استقبال ذوقزده اغلب رسانهها و برخی افراد در خارج از کشور از مصاحبه اخیر آقای مصطفی پورمحمدی درباره قتلهای موسوم به زنجیره ای نمونهای است از «قورت دادن» ـ بلعیدن ـ ذوق زدهی بسته ضداطلاعاتی یک مقام کارکشته امنیتی بدون نقد و تأمل در متن سخنان او.
ترکیب دادههای درست با دادههای نادرست برای انتقال «پیام اصلی» از شاخصههای بستههای ضداطلاعاتی است و آقای پورمحمدی در این مصاحبه از همین شگرد و ترفند امنیتی شناخته شده، تکراری و قدیمی بهره میگیرد تا بسته ضد اطلاعاتی خود را جا بیاندازد.
پورمحمدی در بسته ضد اطلاعاتی خود داده ای درست را که به تقریب همه میدانند ــ قتلهای موسوم به زنجیره ای «خودسرانه» نبود ــ تائید می کند و همراه با آن میکوشد تا تحلیلی جناحی را ــ قتلها کار جناح «طرفدار خاتمی» بود که با حسن نیت و «با تحلیل»، هرچند بر «تصمیم بد»، رخ داد ــ جا انداخته و مهمتر از آن کلیت نظام اسلامی و نهادهائی چون شورای امنیت ملی را ــ که سیاست حذف فیزیکی منتقدان و مخالفان را تدوین، تصویب و برای اجرا به وزارت اطلاعات ابلاغ کردند ــ از قتلها تبرئه کند. استقبال ذوقزده اغلب رسانهها و برخی افراد در خارج از کشور از بخش اول ـ تائید داده ای درست ـ و ندیدن بخش دوم پیام او نشان میدهد که بسته ضد اطلاعاتی او چندان ناکام نبوده است.
نظام و جناح ما نبود
مصطفی
پورمحمدی، از چهرههای پرسابقه امنیتی و قضائی و نماینده وزارت اطلاعات و عضو اصلی
هیات مرگ در کشتار جمعی زندانیان در سال ۶۷ در مصاحبه ای که متن کامل آن در مجله
«مثلث» منتشر و بخشی از آن در روزنامه شرق ۱٨ تیرماه بازنشر شد، با تاکید بر آن که
«از سال ۶۶» و حدود «۱٣،۱۲ سال» در وزارت اطلاعات بوده است، میگوید:
«در بحث قتلهای زنجیرهای ..، آن بخش وزارت اطلاعات هیچ خودسر نبودند. شاید
مدیرانش یک سری تصمیمات بد میگرفتند، اما اینجور نبود که از دست رها باشد».
این که یکی
از پرسابقهترین مقامهای امنیتی نظام ادعای دولت خاتمی را مبنی بر «خودسر بودن» و
ادعای رهبر جمهور اسلامی را مبنی بر «نفوذی بودنِ» طراحان و آمران و عاملان قتلهای
موسوم به زنجیره ای انکار می کند، البته مهم است اما این داده را به تقریب همگان
میدانند و شهادت کلی آقای پورمحمدی چیزی بر دانش عمومی در این زمینه نمیافزاید.
او در ادامه میگوید «یعنی معاونت امنیت، جانشینش مدیر این پروژه بود که گرایش چپ
(بخوانید طرفدار خاتمی) داشتند، یعنی جایی نبود که ۵ نفر خودسرانه آمده باشند دست
به این کار زده باشند. این ها برای خودشان تحلیلی داشتند و فکر میکردند طبق آن
تحلیل باید به نظام خدمت کنند و اصلاحطلبان را از ورطه خطرناکی که در آن خواهند
افتاد، نجات بدهند؛ تحلیلشان هم این بود که ضدانقلاب دارد به اصلاحطلبها میچسبد
و ما ناچاریم دوباره حوادث سال ۶۰ و جنگهای
خیابانی را تکرار و تجربه کنیم. اینها گفتند ما عملیات پیشدستانه انجام بدهیم تا
این اتفاقات نیفتد و اتفاقا مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند؛ یعنی نسبت به
آقای خاتمی که رئیسجمهور شده بود، نظر مثبت داشتند و طرفدار آقای خاتمی بودند».
مراد او از گرایش «چپ» روشن است. در بسته ضداطلاعاتی او قتلها نه کار نظام بود، نه کار جناح او و نه برآمده از سیاست تصویب شدهی حذف منتقدان و مخالفان موثر در شورای امنیت ملی. قتلها را «طرفداران خاتمی» طراحی و اجرا کردند. این ادعائی است که برخی از قاتلان معروف امنیتی از جمله آقای روح الله حسینیان نیز در همان زمان، و پس از آن نیز؛ مطرح کرده و میکنند.
تبرئه سعید امامی
آقای پورمحمدی ادامه میدهد «گفتند که آقای سعید امامی، مشاور وزیر بود و نهایتا به عنوان مشاور از ایشان استفاده کرده بودند. مدیر پروژه که نبود، مدیر تصمیمگیری نبود، نه مقام تصمیمگیری داشت، نه مقام طراحی و اجرا داشت. حداکثر با ایشان مشورت کردند که ما از ایشان سئوال کردیم، گفت نه، من در این کار نبودم، تا آخرین لحظه هم حرفش این بود که من نبودم».
نظام؟
فتوای قتل؟
«میگفتند ما اجازه هم داریم که هر چه تلاش کردیم ما اجازه ای ندیدیم ولی تلقی و
نظر خودشان این بود که ما رفتیم و اجازه هم داریم و از این حرفها، ما گفتیم کیست
و بعد هم ثابت نشد چنین چیزی که توانستند اجازه بگیرند».
در این دو پاراگرف پورمحمدی با تبرئه سعید امامی و تاکید بر این که طراحان و آمران
و عاملان قتلها بدون اجازه حکومت و بدون فتوای قتل عمل کرده اند می کوشد تا هم
جناج خود را تبرئه کند و هم کلیت نظام را.
آقای پورمحمدی نه خواب نما شده است و نه کپسول حقیقت گوئی قورت داده است. ترکیب و پیام بسته ضداطلاعاتی یکی از پرسابقهترین مقامات امنیتی جمهوری اسلامی شناخته شده، روشن و تکراری است، آن چه تأمل برانگیز است چرائی برخورد برخی رسانهها و کسان با این پیام است.