ما نبودیم/مجموعه شعر
شاعر: مسعود جوزی
ناشر، حرف نو، چاپ اول ۱۳۸۰
مسعود جوزی، شاعری که امروز نامش بیش تر در روزنامه نگاری پزشکی به چشم می آید، انتشار اشعارش را از اولین سال های جوانی اش، در ویژه های ادبی نشریه “نقش قلم”، به سال ۱۳۶۶ آغاز کرد. پس از آن سرودن شعر را- اگر چه در نشر مطبوعاتی شعرش چندان کوشا نبود -، پیوسته دنبال کرد.
مجموعه “ما نبودیم” شعرهای بین سال های ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۰ این شاعر پزشک و یا این پزشک شاعر است که پنج دفتر از اشعارش را به تناسب دوره های زمانی نگارش شعرها و با عنوان های جداگانه در یک مجموعه ی ۱۲۶ صفحه ای به چاپ رسانده است.
در دو فصل نخست دفترهای پنجگانه این مجموعه: “بر جاده ای خالی، یاد ترا دارم” و “از خودم خسته نیستم، زیبایم!”، ۲۶ قطعه شعر، با انسجامی موجز در بافتی روایی، تجربه های حسی، شخصی و گاه عاشقانه شاعر را در نرم های زبانی جاافتاده در شعر معاصر شکل می بخشند. در این دو بخش کنش شاعرانه گاهی رو در روی رویدادهای اجتماعی می ایستند و مضامین کلانی هم چون جنگ را با معیار شعر به پرسش می گیرند. جنگی که سایه ی سیاه خود را بر همه چیز تحمیل می کند حتا بر نوروز کهن و شوق کودکانه ی فرا رسیدن عید.
…نه با توپ
که با توپ ها
که می غرند
هزار و سیصد و شصت و هفت
در راه است
پدر بزرگ!
سلام امسال را فراموش کن
مثل من که عیدی را…
شعر نوروز ۶۷ اعتراضی است از نظرگاه یک کودک یا نوجوان به جنگ. جنگی که با صدای توپ هایش در سال نو “شهر شصت و شش فرو می ریزد و توپ ها ورق پاره های تقویم را به پنجره می پاشند!” زبان سر راست، راحت و صمیمی شعرهای جوزی خواننده را در کنار شاعری قرار می دهد که گویی شعر را پیش تر در حیطه زبان شفاف “شعر نوجوان” آزموده و اکنون همان زبان را در شعر بزرگسال به تکامل رسانده است. شاید که مسعود جوزی، این ویژگی، شفافیت و سادگی زبانه شاعرانه را از خواندن شعرهای ناظم حکمت آموخته باشد: شاعری که پیچیده ترین احساسات انسانی را در شفاف ترین لایه های زبانی، در شعر تجربه کرده است. شاید از این روست که بخش دوم شعر ماه… ماه در صفحه ۴۲ مجموعه شعر ما نبودیم:”ماه مظنون/در خیابان اصلی شهر/ به دام افتاد/ در کاسه ی چشمان ولگردی /که با چشم باز/ خواب رفته بود” ؛ شعر روایی ناظم حکمت با مضمون ماه شب چهارده را به خاطر می آورد.
در دفتر سوم (می روم که برگردم)، که یازده شعر از سروده های سال ۱۳۷۳ مسعود جوزی در آن جای گرفته، “خواب برف” در آن از شعرهایی است که هر خواننده ای را درگیر خود می کند. این شعر در مخاطب راه باز می کند و چه بسا در او باقی می ماند. خواب برف چون قصه ای گوتیگ فضای هراسناک خود را بر مخاطبش تحمیل می کند. می توان با نشانه های زبانی و تصویری در خواب برف، به قرائت و خوانشی از واقعه کودتای مرداد سال ۱۳۳۲ نزدیک شد.
…در مرداد کسی خواب برف نمی بیند
خواب خیابان یخ زده ای
که گمت کرده است
و کسی نه پیدایت کند
نه از خواب بیدارت کند
خواب برف دیده ام
کلاغ های سیاه
بر بام های سفید
پیاده رو یخ بسته
… در مرداد کسی خواب برف می بیند؟
دیده ام
می ترسم
به جز این، در دفتر سوم، جوزی در فرم و مضمون شعر، گامی به سوی شعر پلی فونیک بر می دارد. در شعر “چراغ های زرد” شکل روایی “شعر/ داستان” چند صدایی می شود و در” دیدار جن” و “مرده شدن زندگان”، این ویژگی پلی فونیک، خود را امتداد می بخشد.
در دفتر چهارم که شعرهای سال های ۱۳۷۴ تا ۷۶ نام “زشت ترین جوجه اردک دنیا” را برگزیره، ده شعر آمده در این فصل بار دیگر به شعر های دفتر های اول و دوم نزدیک می شوند و سه شعر پایانی این فصل با رویکرد به همان عناصر شعری اما با زبانی مستحکم تر دفتر چهارم را به پایان می برند.
دفتر پنجم (نکند با بهار می آیی؟) با شعری آغاز می شود که نام کتاب از آن گرفته شده است. ما نبودیم، – چنان که خواهید خواند- در واکنش به یکی از تلخ ترین رویدادهای جامعه فرهنگی کشور – قتل شاعر و نویسنده محمد مختاری – نوشته شده است. این شعر با زبانی صمیمی و صریح، فضای هراسناک پلیسی/جنایی آن روزهای مرگبار را از یک سو، و وضعیت جامعه روشنفکری وحشت زده ایران آن روزها را از دیگر سو، به تصویر می کشد. ما نبودیم با درونمایه ای فرافکنانه، انفعال جامعه روشنفکری و اهل قلم را به نقد اخلاقی و سیاسی می کشد و آنان را غیرمسئول می خواند. با این همه، به نظر می رسد شعر ما نبودیم به خاطر شهرتی که در سال نشرش – احتمالا پیش از نشر کتاب – کسب کرد، توانست شاعرش را به گزینش این عنوان بر کتابش ترغیب کند. به همین جهت، جدا از موفقیت دوره ای یا همیشگی این شعر، انتخاب نام کتاب حاصل یک نگاه شاعرانه نیست. شهرت و محبوبیت این شعر در آن زمان، سبب شد تا شاعر چند سال بعد، برای یادآوری خواننده، از ده ها عنوان دیگر بگذرد، و “ما نبودیم” را بر مجموعه شعر خود بگذارد. بجز شعر ما نبودیم، جوزی در همان تاریخ، دی ماه ۱۳۷۷، بار دیگر بی پروا، به ارزش های ساخته شده ای که بر پایه تعریف خود، دست به قتل فروهر، پوینده و مختاری زده اند می تازد و شعر محرمانه – مستقیم! را این گونه: … و “در آغاز کلمه بود/ و بعد”آدم” شد/ و کلمه بلای جان آدم شد/ و هر کجا کلمه بود/ اگر که بهشت بود/ جهنم شد…/ سرود. در دفتر پایانی مجموعه شعر ما نبودیم، بجز دو شعر مورد اشاره، ۹ شعر دیگر نیز به چاپ رسیده اند. با خواندن چند شعر از مسعود جوزی، با دفتر شعر “ما نبودیم” بیشتر آشنا می شویم.