فیلم ” moneyball ” یکی دیگر از نامزدهای بهترین فیلم سال ۲۰۱۱ است. نیویورک تایمز و واشنگتن پست و چندین روزنامه معتبر دیگر آن را در فهرست ۱۰ فیلم برتر سال گذاشته اند و کلی از بازی برد پیت تعریف و تمجید کرده اند.

با اینکه فیلم درباره بازی بیسبال است و مشکلات و چالش هایش (که من هیچی ازش نمی دانستم تا قبل از این فیلم )، فیلم را دوست داشتم. تنها مشکلم با این فیلم و فیلم هفته پیش (The Descendants) این است که متوجه نمی شوم چرا بازی برد پیت و جورج کلونی این همه مورد توجه و تمجید قرار گرفته و چرا تقریبا در هرچی مراسم هست نامزد بهترین بازیگر شده اند. البته مسلما من نه کارشناسم نه منتقد، فقط به قول جناب علی دایی، به نظر من نوعی که همه فیلم های این دو بازیگر را دیده ام، بازی شان مثل همیشه خیلی خوب است، نه بدتر نه بهتر و نه خاص تر. گریه و عصبانیت برد پیت در فیلم moneyball دقیقا مثل تمام فیلم های دیگرش است و لحن و حرف زدن جورج کلونی در The Descendants هم مثل خیلی از نقش های دیگرش و همین باعث می شود فکر کنم که چرا ؟ و با سماجت حاضر نیستم قبول کنم که هالیوود هم پارتی بازی داره!  حالا بگذریم. شما اگر فیلم را دیدید، نظرتان را به من هم بگویید!

پوستر مانی بال

 

فیلم اقتباسی است از کتابی به نام “مانیبال: هنر پیروزی در یک بازی غیر منصفانه” درباره زندگی واقعی بیلی بین، بازیکن سابق و ناموفق بیسبال که مدیر تیم رده پایین اوکلندز است.

به گفته بیلی “در لیگ تیم های پولدار هستند، بعد تیم های بی پول هستند، بعد چندین لایه کثافت است و بعد ما هستیم”! و این واقعیت تیم اوکلندز است. تیم ورشکسته و در حال نابودی است و تمام ستاره هایش را هم از دست داده و بیلی با تمام وجود در تلاش است تا بتواند بودجه بگیرد تا جای بازیکنان از دست رفته را پر کند. در این میان با کسی آشنا می شود به نام پیتر براند که فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه ییل است و توانایی بازیکنان را نه از روی سابقه شان، بلکه بر اساس آمار و ارقام ریاضی ارزیابی می کند. بیلی او را استخدام می کند و با وجود مخالفت شدید سایرین و نتیجه ندیدن تیم در بازی های نیم فصل اول، بیلی که به تئوری پیتر ایمان دارد، با اراده ای کم نظیر روش غیر متعارفش را ادامه می دهد تا جایی که تیم رده آخری شان را به بیست برد پیاپی می رساند و رکورد جدیدی در تاریخ بیسبال ثبت می کند.

 ولی اشتباه نکنید. اصلا از آن فیلم های کلیشه ای که آخرش یک تیم همیشه بازنده به طرزی معجزه آسا قهرمان می شود نیست! فیلم بر اساس واقعیت است و هیچ پایان رویایی هم ندارد. ولی همان واقعیتش شما را حسابی جذب می کند و به پشت صحنه باورنکردنی دنیای ورزش امروزی می برد. جایی که به جای استعداد و سخت کوشی و مرام، پول و سرمایه و تبلیغات حرف اول را می زند و می بینیم که اضطراب و استرس مدیر یک تیم ورزشی در فصل نقل و انتقال بازیکنان حتی از یک نماینده سهام در بازار بورس وال استریت هم بیشتر است، به این هم اضافه کنید جواب انتظار و احساسات مردم و سرمایه داران باشگاه را دادن.  

 

داستان فیلم خیلی خوب بود. کلی اطلاعات جدید و جالب هم به دست آوردم و به معلوماتم اضافه شد و می دانم اگر یک موقع سر از جایی در بیاورم که همه درباره بیسبال حرف بزنند، حداقل می دانم اوضاع از چه قرار است!

ممکن است بعد از یک ساعت کمی حوصله تان سر برود، ولی آخر فیلم با همه شخصیت ها احساس نزدیکی می کنید. اگر کسی به این ورزش علاقه داشته باشد، این فیلم برایش خیلی خیلی جذاب خواهد بود. اگر هم بیسبال برایتان جذابیتی ندارد، داستان حقیقی مردی با این همه اراده و ایمان به کارش آنقدر کشش دارد که حداقل بخواهید بدانید آخرش چه می شود! اگر هم مثل من باشید، همین که بدانید این فیلم در چند گروه مختلف نامزد دریافت جوایز شده، برایتان کافی خواهد بود تا خودتان ببینید و قضاوت کنید.  

  

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.