نگاهی به بنمایههای تمامیتخواهی خامنهای و ترامپ
“اسرائیل باید از نقشه جغرافیا حذف شود”
“اگر ایران درگیری میخواهد، این پایان رسمی ایران خواهد بود”
جنگ سرد کلامی بین آمریکا و ایران پدیده تازه ای در تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی نبوده و نیست. اما تنش روزهای اخیر در حدی است که نگران کننده شده، میگویم نگران کننده چون برخلاف آنچه برخی از رسانه های منحصر بفرد آمریکا هم تبلیغ میکنند، خردورزی در جهت غربی این تنش هم یافت نمیشود. در گزارشی که آسوشیتدپرس منتشر کرده است، جان بولتون یکی از خطرناکترین چهرههای امروز جهان است. ایشان اکنون مشاور امنیت کاخ سفید است. مگر میشود با ذهنیت ایشان خردورزی را در کفه ی ترازوی آمریکا گذاشت؟
به دو جمله بیان شده از سوی رهبران ایران و آمریکا نگاه کنید؛ در یک کلام، تفاوتی با هم ندارند. فقط شکل جمله بندیها متفاوت است:
«این پایان رسمی ایران است» با «باید از نقشه جغرافی حذف شود» چه تفاوتی با هم دارند؟
ترامپ هم کلاف سردرگمی است که دولت و مردم آمریکا را با فریب دنبال خود میکشاند. او همه چیز را برای خود در لباس منافع ملی آمریکا میخواهد: “پیش از همه آمریکا First America” شعار انتخاباتی او بود. ظاهر این شعار سراسر نیرنگ و فریب، ملیگرایانه است اما با ادامه کارزار انتخابات و تکیه بر اریکه ریاست جمهوری، ترامپ نشان داد که در جهت منافع سرمایه داران و تراستهای مالی همه چیز را چنان میخواهد که آنان.
آنچه دولت کنونی آمریکا با سرکردگی ترامپ، پمپئو و بولتون، در رابطه با سازمانهای بینالمللی، قراردادهای جهانی و حتا مذاکره های سیاسی با دولتهای دیگر، میخواهند، تسلیم محض است. در مذاکره با کره شمالی، دولت ترامپ فقط امتیاز میخواهد، غافل از اینکه گردانندگان کره شمالی، جام زهر را به سرعت ایرانیان برای حفظ قدرت و نظامشان سر نمیکشند.
هدف آنچه مینویسم، دفاع از ایران یا کره شمالی و هر کشور دیکتاتوری دیگر نیست. میخواهم بگویم: دشمنِ دشمنِ ما، الزامن دوست ما هم نیست. برخی از نیروهای ایرانی مخالف جمهوری اسلامی، شوربختانه در گردونه ی نادرست این دوستی گرفتار آمده اند و ترامپ و دستگاه الیگارشی مالی جهانی که خود موجب زوال و سیاهی اقتصاد جهانی اند، را منجی مردم ایران میدانند و تبلیغ میکنند. حتا در رسانه های فارسی زبانی که وزارت خارجه آمریکا پشتیبان مالی آن است همین سیاست تبلیغ میشود و کسانی که اعتباری بین مردم دارند، در برنامههایشان یک طرفه به قاضی میروند و نادانی های سیاه اندیشان اسلامی را بر دایره میریزند و ملایم از بیان آنچه بولتون و پمپئو در گوش ترامپ میخوانند، سر باز می زنند. نگاهی به موضعگیری یک ماه و به ویژه دو هفته اخیر سه نفری که سکاندار جنگافروزی هستند، نشان میدهد که هنوز به تصمیم قطعی نرسیده اند اما بر شیپور جنگ میدمند. جنگی که به باورم آمریکا با وجود گسیل ناوگان جنگی، بمبافکنهای B52 و هواپیماهای شکاری اف ۳۵، و حتا ناوگان بیمارستان هزار تختخوابی به منطقه خلیجفارس، بطور مستقیم در آن شرکت نمیکند. اگر جنگی دربگیرد، بیتردید نیابتی است و عربستان سعودی و کشورهای همپیمانش از یکطرف و اسرائیل از طرف دیگر مجریان آن خواهند بود و آمریکا نقش پشتیبانی خواهد داشت. و صدالبته هزینه همهی این عملیات و گسیل نیرو به خلیجفارس هم به گردن عربستان سعودی و شرکای نظامی اش علیه ایران هست.
به بخش نخست این جستار برمیگردم که گفتم: «سگ زرد برادر شغال است». در این معنا تفاوتی بین تمامیتخواهی سرکردگان دولت ترامپ و نظام تاریکاندیش جمهوری اسلامی نیست. هر دو در جهت فریب مردم حرکت میکنند. هر دو از یکدیگر دشمن میسازند، دشمنی خطرناک که باید نابود شود. هر دو بر پایه ایدئولوژی مخرب دین و سرمایه نیرنگ بازی میکنند.
برای روشن شدن موضوع اجازه بدهید تا از واسلاو هاول نمونه ای بیاورم. او در کتاب “قدرت بیقدرتان” در وصف حکومتهای توتالیتر (که او با مفهوم پساتوتالیتر از آن حرف میزند) و معتقد است این حکومتها چون در همان آغاز همه نیروهای سیاسی مخالف را از بین میبرند مجبورند در مرحله بعد به زندگی روزمره مردم تجاوز کنند و با در اختیار گرفتن ابعاد متفاوت زندگی روزمره مردم بر آنها اعمال قدرت کنند. هاول معتقد است در اینجا سیاست تبدیل به منازعه میان دو برداشت مختلف از زندگی میشود: زندگی در دایره حقیقت یا زندگی در دایره ریا و دروغ و سکوت. به باور هاول رژیمهای توتالیتر زندگی روزمره مردم را تبدیل به زندگی در ریا و دروغ و سکوت میکنند.
بگذارید واژه توتالیتاریسم یا تمامیتخواهی را بیشتر توضیح دهم تا شرایط امروز سگ زرد که ترامپ و شغال که خامنهای است، روشنتر شود:
توتالیتاریسم یا تمامیتخواهی اصطلاحی سیاسی است برای توصیف شیوه ای از حکومت که در آن نظام یا ادعا میکند که بر تمامِ آنچه در کشور و حتی زندگی خصوصی مردمان میگذرد کنترل دارد و یا در واقع نیز چنین قدرتی دارد! افلاطون در کتابِ “جمهوری” حکومت تمامیتخواه را یکی از بهترین انواع حکومت برمیشمارد.
رهبر یک حکومت تمامیتخواه از تمام قدرتش استفاده میکند تا تمامی مردم تحت سلطه اش را برای آرمانها و اهداف نظامش بسیج کرده و به همین دلیل است که هیچگونه مخالفت و یا فعالیتِ خارج از حوزه ایده آلهایش را بر نتابیده و با هرگونه جریانِ روشنفکری، احزاب سیاسی، نهادهای مذهبی دگراندیش و…سَر جنگ و ستیز دارد. نگاهی گذرا به نزدیک به سه سال ریاست جمهوری ترامپ نشان میدهد؛ هر کس در مسیر باورهای او ایستادگی کرد و گاه حتا اندکی اختلافنظر داشت، بیدرنگ برکنار شد و جایش را کسی پُر کرد که تسلیم آنچه او و یاران نزدیکش میگویند، بود. در ایران که نیازی به گفتن من ندارد. بیشتر میخواهم از ترامپ بگویم که او هم نیز تمامیتخواه است مانند خامنهای و نظام سیاه اسلامی اش.
بنابراین تمامیتخواهی یعنی خواهانِ تحت کنترل داشتنِ همه کَس و همه چیز در یک جامعه، یَعنی نظارت دقیق بَر هَر آنچه در جامعه و حتی زندگی خصوصی شهروندان رُخ میدهد و وضع قوانینی سَخت و نفسگیر برای کنترل بهتر مردم و رفتارهایشان چه در سطح جامعه و چه در چهارچوب خانههایشان!
ترامپ با خارج از شدن از قراردادهای جهانی میخواهد بر همه کس و همه چیز کنترل داشته باشد. چند نمونه از شاهکارهای ترامپ در صحنه بینالمللی را به عنوان مشت نمونه خروار میآورم تا بدانیم تمامیتخواهی فقط به سرکردگان کشورهای دیکتاتورزده آسیا و آفریقا نیست. در غرب هم شوربختانه اتفاق میافتد و هر روز هم سهم بیشتری از سیاست را از آن خود میکند:
ترامپ با امضای دستوری فرمان خروج ایالات متحده از پیمان تجاری شراکت فرا آتلانتیک (تیپیپی) را صادر کرد.
رئیسجمهور آمریکا در روز یکم ژوئن ۲۰۱۷ نیز اعلام کرد که کشورش از توافق پاریس در رابطه با تغییرات آب و هوایی موسوم به «توافقنامه پاریس»عقبنشینی میکند.
در یکی دیگر از شاهکارهای سیاست خارجی ترامپ، آمریکا برای دومین بار به صورت خودخواسته از یونسکو کنارهگیری کرد. رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا در دهه ۱۹۸۰ در انتقاد به رویکردهای یونسکو در خصوص شوروی از این نهاد خارج شده بود.
رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد کشورش از پیمان جهانی سازمان ملل برای بهبود مهاجران و پناهندگان خارج میشود. ترامپ این پیمان را ناسازگار با سیاستهای مهاجرتی آمریکا دانست.
ترامپ با بیمسئولیتی تمام، از تعهدات پیمان منع گسترش تسلیحات اتمی که بین آمریکا و روسیه به امضا رسیده است، شانه خالی کرد.
نمونه بارز دیگر آن خروج از برجام است که مصوبه شورای امنیت سازمان ملل بوده است.
نظامهای تمامیتخواه از راهِ استفاده گسترده از تبلیغات برای پخش هر چه بیشتر یک ایدئولوژی، مقدس جلوه دادن رهبر جامعه، در اختیار گرفتن تمامی رسانه های جمعی و استفاده از آنان در راستایِ گسترش افکار، آرمانها و اهداف خود، ایجاد فضایی پلیسی – امنیتی و ریشهکن کردن هرگونه نقد حکومت و اعتراض به شیوه آن و مهمتر از همه تُخم تَرس و وَحشت در دل مردمان کاشتن، قدرت سیاسی خود را حفظ میکنند. ترامپ رسانههای بینالمللی را جعلی و فریب دهنده fake میخواند، چون آنچه او میگوید را تایید نمیکنند. اکنون او حتا رسانه فارسیزبان صدای آمریکا و رادیو فردا که پشتیبان مالی آنها است را در خدمت سیاستهای خود گرفته تا آنچه او میگوید را در بوق و کرنای خود بنوازند.
ویژگیهای حکومت تمامیتخواه:
۱- دارایِ یک ایدئولوژی کلی هستند؛ مثلن نظام توتالیتر اسلامی ایران بر ایدئولوژی آمادهسازی جهان بَرای ظهور مَهدی استوار است و یا حکومت توتالیتر هیتلر، ایدئولوژی نژاد برتر را در بوق و کرنا کرده بود و اکنون جناب ترامپ با شعار «First America». حکومتهای تمامیتخواه بر ایدئولوژی استوار هستند. اگر هذیانهای قدرتمندان این نوع حکومتها، با باورهای عقیدتی و دینی ذوبشدگان، همسوتر باشد، با فاشیسم همخوانی بیشتری دارد.
۲- دارایِ یک سیستم تکحزبی که توسط رهبران آن حکومت اداره میشود، هستند و همواره قدرت سیاسی دست خودشان است و یک فردِ بیرونی، غیرخودی حساب شده و نمیتواند وارد چرخه قدرت شود؛ مثال بارزش هم حکومت اسلامی و احزاب اصولگرا و اصلاحطلب هستند که جملگی تحت فرمان و نظر رهبری میباشند. در آمریکا هم این انحصار در دستان دو حزب جمهوریخواه و دمکرات است. اکنون که ترامپ بر سکوی ریاست جمهوری تکیه زده، صلاح تراستهای مالی و نئوسرمایهداران را بر همه چیز و همه کس ترجیح میدهد. هر کس غیراز این بخواهد برکنار میشود.
۳- دارایِ سیستم امنیتی – پلیسی فوقالعاده قوی و سری هستند؛ مثال بارزش هم بسیجیان و لباس شخصیهای سید علی خامنهایاند که آزادانه به تفتیش عقاید مردم و بازداشت و برخورد خشونتآمیز با آنان، مشغول اند و از حقوق و مزایایِ بالایی نیز برخوردارند. در آمریکا هم افزون بر سازمان «سیا»، «اف بی آی»، «سازمان امنیت داخلی آمریکا»، از سیستم امنیتی اسرائیل و انگلیس هم برای سرکوب آنچه در گوشه گوشه جهان ساز مخالف با او میزنند را در اختیار دارد.
۴ – سلاحهای مورد استفاده حکومت و نیروهایِ امنیتیاش در انحصار خودشان است و یک شهروند معمولی امکان دسترسی به آن سلاحها (چه گرم و چه سرد) را ندارد.
۵- رسانههای جمعی همچون رادیوها، شبکههای تلویزیونی و روزنامهها و مجلات، همگی در انحصار کامل حکومت هستند و باید از فیلترهای متفاوت نظام پیش از انتشار در پیشگاهِ عموم، رد شده و تَن به تیغ سانسور به نفع و صلاح حکومت را بدهند. این ویژگی به خاطر اعمال نیمبند دمکراسی در آمریکا، برای ترامپ به صورت تمامعیار مهیا نشده است.
نظامهای تمامیتخواه، کلیه جایگزینها را نابود میکنند و تحمل هیچ نوع اندیشه و نظر دیگری را ندارند. هیچ نهاد مدنی و دموکراتیکی، فرصت نفس کشیدن و زیستن را ندارد.
۶- اقتصاد مملکت نیز بهطور کامل و خصوصی در دستان خودشان قرار دارد و بنیادهای اقتصادی توسط یک یا چند گروه وابسته به حکومت و رهبر آن، اداره میشوند؛ نمونه بارز این مسئله نقش چشمگیر سپاه پاسداران در اقتصاد ایران و یا دزدیهای میلیاردی مسئولان و خانوادههایشان از سرمایه ملی مردمان ایرانزمین است. رسوایی شرکتهای بزرگ سرمایهداری و تقلب در سیستم مالیاتی ترامپ که حاضر نیست، اظهارنامه مالیاتی اش را منتشر کند، نمونه ای است از میلیاردها دلاری که به جیب ترامپ و همپالکیهایش میرود. طبق آمار دو درصد جمعیت جهان، درآمدشان برابر است با هشتاد درصد جمعیت جهان که جناب ترامپ هم بخشی از آنها است.
توتالیتاریستها، کارشناسان “بنبست سازی” و “بحرانزایی” هستند، چون حیاتشان در لجنزار بحرانهای سیاسی و بنبستهای اجتماعی و اقتصادی به وقوع میپیوندد.
ویژگی دیگر نظامهای
تمامیتخواه، “روان پارگی دشمن سازی” و “روانپریشانی توطئه پروری” است. آنان بر این توهم هستند که یک دشمن خیالی، ورای همهی قدرتها،
فتنه میسازد، مردم را به خیابانها میآورد، تظاهرات و اعتصابات راه میاندازد که
آنان را نابود کند. سر نخ هر حادثهی کوچک را توطئه دشمن خیالی میبینند، نخست به
پیشوا پناه میآورند و سپس به دامن الله چنگ میاندازند.
به علت وجود سایهی
خیالی توطئه، در تقابل با مشکلات واقعاً موجود، ناتوان میشوند. به همین دلیل است
که در کشوری چون ایران، با داشتن سرمایهی عظیم نفتی، بخش وسیعی از مردمان در زیر
خط فقر زندگی میکنند. (پیشازاین به دو مورد خامنهای و ترامپ اشاره کردم.)
ویژگی دیگر نظامهای تمامیتخواه، ضدیت با فراکسیونهای خودی است. آنان که در وجود پیشوا ذوب نشدهاند باید تصفیه شوند. هر کس که تحمل ناخدای این کشتی را ندارد باید به دریا پرت شود و حتی آنانی که سالها ملوان این کشتی بودهاند، به اتهام “فتنه سازان” باید چشمانشان درآید و جزو “مردودان خواص” میشوند و در همان زندانهای انفرادی که خودساختهاند، گرفتار میشوند.
یقهسفیدهای رفرمیست دیروز که صاحب منزلت بودند به دسیسه گران روپوش سفید صاحب ذلت تبدیل میشوند و آقازادههای مافیای مالی، ناگزیر، سرمایهها را به لندن و ونکوور منتقل میکنند. و آنانی که میمانند چون نمیتوانند در “بازی بزرگان” شرکت کنند، از بازداشتگاههایی ساخته و پرداخته ی دست خود، سردرمی آورند.
در وطن، نمونههای فراوانی داریم که جزو معماران و سازندگان حکومت اسلامی بوده اند و روزی کرامت و منزلت و قدرت داشته اند و امروز به ذلت افتاده اند، همچون:”نهضت آزادی”ها، “ملی ـ مذهبی”ها، “مجاهدین انقلاب اسلامی”ها، “خط امامی”ها، “کارگزاران سازندگی”ها، “تحکیم وحدتی”ها، “روحانیون مبارز”ها، یقه سفیدها، آقازادهها، رفرمیست ها، و …در دولت ترامپ هم در سه سال گذشته برکناری چندین وزیر و قاضی و مشاور و وکیل نیز نشان از تمامیتخواهی جناب ترامپ دارد. ترامپ سیاست یا با من یا بر من را اعمال میکند.
در حکومتهای تمامیتخواه یا توتالیتر نشانههای زیر همیشه نمودار هستند:
۱- بسته شدن روزنامههای منتقد حکومت.
۲- وجود سانسور شدید در تمام ابعاد، از جمله اطلاعات، رسانهها، مطبوعات و کتب.
۳- زندانی شدن افرادی که از حکومت انتقاد میکنند.
۴ – پناهندگان سیاسی فراوان در کشورهای دیگر.
۵- اقتصاد دولتمدار.
۶- وجود رهبری مقتدر و اغلب کاریزماتیک در راس حکومت.
۷- شخصیت پرستی (کیش شخصیت)
۸- وجود ایدئولوژی فراگیر رسمی و حکومتی که همهچیز با آن سنجیده میشود.
۹- سرکوب شدن حقوق اقلیتهای سیاسی، مذهبی، قومی.
۱۰- قرار داشتن انحصار رسانههای فراگیر، از جمله رادیو و تلویزیون، در اختیار دولت.
۱۱- دولتی بودن تمام نظامهای ارتباطی، از جمله پست، تلفن و اینترنت.
۱۲- مقدس شماری آرمانهای رسمی حاکمیت.
۱۳- برخورد سبعانه و بی.رحمانه با مخالفان حکومت.
۱۴- محدود شدن آزادیهای فردی، بهویژه آزادی بیان.
در این معنا یکی از ویژگی نظامهای خودکامه و تمامیتخواه، “روان پارگی دشمن سازی” و “روانپریشانی توطئه پروری” است. آنان بر این توهماند که یک دشمن خیالی، ورای همهی قدرتها، فتنه میسازد، مردم را به خیابانها میآورد، تظاهرات و اعتصاب راه میاندازند که آنان را نابود کند. سر نخ هر حادثهی کوچک را توطئه دشمن خیالی میبینند، نخست به پیشوا پناه میآورند و سپس به دامن الله چنگ میاندازند …(دشمن دشمن گفتن خامنهای را خوب میشناسیم. ترامپ هم کوشش میکند از سیاه اندیشان جمهوری فقاهت و سپاه پاسداران دشمنی بسازد که خواهان بر هم زدن نظم جهانیاند.)
***
در چنین شرایطی مردم ایران که غرق در فریب و نیرنگهای تاریک اندیشان اسلامی هستند، هر روز با موضوعی که سرگرمشان کند مواجه اند و شوربختانه به آن تن میدهند و موضوعهای اصلی فراموش میشوند. هنوز مردم اسیر ترس و رعب و وحشتی هستند که سیاستهای تمامیتخواهی بر آنها اعمال کرده است. غافل از این که اگر همگان و به طور مدام پا به عرصه مقابله با تمامیتخواهی بگذارند، بساط آنها به سادگی برچیده میشود و دولت تمامیتخواه، مخالفان بی عمل خارج که دخیل به دخالت نظامی ترامپ بسته اند و اصلاحطلب های در سایه ولایتفقیه بدون جنگ و دخالت نیروهای خارجی از سر راه دمکراسی برداشته خواهند شد.
در پایان باز هم به نقلقولی از واسلاو هاول برمیگردم که در مورد مردمی میگوید که اسیر تمامیتخواهیاند:
هاول معتقد است قدرت اصلی یک نظام توتالیتر سربازان و اسلحه ها و باتوم های آن رژیم نیستند. برعکس، قدرت اصلی این نظامهای سیاسی مردمی هستند که به زندگی در دایره ریا و دروغ ادامه میدهند. به باور هاول قدرت واقعی یک نظام سیاسی توتالیتر ریشه در جامعه ای دارد که از اخلاق دل بریده است. او از سبزی فروشی حرف میزند که بی هیچ اعتقادی به نظام سیاسی همه آنچه از او میخواهند را انجام میدهد تا به دیگران بگوید “من سبزیفروش که اینجا زندگی میکنم میدانم چه باید کرد. رفتارم طبق انتظاری است که از من دارید. قابلاعتماد هستم و مو لای درز کارهایم نمیرود. هر چه گفته اند کرده ام و حق دارم در صلح و صفا زندگی کنم”. هاول اخلاق این سبزیفروش را اخلاق جامعه و مردمانی میداند که در دایره ریا و دروغ زندگی میکنند و به جامعه خود تعرض و تجاوز میکنند.
به باور هاول، در این وضعیت مهمترین خطری که نظام توتالیتر از آن میترسد مردمانی هستند که به دفاع از حقیقت میپردازند و با صداقت و شجاعت از دروغ فاصله میگیرند. ازاینرو، هاول معتقد است یگانه نقطه شروع برای رسیدن به یک سرنوشت محترمانه تر خود انسانها هستند. انسانهای صادق هستند که نشان میدهند پادشاه لخت است. او در جملهای بینظیر مینویسد: “تلاش برای اصلاح سیاسی علت بیداری جامعه نیست، بلکه بهعکس، اصلاح سیاسی نتیجه نهایی آن بیداری است.”
عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.