عزیز داشتن کتاب و کتابخانه به نیاز ذاتی و دیرباز آدمی به جمع آوری، حفظ و اشاعه ی دانش بشری بازمی گردد. نخستین کتابخانه ها در پرستشگاه ها تشکیل شدند وکاهنان را می توان در شمار اولین کتابداران به شمار آورد. پادشاهان ادب دوست و هنرپرور نیزکتاب وکتابخانه را مورد حمایت خویش قرار می دادند. اگرنینوا (پایتخت امپراطوری آشور) به مدت ۵ هزارسال مهد تمدن فرهنگ بشری محسوب می شد، این به سبب فعالیت های علمی و فرهنگی فرهیختگان آشور درکتابخانه های این شهر باستانی بود. واپسین امپراطورآشور به نام آشوربانیپال (از۵۸۵ تا ۵۲۵ قبل ازمیلاد) درکتابخانه ی قصرخود ۲۲۰۰۰ هزارجلدکتاب جمع آوری کرده بود. فرعون قرن سیزدهم قبل از میلاد مصر، رامسس اول، به کتابخانه ای که درمعبد فصرش داشت به عنوان “درمانگاه روح” اشاره می کرد. هخامنشیان درکتابخانه ی تحت جمشید هزاران جلد کتاب بر روی لوحه  های سفالی نگه می داشتند.  

یکی ازپی گیرانه ترین و درعین حال غم انگیزترین تلاش های بشری برای تشکیل وحفظ و استفاده از کتابخانه به کتابخانه ی اسکندریه برمی گردد. این کتابخانه توسط پتولومه ی اول حاکم مقدونی مصر و از جانشینان اسکندر در سال ۳۰۰ قبل از میلاد بنیان گذاری شد. پتولومه و جانشینان اش نمایندگان بسیاری را با پول های هنگفت به خارج از مصر می فرستادند تا کتابخانه های شخصی و مجموعه های ادبی و هنری را خریداری نموده و به مصر ارسال دارند. هر زمان که در سواحل اسکندریه یک کشتی پهلو می گرفت، سربازان کشتی را نه فقط به خاطر کشف کالاهای ممنوعه، بلکه به خاطرکتاب نیز بارزسی می کردند. کتابخانه ی اسکندریه در دوران سلسله ی پتولومه بیش از پانصد هزار کتاب را در خود جای می داد. این کتابخانه به دانش پژوهان رشته های مختلف بورس وکمک های نقدی اعطا می کرد.

دردوران ساسانیان کتابخانه ی بزرگ دیگری در دانشگاه جندی شاپور اهواز استقرار داشت که به صورت مرکزی برای تبادل فرهنگی و دید و بازدید دانشمندان ایرانی، یونانی و رومی درآمده بود.

با وجودی که دولت ها اغلب با یکدیگر درحال جنگ و ستیز بودند، دانشمندان با استفاده از کتابخانه های عهد باستان موفق شدند شاهکارهای علمی و فرهنگی مناطق متمدن جهان آن روز را به زبان های مختلف ترجمه نموده و به صورت عامل پیوند فرهنگی بشری درآورند. به خاطر وجود این کتابخانه ها بود که در آن دوران مصر به پیشرفت های چشمگیری در حوزه های شیمی، فیزیک، مکانیک، تشریح، ستاره شناسی، پزشکی و همچنین رشته های مختلف هنر، ادبیات و فلسفه دست یافت. دانشمند یونانی اریستارکوس از سوماس کتابی نوشت و درآن این نظریه را ارائه داد که، خلاف عقیده رایج عصر، زمین مرکز عالم نیست، بلکه خود به دور خورشید می چرخد. ارشمیدس بسیاری از قوانین ریاضی حاکم بر اهرم ها، چرخ ها، دنده ها و هیدرولیک را کشف کرد و تحول بخشید. هروفیلوس، پدر علم تشریح، آشکارا اعلام داشت که، برخلاف نظر ارسطو، این مغز است و نه قلب که باید آن را مرکز هوش و ادراک شمرد. دانشمند دیگری به نام اراتوستن ثابت کرد که زمین گرد است و پیرامون آن را به درستی محاسبه نمود. شاگرد  او به نام استرابو پیش بینی کرد که با دریانوردی به سوی غرب قاره های جدیدی کشف خواهند شد.

درسال ۴۸ قبل از میلاد، دیکتاتور رومی ژولیوس سزار کتابخانه ی اسکندریه را به آتش کشید. در آن زمان معدودی از انسان های فرهیخته عمق فاجعه را دریافتند: فرورفتن مصر در مغاک تیره گرایی. سال ها گذشت و کوشش های مافوق انسانی به عمل آمد تا کتابخانه ی دیگری بنام “کتابخانه ی دختر” در معبدی در بخش دیگری از اسکندریه تاسیس شد. این کتابخانه نیز در سال ۳۸۹ میلادی توسط امپراطورمتعصب رم تئودوسیوس طمعه ی آتش گردید.

بازسازی کتابخانه اسکندریه را بشریت مدیون فیلسوف و ریاضی دان اسکندریه تئون الکساندریوس و دخترش هایپاشیا ست. هایپاشیا زنی ریاضی دان، فیلسوف و روشنگربود که به عنوان نخستین و واپسین کتابدار زن کتابخانه ی بزرگ اسکندریه قد علم کرد. انسان های دانش پژوه از دوردست ها به اسکندریه سفر می کردند تا در مجلس درس هایپاشیا حاضر شوند و ازخرمن دانش وی توشه ها برچینند. در این دوران مسیحیت از موضع دفاعی به درآمده و به صورت یک دین رسمی دولتی درآمده بود. امان از کوردلی مذهبی که در درازنای تاریخ بشر همواره مشعل های فروزان دانش بشری را با شقاوت خاموش ساخته است. کاهنان کوردل مسیحی همگان را علیه هایپاشیا تحریک کردند. انبوهی از مردم جاهل و متعصب کالسکه ی هایپاشیا را در بین راه متوقف ساختند و این انسان فرهیخته را پائین کشیدند و به عنوان تحقیر وی را برهنه ساختند. بعد او را پوست کندند و زنده سوزانیدند. کاهنان مسیحی که علم و دانش را مترادف بت پرستی می دانستند، به دنبال قتل فجیع هایپاشیا کتابخانه ی اسکندریه را به آتش کشیدند و حتی یک جزوه ی ساده را در این کتابخانه ی عظیم باقی نگذاشتند. این جنایت عقربه  ی زمان را قرن ها به عقب راند و در واقع به عنوان سر آغاز دوران سده های میانه عمل کرد که بسان بختکی هولناک طی هزارسال بر اورپا سنگینی کرد.

آخرین ضربه به بازمانده های کتابخانه ی اسکندریه درسال ۶۴۶ میلادی درجریان فتخ اسکندریه توسط لشکریان عمربن خطاب وارد شد. عمر تنها کتابی را که به رسمیت می شناخت قرآن بود. عمر بر آن بود که کتب ملل غیرمسلمان یا موافق قرآنند یا مخالف آن. درصورتی که که موافق باشند، با بودن قرآن نیازی به آنها نیست، درصورتی که اگر مخالف قرآن باشند، باید نابود شوند. با این دید بود که فاتحین مسلمان کتابخانه های معتبری مانند کتابخانه اسکندریه و کتابخانه ی مدائن را به آتش کشیدند. مورخینی مانند عبدالطیف بغدادی، ابن القفطی و ابن عبری روایت می کنند که عمربن عاص، حاکم مسلمان مصر، به دستور عمرکتاب های کتابخانه ی اسکندریه را بین گرمابه های شهر برای تأمین سوخت توزیع کرد. در نتیجه، حمام های اسکندریه به مدت ششماه از هرگونه سوختی بی نیاز شدند.

بیزاری ازکتاب و کتابخانه، هرگونه پیشرفت فرهنگی را در هر نقطه از جهان اسلام طی دهه های متمادی به عقب راند. تنها درقرن نهم میلادی بود که خلفای اسلامی بر جزم گرایی اولیه خود چیره شدند و به گردآوری کتاب و تاسیس کتابخانه همت گماشتند. در دوران خلافت مأمون عباسی (از۸۱۳ تا ۸۳۳ میلادی) در کتابخانه عمومی شهرکتاب های بسیاری به زبان های مختلف نگهداری می شدند. در این دوران فیلسوف بزرگ شرق یعقوب بن اسحاق الکندی (از۸۰۰ تا ۸۷۰ میلادی) کتابخانه ی بزرگی را تأسیس نموده بود که صدها جلد کتاب را درخود جای می داد. در همین کتابخانه بود که او چندین زبان را یاد گرفت و کتاب های فلسفی را از یونانی و سریانی به عربی ترجمه کرد. این کتابخانه به این دانشمند بزرگ امکان داد که دویست و هشتاد جلد کتاب را در منطق، اخلاقیات، ریاضیات، طبقه بندی علوم، ستاره شناسی، طب، تئوری موسیقی، نور، متالوژی وکیمیا به رشته ی تحریر درآورد. اگرچه امروز یکدهم این کتاب ها هم باقی نمانده اند، لیکن ترجمه ی لاتینی شان مدت ها در اروپا تدریس می شدند. متاسفانه در عهد متوکل عباسی کندی به اعتزال (آزاد فکری وتعقل گرایی) متهم شد وکتابخانه اش ویران شد.

درسایه احترام به کتاب و فعالیت کتابخانه ها بود که قرون دهم و یازدهم میلادی را عصرطلائی فرهنگ وتمدن اسلامی خوانده اند. در مناطق مسلمان نشین خاورمیانه، شمال آفریقا و اندلس (اسپانیای امروزی) فرهنگ مشترکی در حال شکل گرفتن بود که عناصری از بالندگی و خردگرایی را درخود داشت. پادشاه ایرانی عضدالدوله دیلمی (از۹۰۷ تا ۹۸۲ میلادی) کتابخانه ی بزرگی را در شیراز تاسیس کرده بود که در آن لااقل یک نسخه از کلیه کتاب های موجود در دنیای متمدن آن روز را درخود جای داده بود. گروهی کتابدار به خوانندگان در یافتن و استفاده از کتاب ها یاری می رسانیدند.

خلفای بنی امیه ی اندلس را باید در شمار بزرگترین حامیان کتاب و کتابخانه به شمار آورد. در دوران خلافت الحاکم (از۹۶۱ تا ۹۷۶ میلادی) کتابخانه ی “کوردوبا” بیش از۴۰۰ هزارکتاب را درخود جای می داد. تنها فهرست این کتاب ها به ۴۰ جلد می رسید. او نمایندگانی را به سوریه و بغداد برای جستجو وخرید کتاب می فرستاد. در این کتابخانه بود که ده ها کتاب از عبری، یونانی، و لاتین توسط کمیته ی مشترکی از دانشمندان مسلمان، یهودی و مسیحی به عربی ترجمه شد. خلفای فاطمی مصر (از۹۶۱ تا ۱۱۷۱ میلادی) نیز از کتاب و کتابخانه مشتاقانه پشتیبانی می کردند. در این عصرکتابخانه ری، با برخورداری از هزاران جلد کتب مختلف، در اختیار دانشمندان بود. روایت است که برای بارکردن کتب این کتابخانه به ۴۰۰ شتر نیاز بود. در صحن این کتابخانه دانشمندان رشته های مختلف به بحث و همکاری می پرداختند. در همین کتابخانه بود که دانشمند ایرانی محمد بن زکریای رازی الکل و اسید سولفوریک را کشف کرد ودر حوزه های شیمی، مهندسی شیمی، پزشکی و فلسفه کتاب ها نوشت.

بصره نیز یکی ازمراکز بزرگ کتاب و کتابخانه محسوب می شد. در قرن چهارم هجری (یازدهم میلادی) تنی چند از دانشمندان ایرانی و عرب تحت نام “اخوان الصفا” مخفیانه دست به تأسیس یک کتابخانه ی بزرگ زدند و به بررسی در مورد فرهنگ های زرتشتیگری، گنوسی، یونانی و عبری همت گماشتند. آنان نه تنها در زمینه های مختلف علمی با یکدیگر کار می کردند، بلکه “برادرانی بودند با دل پاکیزه و وفادارانی در معرض هرنوع آزمایش”. این کتابخانه به اخوان الصفا امکان داد که طی دهه های متمادی کار خود را تداوم بخشند و یک دایره المعارف ۵۱ جلدی در ریاضیات، منطق، فلسفه ی طبیعی، روانشناسی و نجوم به رشته ی تحریر درآورند. هدف این کار سترگ آشنائی با همه ی معارف و انتقالشان به نوع بشر بود. خلیفه مستنجد عباسی در سال ۵۵۴ هجری دستور داد که کتابخانه ی اخوان الصفا وکلیه نسخ دایره المعارفشان را همراه با آثار ابن سینا بسوزانند. با این همه بخش هایی ازاین دایره المعارف باقی ماند، به فارسی و ترکی ترجمه گردید و دانشوران را الهام بخشید.

توسعه ی کتابخانه و سایر نهادهای علمی درشرق تأثیر تعیین کننده ای در بیداری غرب از خواب غفلت قرون وسطایی بجای گذاشت. این امر به قرن دوازدهم میلادی و دوران خلافت ابویعقوب دومین خلیفه ی سلسله بربر موحدون مراکش برمی گردد. او که بر مراکش و بخشی از اسپانیای امروزی حکمروائی می کرد، ثروت هنگفتی در راه ساختن و پرداختن کتابخانه وحمایت از فیلسوفان عصرخویش صرف کرد. ابویعقوب فیلسوف نامدار عصرخویش ابن طفیل (۱۱۰۵ تا ۱۱۸۵ میلادی) را از اندلس به دربارخویش جذب کرد. ابن طفیل شاگرد خود ابن رشد (از۱۱۲۶ تا ۱۱۹۸ میلادی) را به خلیفه معرفی نمود. هر دو فیلسوف درکتابخانه ی سلطنتی در رابطه با فلسفه یونان بطور عام و فلسفه ارسطو بویژه به تحقیق و تفحص پرداختند. ازطریق ترجمه لاتینی آثار این دو فیلسوف (بویژه ابن رشد) بود که میراث علمی و فلسفی یونان باستان به غرب رسید و زمینه ساز دوران نوزائی اروپا شد. پس ازمرگ ابویعقوب پسرش کتابخانه ی سلطنتی و کلیه کتابخانه های قلمرو خویش را به آتش کشید و ابن رشد را به تبعید فرستاد. این دیوانگی قلمرو وی را طی سالیان دراز در یکی از وحشتناک ترین تاریکی های فکری فرو برد.

تا قبل ازحمله ی مغول کتابخانه هایی در خراسان، آذربایجان، فارس و دیگرنقاط ایران وجود داشتند که درآنها دانش پژوهان به تحقیق و بررسی مشغول بودند. حمله ی مغول مانند یک سیل بنیان کن نهادهای تمدن ایران، از جمله کتابخانه ها، را نابود ساخت. لیکن چند دهه بعد دانشمندان ایرانی پادشاهان مغول را با تمدن و شهریگری آشنا ساخته و به تاسیس کتابخانه تشویق کردند. در یکی از این کتابخانه ها بود که غیاث الدین جمشید کاشانی به کشف لگاریتم اعشاری نایل آمد.

 قرون پانزده و شانزده میلادی همراه بود با پیشرفت و شکوفایی غرب از یک سو و پس رفت و خمودگی شرق از سوی دیگر. اندیش ورزان دوران نوزایی (رنسانس) اروپا کتابخانه متروک  شهرهای مختلف را به دنبال شکار آثار فلسفی کهن یونانی، رومی، هلنی و شرقی زیرپا نهاده و به ترجمه ی این آثار همت گماشتند. آنان از معدودی کتب بازمانده ی کتابخانه ی اسکندریه گردگیری کردند و به بازسازی نهاد کتابخانه کمر بستند. در سال ۱۴۹۲ میلادی کلمبوس ثابت کردکه نظریاتی را که ۱۵۰۰ سال پیش از آن استرابو ابراز داشته بود درست است و با دریانوردی به سوی غرب می توان قاره های جدیدی را کشف کرد. درسال ۱۴۵۳ کپرنیک با کارکردن برروی تئوری اریستاکوس ثابت کرد که زمین سیاره ای است که به دورخورشید می چرخد. کار او نقطه عطفی شد برای اکتشافات فضایی بعدی انسان.  

متاسفانه عصر نوزایی و دوران انقلاب صنعتی اروپا مقارن بود با تیره گرایی مذهبی، هرج و مرج ملوک الطوایفی و در نتیجه رخنه ی استعمار خارجی در شرق از جمله ایران. در دوران صفویه دانش و فلسفه در سطح خادم فقه و شریعت تنزل یافتند. روشنگری درجامعه ایرانی سال ها به عقب رانده شد وتنها درآستانه ی انقلاب مشروطیت بود که دیدگان از خواب خرگوشی دهه های پی درپی گشود. با آغاز تحولات فکری و اجتماعی دوران مشروطیت، توجه به کتاب وکتابخانه با اقبال همگانی روشنفکران ایرانی قرین شد تا بدانجا که همگام با تأسیس مجلس شورای ملی، کتابخانه ی عظیم مجلس نیز به عنوان گنجینه ای ازکتب خطی و چاپی فارسی تأسیس گردید.

و هم اکنون در شرایطی به سر می بریم که بنا به دلایل مختلف ازجمله بحرانهای فزاینده و همه جانبه نظام جهانی سرمایه داری در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و مرامی، دنیای معاصر به گونه ای ازخردگریزی گرفتار آمده است. بسیاری از کتابفروشی ها درکشورهای مختلف به ویدئو فروشی یا بوتیک تبدیل شده اند. درایران تحت سیطره ی جمهوری اسلامی این خردگریزی به شکل یکی از فاجعه بارترین انواع خردستیزی ها خودنمایی می کند. جامعه دچار کمبود کتاب وکتابخانه نیست، لیکن رژیم با اعمال هولناک ترین اشکال سانسور و ضمن نابودسازی بی امان اندیشه و اندیشه ورزان از وارد شدن جریان های تازه در کتابخانه ها به شدت جلوگیری می کند. این خود یادآور کتابسوزان های دوران های تاریک است و ممکن است که  کنجکاوی روشنگرانه را در چنان حالت اغمایی فروبرد که سالیان دراز ادامه یاید.

 
افسوس و صد فسوس که درعصرما توده های مردم ازکتابخانه گریزانند وگونه ای ازخرد گریزی درسطح جهانی جریان دارد که در ایران شکل خردستیزی به خود گرفته است. علت این امر را می توان در بحران های همه جایی، همه جانبه و فزاینده ی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فکری و اخلاقی جستجو کرد که مردم را درگیر روزمرگی ساخته است. استفاده ی سطحی از اینترنت و قانع شدن به دیدن مطالب کوتاه تصویری نیز به این روند دامن زده است. در این گیر و دار دولت ها مرتبا بودجه فرهنگی را کاهش می دهند و به بسته شدن کتابخانه ها مدد می رسانند. غافل از این که هر قدر ملتی در رابطه با کتاب و کتابخانه سرمایه گذاری کند، چند برابر آن درآینده دریافت خواهد کرد. هرگونه تلاش درجهت نابودی یا محدود ساختن فعالیت کتابخانه ها ضربه کشنده ای است به تحول آتی پیشرفت بشری و دود این اقدام به چشم نسل های آینده خواهد رفت. کتابخانه محیطی است سالم و پناهگاهی مطمئن برای رشد خلاقیت همگان بویژه جوانان. محروم ساختن جوانان از این نهاد آنان را به سمت جایگزین های ناسالم سوق می دهد و چه بسا آنان را راهی بازداشتگاه ها و زندان ها کند که درا ین صورت هزینه ی سنگین تری را به جامعه تحمیل خواهد ساخت.

دریک کلام کتابخانه ها نگهبان میراث های بالنده فرهنگ بشری اند. بیائیم با پشتیبانی ازاین نهاد سالم اطمینان حاصل کنیم که دستاوردهای گذشته وحال فرهنگ بشری به نسل های آینده منتقل خواهد شد.

تورنتو

۱ اگوست ۲۰۱۱ میلادی