یه دقیقه حرف نزن!

مجموعه داستان

نویسنده سارا جمال آبادی

ناشر – چشمه . چاپ اول ۱۳۹۳

مجموعه داستانی که نام “یه دقیقه حرف نزن!” دارد و به “شرافت نان معلمی به احمد پوری، و به کودکانی که در زمان جنگ ساق پاهایشان لرزیده “تقدیم شده در همان ابتدا با یک غلط املایی(#) در آغاز نخستین داستان، توی ذوق می زند، اما وقتی می خوانی تا بدانی نام های تازه در داستان نویسی چه می کنند و وقتی به داستان های دوم و سوم این مجموعه ۱۲۰ صفحه ای که ۲۰ داستان را در خود جای داده می رسی، درمی یابی آن سهل انگاری اولیه تنها یک اشتباه ویرایشی بوده، و نگاهت به کتاب و دقت نویسنده در نگارش و پردازش داستان و توجه هوشمندانه اش به زاویه دید و شیوه روایت، عوض می شود و قضاوت اولیه ات رنگ می بازد.

اگر بشود به کوتاهی گفت که این مجموعه داستان دارای چه ویژگی است، باید گفت تجربه ایست تازه در نگارش داستان کوتاه ایرانی که با ظرافت و دقت در فن داستان نویسی، به صداهای گمشده و احساسات نادیده دختران خردسال سال های پس از انقلاب اسلامی و دوره جنگ ایران و عراق، توجه و دقت موثر و موفقی نشان داده است. از این جنبه، جملات پرسشی کوتاهی که شخصیت راوی داستان به طور دایم در هر یک از داستان ها در درون گفت های خود بیان می کند بی شک واکنش اعتراضی کودکان نسل اوست در برابر بی توجهی جامعه و آدم هایی که در برابر گفتمان جنگ و تغییر ارزش ها، خاصه در شنیدن صدای دختران خردسال، به شدت منفعل بوده است. از این روست که بیش تر داستان ها با صدای یک بزرگسال مانند پدر، مادر، پدر و مادر بزرگ و خاله و معلم و دیگران، به مانند صدایی بلند، آغاز می شود:

“بالای مبل چی کار می کنی؟”، “جمع شون کن!”، “چشماتو ببند”، “نترس مامان همین جاست.” ،”می آیی بازی”، “بدو بیا، دایی مرتضا اومده” و … هرکدام از این گفته ها در طول داستان به کرات و به تناسب نیاز روایت درهر داستان تکرار می شوند. گویی این کلام بزرگسالان داستان چنان پرطنین و در همین حال مستبدانه است که می باید در شکل و اسلوب داستان ها هم خود را به خواننده تحمیل کنند و می کنند.

روایتگر همه ی ۲۰ داستان کوتاه در “یه دقیقه حرف نزن!”، یک شخصیت است؛ سارا، دختری که پاره هایی از خاطراتش را از پیش از رفتن به مهد کودک تا دبستان به شکلی ناپیوسته، داستانی می کند. با آن که داستان ها از نگاه یک شخصیت روایت می شوند اما از توالی زمانی به شیوه داستان بلند یا رمان برخوردار نیستند. منطق و اسلوب روایی داستان ها اما به یک گونه اند، صدای بزرگسالان با تاکید چندباره بر گفتار راوی و یا خواهرش سیما، تفوق دارد. چیزی که در این رویکرد زیبایی شناختی نویسنده، سارا جمال آبادی، در اجرای تمامی داستان ها برجسته است، گفتار کودک داستان، به شیوه ی مونولوگ است. این ظرافت روایی از آن جهت هنرمندانه است که صدای دختر که پدرش حتی مایل نیست او و خواهرش به ساندویچی کنار مدرسه که به گفته اش “یک مشت مرد” در آن رفت و آمد می کنند پا بگذارند، در روش درون گفت های سارا معنا می یابد، چرا که آدم ها و اجتماع حاضر نیستند صدایش را بشنوند و این می تواند مناسب ترین شیوه در بیان صداهای سرکوب شده باشد. از این نظر، داستان های یه دقیقه حرف نزن! فیلم خانه دوست کجاست عباس کیارستمی را تداعی می کند که در آن، از جمله، برجستگی صدای بزرگسالان در برابر سخن و خواست کودک کم گوی فیلم، سلطه جویانه و سرکوبگر است.

در یکی از داستان های کتاب به محبوبیت سریال تلویزیونی”سال های دور از خانه” که به نام “اوشین” شهرت داشت و پس از آن به یکی از نمادهای آن دوره تبدیل شد، توجه شده است. در داستان “اوشین” سارا در سر کلاس درس که معلم در حال تدریس”دهقان فداکار یا ریز علی” است، تنها این صداها را می شنود:”چرا لباس شو آتیش زد؟”، “راه قطار چرا بسته شد”،”ریز علی چه جوری مشعل درست کرد؟” …؛ در همین حال او تنها به اوشین فکر می کند و در همذات پنداری با او رویا می بافد، و از مدرسه هم که بیرون می آید با خود می گوید:

“کاش وقتی اوشین می داد اخبار نمی داد. کاش هیچ وقت اخبار نمی داد یا بعد اوشین اخبار می داد تا بابا کانال را عوض نکند. روی دیوار عکس یکی دیگر هم هست. اسمش محبوبه نوروزی است. شاید خیلی پیر بوده، شاید هم پیر نبوده و دوست داشته ببیند آخر اوشین چه می شود. معلوم نیست پیر بوده یا نه، چون عکسش را نزده اند، اما عکس آن مردی را که مرده بود و اسمش اصغر بود زده بودند. مرده ها وقتی می میرند ناراحت می شوند که اوشین نمی بینند؟ شاید هم خدا می گذارد مرده ها تلویزیون خانه شان را ببینند.”( داستان اوشین صفحه ۸۰)

راوی داستان یه دقیقه حرف نزن! کودک است، اما داستان، قصه ی کودک نیست، نه تنها به خاطر شیوه و منطق روایت و یا زبان و نیز فقدان پیرنگ آسان یاب کودکانه، بلکه تمامی داستان ها صدای درونی کودکانی است که در سال های سخت تحمیل فقر فرهنگی و مالی جنگ بر خانواده ها و رفتار بزرگسالان و انتقال آن به کودکان، به شکلی خاموش درگیر جنگ بوده اند.

—————–

# – ” نپری، پات خورد میشه.” نپری پات خرد میشه درست است.