زنان قربانیِ خشونت جنسی ظرفیت تبدیل درد و رنج به استقامت و قدرت را دارند

ششم اکتبر ۱۹۹۶ یکی از شب‌های تراژیک در جمهوری دموکراتیک خلق کنگو بود؛ در این شب نیروهای شورشگر به بیمارستان شهر لِمِرا هجوم بردند و بیش از سی نفر را کشتند. بیماران در حالی‌که در بستر خوابیده بودند مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و کارکنان که نمی‌توانستند فرار کنند، کشته شدند.

تصور هم نمی‌کردم که این یورش آغاز شوربختی ما است. به ناگزیر در سال ۱۹۹۹ بیمارستان لِمِرا را ترک و بیمارستان پانزی را در شهر بوکاوا راه ‌اندازی کردیم. بیمارستانی که از همان روز تا امروز در سِمت دکتر زنان و زایمان مشغول به کار هستم.

نخستین بیمار ما زنی بود که مورد تجاوز جنسی واقع و به ارگان جنسی ‌اش تیراندازی شده بود. خشونت و بی‌ رحمی از این ‌دست پایانی ندارد و شوربختانه هنوز هم ادامه دارد.

یکی از روزهای معمول کاری، تلفن بیمارستان زنگ می‌ خورد؛ یکی از همکارانمان گریان و التماس کنان درخواست آمبولانس می‌کند: “خواهش می‌کنم بی‌درنگ برای ماآمبولانس بفرستید. تمنا می‌کنم شتاب کنید.” به روال همیشه آمبولانسی فرستاده شد.

دو ساعت بعد، آمبولانس با دخترکی هشت ‌ماهه برگشت. خونریزی شدید داشت و بی ‌درنگ به اتاق عمل فرستاده شد. هنگامی‌که وارد اتاق شدم، پرستارها در حال گریه بودند؛مثانه، ارگان جنسی و رکتوم دخترک به‌ شدت آسیب‌ دیده بود. چون یکی از شورشگران به دخترک هشت‌ ماهه تجاوز کرده بود.

در سکوت دعا می‌کردیم: خدایا بگو آنچه می ‌بینیم حقیقت ندارد. خدایا بگو آنچه می ‌بینیم، رؤیای خشنی بیش نیست. بگو وقتی چشم از خواب می‌گشاییم، همه‌ چیز عادی است و کابوس به آخر رسیده.

اما باکمال تأسف، آنچه دیده بودیم، رؤیای خشن نبود. آنچه دیده بودیم، واقعیت بود، واقعیت جدید ما در جمهوری دموکراتیک کنگو.

زمانی که دخترک چندماهه‌ ی دیگری به اتاق جراحی آمد دریافتم که راه‌ حل این شوربختی در اتاق عمل نیست. باید پس ‌زمینه‌ های این همه خشونت و زوال را پیدا کردو علیه آن به مبارزه برخاست. به همین خاطر به روستای کاوومو رفتم تا با مردان صحبت کنم: چرا از کودک هشت‌ ماهه، دختران و زنان دفاع نکردید؟ مقامات دولتی کجایند؟ درحیرت و شگفتی دریافتم که مردم روستا می‌دانند چه کسی با کودک چنین کرده است. همه از او می‌ترسیدند چون او عضو پارلمان روستا بود و همه را زیر سیطره قدرت خود داشت.

ملیشیای مسلح او ماه ‌ها بود که روستا را با ترور و رعب به ترس واداشته بودند. جنگجویان یکی از کنشگران حقوق بشر را که جرأت کرده و در مورد آنچه رخ دادهبود زبان به سخن گشوده بود را کشته بودند. ترس موجب شد خطاکاری که منتخب مردم همبود از مجازات مصون بماند. مصونیت قانونی او به‌ عنوان عضو پارلمان موجب شده بود او از هرگونه مجازاتی مصون بماند. پیامد چنین برخوردی با جانی، ایجاد هراس و ترس بیشتر بود. آن‌ها کنشگران حقوق بشر را می‌کشتند تا مردم را با وحشت و ترس مواجه کنند. البته خشونت جنسی و جسمی علیه این دو کودک آغاز راهی بود که موجب تجاوز به صدها کودک دیگر شد.

هنگامی‌که ۴۸مین قربانی را پذیرا شدیم، ناامیدی بر ما مستولی شده بود.دوشادوش با یکی از نهادهای مبارزه برای حقوق بشر، موضوع را به یکی از دادگاه ‌های نظامی بردیم. سرانجام حکم دادگاه بر وفق مراد بود؛ تجاوزکاران مجرم شناخته شدند وحکم مجازات آن‌ها صادر شد و تجاوز جنسی به کودکان پایان یافت. اما این کودکان اکنون با بیماری‌های روانی که ناشی از تجاوز جنسی به آن‌ها است روبروی ‌اند. آنان از تولید مثل بازمانده ‌اند و آرزوی مادری در آن ‌ها خشکیده است.

آنچه در کاوومو رخ داد و هنوز هم در جای ‌جای خاک کنگو رخ می‌ دهد؛ تجاوزجنسی و کشتارهای جمعی در بُنی و کاسایا، پیامد نبودن دولت قانونی، کاهش ارزش‌ های سنتی در جامعه، بری بودن از مجازات در صورت ارتکاب جرم به ‌ویژه برای کسانی که درقدرت هستند، در کنگو است. تجاوز جنسی، کشتار، شکنجه، ناامنی فراگیر و نبود سیستم آموزش چشمگیر موجب رشد خشونت بی ‌سابقه در هر جامعه ‌ای می‌شود. بری بودن ازمجازات، موجب آشفتگی و برخوردهای غیرانسانی می‌شود که زنان در خط مقدم قربانیان آن هستند؛ تجاوز جنسی به زنان وسیله ‌ای است در دست متجاوزینی که قانون را نمی‌شناسند. بیش از چهار میلیون آواره داخلی، شش میلیون کشته و صدها تجاوز جنسی علیه زنانبرآمد حکومت بی‌ قانون است. تصور کنید جمعیتی برابر با جمعیت دانمارک جان خود رااز دست داده‌ اند. در این هرج‌ و مرج حتا نیروهای محافظ صلح سازمان ملل هم مصون نمانده‌ اند. تعدادی از جان ‌های شیفته صلح به هلاکت رسیده ‌اند. البته که نیروهایمحافظ صلح سازمان ملل امروز هم در کنگو هستند تا اجازه ندهند شرایط بدتر از آنچه هست بشود.

باوجود تمام تلاش ها اگر کسانی که مسئولیت کشتار و تجاوز بر عهده دارند،محاکمه و مجازات نشوند، تراژدی یاد شده تکرار خواهد شد و ادامه خواهد یافت. تنهابا مسئول دانستن جنایتکاران در برابر کرده های غیرانسانی شان است که ستون فقرات بینظمی و بی‌ قانونی شکسته خواهد شد تا اصول انسانی و قانون بتوانند بر جامعه حاکم شوند. اگر به مبارزه علیه خشونت باور داریم، دست یابی به دولت قانون برای پایاندادن به خشونت ممکن است.

***

اعلیحضرت، خانواده پادشاهی، اعضای محترم کمیته صلح نوبل، نادیا مراد عزیز،خانم‌ ها و آقایان، صلح باوران، جایزه صلح نوبل را از طرف مردم کنگو دریافت می‌کنم. جایزه صلح نوبل را به همه‌ ی قربانیان خشونت‌ های جنسی در گوشه گوشه جهان تقدیم می‌کنم. موجب افتخار است که اکنون در برابر شما ایستاده ام تا صدای خاموش میلیون ‌هاقربانی خشونت جنسی در منطقه های درگیری مسلحانه باشم و امید برای روستائیان کشورم که در صف نخست قربانیان هستند.

از امکان فراهم شده استفاده می‌کنم تا از همه‌ ی کسانی که طی سالیان دراز ما را پشتیبانی کرده ‌اند، تشکر کنم. بویژه به ترجمان‌ها، نهادها، دوستان،همکاران، خانواده ‌ام و خانم مادلین فکر می‌کنم.

***

نام من «دنیس موکویگی» است. اهل یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا هستم. با این‌ وجود مردم سرزمین من فقیرترین در جهان‌ اند. واقعیت غیرقابل ‌باور، سرشاری کشورمن از منابع طبیعی: طلا، کولتون، کوبالت و سایر منابع استراتژیک است. اما همین منابع دلیل اصلی جنگ، خشونت شدید و فقر بی ‌اندازه کنگو هستند. همه ما به ماشین ‌هایلوکس، جواهرات و زندگی راحت علاقه‌ مند هستیم. خودم تلفن هوشمند دارم. همه ‌ی آنچه مردم جهان به داشتن آن علاقه‌ مند هستند، شامل موادی است که در سرزمین من به ‌وفور یافت می‌شود. اغلب، کودکان کم سن و سال با شرایط غیرانسانی آن‌ ها را استخراج می‌کنندو بازسازی. همین کودکان در معرض شدیدترین خشونت‌ها و تهدیدهای جنسی ‌اند.

به هنگام رانندگی با ماشین‌ های الکترونیکی و نمایش جواهراتتان، فقط یک ‌لحظه به هزینه ‌های انسانی که خرج ماشین و جواهرات شده ‌اند فکر کنید. تنها کاری که می‌توانیم ما مصرف‌کنندگان بکنیم این است که ضمن احترام به کسانی که موجب زندگی لوکس ما شده ‌اند، به‌ گونه ‌ای عمل کنیم که نیروهای تولید کننده کمتر مورد خشونت باشند ومنابع طبیعی به ‌درستی حفظ شوند.

چشم بستن بر این همه نامردمی، شریک جرم بودن ما است در این همه نامردمی. تنها خطاکاران مسئول جرم و جنایت خود نیستند، همه‌ی کسانی که چشم بر این ناگواری‌ ها و زوال انسانی می‌بندند، مسئول ‌اند.

وطن من به‌ طور سیستماتیک و با کمک کسانی که خود را رهبران کشور می‌نامند، چپاول می‌شود. غارت مردم و کشور برای قدرت بیشتر آنها، برای رفاه و زندگی لوکس شان و برای حرمت آنها. چپاول به بهای قربانی شدن میلیون‌ها زن، مرد و کودک بی‌ گناه که در نهایت در گرداب فقر شدید اسیر می ‌شوند. هم ‌زمان با کسب درآمدهای منابع طبیعی،درآمد کسب شده به جای آوردن لقمه‌ ای نان بر سفره مردم، به جیب الیگارشی چپاولگران سرازیر می‌شود.

بیست سال روز و شب در بیمارستان پانزی شاهد زوال و برآمدهای تکان دهنده یشکست در وطنم هستم. به نوزادان، دختران، زنان جوان، مادربزرگ ها و حتا مردان و پسربچه ها به وحشیانه ترین شکل ممکن تجاوز جنسی می ‌شود. اغلب قربانیان آشکارا وتوسط چندین جنگجو مورد تجاوز قرار می گیرند و سرانجام هم پلاستیک های داغ سوخته شده یا ته سیگار در محل ارگان جنسی شان خاموش می‌کنند. بگذارید از توضیح بیشترجزئیات صرفنظر کنم.

مردم کنگو بیست سال است که در برابر چشمان جامعه جهانی، مورد تحقیر قرار می گیرند، با بدرفتاری مسئولان و ملیشیای بی خرد مواجه اند و کشتار می ‌شوند. امروز با پیشرفت های چشمگیر تکنولوژی و دوران اطلاعات و ارتباطات الکترونیکی کسی نمی‌ تواند بهانه بیاورد که خبر از این نامردمی نداشتم.

***

به بهانه جایزه صلح نوبل عاجزانه از مردم جهان خواهش می‌کنم که با هم اندوه نامردمی‌هایی که در گوشه گوشه‌ ی جهان رخ می‌دهد را بر دوش کشیم. با هم برای پایان دادن به تجاوز به حقوق انسانی‌ مان به زجر و دردی که مُهر شرم‌ اش بر پیشانی ‌مان نشسته است، دست به اقدام مشترک بزنیم.

مردمان سرزمین من، ناامیدانه به صلح نیازمندند.

اما:

چگونه می‌شود بر گورهای دسته ‌جمعی صلح را برقرار کرد؟

چگونه می‌شود بدون دستیابی به حقیقت و آشتی، صلح را برقرار کرد؟

بدون عدالت و جبران خسارت عمومی، چگونه برقراری صلح ممکن است؟

هم ‌اکنون که من با شما سخن می‌گویم، گزارشی در قفسه میزی در نیویورک می‌ پوسد.این گزارش که توسط گروهی از کارشناسان مجرب تهیه شده است، نقض قوانین جنگی و نقض موازین حقوق بشر که در کنگو مرتکب شده است را بررسی کرده ‌اند. در گزارش آشکارا به نوع تجاوز و خشونت‌ های انجام شده اشاره شده است، مکان‌ها و تاریخ ارتکاب جرم‌ هاهم آمده اما، از نام بردن کسانی که مرتکب جنایت و خشونت شده ‌اند، خودداری شده است.

در این گزارش که توسط کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل تهیه شده، دست کمبه ۶۱۷ مورد نقض حقوق انسانی و خلاف ‌کاری و خشونت اشاره شده است. در این گزارش حتا کشتارهای دسته‌ جمعی هم آمده است. اما دریغ از یک گام برای مقابله با یکی ازموارد یادشده در گزارش. جهان منتظر چیست تا به این گزارش کارشناسانه توجه کند؟ باور کنید، بدون عدالت، صلح پایدار ناممکن است. صلح هم موضوعی نیست که بشود با آنچانه ‌زنی کرد.

بیایید شجاع باشیم و نظر‌گاه‌های انتقادی و بی‌طرفانه خود در مورد آنچه مدت‌ها است در منطقه ما رخ می‌دهد را بیان کنیم.

بیانید با شجاعت تمام همه‌ی مجرمین و خلاف‌کارهایی که موجب نقض قانون و نقض موازین حقوق بشر شده‌اند را ضمن شناسایی، نام ببریم تا امکان تکرار نامردمی‌های انجام شده را نداشته باشند.

بیانید شجاعانه به اشتباهات پیشین خود اقرار کنیم.

بیانید باکمال شجاعت حقیقت را بازگو کنیم و خاطره‌های دشوارمان را برای جلوگیری از تکرارشان بازسازی کنیم.

هم‌میهنان عزیز کنگویی، بیایید شجاعانه سرنوشت و آینده ‌مان را در دستانخود بگیریم. بیانید صلح را رقم بزنیم، بیایید آینده‌ای با چشم ‌انداز روشن برای کشورمان ترسیم کنیم، بیانید با هم آینده‌ ی بهتری برای آفریقا بسازیم. کسی مگرخودمان، برای ما کاری انجام نمی‌دهد.

***

خانم‌ها، آقایان و صلح دوستان، تصویری که برایتان ترسیم کردم، واقعیت تاریک و سیاهی را نمایش می‌دهد. ولی فرصتی دهید تا داستان سارا را برایتان حکایت کنم.

هنگامی‌که سارا در بیمارستان بستری شد، شرایط سلامتی او بسیار بحرانی بود.روستای او مورد هجوم گروهی مسلح قرارگرفته بود و همه نزدیکانش کشته شده بودند، اوتنها و بی‌ کس مانده بود. گروه مسلح او را به گروگان گرفت و با خود به جنگل برد. درجنگل او را به درختی بستند. هرروز به ‌طور جمعی به سارا تجاوز جنسی می‌شد تاسرانجام روزی او از هوش رفت.

هدف ارتکاب چنین تجاوزهای جنسی آن‌ هم به‌ طور گروهی، در هم شکستن خودقربانی، خانواده‌ اش و جامعه ‌ای است که به آن تعلق دارد. خلاصه کلام؛ هدف آنها درهم شکستن شبکه‌ ی اجتماعی است. روزی که سارا در بیمارستان بستری شد، نه توان راه رفتن داشت و نه ایستادن. او توان حفظ ادرار و مدفوع خود را هم نداشت. به خاطر این همه مصیبت و آسیب‌های جسمی و روحی؛ نقص ارگان جنسی، مجاری ادرار، دستگاه گوارش وعفونت‌های داخلی کسی باور نمی‌کرد که او دیگر باز بتواند قد علم کند و بر پای خودبایستد.

با گذشت زمان، می‌ شد شاهد از بین رفتن نشانه ‌های حیات و زندگی در چشمان سارا بود. ولی بااین‌وجود، او کارکنان بیمارستان و پرستارها را تشویق می‌کرد که مبادا امیدشان را از دست بدهند. اکنون سارا زنی است زیبا، شاد، قوی و جذاب. اواکنون در گروهی مشغول به کار است تا به زنانی که تجربه‌ ی مشابه خودش را پشت سرگذاشته‌ اند کمک کند.

سارا برای بازسازی زندگی ‌اش مبلغی معادل پنجاه دلار آمریکا دریافت کرد.مبلغی که به زنان داده می‌شود تا بتوانند زندگی اجتماعی و اقتصادی ‌شان را بازسازی کنند. اکنون سارا کار کوچکی راه ‌اندازی کرده و آن را اداره می‌کند. زمینی کوچک خریده، مؤسسه پانزی او را در خرید الوار برای سقف خانه ‌اش کمک کرده است و اواکنون سقفی بالای سرش دارد. او اکنون مستقل است و با کرامت انسانی روز و شب می‌گذراند.

داستان او نشان می‌دهد، باوجود شرایط بسیار دشوار و ناامیدکننده، امکان رشد وجود دارد. باید با اراده و خواست قوی به سوی تاریکی قدم برداشت تا نور آخر تونل سیاهی را روشن کند. دوستان، اگر زنی مانند سارا دست از تلاش بر نداشت، چگونه ما می‌توانیم ناامید شویم و دست از تلاش بشوییم؟

این داستان تنها مربوط به سارا در کنگو نمی‌شود، زیرا می‌توان هزاران سارای دیگر در آفریقای مرکزی، کلمبیا، بوسنیا، میانمار، عراق و بسیاری از کشورهای دیگر که در آتش خشونت می‌سوزند، پیدا کرد.

تجربه ما در بیمارستان پانزی نشان داده است که درمان عمومی که شامل کمک‌های پزشکی، روان ‌درمانی، اقتصاد اجتماعی و حقوقی برای پیگیری کار زنان است، اگرچه جاده ‌ای است دشوار، طولانی و سلامت در دوردست، اما با همت دوستداران صلح و خود زنان قربانی که ظرفیت تبدیل درد و زجر به استقامت و قدرت را دارند، ممکن است.

زنان قربانی خشونت اگر بتوانند به زندگی امیدوار شوند، می‌توانند بالقوه ومثبت برای تغییر شرایط جامعه از بد به خوب اثر گذار باشند. تجربه با ارزش ما درسازمان امور اجتماعی بوکاوو که وظیفه‌اش کمک به زنان است تا بتوانند با گذر ازتونل تاریک به روشنایی برسند و سرنوشت خودشان را رقم بزنند، شاهد چنین موفقیتی بوده است.

بدیهی است زنان به ‌تنهایی نمی‌توانند جاده سیاهی که پیش رویشان است را طی کنند. نقش ما گوش دادن به آنها است. کاری که همین امروز کردیم و به حرف‌های نادیا مراد گوش دادیم. نادیا مراد عزیز، مخالفت‌های تو، عصبانیت‌های تو، خیره ‌سری تو و… به ما امید می‌دهد و سرچشمه ‌ای است برای برانگیختن همه‌ی جهان و برای خود من برای دنیایی بهتر.

***

اکنون که ما جایزه صلح نوبل را دریافت می‌کنیم، حداقل ارزش آن به ‌طور مشخص، تغییر زندگی قربانیان خشونت‌های جنسی در جهان است. اعطای این جایزه به ما می‌تواند موجب تقویت صلح شود و دیگر بار شادی و امید را به سرزمین‌های ما روان کند. بنابراین پرسش این است:

ما چه می‌توانیم بکنیم؟

شما چه می‌توانید بکنید؟

پیش از هر چیز و نخست، وظیفه همگان است که برای تحول و گام گذاشتن در راهی روشن و درست، آنچه می‌توانند، انجام دهند.

انجام هر کاری، نوعی انتخاب است.

انتخاب این که:

خشونت علیه زنان را متوقف کنیم یا نه،

در یافتن مردانی مثبت که خواهان برابری جنسیتی در زمان جنگ و صلح هستند، کوشش کنیم یا نه.

انتخاب این که:

زنی را پشتیبانی کنیم یا نه،

از آن زن حمایت کنیم یا نه،

از حقوق آن زن دفاع کنیم یا نه،

دوشادوش او در سرزمین‌های بلازده مبارزه کنیم یا نه،

رقم زدن صلح یا مخالفت با آن در سرزمین‌های بلازده.

تصمیم به اقدام آن سوی سکه ‌ای است که به بی‌تفاوتی «نه» می‌گوید.

اگر جنگی پیش رو است، آیا جنگ در برابر بی‌تفاوتی ما است که جامعه را ویران می‌کند.

دو دیگر آن که همه ما در برابر این زنان و نزدیکانشان مسئولیت داریم. همین وظیفه باید بتواند انگیزه ‌ای باشد که دوشادوش آنها به مبارزه بپردازیم. باید چنان عمل کنیم که دولت‌های ما نتوانند رهبرانی را برگزینند که روادار نیستند یا درک انسانی از جامعه ندارند. انتخاب رهبرانی که برای رسیدن به قدرت از خشونت جنسی استفاده کرده ‌اند اشتباهی است نابخشودنی.

دولت‌ها وظیفه دارند که از پهن کردن فرش قرمز برای چنین کسانی دست بردارند و در عوض خط قرمزی برای استفاده از تجاوز جنسی به ‌عنوان سلاحی در جنگ، برقرارکنند. این خط قرمز باید بتواند رهبرانی که موجب آسیب‌های جسمی و روحی مردم و به‌ ویژهزنان شده‌اند را از نظر اقتصادی و سیاسی تحریم کند و در دادگاهی عادلانه به محاکمه بکشاندشان.

اقدام درست و به ‌موقع کار دشواری نیست. پرسش این است که آیا اراده ‌ای برای این اقدام وجود دارد؟

گام سوم، تشخیص دردها و رنج‌های زنانی است که از خشونت‌های جنسی در جنگ جان سالم به درد برده ‌اند. پس از تشخیص، حمایت از او باید چنان باشد که همه ‌ی امکانات برای بازیابی سلامت او به کار گرفته شود.

بار دیگر بر موضوع جبران خسارت اصرار می‌ورزم: جبران خسارت باید چنان باشد که زنان بتوانند با استفاده از آن زندگی جدیدی را شروع کنند. به باورم این حق هرانسانی است. از همین سکوی خطابه از همه ‌ی دولت‌ ها و نهادهای بین‌المللی خواهش می‌کنم که بنیادی برای جبران خسارت وارده به زنان آسیب‌دیده در جنگ و بویژه زنانی که درمعرض تجاوز جنسی بوده ‌اند راه‌اندازی کنند تا فردای صلح در بازسازی زندگی جدید وقفه نباشد.

چهارمین گام، از طرف همه ‌ی زنان و مردانی که همسرشان را از دست داده‌ اند،از طرف همه‌ ی کسانی که در کشتارهای جمعی کنگو پدر و مادرشان را از دست داده‌ اند و از طرف همه‌ ی کنگویی‌ هایی که دل در گرو صلح دارند، از جامعه جهانی تمنا می‌کنم که به گزارش پروژه «نقشه راه» و پیشنهادهای آن با دقت توجه کنند.

به باورم سرانجام روزی باید عدالت بر آسمان همه ‌ی کشورهای جهان سایه بگستراند. اگر چنین شود، مردم کنگو می ‌توانند برای عزیزانشان اشک بریزند، برای کشته‌ شدگان، دل ‌تنگی کنند، جلادان خودشان را ببخشند، بر درد و رنج ‌های خود فائق شوند و سرانجام آینده ‌ای روشن را باکمال آرامش در انتظار باشند.

درنهایت، بعد از بیست سال خونریزی، تجاوز جنسی و بی ‌شمار آوارگان داخلی، مردم کنگو منتظر کسانی ‌اند که مسئولیت پشتیبانی از غیرنظامی ‌های این کشور را در شرایطی که دولت این کشور نمی‌تواند یا نمی‌خواهد چنین کاری کند، بر عهده بگیرند. مردم تشنه صلح پایدار و دوستی ‌اند و خواهان برون‌رفت از گردونه ‌ی جنگ و خونریزی و کشتار.

چنین فرضی نیازمند گزینه‌ های؛ آزادی، شفافیت، باورمندی و آرامش است.

“کنگویی‌ها، بیایید جامه کار و کوشش در راه صلح بر تن کنیم!” بیایید دولتی را در قلب آفریقا بسازیم که در آن دولت در خدمت مردم است. یک دولت حقوقی که به توسعه پایدار و هماهنگ نه تنها در کنگو کمک خواهد کرد، بلکه در سرتاسر آفریقا، جایی که همه ابتکارات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر فرد و بر احیای شأن فرد استوار است، کمک می‌کند.

اعلیحضرت، اعضای محترم کمیته صلح نوبل، خانم‌ها و آقایان، دوست داران صلح؛ چالش دست‌ یابی به صلح پیش روی ما است. صلح در دیدرس است.

به خاطر همه‌ی «سارا»ها، برای همه زنان، به خاطر همه‌ی مردان و کودکان در کنگو، عاجزانه درخواست می‌کنم که تنها جایزه صلح نوبل به مردم سرزمین من ندهید. آنچه نیاز امروز و اکنون ما است، هم‌ صدایی و فریاد با ما است که: “خشونت در کنگو کافی است! اکنون زمان صلح است و دوستی”.

از توجهتان بسیار سپاسگزارم.

Denis Mukwege