احسان محمدی کیست؟
«آرش جان، سلام. با تشکر از پیغام شما. اما من علاقمند نیستم. با احترام، احسان.»
این جملات کوتاه را احسان محمدی، رئیس انجمن فرهنگ ایران دانشگاه کارلتون، به زبان انگلیسی و در فیس بوک، پس از اینکه تقاضای «اضافه» کردنش به فهرست «دوستان» فیسبوکیام را رد کرده، برایم مینویسد. این خطوط کوتاه خبر از رویکرد دیپلماتیک و زیرکانهای میدهد که مشخصهی رفتار احسان در برخورد با من و سایر روزنامهنگاران است.
و البته من تنها روزنامهنگاری نیستم که در چند هفتهی گذشته دنبال صحبت با احسان بودهام. بدون اغراق میتوان گفت که او از خبرسازترین چهره های جامعهی ایرانی کانادا در چند هفتهی اخیر بوده است.
همه چیز از مراسمی شروع شد که «انجمن فرهنگ ایران» که احسان رئیس آن است در همکاری با رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی برای بزرگداشت ۲۳امین سالگرد وفات آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، در دانشگاه کارلتونِ اتاوا برگزار کرد. به غیر از رسانههای خود جمهوری اسلامی، شهروند اولین رسانهای بود که ماجرای این مراسم را گزارش کرد و سپس در همکاری با مجلهی انگلیسیزبان مکلینز جزئیات بیشتری در مورد آن منتشر شد که به اعتراضات گسترده انجامید. از جمله ده نفر از اساتید ایرانی-کانادایی شهیر نامهای در اعتراض به رز آن اورایلی رانته، رئیس دانشگاه کارلتون، نوشتند. هفتهی پیش چهارده ایرانی-کانادایی شهیر دیگر از جمله نازنین افشینجم نامهی دیگری در اعتراض به برگزاری این کنفرانس منتشر کردند.
این هفته خبرنگار اتاوا سیتیزن موضوع دیگری را نیز فاش کرد که باعث برآشفتگی بیشتر شده است. و آن اینکه مقامات امنیتی دانشگاه کارلتون اجازهی حضور (یا حتی نزدیک شدن) علی طباطبایی، دانشجوی کارلتون و فعال «جبههی ملی ایران»، و چهار پنج نفر دیگر از دانشجویان در این مراسم را سد کرده است. علی و چند فعال دیگر جنبش سبز پیش از این نیز یکی از برنامههای «انجمن فرهنگ ایران» که در مورد «نظامهای جدید حکومتی» برگزار میشد با حضور معترضان سبزپوش و آوردن تصویر زندانیان سیاسی در ایران تغییر جهت داده بودند. (ماجرای این حرکت آخری از رسانههای رسمی جنبش سبز نیز پخش شد.)
گزارشهای شهروند و سایر رسانهها نشان داد این اولین و آخرین اقدام «انجمن فرهنگ ایران» یا رایزنی فرهنگی سفارت نیست. نه تنها اقدامات متعدد دیگری پیش از این در کارلتون و سایر نقاط انجام شده که گفتگوی وبسایت رسمی سازمان تبلیغات اسلامی با حمید محمدی، رایزن فرهنگی سفارت در اتاوا، خبر از برنامههای وسیع فعالیت فرهنگی رژیم در کانادا میدهد.
اما احسان محمدی که «انجمن فرهنگ ایران» کارلتون را در تماس نزدیک با سفارت جمهوری اسلامی در اتاوا هدایت میکند، کیست؟ پشت این چهرهای که به خواست مصاحبهی شهروند و مکلینز و اتاوا سیتیزن نهیی قاطع اما مودبانه و دیپلماتیک میگوید، چه کسی قرار گرفته؟
این موضوع گزارش حاضر است.
***
فعالیتهای جمهوری اسلامی در خارج البته به هیچ وجه موضوع تازهای نیست. اگر تقریبا تمام دولت های مطرح جهان تلاش به نوعی فعالیت فرهنگی و «دیپلماسی نرم» در خارج از مرزهای خود میکنند، جمهوری اسلامی ایران دولتی است که چندین و چند مورد قتل مخالفان سیاسی در قلب پایتختهای اروپایی، از لارناکا تا برلین، را در پرونده دارد. در کنار آن فعالیتهای ایدئولوژیک و تبلیغی رژیم نیز همیشه در انواع کشورها جاری بوده است.
آن چه جدید است دقیقاً همین نوع فعالیت «نرم» و دیپلماتیکمابتر است که سران رژیم خوب میدانند بخصوص در فضای سرکوب خونین جنبش سال ۸۸ در ایران و انزجار عمومی مردم جهان از جنایات آن به این راحتیها ممکن نیست. جمهوری اسلامی میکوشد فعالیتهایش در این زمینه تا جای ممکن غیرمستقیم و مربوط به مسائل مذهبی و حتی بهتر، فرهنگی باشد. هوشمندانه سعی میکند متحدین یا همکاران خود را به طور غیرمستقیم و یا از میان افرادی انتخاب کند که یا غافل هستند و یا از آن اعجوبههایی که به دلایلی عجیب و غریب خود را به نوعی در صف جمهوری اسلامی میبینند. میکوشد از یک سو به کل جامعهی ایرانی تا جایی که میشود با دلایل غیرسیاسی اتکا کند و از سوی دیگر به متحدین مذهبی فرامرزی، که البته همیشه هم در دنبال کردن آنها بداقبال و ناموفق بوده است.
احسان محمدی و فعالیتهایش در چنین راستایی معنی پیدا میکنند.
او و گروهش از یک سو ارتباط «مستقیمی» با دولت ایران ندارند و فقط گاهی با هم «همکاری» میکنند اما از سوی دیگر احسان پسر حمید محمدی، رایزن فرهنگی سفارت در اتاوا، است و رابطهی تنگاتنگی با سفارت و با عالیرتبهترین مقامات دولت احمدینژاد در ایران دارد.
احسان خودش دانشجوی دانشگاه کارلتون است و از یک طرف میتواند فعالیتهایش را در چارچوب «دانشجویی» جلوه دهد (در حالی که مستقیما توسط سفارت و دولت ایران هماهنگ میشود) و از طرفی دیگر به عنوان جوانی که از کودکی در کشورهای خارجی زندگی کرده، انگلیسی را خوب میداند و ماهرانهتر از ناشیهایی مثل مسئولین «مرکز ایرانشناسی» (که اکنون البته تحت نام دیگری بازافتتاح شده و فعالیت میکند) عمل میکند.
مثلا او وقتی بالاخره پس از تقاضاهای بسیار مصاحبه تصمیم گرفت به یکی از ایمیلهای اتاوا سیتیزن پاسخ دهد، به جای دفاع از خمینی و اسلام سیاسی و غیره، در مورد نامهی معترضان به کنفرانس خمینی نوشت: «این علیه اصول مولتیکالچرالیسم، منشور حقوق و آزادیها و آزادی بیان است که اصول بنیادین قانون اساسی کانادا هستند.» یعنی دفاع از فعالیتهای جمهوری اسلامی در خارج در چارچوب قضایی کانادا!
چنانکه گفتیم احسان از کودکی سابقهی زندگی در کشورهای خارجی را دارد و به همراه پدرِ دیپلماتش در کشورهای مختلفی زندگی کرده.
احسان از سن ۵ و ۶ تا ۱۰، ۱۱ سالگی در کشور یوگسلاوی زندگی میکرد و پدرش در آنجا نیز رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی بود. این بود که زبان صربی را نیز تا حدودی بلد است. یکی از همکلاسیهای آن سالهایش در دبیرستان «دین و دانش» در منطقه یک تهران به شهروند میگوید که احسان میتوانست حرف های میروسلاو بلاژویچ، مربی کروات ـ بوسنیایی وقت تیم ملی فوتبال ایران، را بدون کمک مترجم بفهمد. او در ضمن گزارشی نیز در مورد کشور جدید «صربستان و مونتهنگرو» که از دل یوگسلاوی تشکیل شد تهیه کرده بود.
در چند سال اخیر نیز او هوشمندانه در کارلتون فعال بوده و سعی کرده به تدریج و به طوری که خیلی توی چشم نیاید فعالیتهای رژیم در این دانشگاه را گسترش دهد. چند سال پیش او موفق شد در یکی از نمایشگاه های دانشگاه کارلتون در اقدامی بیسابقه غرفهای با نام «انجمن فرهنگ ایران» و با هدایت مستقیم دولت ایران برگزار کند. وقتی جیم واتسون، شهردار لیبرال وقت اتاوا، (احتمالا از همهجا بیخبر) از این غرفه دیدار کرد، احسان کتابی در مورد ایران به او هدیه داد و همین ماجرا بعدا توسط خبرگزاری فارس با آب و تاب گزارش شد.
اریک هالول، از فعالین دانشجویی شناختهشدهی اتاوا و رئیس سابق سازمان جوانان ان دی پی انتاریو، به شهروند میگوید که احسان به خیلی از فعالان نزدیک شده و سعی کرده درون اتحادیهی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیز جایی باز کند. خیلی از فعالان را به فهرست فیسبوکیاش اضافه کرده و همیشه مشغول گسترش شبکهی ارتباطات خود بوده است. اریک تا پیش از اطلاع ما هیچ خبری از ارتباط «انجمن فرهنگ ایران» و احسان با سفارت جمهوری اسلامی نداشت.
این فعالیت زیرآبی البته پس از اطلاعرسانیهای مطبوعاتی شهروند، مکلینز و سایر نشریات کانادایی به این راحتیها برای احسان محمدی ممکن نخواهد بود.
یکی دیگر از دانشجویان ایرانی کارلتون به شهروند میگوید که دستِ احسان این روزها جوری در میان دانشجویان رو شده که کسی حتی حاضر به سلام دادن به او هم نیست که مبادا انگ همکاری با دولتِ ایران را بخورد.
میتوان حدس زد که مقامات دانشگاه کارلتون نیز در حال حاضر از این همه تبلیغات منفی که حول ماجرا ایجاد شده دل خوشی نداشته باشند.
با این حساب پروژهی حرکت زیرآبی احسان محمدی در جوامع دانشجویی پایتخت کانادا از این پس با سدهایی جدی روبرو خواهد بود. در یک فضای آزاد دانشگاهی البته هر گروهی، حتی طرفداران ایدئولوژی خمینی و مسئولین حکومت ایران، حق دارند کنفرانس برگزار کنند و دیدگاههای خود را مطرح کنند اما این حق جامعهی ایرانی و بخصوص مردم کانادا است که وقتی در برخورد با نمایندگان دولتی مثل جمهوری اسلامی هستند، این واقعیت را بدانند.
هر چه باشد نمایندگان «دیپلماسی نرمِ» کنونی جمهوری اسلامی وراث برحق دیگر فعالیتهای دیپلماتیک سالهای گذشته هستند: از پخش فتوای قتل سلمان رشدی در میان جوامع مسلمان غرب و وارد آوردن ضربات جدی به رابطهی این جوامع با کشورهای میزبان؛ تا ترور مخالفان سیاسی از شاپور بختیار تا فریدون فرخزاد.
سلام فکر نمی کنید بیشتر مسبب این گونه مسائل دولت کانادا است که با مزدورانی اینچنینی معامله میکند اما به مردم عادی ایرانی که اینجا زندگی میکنند روشی خصمانه و نژادپرستانه دارد؟ متاسفانه هر کسی از ایران پولهای میلیون دلاری وارد کانادا کند مشکلی ندارد اما ماها که با چندین هزار دلار که از فروش داشته هایمان در ایران بدست آورده ایم باید مشکل داشته باشیم