پاسخ به ۴پرسش شهروند
کاوه شهروز- وکیل – فعال حقوق بشر- همکار ارشد موسسه Macdonald-Laurier برای پیشبرد منافع کانادا در خارج از کشور
مبارزات اخیر مردم ایران در بیش از صد شهر علیه رژیم جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
من فکر می کنم این اعتراضات بزرگترین خطر را برای رژیم ایران به وجود می آورد، به همین دلیل با شدت با مردم برخورد کردند.
این اعتراضات ممکن است به طور موقت سرکوب شود، اما خواهیم دید که دوباره و دوباره شعله ور می شود. دلیلش هم واضح است، رژیم ایران نمی تواند آنچه را که معترضان می خواهند به آنها بدهد.
این واقعیت که این اعتراضات رهبری ندارد، هم قدرت است و هم ضعف. قدرت است زیرا که رژیم نمی تواند یک نفر را زندانی کند و یا از او یک شیطان بسازد. اما در عین حال ضعف است چرا که هیچ راهکار روشن و مشخصی برای پیشبرد و جایگزینی ارائه نمی شود.
تفاوت این دور از مبارزات با گونه های پیشین چیست، و چرا به نظر می رسد که بیشتر امیدوارانه است؟
تفاوت اصلی این است که این اعتراضات دیگر درمورد مفاهیم انتزاعی مانند حق رأی، آزادی بیان یا دموکراسی نیست. این مفاهیم مهم هستند، ولی تعداد کمی از مردم مایل به مبارزه علیه رژیم بر سر آنها هستند. اما این اعتراضات مربوط به سفره خالی خانواده هاست. در هم شکستن چنین اعتراضی هنگامی که معترضین نمی توانند شکم فرزندانشان را سیر کنند، سخت تر است. از این که هموطنانم در چنین شرایطی قرار دارند سخت ناراحتم. اما از طرف دیگر این امیدواری را به وجود می آورد که این اعتراضات در جائی که اعتراضات قبلی شکست خورد، به سرانجام برسد.
به نظر شما ایرانیان بیرون کشور علاوه بر تظاهرات خیابانی چه کمک هایی می توانند به مردم ایران در مبارزه آنها برای احقاق حقوقشان از نظام جمهوری اسلامی بکنند؟
شاید کسی مایل به شنیدن این موضوع نباشد، اما تظاهرات خیابانی خصوصاً در مواردی که شرکت کنندگان کمی در آن حضور داشته باشند و یا خوب زیر پوشش رسانه ها نباشند احتمالاً جزو کمترین کارهایی هستند که می توان انجام داد. هر چند که ممکن است در شرکت کنندگان احساس خوبی به وجود آورد، اما در واقع هیچ تغییری ایجاد نمی کند.
برای تأثیرگذاری کارهای طولانی مدت و کوتاه مدتی وجود دارد که دیاسپورای ایرانی می تواند انجام دهد.
در بلند مدت مهم است ایرانیانی که مخالف رژیم هستند در موضع قدرت قرار بگیرند. به عنوان مثال، وقتی نمایندگان ضد رژیم جمهوری اسلامی از جامعه ما در مجلس وجود داشته باشند، آیا دولت کانادا احتمالاً اقدام به کمک به ایران نخواهد کرد؟
در کوتاه مدت مهم است با تأکید بر این که ما رأی دهنده هستیم ، به رهبران احزاب مورد علاقه خود فشار بیاوریم و اگر آنها آنچه را که ما می خواهیم انجام ندهند، رأی و کمک های خود را به حزب دیگری دهیم. برای ده ها سال، لیبرال های کانادا رأی ایرانی را به عنوان “پاداش” پذیرفته اند. من فکر می کنم باید به آنها نشان دهیم که آنها دیگر نمی توانند این کار را بکنند.
همین اواخر، ما یک برنامه ی همبستگی با مردم ایران در تورنتو برگزار کردیم. در این برنامه، از همه خواستیم کارت پستالی را پر کنند تا برای وزیر امور خارجه ارسال شود و از وی خواستیم که در مورد ایران اقدام کند. حدود ۳۰۰ نفر فرم را پر کردند. وزیر اکنون می داند که ۳۰۰ خانوار در آنجا (تقریباً ۱۰۰۰ رای دهنده) هستند که رأی آنها را حزب لیبرال نمی تواند به حساب آورد مگر اینکه اقدامی انجام دهد. تصور کنید این کار را در مقیاس بسیار بزرگتر انجام دهیم.
مورد دیگری که دیاسپورای ایرانی باید با صدای بلند و مرتباً انجام دهد، زیر نظر گرفتن لابی است که رژیم ایران در غرب برپا کرده است. “ایران لابی” غالباً متشکل از جوانانی است که شیک می پوشند، به خوبی انگلیسی صحبت می کنند، رسانه های مدرن را می فهمند، درباره صلح صحبت می کنند، اما هدف واقعی آنها حفظ رژیم ایران است. وظیفه ما این است که آنها را در معرض نمایش بگذاریم و به رسانه های غربی و سیاستمداران اطلاع دهیم که آنها برای ما صحبت نمی کنند.
نقش و وظیفه نیروهای اپوزیسیون ایرانی در خارج و داخل کشور در این برهه حساس چیست؟
مخالفان داخلی اگر بر وظایف خود متمرکز شوند بهتر عمل خواهند کرد. اما اگر بخواهیم درباره دیاسپورای ایرانی صحبت کنیم مسئولیت اصلی آن همبستگی و پشتیبانی است و در سه چیز مهم انعکاس می یابد:
الف- انعکاس صدای معترضان در رسانه های غربی.
ب- فشار آوردن به دولت های غربی با استفاده از اهرم های دموکراتیک برای حمایت از مردم ایران.
پ- مبارزه با روایتی که توسط “لابی جمهوری اسلامی ایران” در غرب ایجاد شده است (به عنوان مثال دروغی مبنی بر این که “جمهوری اسلامی می تواند با استفاده از سازوکارهای خاص خود اصلاح شود”)، و جایگزینی آن با روایتی که بر لزوم ایجاد یک تغییر بنیادین تأکید می کند.
و دیگر تغییر این گفتمان غلط در جهان که رژیم ایران “ضد امپریالیستی” است و شایسته پشتیبانی است!
جهان، به ویژه چپ، باید درک کند که این رژیم شایسته حمایت نیست چرا که این رژیم کارگران، اتحادیه های کارگری، زنان، اقلیت های جنسی، اقلیت های قومی و مذهبی را به قتل می رساند، یعنی دقیقاً به افرادی که چپ باید کمک کند، این رژیم آسیب می رساند.
نکته مهم دیگر اتحاد مخالفان در امر مشترک است. و البته بدیهی است که این مسئله دشوار است، زیرا گروههای مخالف رژیم، اساساً دیدگاههای متفاوتی دارند. برخی پادشاهی خواه هستند، برخی جمهوری خواه هستند، برخی چپگرا هستند و برخی راستگرا. اما من فکر می کنم بسیار مهم است که مخالفان در مورد چند خواسته اصلی، مثلاً انتخابات آزاد توافق کنند، و بدون در نظر گرفتن تفاوت های عقیدتی خود، بر روی آن اهداف کار کنند.