سرودی برای قربانیان کشتار دهه ی ۶۰

بر بندِ باد

تاب می خورد

پیرهنی‌ی خونی هنوز.

مادری بر سرِ رف،

هی گَرد می گیرد از قاب عکسی        هنوز.

صدای رگبار می آید هنوز

شهرزاد قصه می گوید هنوز

این چندمین حکایت از حکایات گفته و ناگفته‌ی ماست؟

چند سرِ سبزِ دگر، تا پگاهان رسد از راه ؟

قصه های سرخ

قصه‌ها‌ی تلخ

قصه‌های پلک های باز

قصه های دردِ تازیانه و سیلی و تی پا

قصه های سیاه و سردِ دل های سنگ و دندان های شکسته

این چندمین حکایت از حکایات گفته و ناگفته‌ی ماست؟

چند سرِ سبزِ دگر، تا پگاهان رسد از راه؟

رخت سپید بر تن،

شیون می کند عروسی.

از سر سفره ی عقد

ربوده می شود دامادی.

رو به دنیا چشم می گشاید

در پشت میله‌ها نوزادی

این چندمین حکایت از حکایات گفته و ناگفته‌ی ماست؟

چند سرِ سبزِ دگر، تا پگاهان رسد از راه؟

 دریغ بر واژه‌های تلف شده

بر شعرهای ناشنفنه شده

بر نمایش‌نامه های کشو نشین شده

بر کتاب های خمیر شده

بر روزنامه‌های از چاپ درنیامده بسته شده

بر نویسنده های دزدیده شده      بر دار شده

این چندمین حکایت از حکایات گفته و ناگفته‌ی ماست؟

چند سرِ سبزِ دگر، تا پگاهان رسد از راه؟

انسان نمایانی در هیأت قاضی وُ

نیز بازجو

و یارانی که از ایشان سر دار گشت بلند

و فرمان مرگ

و سینه‌های فراخ آماجِ آتش و خون

و خون

و خون

و خون

این چندمین حکایت از حکایات گفته و ناگفته‌ی ماست؟

چند سرِ سبزِ دگر، تا پگاهان رسد از راه؟

تپه های خونین

تیرک‌های خونین بر تپه های خونین

طناب های خونین بر سر تیرک های خونین بر تپه های خونین

چنگک های خونین بر گِل ‌ طناب های خونین بر سر تیرک های خونین بر تپه های خونین

نعش های خونین بر چنگک های خونین بر گِل ‌ طناب های خونین بر سر تیرک های خونین بر تپه های خونین

وانت هایی پُر از نعش های خونین

کمپرسی هایی سرشار از دمپایی های خونین

که خون‌خط کشیدند بر جاده ها.

این چندمین حکایت از حکایات گفته و ناگفته‌ی ماست؟

چند سرِ سبزِ دگر، تا پگاهان رسد از راه ؟

در انتهای شب

پرنده‌گان سحری صیحه‌کشان پر می‌کشند از بام های اوین تا کلوخ های خاوران.

با این‌که له شده اند زیر پا نرگس ها،

عطر نرگس گم نشده در هوا.

این چندمین حکایت از حکایات گفته و ناگفته‌ی ماست؟

چند سر سبز دگر . . . ؟

ها؟

چند سرِ سبز؟

شهرزاد نخفته و حکایت ادامه دارد هنوز

 شهریور ۱۳۹۶ / سپتامبر ۲۰۱۷