گرفت. در آبادان نشریه‌ی”پرچم خاورمیانه _ ویژه‌ی هنر و ادبیات” درمی‌آید، در رشت “بازار _ ویژه‌ی ادبیات” و “سهند” در تبریز و همین طور نشریات ادبی دیگر در مشهد، شیراز، و کرمانشاه. “کانون‌نویسندگان‌ایران” که مقدمات آن از سال ۱۳۴۵ ریخته می‌شود در واقع می‌خواهد ترجمان یکپارچه‌ی این صدای نوخیز در سراسر کشور باشد. همه‌ی این جرگه‌های ادبی مهر خود را بر فرهنگ ایران در دهه‌های بعدی به جا می‌گذارند و ما هنوز تاثیر آن را در داخل و خارج کشور می‌بینیم.

مقدمات شکل‌گیری

هنگامی که در اواخر سال ۱۹۸۳ به فرانسه می‌رسم، فضای فکری روشنفکران ایرانی مهاجر را گرم می‌بینم. نه تنها مطالعه‌ی تئوری بخصوص‏ آثار متعلق به گرایش‏های گوناگون نئومارکسیست‌های اروپایی رواج یافته است، بلکه کانون نویسندگان ایران در تبعید تشکیل شده، نشریه‌ی” الفبا” به سردبیری غلامحسین ساعدی انتشار یافته و سپس‏ به مرور “جنگ‌دبیره”‌ی هما ناطق، “چشم‌انداز” ناصر پاکدامن و محسن یلفانی و “سوسیالیسم و انقلاب” مهرداد مهربان کار خود را آغاز می‌کنند. با وجود این فکر ایجاد انجمن، برای روشنفکرانی که تازه از سازمان‌های چپ بریده‌اند و نسبت به هر تجمعی با بد گمانی می‌نگرند، ناخوشایند است. این دوره‌ای است که در آن فرد و مسئولیت شخصی برجسته می‌شود و تجمع و گروه چون حصاری تنگ و کشنده‌ی استعدادهای فردی به چشم می‌آید. البته در همان زمان برخی از روشنفکران چپ در پاریس‏ برای خود انجمنی به نام “اندیشه” تشکیل می‌دهند. من خود در برخی از نشست‌های آن شرکت می‌کنم. بحث‌ها تمام سیاسی و نظری است.

در می ۱۹۸۴ به لس ‏آنجلس‏ می‌رسم و از همان آغاز به گونه‌های مختلف تجمع روشنفکران هم‌میهن خود راه می‌یابم: نخست _ تجمعی است دانشگاهی به نام “دوره” متشکل از عده‌ای از استادان و دانشجویان دانشگاهها بویژه دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در لس‏آنجلس‏. من از طریق برادرم حمید به جلسات آنها که معمولا ماهی یک بار در خانه‌ی همکاران دوره تشکیل می‌شود و غالبا به زبان انگلیسی است راه می‌یابم و با پژوهشگرانی چون امین بنانی، کاوه صفا، فرزانه میلانی، مهدی بزرگمهر، امید سالار و خسرو شاکری آشنا می‌شوم. مطالب در این جلسات از روی متن خوانده می‌شود و بعد درباره‌ی آنها بحث به عمل می‌آید. از کارهای خوانده شده می‌توانم از نوشته‌های حمید نفیسی درباره‌ی “نقش‏ لوطی در سینمای فارسی”، “آشنایی مردم با سینما در ایران” و رساله‌ی کاوه صفا راجع به “شاهنامه” و نوشته‌ی فرزانه میلانی درباره‌ی “زنان شاعر ایرانی” نام ببرم.

دوم _ کانون‌هایی چون “اندیشه”، “روشنفکران”، “نیما” و “سخن” هستند متشکل از چند نفر که در واقع برگزارکننده‌ی سخنرانی‌ها، سمینارها، و نشر مجلات ادبی می‌باشند. محل برگزاری گردهمایی‌ها معمولا در دو دانشگاه UCLA و USC و عده‌ی شرکت‌کنندگان بین ۵۰ تا ۵۰۰ نفر در نوسان می‌باشد. از جلسات کانون “اندیشه” می‌توانم از یادمان ساعدی و نیما یوشیج نام ببرم و از جلسات کانون “روشنفکران” گفتارهای مجید نفیسی درباره‌ی “مساله‌ی جنسیت” و “سایه روشنِ‌ معلول بودن”. کانون “نیما” پرتداوم‌تر است و سمینارهای متعددی در زمینه‌ی “نقش‏ روشنفکران در سده‌ی بیستم” یا “حافظ” تشکیل می‌دهد که در آنها بسیاری از اهل قلم چون داریوش‏ آشوری، نادر نادرپور، اسماعیل خویی، شاهرخ مسکوب، احمد اشرف، هما ناطق، افسانه نجم‌آبادی، احمد کریمی حکاک، عباس‏ میلانی، منصور خاکسار، مجید نفیسی شرکت دارند. امروز تنها کانون سخن هنوز به فعالیت منظم خود ادامه می‌دهد. جلسات آنها در دوشنبه‌ی اول هر ماه در تالار اجتماعات پاساژ سانتامونیکا انجام می‌گیرد و موضوعات بحث از سیاست تا هنر و ادبیات، ورزش‏ و روانشناسی را دربرمی‌گیرد.

سوم _ گروههای مطالعه. در سال‌های ۸۵_۱۹۸۴ با دوستانی از گرایش‏های گوناگون به مطالعه بر سر مفهوم “سازمان” و همچنین “ضرورت لغو حکم اعدام” می‌پردازیم. هم زمان به جلسات گروه رایا دونایفسکایا معروف به مارکیسیست _ اومانیست‌ها می‌روم و هسته‌ای برای خواندن آثار هگل داریم. سپس‏ با کامبیز سخایی آشنا می‌شوم که تازه از ایتالیا آمده و با برخی از استادان نئومارکسیست چون پل کوله‌تی و چند نفر دیگر از مکتب “دلاولپو”کار کرده است و نظرات منسجمی در نقد هگل و انگلس‏ دارد. به همراه او و چند تن دیگر یک گروه مطالعاتی برای خواندن “دست‌نوشته‌های پاریس” و “نقد فلسفه‌ی حقوق هگل” اثر مارکس‏ تشکیل می‌دهیم و در کنار آن تقریباً هفته‌ای بک بار در دانشگاه USC جمع می‌شویم و جلساتی برای سخنرانی و گفت‌وگو داریم. تعداد شرکت‌کنندگان بین ۲۰ تا ۵۰ نفر و موضوعات مورد بحث جالب و آموزنده است. در همین دوره است که من جرات می‌کنم که پس‏ از دو سال خاموشی، نتایج مطالعات خود درباره‌ی مارکس‏ را به صورت گفتارهایی به نام “مارکس‏ نه چون یک پیشوا” عرضه کنم.

شکل‌گیری جرگه

در اواخر سال ۱۹۸۵ من مجدداً به سمت شعر بازمی‌گردم و در یک انفجار چهار ماهه دهها شعر نوشتم که ۱۰۳ تای آن در مجموعه‌ی “پس‏ از خاموشی” منتشر می‌شود. مطالعات من نیز بیشتر جنبه‌ی ادبی و فرهنگی می‌گیرد که نمونه‌ی آن را می‌توان در کتاب “در جستجوی شادی: در نقد فرهنگ‌ مرگ‌پرستی و مردسالاری در ایران” مشاهده کرد. در کنار هسته‌های مطالعاتی، هفته‌ای یک بار با عده‌ای گرد می‌آییم و کلیات نیما یوشیج را می‌خوانیم. به همین ترتیب، برخی دیگر از دوستان نیز به ادب و فرهنگ توجه بیشتری نشان می‌دهند. این دوره‌ تعریف مجدد مرزها و تشخیص‏ هویت است. روشنفکرانی که سابقا خود را جزیی از یک جنبش‏ سیاسی می‌دیدند اکنون پس‏ از شکست، به دنبال چرایی آن می‌گردند و هر یک به اشکال و درجات گوناگون، بنیادگرایی چپ را مورد نقد قرار داده و دیگر حاضر نیستند به شکل سنتی فعالیت کنند. ادبیات و فرهنگ مناسب‌ترین بستری است که می‌تواند هم پیوند آنها را با فرهنگ بشری نگاه دارد و هم بر زخم‌های آنان مرهمی بگذارد. از دست دادن دوستان، رانده شدن از کاشانه‌ی خود، فشار زندگی در غربت، تنهایی و فقر، برجسته شدن فرد پس‏ از پاشیده شدن هویت گروهی _ این جاست که تخیل جاذبه‌های بیشتری نسبت به زندگی می‌یابد. و ادبیات و هنر به امداد آدمی می‌آید.

در همین دوره است که فکر داشتن یک جرگه‌ی ادبی بین ما قوت می‌گیرد. جلسات سخنرانی یا شعرخوانی که از سوی کانون‌هایی چون نیما انجام می‌گیرد برای خود کسانی که آفریننده‌ی آثار ادبی هستند نمی‌تواند کافی باشد و نیاز به فضایی که بتوان در آن مخاطبینی که خود در عین حال خالق آثار ادبی هستند، به شدت احساس‏ می‌شود. وقتی که در اوایل سال ۱۹۸۹ محسن حسام که آن زمان در لس‏آنجلس‏ به سر می‌برد، پیشنهاد می‌کند که نشست‌هایی به طور ماهانه برگزار کنیم با استقبال دوستان روبرو می‌شود. در اولین نشست رسمی که به این منظور تشکیل می‌گردد، تا جایی که به یاد می‌آورم افراد زیر شرکت دارند: محسن حسام (داستان‌نویس‏)، ایرج اسفندیاری (طراح)، ناصر رحمانی نژاد (کارگردان تاتر)، فضل‌الله روحانی (شاعر)، منصوره هاشمی (شاعر)، انوشیروان آریاپور(شاعر)، داود غلامحسینی (نمایشنامه‌نویس‏)، محمد غروی (طراح)، خسرو دوامی (داستان‌نویس‏)، مهرنوش‏ مزارعی (داستان‌نویس‏)، پرتو نوری‌علا (شاعر)، علی کیافر (طراح)، مسعود بی‌نیاز (داستان‌نویس‏)، و مجید نفیسی (شاعر). در این نشست بر سر درک از ماهیت تجمع، اختلاف بروز می‌کند. از یک سو ناصر رحمانی‌نژاد است که فعالیت محفل را بیرونی و برای استفاده‌ی همگان می‌بیند و از سوی دیگر اکثریت افراد که کار را درونی، و شرط شرکت در این جلسات را این می‌دانند که فرد شرکت‌کننده خود خالق کار ادبی یا هنری باشد.

بدین ترتیب نشست‌های ما آغاز می‌شود و از آن هنگام تاکنون تقریبا بدون گسست برای ده سال در اولین شنبه‌ی هر ماه تشکیل شده است. تنها وقتی که شنبه‌ی اول ماه با یک روز تعطیل چون چهارم ژوئیه روز استقلال امریکا اصابت می‌کند نوبت به شنبه‌ی دوم ماه می‌افتد. علت انتخاب شنبه این است که افراد در شب‌های دیگر باید خود را برای رفتن به سر کار آماده کنند. با وجود این نشست‌های ما نامی برخود ندارد تا این که در اوایل سال ۱۹۹۳ مساله‌ی چاپ دفتری از آثار شرکت‌کنندگان پیش‏ می‌آید و نام “دفترهای شنبه” برای آن انتخاب می‌شود و از آن پس‏ نیز نشست‌های ما به “نشست‌های شنبه” یا “نشست شنبه‌ها” معروف می‌گردد.

سنت‌ها

مکان برگزاری جلسات خانه‌ی شخصی افراد شرکت‌کننده است. در هر نشست، میزبان نوبت بعد داوطلب می‌شود. و او معمولا یک هفته قبل از تاریخ جلسه به شرکت‌کنندگان تلفنی اطلاع می‌دهد و برگزاری نشست‌ را یادآوری می‌نماید. معمولا میزبان از ساعت شش‏ و نیم آماده‌ی پذیرایی است اگر چه این ساعت بنا به فصل و روشن و تاریکی هوا کمی تغییر می‌کند۰ افراد اکثرا با خود پیشکشی می‌آورند و اگر کتاب‌ یا نشریه‌ای برای فروش‏ یا اطلاع دیگران آورده باشند آن را در گوشه‌ای قرار می‌دهند. نشست با صرف تنقلات و صحبت‌های دوستانه شروع می‌گردد و در حدود ساعت هفت و نیم رسمیت می‌یابد. حوالی ساعت ده وقت خوردن شام فرا می‌رسد که معمولا تنها یک ساعت ادامه می‌یابد. آن گاه نشست دوباره رسمیت یافته و تا نیمه‌شب به درازا می‌کشد. سیاست ما در زمینه‌ی نوشخواری یا تهیه‌ی شام متغیر است. گاهی به خاطر زیاده‌روی کسی در جلسه‌ی پیش‏، جام‌ها را در گنجه‌ می‌گذاریم و زمانی به خاطر این که میزبانی چندین رقم غذا درست کرده و زحمت زیادی متحمل شده از جلسه‌ی بعدی تصمیم می‌گیریم که شام فقط حاضری باشد و جلسه برای صرف شام قطع نگردد. ولی به طور کلی می‌توان گفت که گرایش‏ به رعایت اعتدال غلبه دارد.

افراد از آوردن همراه ناخوانده با خود خودداری می‌کنند مگر آن که آن فرد اهل قلم باشد و خبر آن از قبل به میزبان داده شود. طی این ده سال ما میهمانان زیادی از ایران یا کشورهای دیگر داشته‌ایم که به نشست‌های ما آمده و اکثراً کاری از خود عرضه کرده‌اند. از آن جمله: منوچهر آتشی، هوشنگ گلشیری، جلیل دوستخواه، میرزا آقاعسگری، محمود فلکی، شهرنوش‏ پارسی‌پور، منیره روانی‌پور، شمس‏ لنگرودی، علی دهباشی، حسین نوش‏آذر، عدنان غریفی، عباس‏ مخبر، محمد مختاری، تهمینه میلانی، صفدر تقی‌زاده، مرتضی میرآفتابی، ناصر شاهین‌پر، اسماعیل نوری‌علا، شکوه میرزادگی، بیژن بیجاری و جواد مجابی. تعداد شرکت‌کنندگان متغیر است ولی به طور معمول بین ۱۸ تا ۲۵ در نوسان است. در سال‌های گذشته به مرور افرادی به محفل پیوسته‌اند که به صورت اعضای اصلی آن درآمده‌اند _ مانند: منصور خاکسار (شاعر)، بیژن کارگر مقدم (داستان‌نویس‏)، سودابه اشرفی (داستان‌نویس)، خلیل کلباسی (شاعر)، فرزاد همتی (شاعر)، محبوبه بدیعی (مترجم)، یاشار احد صارمی (داستان‌نویس)، عباس‏ صفاری (شاعر)، مجید روشنگر (مترجم)، بکری تمیزی (منتقد)، محمود عنایت (روزنامه‌نگار)، کیوان فتوحی (داستان‌نویس)، فاطمه دادگر (نقاش‏) و ملیحه تیره‌گل (منتقد). افراد زیر نیز به طور نامنظم شرکت می‌کنند: شادی پایدار (داستان‌نویس‏)، خلیل موحد دیلمقانی (کارگردان تاتر)، حسن فیاد (مترجم)، فریده فرجام (شاعر)، منوچهر کهن (شاعر)، قباد (شاعر)، شهلا ساروخانی (خواننده)، نظام رکنی (شاعر)، شایسته امانی (موسیقی‌دان)، فهیمه واحدی (نقاش‏)، پروانه پریزاد )بازیگر تئاتر)، آزاده فرهمند (شاعر)، لیلا فرجامی (شاعر)، جلال فاطمی (فیلمساز)، الهام قیطانچی (مترجم)، مریم آذر (شاعر)، علی آشوری (شاعر)، یوسف صدیق (شاعر) و محمد یزدی (فیلمبردار).

گرداننده‌ی جلسه‌ قبل از رسمی شدن نشست از شرکت‌کنندگان جویا می‌شود تا اگر کاری برای عرضه دارند، به او بگویند. نخست کسانی که از نشست‌های پیش‏ کار داشته‌اند و نوبت به آنها نرسیده بوده است کارهای خود را می‌خوانند. سپس‏ نوبت به داوطلبین تازه‌ می‌رسد مگر این که میهمانی از شهر دیگر آمده باشد که اولویت با او خواهد بود.

پس‏ از خواندن کار، افرادی که نظر دارند صحبت می‌کنند و سپس‏ نوبت به آخرین کلام از سوی صاحب اثر می‌رسد. متن از سوی نویسنده قرائت می‌شود و معمولا جز یک نسخه موجود نیست. ولی گاهی برخی از دوستان کارهای خود را تکثیر می‌کنند و پیش‏ از رسمی شدن نشست آن را در اختیار حاضرین می‌گذارند. هرگاه یکی از افراد نشست کتابی منتشر کرده یا نمایشگاه نقاشی گذاشته است گاهی تمام یا نیمی از وقت یک جلسه به بررسی آن اختصاص‏ داده می‌شود و همکاران تشویق می‌شوند که بررسی‌های خود را بنویسند و از روی متن قرائت کنند.

تا به حال به این آثار برخورد شده است: “قصیده‌ی سفری در مه” (منصور خاکسار)، “شعرهای ونیسی” (مجید نفیسی)، “بریده‌های نور” (مهرنوش‏ مزارعی)، “زنان داستان‌نویس‏ مهاجر” (بکری تمیزی)، “لس‏آنجلسی‌ها” (منصور خاکسار)، “پرسه” (خسرو دوامی) و “کلارا و من” (مهرنوش‏ مزارعی). همچنین یک بار کارنامه‌ی “بررسی کتاب” _ فصلنامه‌ای که به مدیریت مجید روشنگر درمی‌آید و گاهی از آثار شرکت‌کنندگان در این نشست در آن چاپ شده است _ مورد بررسی جمعی قرار گرفت. محمود عنایت نیز گاهی در نشریه‌ی خود “نگین” و عباس‏ صفاری، یکی از ویراستاران مجله‌ی “سنگ” کارهای هم‌جرگه‌ای‌ها را چاپ کرده‌اند.

روش‏ اداره

گرداندن نشست‌ها در چند سال اول غالبا به عهده‌ی میزبان است یا این که یکی از حاضرین داوطلب انجام آن می‌شود. اکثر ما تجربه‌ی سازمان‌های چپ را از سر گذرانده‌ایم که چه به ‌دلیل فقدان روابط دمکراتیک در آنها و چه به مقتضای شرایط مبارزه مخفی غالبا از یک رهبری منتخب برخوردار نبود. در نتیجه‌ی این تجربه غالب دوستان نسبت به نوبتی بودن گردانندگی نشست‌ها نظر مثبت دارند و تجربه‌ی دمکراسی در کشور میزبان نیز بر این اشتیاق می‌افزاید. متاسفانه به دلایل گوناگون پس‏ از مدتی، اداره‌ی جلسات برای چند سال به دوش‏ یکی از همکاران می‌افتد. در ابتدا این کار توجیه‌پذیر می‌نمود زیرا اگر میزبان بخواهد همزمان گرداننده‌ی نشست هم باشد از عهده‌ی هیچ یک به خوبی برنمی‌آید. به علاوه برخی از گردانندگان شکیبایی لازم را از خود نشان نمی‌دهند و موجب اختلال در روند کار می‌شوند و در نتیجه، وقتی یکی از دوستان متانت خوبی از خود نشان می‌دهد آرزو می‌کنند که او نقش‏ گردانندگی را به صورت پایدار به عهده بگیرد و همه را از زحمت انجام این مسئولیت راحت کند.

با وجود این آثار سوء این روش‏ غیردمکراتیک به مرور ظاهر می‌شود و بی اعتمادی در میان جمع رشد می‌کند. تا این که در بهار ۱۹۹۸ راجع به این موضوع بحث کافی به عمل می‌آید و قرار می‌شود که از آن به بعد گردانندگی نوبتی باشد. به این صورت که هر فرد برای سه ماه مکرر نشست را بگرداند و پس‏ از آن شخصی دیگر را به جای خود برگزیند. مشروط بر این که تا همه‌ی افراد برای یک بار به این سمت نرسیده‌اند، یک فرد دوباره برگزیده نشود و به علاوه، اگر در یک نوبت فرد گردانده از مردان است در نوبت بعدی از زنان باشد.

اکنون که این سطور را می‌نویسم سه دوره نقش‏ گردانندگی بین شرکت‌کنندگان گشته و نتیجه‌ی آن مثبت بوده است. دیگر همه‌ی افراد احساس‏ مسئولیت می‌کنند: در زمان بحران، نه همه انگشت‌ها را به سوی یک فرد می‌گیرند و نه به طور کلی خطر شیخوخیت کسی را تهدید می‌کند.

“دفترهای شنبه”

از اواخر سال ۱۹۹۲ درخواست برای انتشار دفتری که آثار خوانده شده در نشست‌های شنبه را در خود گرد آورد از سوی همگان مطرح می‌گردد. بنابر این قرار می‌شود که هر یک از همکاران به انتخاب خود یک یا چند اثرش‏ را برگزیده و تنی چند از بچه‌ها که تجربه و مهارت بیشتری در چاپ و ویرایش‏ نشریه دارند آنها را در دفتری به چاپ رسانند. همچنین از انوشیروان آریاپور و محسن حسام که از لس‏آنجلس‏ بیرون رفته‌اند آثاری انتخاب می‌شود زیرا همانطور که در مقدمه‌ی دفتر توضیح داده شده: “غرض‏ نقشی‌ست کز ما باز می‌ماند.” هر یک از صاحبان اثر مبلغ ۱۰۰ دلار به میان می‌گذارد در عوض‏ پس‏ از چاپ، ده نسخه به رایگان دریافت می‌کند. بقیه‌ی مخارج نیز از سوی برخی افراد خیر تامین می‌شود. به این ترتیب در اپریل ۱۹۹۳ اولین شماره‌ی “دفترهای شنبه” در پانصد نسخه درمی‌آید. فهرست مطالب این دفتر به قرار زیر است: شعر”فالی با تاریکی” (انوشیروان آریا‌پور)، “سفری در مه” _ “عاشقانه” _ “در عاشقانگی” (منصور خاکسار)، “شعری برایت می‌نویسم” _ “زاینده‌رود” _ “بر مزار فرهاد” _ “دریایی” (مجید نفیسی)، “عجز” _ “نزدیکی” _ “محله‌ی فقیر” (فهیمه واحدی)

داستان: “بادبادکی در باد” (شادی پایدار)، “یک روز خوب” (بیژن کارگرمقدم)، “دو مرد” _ “آرامش” _ “غریبه‌ای در رختخواب من”(مهرنوش‏ مزارعی)، “سرهنگ” (مسعود بی‌نیاز) “هتل بل ویل” (محسن حسام)، “حیلان” (بهروز داودی)

ترجمه: “مرگ لورکا” (روی. پرشت)، “شعر” (لورکا) از فضل‌الله روحانی، “قدرت اسطوره” (جوزف کمبل _ بیل مایرز) از محمود عنایت “دوشعر” (اکتاویو پاز) از حسن فیاد، “چهار شعر” (لنگستون هیوز) از فیاد، “داستان‌نویسی در مکزیک” (نورما کلان) از علی کیافر

نقد و بررسی: “عناصر نو در روایت” خسرو شیرین نظامی (خسرو دوامی) “نگاهی به آینه‌های دردار” (مجید روشنگر)

ادبیات نمایشی: “به کودکی که هرگز دیده نشد” (پروانه پریزاد)، “صدای آشنا” (داوود غلامحسینی)

دومین شماره‌ی “دفترهای شنبه” دو سال بعد در تاریخ مارس‏ ۱۹۹۵ منتشر می‌شود. تاخیر در انتشار ناشی از تداوم گفت‌وگویی است که بر سر درک از ماهیت نشریه و چگونگی اداره‌ی آن وجود دارد. در دفتر اول به دلیل فقدان یک هیات ویراستار اختلاف کیفی، بین مطالب به چشم می‌خورد. زیرا مسئولیت انتخاب به عهده‌ی هر فرد است. در نتیجه قرار می‌شود که برای هر شماره‌ سه نفر به عنوان ویراستار برگزیده شوند و در شماره‌ی بعد این نقش‏ به دیگران واگذار گردد. پس‏ از یک رای‌گیری مخفی سه نفر زیر انتخاب می‌شوند: منصور خاکسار _ خسرو دوامی و مجید نفیسی. بر سر سیاست چاپ مطالب نیز بین هم‌جرگه‌ای‌ها اختلاف‌نظر وجود دارد. دسته‌ای “دفترهای شنبه” را کاملا ویژه‌ی آثار شرکت‌کنندگان در نشست‌های شنبه می‌دانند و طبع آثار دیگران را در آن جایز نمی‌شمارند زیرا معتقد هستند که این دفترها فقط باید آیینه‌ی تلاش‏ و بالندگی گروه باشد. در مقابل دسته‌ی دیگر بر این باورند که ما نمی‌توانیم خود را از ادبیات ایران بخصوص‏ بخش‏ خارج آن جدا کنیم وگرنه به صورت یک فرقه‌ی دربسته درمی‌آییم و در نتیجه از تاثر و تاثیر محروم می‌مانیم۰ بالاخره جمع به این نتیجه می‌رسد که هفتاد درصد مطالب از همکاران شنبه و سی درصد از آثار دیگران برگزیده شود، تنها بدین ترتیب نظر هر دو گرایش‏ تامین گردد. ویراستاران این شماره تصمیم می‌گیرند که بیشتر به چاپ مطالبی بپردازند که وضعیت زندگی مهاجرین در خارج از کشور را منعکس‏ می‌کند، . . .  “چرا که باور داریم نویسندگان و هنرمندان مهاجر باید خود را جدی بگیرند.” (به نقل از یادداشت ویراستاران)

فهرست مطالب شماره‌ی دوم به قرار زیر است:

شعر: “لس ‏آنجلسی‌ها” (منصور خاکسار)، “در جستجوی اپیکور” (فضل‌الله روحانی)، “دقیقه به اکنون” (علیرضا زرین)، “هنوز می‌بارد” (ادیت سیت ول ترجمه‌ عباس‏ صفاری)، “زیبایی” _ “پلکان تاریک دنیا” (عباس‏ صفاری)، “درخت کریسمس” (خلیل کلباسی)، “آنگاه . . . شده است” (مسعود منش)، “آه لس‏آنجلس” (مجید نفیسی)، “گلدان و خورشید” (فهیمه واحدی)، “من انسانم” (نوشین امانی)

داستان: “تی لند” (شادی پایدار)، “ساعت” (بیژن کارگر مقدم)، “چیزی خوب و کوچک” (ریموند کارور ترجمه‌ی خسرو دوامی)، “کاوه” (مهرنوش‏ مزارعی)، “به امضای خودم” (نهال نفیسی)

مقاله: “مکاشفه در روند تحول آگاهی” (امبرتو اکو ترجمه‌ علی کیافر)، “ارنست یونگر و رژیم نازی” (یان بروما ترجمه‌ی محمود عنایت)، “زبان بوطیقایی و فرمالیست‌های روس” (تروتان تودوروف ترجمه‌ی پژمان فرخ)، “تبدیل به هنر” (ال دکتوروف ترجمه‌ی مجید روشنگر)

نقد و بررسی: “خود و غیر در داستان تخت ابونصر صادق هدایت” (علیرضا زرین)، “زال بدنشان” (مجید نفیسی)

شماره‌ی سوم “دفترهای شنبه” در تاریخ مارس‏ ۱۹۹۶ و با مطالب زیر منتشر می‌شود:

شعر: “لس‏آنجلسی‌ها” (منصور خاکسار)، “سرود پایان هفته” (فضل‌الله روحانی)، “عکس‏ یک خواب” (خلیل کلباسی)، “هراس” (نادر نادرپور)، “نامه” (مجید نفیسی)، “ستون‌ها” (اکتاویو پاز ترجمه‌ عدنان غریفی)، “تنگاها” (ایزومی شی کوبو ترجمه‌ی عباس‏ صفاری)، “عبور” (شیموس‏ هینی ترجمه‌ی فضل‌الله روحانی)

داستان: “دوگانه” (علی حسینی)، “پارک” (خسرو دوامی)، “درست مثل یک دوست” (رضا فرخ فال)، “این رسم رفاقت نیست” (بیژن کارگر مقدم)

خاطره‌ها: “خاطره‌ای از زندان” (شهرنوش‏ پارسی‌پور)، “سور و سوگ سیاوش‏ کسرایی” (نادر نادرپور)

مقاله: “هنر رمان” (آلن رب گری‌یه ترجمه‌ مجید روشنگر)، “همکاری هایدگر با رژیم نازی” (تامس‏ شیهان ترجمه‌ی محمود عنایت)، “شش‏ یادداشت برای هزاره‌ی آینده” (ایتالو کالوینو ترجمه‌ پژمان فرخ)، “بازگشت به طبیعت در شعر نیما یوشیج” (مجید نفیسی).

با وجود این که قرار بود هر شماره‌ ویراستاران تازه داشته باشد شاید به همان دلایلی که برای نقش‏ گرداننده‌ی نشست‌ها متذکر شدیم در جمع کشش‏ لازم برای انتخاب هیاتی جدید دیده نمی‌شود. و در نتیجه همان سه نفر پیشین ویرایش‏ این شماره را نیز به عهده می‌گیرند. خط‌مشی این شماره‌ نیز مانند دفتر دوم مبنی بر تکیه اصلی بر آثار درون محفل و همچنین انعکاس‏ زندگی در تبعید است. این دفترهای سه گانه به اضافه‌ی کتاب‌هایی چند که نام آنها در بالا آمد و متعلق به برخی از همکاران شنبه است همه با نام “نشری ری‌را” مزین شده‌اند. غرض‏ آن است که بین انتشارات دوستان هماهنگی به وجود آید. نشانی “نشر ری‌را” چنین است.

.O.Box 4481

 YENICE, CA 49209 USA

نشست‌های بیرونی

یک جرگه نیز مانند یک فرد نیاز به مخاطب دارد وگرنه در مانداب خود می‌ماند و آرام آرام طراوت خود را از دست می‌دهد. این است که از اوایل سال ۱۹۹۴ مساله‌ی برگزاری نشست‌های بیرونی در دستور کار همکاران قرار می‌گیرد و قرار می‌شود که با استفاده از تالار اجتماعات کتابفروشی مترقی “میدنایت ایپشیال” واقع در گردشگاه سانتامونیکا ماهی یک برنامه داشته باشیم. منظور اصلی از این نشست‌ها معرفی همکاران شنبه و در وهله‌ی بعد روشنفکران دیگر ایرانی است. از آن جا که خبر این برنامه‌ها در فهرست رویدادهای فرهنگی کتابخانه‌ی مذکور قید می‌شود و به اطلاع عموم می‌رسد و به علاوه برخی از این نشست‌ها به زبان انگلیسی است من‌حیث‌المجموع برگزاری این گردهمایی‌ها در معرفی روشنفکران ایرانی مهاجر به مردم امریکا سودمند است. این جلسات برای مدتی بیش‏ از یک سال ادامه می‌یابد و سپس‏ دنباله‌ی کار قطع می‌شود. شاید به این دلیل که اکثر همکاران برای یک دور معرفی می‌شوند و گذاشتن برنامه‌ی مجدد ضروری نمی‌نماید. جمعیت شرکت‌کننده به طور میانگین بین ۲۰ تا ۶۰ و فقط در یک مورد از ۱۰۰ نفر تجاوز می‌کند. اینک فهرست این برنامه‌ها با استفاده از گزارشی که در سومین شماره‌ی “دفترهای شنبه” به چاپ رسیده است:

 ۵ می ۹۵ عباس‏ صفاری و سودابه اشرفی به معرفی مجید نفیسی، ۲۷ ژوئیه ۹۵ مجید نفیسی به معرفی خلیل کلباسی (این برنامه‌ به زبان انگلیسی است)، ۱۳ اوت ۹۵ منصور خاکسار و مهرنوش‏ مزارعی به معرفی محمود عنایت، ۲۶ سپتامبر ۹۵ محمود عنایت به معرفی منصور خاکسار (عنوان سخنرانی: “درباره‌ی غربت”)، ۲۶ اکتبر ۹۵ شهرنوش‏ پارسی‌پور به معرفی مهرنوش‏ مزارعی، ۳۰ نوامبر ۹۵ خلیل کلباسی و فهیمه واحدی به معرفی مجید روشنگر (فهیمه همچنین ده  تابلو از کارهای خود را به نمایش‏ می‌گذارد)، ۲۵ ژانویه ۹۶ فضل‌الله روحانی به معرفی عباس‏ صفاری.

علاوه بر این، سه برنامه‌ی فوق‌العاده به قرار زیر برگزار می‌شود:

۲۶ اوت ۹۵ احمد کریمی حکاک یکی از مترجمین مجموعه‌ شعر اسماعیل خویی به زبان انگلیسی به نام “کرانه‌های شعر” به معرفی شاعر و شعر او می‌پردازد. این برنامه‌ به زبان انگلیسی است. ۱۵ نوامبر ۹۵ محمد مختاری شعرهای خود را می‌خواند. این برنامه در کتابفروشی “گالری تصویر” برگزار می‌شود. ۱۴ دسامبر ۹۵ جواد مجابی درباره‌ی “طنز در ایران” سخن می‌گوید.

پس‏ از چاپ این گزارش‏، فقط دو برنامه، یکی شعرخوانی شمس‏ لنگرودی در تاریخ ۲۰ می ۹۶ و دیگری سخنرانی مجید روشنگر پیرامون “نشریات ادبی” در تاریخ ۲۹ فوریه ۹۷ برگزار می‌شود. به فاصله‌ی کوتاهی پس‏ از قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، “دفترهای شنبه” بزرگداشت باشکوهی در تاریخ ۲۸ دسامبر ۱۹۹۸ در تالار اجتماعات “پاساژ سانتامونیکا” برپا می‌کند. این برنامه با همکاری کانون نویسندگان ایران در تبعید (امریکا)، نشریه‌ی سیمرغ و مجله‌ی نگین چاپ لس‏آنجلس‏ و کتابفروشی‌های ایرانی دهخدا، کتاب‌سرا، شرکت کتاب، نشر کتاب، و دریچه انجام می‌گیرد. اداره‌ی جلسه با خلیل کلباسی است و پس‏ از نمایش‏ فیلمی از سخنرانی محمد مختاری در فلوریدا، محمود عنایت، پرتو نوری‌علاء، فضل‌الله روحانی، و منصور خاکسار و مرتضی میرآفتابی سخن می‌گویند و مجید نفیسی شعر “روح شعر” را که به یاد محمد مختاری سروده می‌خواند. در این جلسه نزدیک به ۳۰۰ نفر شرکت دارند و صندوقی برای کمک به خانواده‌های مختاری و پوینده تعبیه شده است.

اولین نشست درونی شنبه‌ها در سال ۱۹۹۹ در محل کتابفروشی “دهخدا” که مدیر آن محمد یزدی یکی از همکاران جرگه است انجام می‌گیرد و بنابر به درخواست خود وی قرار می‌شود که هر چند یک بار برنامه‌های بیرونی در آن محل داشته باشیم. تاکنون سه جلسه از این نوع تشکیل شده که در آنها حسین نوش‏آذر داستان‌نویس‏ مقیم آلمان و مرتضی ثقفیان شاعر مقیم سوئد آثار خود را خوانده و ملیحه تیره‌گل که به  تازگی به نشست ما پیوسته درباره‌ی کتاب وزین خود “مقدمه‌ای بر ادبیات فارسی در تبعید” سخن گفته است.

گرایش ‏های مشترک

جرگه‌های ادبی دو دسته‌اند: یکی متشکل از افرادی هستند که از همان ابتدا گرایش‏ مشخصی را دنبال می‌کنند و در واقع علت گرد آمدن آنها برای پیشبرد آن هدف خاص‏ است. مانند جرگه‌ی ایماژ‌یست‌ها که در سال ۱۹۱۳ از شاعرانی چون اچ‌.‌‌تی‌ و ازرا پاند تشکیل شد و تصویرسازی در شعر را برجسته می‌کند. دیگری متشکل از افرادی است که اگر چه برخی زمینه‌های مشترک فکری و جغرافیایی دارند ولی دارای جهت خاصی نیستند، اگرچه ممکن است در روند کار خود به این هماهنگی دست یابند. مانند محفل “جُنگ” در اصفهان که از اوایل دهه‌ی ۴۰ تا اوایل دهه‌ی ۵۰ برقرار است و در آغاز بین همکاران آن خط واحد ادبی وجود ندارد ولی پس‏ از برگشتن ابوالحسن نجفی از فرانسه به اصفهان از لحاظ فلسفی به سمت اگزیستانسیالیسم و از جهت داستان‌نویسی به سمت “رمان نو” فرانسوی‌ می‌گراید. جرگه‌ی ما نیز از همین دسته‌ی اخیر است. هنگامی که بچه‌ها در آغاز دور هم جمع می‌شوند گرایش‏ مشخص‏ ادبی ندارند و شاید تنها از لحاظ پیش‏زمینه‌های سیاسی و موقعیت فعلی اجتماعی به یکدیگر احساس‏ نزدیکی می‌کنند. چرا که غالب آنها از جریان‌های چپ انقلابی آمده و در حال حاضر به عنوان روشنفکران ایرانی مقیم لس‏آنجلس‏ نقطه‌ی مشترک دارند. با وجود این با گذشت زمان هم‌نفسی و کنش‏ و واکنش‏های متقابل باعث آن می‌گردد که به نوعی نقاط واحد در میان جمع شکل بگیرد که همچون خطی نامریی افراد را به یکدیگر پیوند می‌دهد:

نخست _ اعتقاد به این که آثار ما باید بتوانند موقعیت فعلی ما در خارج از کشور را منعکس‏ سازند. در واقع، گروه شنبه‌ها بی‌گمان یکی از پیش‏کسوتان این نقطه‌نظر در میان روشنفکران مهاجر است و نمونه‌های آن را در سه نشریه‌ی محفل یا کتاب‌های همکاران آن می‌توان دید.

دوم _ اکثر افراد نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی حساس‏ هستند و در مقابل گرایش‏ به سیاست گریزی که در سال‌های نخستین دهه‌ی ۶۰ چه در داخل به نحو گسترده و چه در خارج به طور محدود رواج می‌یابد مقاومت نشان می‌دهند. این حساسیت به مفهوم تعهد به یک خط سیاسی یا فکری مشخص‏ نیست بلکه بر آن است که روشنفکران مهاجر باید از فضای دمکراتیک کشورهای میزبان بهره برده و برای انتقال دردهای هم‌میهنان و پشتیبانی از نویسندگان و هنرمندان داخلی استفاده کنند. این حساسیت اجتماعی بخصوص‏ در دو زمینه خودنمایی می‌کند: یکی نفی مردسالاری و پذیرش‏ صدای زنانه و دیگری اعتقاد راسخ به رعایت اصول دمکراتیک و پرهیز از روش‏های دیوان سالارانه یا شیخوخیت که اکثر جرگه‌ها به آن مبتلا هستند. ما در عین حال که بر این باوریم نقش‏ افراد در جرگه یکسان نیست و آثار آنها باید خود گواه این مدعا باشد ولی به شدت از اشاعه‌ی روابط مراد_ مریدی پرهیز می‌کنیم و آن را ناسالم و کشنده‌ی روح آزادگی می‌دانیم.

سوم _ توجه به سرگذشت شخصی بخصوص‏ در زمینه‌ی شعر را می‌توان یکی دیگر از گرایش‏های همکاران شنبه‌ها دانست. هر چه پیش‏تر می‌آییم خط اتوبیوگرافیک در آثار دوستان قوت بیشتری یافته است. اگرچه این موضوع به معنای داشتن درک واحد از انعکاس‏ زندگی شخصی در بین آنها نیست و بر سر چگونگی آن اختلاف‌نظر وجود دارد. البته باید بلافاصله اضافه کنم آنچه در بالا به عنوان گرایش‏های واحد همکاران ذکر شد تنها برداشت‌ شخصی من از این موضوع است وگرنه هیچ گونه بیانیه‌ی مشترک برای جرگه‌ی ما وجود ندارد و افراد آگاهانه از اتخاذ چنین کاری پرهیز می‌کنند. وجود صداهای گوناگون و متضاد برای رویش‏ و بالش‏ یک محفل لازم است و هرگونه کوشش‏ در غالب کردن یک خط واحد موجب پژمردگی روح آفرینندگی خواهد شد.

در آخر اگر بخواهم آرزومند چیزی برای “نشست‌های شنبه” باشم این است که بتواند “دفترهای شنبه” را مجددا انتشار دهد و بدین طریق نقش‏ فعال‌تری در جهت حفظ و تداوم فرهنگ ایرانی بازی کند. بدیهی است که این کار همچنین به ثبت و تقویت تلاش‏های خود جرگه کمک خواهد کرد.

 ۱۱ژوئن ۱۹۹۹