روز ۲۹ آوریل جسد شاعر جوان و مشهور دانمارکی«یحیی حسن» در خانه اش کشف شد. او تنها ۲۴ سال داشت که درگذشت، اما شاعری مشهور و چنان مستعد بود که منتقدان ادبی او را استعدادی درخشان برای آینده شعر دانمارک می دانستند. کتاب دومش(یحیی حسن، ۲۰۱۳) در سن ۱۸ سالگی در ادبیات دانمارک درخشید و از هر سو درهای رسانه ها، از روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی، تا فستیوال های شعر و موسیقی را به رویش گشود. کتاب شعرش با نام «یحیی حسن» در همان سال ۲۰۱۳ بارها تجدید چاپ شد و فروش آن رکورد فروش کتاب شعر را در دانمارک شکست و به ۱۲۰ هزار نسخه رسید.
کتاب اول یحیی (مکانی برای مردن) در ۱۶ سالگی به چاپ رسید، زمانی که شاعر نوجوان به دلیل ارتکاب چند مورد بزهکاری، از سه سال قبل در کانون نگهداری کودکان و نوجوانان زندگی می کرد. در همان جا بود که استعدادش در شعر توسط مربیان مرکز حمایت از کودکان و نوجوانان کشف شد. کتاب اولش که بوسیله ناشری کمتر شناخته شده به چاپ رسیده بود چندان موفقیتی از نظر ادبی برایش به همراه نداشت. اما کتاب دومش نام او را فراتر از دانمارک به کشورهای همسایه رساند. پس از موفقیت کتاب دوم، «یحیی حسن»، شاعر جوان بارها از سوی مسلمانان متعصب تهدید به مرگ شد و یک بار با چاقوی یک مسلمان زخم برداشت و پس از آن تحت حفاظت پلیس قرار گرفت اما اتفاقی دیگر برای مدتی مسیر زندگی اش را تغییر داد و تا سال ۲۰۱۹ نتوانست کتاب منتشر کند.
با کتاب سوم «یحیی حسن ۲» در سال قبل – ۲۰۱۹ – ، بار دیگر به اوج بازگشت و این بار کتاب شعرش او را نامزد دریافت جایزه مهم نوردیک(جایزه ادبی در شمال اروپا) کرد که قرار است برنده سال، در ماه اکتبر امسال مشخص شود.
زندگی؛ واقعیتی آسیب دیده
یحیی حسن در یک مصاحبه گفته است«من یک واقعیت آسیب دیده ام، به سختی می توان زندگی کرد، اما نمی توان از آن فرار کرد».
واقعیت آسیب های زندگی اش اما چه بود؟ چنان که شعر و گفتار مستقیمش در مصاحبه ها گواهی می دهند زندگی کوتاهش از ابتدا تا انتها در میان زخم ها و آسیب های روحی گذشت.
یحیی حسن سال ۱۹۹۵ در شهر بندری ارهوس، دومین شهر بزرگ دانمارک، در یک خانواده مهاجر فلسطینی مسلمان پر جمعیت به دنیا آمد. پدرش خانه نشین بود و با کمک های « سوسیال» زندگی می کرد و مادرش نیز خانه دار بود. خاطرات یحیی از دوران کودکی کتک هایی بود که پدر مذهبی اش بر او و سه خواهر و برادرش وارد می کرد. در شعرهایش می گوید شمار چوب بر کف دست های او و خواهران و برادرش گاهی به پنجاه هم می رسید و مادرش که کاری از او ساخته نبود، از حرص و هول، هر چیز شکستنی که دستش بود، به زمین می افتاد.
در مدرسه بود که متوجه تفاوت های زندگی و محله خارجی نشین جدا افتاده خانواده اش با اجتماع دانمارکی شد و این همه تناقض رفتاری در نهایت او را از خانه و هم از مدرسه گریزان کرد. در محله خارجی ها با همپالگی های دوران مدرسه اش پایش به خلاف کاری کشیده شد.
مدرسه اما به او که سرکش و نافرمان شده بود چیزی که یاد داد این بود که زندگی درون خانواده با پدری به شدت بد رفتار و سخت گیر و دور از اجتماع که خانه را فلسطینی کوچک برای خود ساخته بود، غیر قابل تحمل است. نافرمانی او در اعتراض به رفتار پدر ابتدا با فرار از مدرسه و ارتکاب بزهکاری های مختلف، خود را نشان داد و پس از بازداشت به مرکز نگهداری کودکان تعلیم و تربیت، راه خود را در بیان شعر یافت.
مربیانش در مرکز نگهداری متوجه شدند که نبوغ شاعری ذاتی در اوست که می تواند با مقداری تربیت به شکوفایی برسد. کلاس های رپ خوانی و همزمان کلاس های ادبیات خلاق را با حمایت مربیان پشت سر گذاشت و نخستین کتابش، مکانی برای مردن را منتشر کرد.
در همین زمان رابطه ای بین او و یکی از مربیانش که او هم ذوق شعر داشت و زنی ۳۸ ساله بود ایجاد شد و سرانجام به طلاق زن از شوهرش و دادگاهی او انجامید.
پس از نشر کتاب “یحیی حسن”، شاعر جوان به موفقیتی باور نکردنی رسید و به خاطر نقد افشاگرانه و اعترافی تندش در شعر از مسلمانان متظاهر و ریاکار و از تربیت پدر و خانواده اش، از سوی مسلمانان مورد غضب قرار گرفت اما در اجتماع دانمارکی ها مقامی بزرگ یافت.
با وجود بارها تهدید به مرگ، در مصاحبه های تلویزیونی و مطبوعاتی رفتار اسلام گراهای جامعه دانمارک را مورد نکوهش و کردار خانواده اش را افشاء کرد. انها را عموما ریاکارانی معرفی می کرد که در خانه و مسجد نماز می خوانند و روزه می گیرند اما در اجتماع دست به دزدی می زنند و تن به کار نمی دهند.
سرانجام پس از تهدید های بسیار از طرف مسلمانان متعصب، یک بار با چاقو مورد تعرض قرار گرفت و بعد از آن پلیس برای شاعر جوان محافظانی تعیین کرد و در بعضی از سفر های ادبی ( لیلهامر، نروژ) در حضور محافظان ناچار با جلیقه ضد گلوله شعر خوانی کرد. با این وجود در سن ۲۰ سالگی حادثه ای دیگر او را به زندان کشاند. در یک درگیری و دعوا به سمت یک نوجوان ۱۷ ساله تیراندازی و پای او را مجروح کرد و در دادگاه به ۱۹ ماه زندان محکوم شد. در زندان نشانه های جنون در او اوج گرفت و برای مدتی به آسایشگاه روانی منتقل شد. گفته می شود دفتر شعر «یحیی حسن ۲ » ، دارای شعرهایی است که عموما در آسایشگاه سروده شده اند.
شاعر افسانه ای!
در بعضی نوشته های منتقدین ادبی ضمن ستایش شعر های این شاعر، او را شاعری افسانه ای خوانده اند که با غریزه شعر می نویسد. گفته اند او بی هیچ ساختگی ای، با صداقت شعر زندگینامه ای می نوشت و نیاز به ساخته شدن شعر نداشت. خود یحیی هم می گفت من فقط زندگی خودم را در شعر بازگو می کنم، همین.
او بی آن که تحصیلات دانشگاهی داشته باشد به زبان تسلط خیره کننده ای داشت و گرایشش به زبان قدیمی دانمارکی بود. شاعری معترض که گفته اند کلماتش در شعر هم چون مسلسل تناقض زندگی مسلمانان خاورمیانه ای جامعه ی دانمارک و نیز دانمارک را نشانه می گرفت. شعرش بجز تجربه زندگی در میان مسلمانان، مسائل زندگی شخصی و در گیری های درونی اش را هم بیان می کرد، زبان شاعرانه اش جامعه ادبی دانمارک را امیدوار کرده بود که شاعر بزرگی از راه رسیده و آینده شعر کشور را تضمین خواهد کرد، اما با رفتن او به زندان و سپس به آسایشگاه روانی، تقریبا زندگی ادبی او پایان یافته تلقی می شد، ولی در میان شگفتی دفتر شعر پس از آسایشگاهش او را برای کسب جایزه ای مهم نامزد کرد و همین دفتر سبب شد تا منتقدین ادبی قوی تر از قبل از او حمایت کنند.
یحیی حسن مجموعا ۲۷ بار تهدید به مرگ شد و تحت همین فشار ناچار شد اعلام کند که «مسلمان زاده و به اسلام وفادار است و دوست دارد به عنوان مسلمان که هر چند با دیگر مسلمانان چندان شباهتی ندارد، بمیرد»!
در نهایت روز ۲۹ اپریل ۲۰۲۰، یحیی حسن با سه دفتر شعر که دو دفتر آن به موفقیت بی نظیری همراه بود به پایان رسید. دلیل مرگش هنوز اعلام نشده اما مادرش در فیسبوک ویدئویی از یحیی به اشتراک گذاشت که یحیی از «پایان» سخن می گوید.
باری، شاعر جوان پیش از آن که به قتل برسد، کشته شد، به ستوه آمد از آن همه تعصب، به «پایان» رسید!