تحلیل روانی اجتماعی از پدیده خشونت در فرهنگ و جامعه ایرانی
ضمن تشکر از خواننده محترم که وقت گذاشتند و مقاله تحلیل روانی اجتماعی پدیده خشونت در جامعه ایرانی منتشرشده در شهروند۱۹ دسامبر ۲۰۱۳ را مطالعه و نقد آن را در شهروند مورخ ۹ ژانویه ۲۰۱۴ منتشر کردند، لازم می دانم جهت روشن شدن افکار عمومی نکاتی را در پاسخ به این نقد مطرح کنم.
پیش درآمد:
داشتن سابقه ۲۵ سال تحصیل، تدریس و تجربه در حوزه تخصصی روانشناسی و بهداشت روان و نیز تجربه سالها مدیر مسئولی، سردبیری و مدیریت اجرایی مجلات علمی، دانشگاهی و عمومی و نگارش و چاپ ده ها مقاله علمی و تخصصی، این توانایی را فراهم نموده است که مقالاتی که تهیه می شود ضمن اولویت قرار دادن جنبه علمی و تخصصی با در نظر گرفتن شرایط مخاطب و محدودیت های موجود نگاشته شود.
حال بررسی نکات عنوان شده:
۱- در پاسخ به این سئوال که آیا حکومتها از دل ملتها بر می آیند یا خیر؟ اگر به متن مقاله دقت شود این یک دید تاریخی نسبت به مسئله است همیشه این سئوال وجود دارد چرا جامعه ما هرگز با این قدمت و عظمت تاریخی روی دموکراسی و آزادی را ندیده است؟ آیا دلیل آن این است که حکومت هایی از خارج آمده اند و آنها را استثمار کرده اند و یا این که بسیاری از این حکومتها از دل مردم برآمده بودند(مثال انقلاب ۵۷) و یا اگر از طرق حمله و لشگرکشی حاکم شدند، توانستند سالیان سال برکشور حکومت رانده و حتی فرهنگ و تاریخ ملت را دستکاری کنند.
سئوال همیشگی من این است که دلیل صف کشیدن و رقابت برای ربودن فرصت برای دیدن صحنه های اعدام چیست؟ آیا این فرهنگ نیز از خارج وارد شده است یا از دل همین مردم کوچه و بازار بر آمده است که به راحتی خشونت را تا پای سوت کشیدن برای جان کندن انسانها بر می تابد و هرگز صدای اعتراضی برای جلوگیری از این رفتار قرون وسطایی شنیده نمی شود. خشونت های خانگی، ظلم بی حدی که به زنان و کودکان روا می رود همه و همه که جزو استبداد خانگی است همگی به دلیل حضور و یا نقش حکومت نیست چنانچه این رفتارها خیلی از اوقات در بین ایرانیان خارج از کشور هم دیده می شود که حکومت استبدادی وجود ندارد پس بخش عمده ای از ریشه های استبداد را در بین افراد جامعه باید جستجو کرد.
۲- عنوان شده که می شود این بحث را خیلی جامع از نظر سیاسی، حقوقی، اجتماعی، فرهنگی بررسی کرد. من با نظر خواننده محترم موافق هستم، ولی بحثی تا این حد جامع، از حوصله یک مقاله یک صفحه ای خارج است مضافا این که یک فرد حرفه ای هرگز در حوزه هایی که تخصص ندارد اظهارنظر نمی کند. اینجانب به عنوان یک متخصص در مباحث روانشناسی هیچ ادعایی در زمینه هایی که در حوزه تخصصی ام نیست ندارم و هرزمان هم که مقاله ای را در مورد مسایل روز می نویسم صرفا به جنبه روانشناختی، آن هم صرفا از دید یک نظریه خاص می پردازم. چون پرداختن به یک موضوع از دید نظریه های مختلف روانشناسی، باز در حوزه مجله شهروند نبوده و مخاطب خاص خود را می طلبد. همین جا از همه عزیزان متخصص در حوزه های مختلف دعوت می کنم که این موضوع را از جنبه های دیگر مورد بحث و بررسی قرار دهند.
۳- عنوان شده که مقاله صرفا به نصیحت پرداخته و راهکار ارایه نمی دهد. اگر خواننده محترم با دیدگاه شناختی ـ رفتاری که رویکردی پذیرفته شده در مجامع علمی و کاربردی دنیا است آشنایی داشته باشند به این نکته واقف هستند که درخواست تغییر زیر بناهای تفکر معیوب و اشاره به این که برای یافتن اشکالات به خودمان رجوع کنیم و به دنبال علت آن در بیرون از خود نگردیم توصیه ای کاملا کاربردی بوده و صرفا قصد این است که نظر خوانندگان به این نکته مهم جلب شود و در این مختصر قصد ارایه تمام راهکارهای روان درمانی برای حذف خشونت نبوده است چون آن راهکارها و مهارت های پیچیده حتما باید در جلسات حضوری و با کمک درمانگر آموخته و به کار گرفته و یا با دوره های آموزش گروهی تدریس شوند.
۴- چنانچه خواننده محترم مروری به مقالات چاپ شده ی من در مجله وزین شهروند داشته باشند متوجه می شوند که مقالات به ندرت از یک صفحه تجاوز می کند که این امر به دلیل پیشنهاد بجا و قابل احترام سردبیر محترم بوده و البته تجربه هم نشان داده یکی از رموز محبوبیت مقالات این مجله کوتاه وساده بودن اغلب آن ها است که از اطاله موضوع مورد بحث مصون مانده و به سادگی و با سبکی بسیار ملموس به بررسی مسایل روزمره می پردازد.
در نهایت ضمن تشکر از خواننده محترم با آغوش باز پذیرای نقطه نظرات همه عزیزان هستم.
* دکتر نسترن ادیب راد مشاور خانواده و جوانان در ایران و کانادا، مولف و مترجم پنج جلد کتاب در این زمینه است.