در چنین شرایطی است که کسانی مثل «جولیان آسانژ» و «اسنودن» در فریادها و بوق و کرنای نیرنگ بازان با بازیگری میلیونی لشکر ناآگاهان، دستگیر، محاکمه و زندانی میشوند. چرا که جرمشان افشای اسرار بوده و برملا کردن سیاستهای ضد بشری درصد کمی که بیشترین سهم از منابع و منافع بشری را به خود اختصاص دادهاند. افشای آنچه پشت پردههای آهنین و سیاه برای زوال انسانیت تصویب میشود، جرم است و زبان حقیقتگو باید بریده شود. همین دروغپردازان هوادار انسانیت، خود نیز گمراهترین و سیاهترین گروههای ضد بشری را در سراسر جهان به بهانه دفاع از حقوق بشر، سازمان دهی کردند و آنگاهکه کسانی زبان به بازگویی حقیقت گشودند، کردار درفش و داغ و دار آخته میشود تا از هویدا شدن اسرار جلوگیری شود.
نمونه اخیر این کردار را میتوان در رفتار دولتهای به ظاهر هوادار حقوق بشر دید که خود نیز موازین حقوق بشر را زیر پا میگذارند تا سیاستهای شومشان افشا نشود.
در چنین جهانی جناب «دونالد ترامپ» قبای دفاع از حقوق بشر میپوشد تا سیاستهای سیاهش فاش نشود. او حتا نمیداند حقوق بشر چیست و برگ کدام درخت است. ایشان به یقین حتا تاریخچه حقوق بشر که روزولت از پیشگامان آن بوده را نخوانده. جهت اطلاع ایشان و هواداران ناآگاه او بین ایرانیان بخشی از تاریخچه بیانیه جهانی حقوق بشر را در اینجا میآورم:
پس از فاجعه تاریخی ناسیونال سوسیالیسم در آلمان نازی و جنایات نژادپرستانه آدولف هیتلر علیه یهودیان و جنایات او علیه دگراندیشان، مخالفان و مردم کشورهای دیگر، اتحادی جهانی برای تشکیل یک نظم نوین جهانی به وجود آمد، که قرار شد بر پایه ارزشهای مدرن حقوق بشر مقرر شود. فعالان و اندیشمندان حقوق بشر به این امر واقف بودند، که پیروزی بر دیکتاتوری نازیها و دولتهایی که متحدین آلمان نازی بودند، بهتنهایی نمیتواند به صلح سیاسی در جهان منجر شود.
پیش از ورود ایالات متحده آمریکا به جنگ جهانی دوم، رئیسجمهوری آمریکا، فرانکلین روزولت، و نخستوزیر انگلستان، وینستون چرچیل، در اوت ۱۹۴۱ وقتیکه در یک کشتی جنگی انگلیسی به نام «پرینس آف ویلس» حضور داشتند، «منشور آتلانتیک» را به جهان اعلام کردند. هدف «منشور آتلانتیک» بنیانگذاری صلح نوین جهانی بود، که قرار است در آن «همه انسانها در همه کشورهای جهان یک زندگی آزاد و بدون فقر داشته باشند.»
در ژانویه ۱۹۴۲ بیستوپنج کشور عضو «ائتلاف ضد هیتلری» بیانیه سازمان ملل را امضاء کردند. همه این رویدادهای تاریخی پلههایی بودند که به تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر منتهی شدند. اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوبه ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ میلادی دستاوردی است که به دنبال جنگ جهانی دوم شکل گرفت. آزادیهایی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح هستند توسط رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا، فرانکلین روزولت، در ژانویه ۱۹۴۱، یعنی هفت سال قبل از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، در کنگره آمریکا مطرح شده بودند. روزولت به شهروندان آمریکایی و به شهروندان تمام جهان پیام و نوید چهار آزادی را برای آینده جهان بشری داده بود: آزادی بیان، آزادی عقیده و رهایی از هر نوع ترس و فقر. در جامعه ای که انسانها نتوانند به صورت آزاد افکار خود را بیان کنند و در آن مورد بنویسند، در جامعه ای که انسانها اجازه ندارند آزادانه به دین، یا فلسفه و جهانبینی یا به یک هدف سیاسی اعتقاد داشته باشند، در جامعه ای که مقامات کشور با هدف به وجود آوردن رعب و وحشت و ترس مردم را سرکوب میکنند و امنیت مردم را نابود میکنند و در جامعه ای که مقامات کشور نتوانند حداقل رفاه زندگی را برای همه شهروندان فراهم کنند، ابتداییترین شرایط یک زندگی آزاد از بین برده شده است. به این خاطر بود که روزولت بر این چهار مورد آزادی پافشاری میکرد.
در مقدمه بیانیه جهانی حقوق بشر هم آمده است:
ازآنجاکه بازشناسی حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانوادهٔ بشری بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان است،
ازآنجا که بیاعتنایی و تحقیر حقوق انسان به انجام کارهای وحشیانه انجامیده بهطوریکه وجدان آدمی را در رنج افکنده است، و پدید آمدن جهانی که در آن تمامی ابناء بشر از آزادی بیان و عقیده برخوردار باشند و به رهایی از هراس و نیازمندی رسند، بهمثابه عالیترین آرزوی همگی انسانها اعلام شده است،
ازآنجاکه… ملتهای عضو سازمان ملل خواهان تصویب بیانیه جهانی حقوق بشر هستند، بیانیه ای که در چند بند آن به صراحت به آزادیهای فردی، جمعی، آزادی بیان و برابری انسانها اشاره شده است.
ماده ۱
تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر عادلانه و برادرانه رفتار کنند.
ماده ۳
هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
ماده ۱۱
هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.
هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بینالمللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمیبایست مجرم محسوب گردد. همچنین نمیبایست مجازاتی شدیدتر از آنچه در زمان وقوع جرم [در قانون] قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد.
ماده ۱۹
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
پرسش من این است که آیا دروغگوهای جهانی که اختیار بیشترین رسانههای بینالمللی را هم در دست دارند، به آنچه جهانیان تصویب کرده اند، پایبند هستند؟ اگر آری چرا کسانی مانند آسانژ میبایست برای حفظ جانش پنج سال در زندانی به نام سفارت اکوادور در لندن زندگی کند؟ آیا غوغاسالاری رسانه های کسانی مانند ترامپ، سرمایهداران افسارگسیخته جهانی که همپالکیهای اویند، شرایط را طوری آماده نمیکنند که او از پیش مجرم شناخته شده باشد و باید بر دارش کرد؟
***
به آسانژ اتهام تجاوز جنسی زده اند که راست یا دروغ آن هنوز معلوم نیست. اما این که آسانژ به احتمال در پروسه دادگاه تجاوز جنسی ببازد یا نه… یک طرف قضیه است. اگر او این دادگاه را ببازد باید جریمه اش را بپردازد. بدون هیچ برداشت شخصی… که آیا پاپوش بوده یا نه، …این موضوعی است که تا مدت های زیادی بر ما روشن نخواهد شد. تا روزی که اسناد واقعی از تاریکخانههای سازمانهای اطلاعاتی دولتهای غربی آزاد و رسانه ای نشود نخواهیم فهمید! اما جنبه دیگر کار او مثل اسنودن… است؛ آنها بیداری مردم رسول دنیا را سبب شدند! من نمیدانم اگر اسنودن را گاردین همراهی نمیکرد چه بلایی سر او هم آورده بودند… این دو نفر راهگشای پایان خواب خرگوشی جوامع دموکراتیک بودند که زیادی به قانونمداریشان مینازیدند. دنیا به مرحله زایش تغییرات بزرگ بالغ شده است. در چنین مواقعی خطر جنگ که باعث خروج حکومتگران از بحران میشود از همیشه بالاتر است. سیاستهای شرمگینانه دولت ترامپ در خاورمیانه مشتی است از خرمن جنگی که در راه است. ازیکطرف دولت سیاه اندیش عربستان سعودی به خاطر پرداختن پول و واریز آن به کیسه آمریکا، مردمی و همپیمان اعلام میشود و قتل روزنامهنگاری که مگر اصلاحات چیزی نمیخواست را چشمپوشی میکنند و از طرفی گروه های تروریستی که خودشان در دولتهای پیشین سازماندهی کردهاند را به دروغ شکست خورده جلوه میدهند تا باز هم بتوانند به موقع از آنها استفاده کنند. نمونه این نامردمی را در ایران امروز شاهد هستیم. حضور نیروهای تحت حمایت جمهوری جهل اسلامی ایران، در خاک ایران به بهانه حمایت و کمک به سیلزدگان برای سرکوب مردم. باید هشیار باشیم!
رفتاری که با آسانژ در سفارت اکوادور شد نشان دیگری از وحشیگری و انتقام جنگ افروزان با ماسک حقوق بشر از زبان گویای حقیقت است؛ حقیقتی که اسرار را هویدا میکرد.
جولیان آسانژ که به مدت ۷ سال در اتاق کوچکی در سفارت آکوادور پناه گرفته بود، توسط پلیس لندن دستگیر شد! چهره آسانژ چهل و هفت ساله در زیر فشارهای بینالمللی تبدیل به یک پیرمرد هشتادساله شده است. اما پیرمردی که انگشت پیروزی اش را از زیر دستبند به همه نشان میدهد. بهراستی چرا جامعه بینالملل نمیخواهد آسانژها آزاد باشند؟ افشای چه اطلاعاتی از پشت پرده اینگونه خاطرشان را آشفته کرده است؟ شاید پاسخ در انتهای مصاحبه ۹ سال پیش آسانژ نهفته باشد: ” اخبار و مطالب رسانه ها بهشدت کنترل شده و غیرواقعی هستند و عملا برای جلوگیری از وقوع جنگ و یا برکنار کردن دولتها و سیاستمداران فاسد و خودکامه کاری انجام نمیدهند. به نظر من رسانههای گروهی موجود، در کل آن قدر بد هستند که گاه آدم فکر میکند شاید بدون وجود آنها ما میتوانیم دنیای بهتری داشته باشیم”!
آیا او بر واقعیتی غیرقابل انکار دست گذاشته است؟
در پایان به یکی از پستهای فرج سرکوهی در فیسبوک اشاره میکنم که برای آزادی بیان هشدار داده بود:
“زندانی کردن آسانژ زندانی کردن حقیقت است. از کسانی که از حق دانستن ما دفاع کردهاند، حمایت کنیم
دانستنِ حقِیقت حقِ مردم است و انتشار حقیقت بدون سانسور حقِ همگان. انتشار حقیقت حق، کارکرد و وظیفه ژورنالیستها نیز هست.
از هفته گذشته که سایت ویکی لیکس خبر توافق دولتهای اکوادور و انگلیس درباره تسلیم جولیان آسانژ را اعلام کرد، تلاشهای محافل مدافع آزادی بیان برای دفاع از آسانژ شدت گرفت. این تلاشها، که تاکنون بهجایی نرسیده است، ادامه دارد. انتشار گزارشهایی درباره فساد مالی رئیسجمهوری کنونی اکوادور در ویکی لیکس، در کنار اعمالنفوذ دولتهای آمریکا و .. ، میتواند از زمینههای این توافق باشد.
جولیان آسانژ از ۲۰۱۲ تاکنون در عمل در سفارت اکوادور در لندن زندانی است. دولت آمریکا خواهان تسلیم او است تا محاکمه و مجازات او درس عبرتی باشد برای منتشرکنندگان حقیقت. پرونده شکایت علیه آسانژ در سوئد بسته شده است اما دولت انگلیس، که در موارد نظامی و امنیتی و پوشاندن حقیقت از مردم، همدست دولت آمریکا است، به بهانهی « نقض شرایط آزادی مشروط» آسانژ را بازداشت کرد.
دانستن حقیقت حقِ مردم است. انتشار حقیقت حقِ همگان. انتشار حقیقت حق، کارکرد و وظیفهی ژورنالیستها نیز هست.
زندانی کردن آسانژ زندانی کردن حقیقت است.
آسانژ باید آزاد و تعقیب قضائی ادوارد اسنودن باید متوقف شود.