این که بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا از زندگی بگذرد و تن به خاموشی دهد، اتفاقی قابل پیش بینی و در دسترس بود؛ مردی که در آستانه ۹۰ سالگی می گفت از این که عمری” کافی و شافی” یافته سپاسگزار است، تا آستانه ۱۰۰ سالگی ماند و پر بار ماند. وقتی که رفت یک کار عظیم ملی را با ۴۵ سال کار از نیمه گذراند، هر چند او تنها نبود، با ده ها همکار ثابت و نزدیک به ۲۰۰۰ هزار همکار موردی پژوهشگر، از نقاط مختلف جهان این کار سترگ را پیش برد. اما نام احسان یارشاطر که آغازگر و سرپرست این پروژه است، چنان که درخور او بود جایگاه بلند و مهمی یافت و هر چقدر زمان بگذرد، بر ارزش و اهمیت و اعتبار ایرانیکا و یارشاطر اضافه خواهد شد. توجه و واکنش رسانه ها و روشنفکران و دوستداران ایران به خبر مرگ این چهره ماندگار فرهنگ ایران، نشان از همین جایگاه مهم او ایرانیکا دارد.

کار ایرانیکا چرا این همه مهم است!

ابتدا باید یادآوری کرد که در چهار دهه گذشته از زمانی که نام ایران با جمهوری اسلامی درآمیخت، عملکرد جهانی اش بر جذابیت فراگیری زبان فارسی و ایرانشناسی تاثیری نامطلوب در دانشگاه های جهان گذاشت و گرایش دانشجویان به ایرانشناسی و زبان فارسی به طور چشمگیری “تنزل” یافت. اما درست در همین دورانِ ضربه های پی در پی به غرور ملی ایرانیان و رکود نیرو و منبع ایرانشناسی، انتشار دانشنامه ی ایرانیکا به زبان انگلیسی برجستگی مضاعفی می یابد و لااقل در مجامع علمی بر این زخم های پدید آمده مرهم می نهد.

دکتر احسان یارشاطر ـ عکس از شهروند

“بخصوص در سی، سی و پنج سال اخیر تعداد دانشمندان ایران شناس خیلی کم شده. چون تعداد شاگردان دانشگاه های اروپایی و آمریکایی تنزل پیدا کرده و در نتیجه برای دانشگاه ها صرف نمی کند که اساتید رشته های ایران شناسی را انتخاب کنند و نگاه دارند. این است که خیلی از کرسی های ایران شناسی که سابقا وجود داشت، تعطیل شده است. یعنی وقتی که استادی یا فوت کرده یا بازنشسته شده، دیگر کسی را به جایش نگرفته اند و علت کم شدن شاگردان مشکلاتی است که در سفر به ایران و تحصیل ویزا و اقامت در ایران برای پژوهش های علمی وجود دارد.” (احسان یارشاطر در پاسخ به پرسشگران رادیو فردا – ۱۳۸۹)

جدا از این با پیدایش حکومت اسلامی ایران، پروژه فرهنگی بزرگ ایرانیکا، که مقدمات آن از سال ۱۹۷۴ آغاز شده بود، ضربه مهم اما مستقیم دیگری را نیز تحمل می کند. قطع بودجه ایرانیکا از سوی جمهوری اسلامی، که سازمان برنامه در پیش از انقلاب، با پرداخت ۲ میلیون دلار به مرکز اداری پژوهشی آن در دانشگاه کلمبیا، تحقق آن را تأمین و ادامه ی کارش را تضمین کرده بود، اما نتوانست سرپرست، بنیانگذار و همکارانش را در انجام این پروژه مهم از پا بیندازد و ایرانیکا را از انتشار بازدارد.

به یقین برای احسان یارشاطر و یارانش در ایرانیکا، از زمانی که صدای پای یک انقلاب ایدئولوژیک مذهبی در ایران به گوش رسید، روشن بود که حکومت اسلامی با هرگونه پژوهش ایرانشناسی، آن هم در سطح دانشنامه ی ایرانیکا که مرکزش در امریکا قرار داشت، مخالفت خواهد کرد. بنا براین، می باید راه های بودجه آن را هر چند کمتر، از طریقی دیگر، تامین کنند و چنان نیز شد. اما چه کسی است که نداند بزرگترین پشتیبان بازنماندن این هدف کلان راهبری، بیش از همه عشق و از خودگذشتگی برای ایران بوده و هست.

 

دایره المعارف ایرانیکا در عین حال مشابهت چندانی از نظر توجه به ارائه و تولید متن و نوع مطالب، با نمونه های غربی یا شرقی خود ندارد و از خود ویژگی ای برخوردار است که استاد یارشاطر در یک گفت وگوی دیگر آن را توضیح می دهد:

“البته در سایر کشورها هم این نوع دایره المعارف‌ها به وجود آمده است. منتهی دایره المعارف‌های معروف مثل دایره المعارف بریتانیکا دایره المعارف‌های عمومی‌اند، و به همه مسائل علمی، ادبی، اجتماعی برای تمام دنیا می‌پردازند، گرچه همیشه راجع به مملکتی که نام آن بر دانشنامه نهاده شده با تفصیل بیشتری پرداخته می‌شود. اما دایره المعارف ایرانیکا مخصوص یک تمدن و تاریخ و فرهنگ جداگانه و خاص است.”

طرح از مهدی پوریان

“تمام کشورها و جامعه‌هایی که در طول تاریخ به یکی از زبان‌های ایرانی تکلم می‌کرده‌اند، مورد شمول مقاله‌های ایرانیکا هستند. مثلاً قوم سغدی در کشوری که امروز ازبکستان خوانده می‌شود به یک زبان ایرانی صحبت می‌کرده‌اند و شهرهای سمرقند و بخارا و غیره، همه شهرهای مهم ایرانی بوده‌اند. دایره شمول ایرانیکا هم تمام آسیای مرکزی را در بر می‌گیرد، هم تمام افغانستان و شمال غربی هندوستان، و هم حتی کشور عراق و قسمتی از قفقاز، یعنی همه سرزمین‌هایی که در قلمروی بسیار گسترده فرهنگ و تمدن ایرانی قرار داشته‌اند، و به یکی از زبان های ایرانی صحبت می‌کرده‌اند.”

اگر بشود به چند دستاورد بزرگ فرهنگی ایرانیان در سطح جهان، در ۴۰ سال گذشته اشاره کرد بی تردید انتشار دانشنامه عظیم ایرانیکا بزرگترین آن است. با این همه، اهمیت پروژه ملی ایرانیکا برای ما ایرانیان بیش از اکنون، در آینده است. نه تنها به جهت زبان انگلیسی مطالب و مقالات آن، بلکه به خاطر ذات و ماهیت دانشنامه که ثبت جامع ایران است برای آینده و آیندگان در تمامی جهان.