من زندگیم را

برای کس دیگری

زندگی کرده ام

که نمی دانم کیست

—-

نمی دانم

ماهی بوی آب دریا می دهد؟

یا دریا بوی ماهی گرفته است!

—-

برای تو بوده است

سکوت من

در سالیان دراز

و اینک برای توست

که می گویم

از سکوت گذشته ام

—-

ﺩﺳﺖ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ

ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ

ﺍﯾﻨﮏ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﺩ

ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﺧﺎﻃﺮﻩ

—-

بی آنکه برفی

آمده باشد

همه چیز سفید رنگ

و یخ زده است

و بی آنکه شب در رسیده

باشد

همه جا سیاه و یک

رنگ است

و فقط صدای توست

که می بارد

چون برفی

در شب زمستانی

—-

من به زندگی کردن

رضایت دادم

به خاطر برگ ها

و به خاطر دوستانم

سگ ها و گربه ها

و به خاطر چند عشقِ

زودگذر

من به زندگی کردن

رضایت دادم

به خاطر تماشای

لحظه ها