قاسم بغلانی

اسب کهر را بنگر

شیهه شعری می‌شود

سم و سنگ

کهر

دندان‌هایت تاریخ را

می‌شمارد

وزش باد در یال

رقص باله‌ی

که بال در بیاوری

ابرها را

ابرها از چشم تو

برق می‌گیرند

پیچ بعدی رودخانه

پیچ بعدی

که می‌پیچد نگاهم

تو

کهر اسب سرکش

بلوط رنگ زیبا

عکس می‌شوی

در زاویه‌ ی دید

رودخانه

که می‌پیچد

در چشمت