گفت وگوی شهروند با نیلوفر بیضایی کارگردان تئاتر
همان گونه که می دانید همین جمعه (۲۰ جولای) تازه ترین کار نیلوفر بیضایی به نام چهره به چهره در آستانه فصلی سرد در تورنتو روی صحنه می رود. این دومین حضور او در تورنتوست. پیش از این بیضایی در سال ۲۰۰۸ با تئاتر بوف کور به تورنتو آمده بود.
گفت وگویی را که در زیر می خوانید به صورت کتبی و به انگیزه اجرای نمایش چهره به چهره در آستانه فصلی سرد در تورنتو، با او انجام شده است.
این نمایش با نویسندگی و کارگردانی نیلوفر بیضایی و بازیگری بهرخ بابایی، نیلوفر بیژن زاده و یگانه طاهری روز جمعه ساعت ۸ شب در مرکز هنرهای نمایش ریچموندهیل به روی صحنه می رود.
نیلوفر بیضایی، فرزند بهرام بیضایی کارگردان نامدار تئاتر و سینمای ایران است. مادرش منیر اعظم رامین فر که او نیز از یک خانواده هنرمند برخاسته است؛ خواهرزاده استاد عباس جوانمرد از پیشکسوتان تئاتر ایران و نیز بنیانگذار تئاتر ملی ایران است.
نیلوفر بیضایی از سال ۱۹۸۵ در آلمان و در تبعید بهسر میبرد. او پس از پایان تحصیل در رشتههای ادبیات، تئاتر/سینما و تلویزیون و تعلیم و تربیت از دانشگاه فرانکفورت، در سال۱۹۹۴گروه تئاتر دریچه را پایهگذاری کرد و به نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر پرداخت.
پس از بیش از صد و پنجاه اجرای نمایشهای گوناگون در اروپا، در سال ۲۰۰۸ برای نخستین بار یکی از نمایشهای او (بوف کور) خارج از اروپا و در شهر تورنتوی کانادا به روی صحنه رفت. بوف کور پیش از آن در اروپا نیز اجرا شده بود.
همچنین نمایش دیگر او یک پرونده، دو قتل در سال ۲۰۱۰ علاوه بر اروپا در ونکوور کانادا نیز اجرا شد.
موضوع آثار نمایشی او حول محور “هویت جویی”، “تبعید”، “جبر و اختیار” ، “زن بودن در جامعه ی سنت زده”، “رهاشدگی میان دو فرهنگ” و “انسانهای در حاشیه” … بوده است.
نیلوفر بیضایی به فرم در کار نمایشی بسیار اهمیت می دهد و در این زمینه تلاش های گوناگونی انجام داده است.
بیضایی با نوشتن مقالات و مطالب پژوهشی در مورد تئاتر و سینما و همچنین ترجمه ی مطالب تئاتری در این زمینه نیز پرکار بوده است. او علاوه بر کار و فعالیت در زمینه ی تئاتر تعداد چشمگیری مطلب و کار پژوهشی در زمینه ی مسائل اجتماعی و سیاسی و مسئله زن منتشر کرده است.
در سال ۲۰۰۵ جایزه ی آکادمی ایرانی هنر، ادبیات و رسانه در بوداپست، در رشته ی هنرهای نمایشی به عنوان بهترین کارگردان به او تعلق گرفت و در همان سال یکی از متون نمایشیاش «دختران خورشید» توسط گروه تئاتر سوئیسی مارالام به کارگردانی پتر براشلر به روی صحنه رفت.
جدیدترین اثر نمایشی نیلوفر بیضایی به نام چهره به چهره در آستانه فصلی سرد از ماه اکتبر ۲۰۱۱ روی صحنه است. این نمایش در دو تابلوی نمایشی به زندگی و افکار طاهره قره العین و فروغ فرخزاد میپردازد.
یکی دیگر از زمینه های کاری نیلوفر بیضایی نوشتن مقالات و مطالب پژوهشی در مورد تئاتر و سینما و همچنین ترجمه ی است
چه شباهتی میان فروغ فرخزاد و قره العین دیدید که این دو زن را موضوع کار نمایش خود کردید؟
ـ شاید در وهله ی اول شاعر بودن هر دو به نظر برسد، اما شاعر بودن آنها به خودی خود برای من ملاک نبوده، بلکه جسارت آنها در فراتر رفتن از مرزها، جلوتر بودن از زمانه ی خود و درعین حال تاثیرگذار بودن آنها بر نسل های آینده برای من مهم بوده است. اشعار و آثار آنها بازتاب دهنده ی افکار و بودشان است. یعنی آثار هیچیک را نمی توان از خود شخصی اش جدا کرد. در عین حال هر دوی آنها برای این که خودشان باشند و بتوانند بر طبق افکارشان زندگی کنند بهای سنگینی پرداختند و چه بهایی سنگین تر از از دست دادن فرزند.
به چه جنبه هایی از زندگی این دو زن محبوب ایران معاصر پرداخته اید؟
ـ به دغدغه هایشان و آنچه برایش حاضر به پرداختن این بهای سنگین شدند. البته دغدغه های آنها با یکدیگر متفاوت است، ضمن این که در ارتباط منطقی و تنگاتنگ نیز قرار دارد. اگر طاهره در راه حقوق برابر زنان و مردان و در این مسیر در راستای رفرم دینی و ترویج فکر و آیین نو گام برداشت، فروغ مرحله ی دیگری از این تلاش را که بیشتر درونی ست به نمایش می گذارد. فروغ پرچمدار مبارزه ای نیست، اما در عین حال تمام زندگی اش مبارزه است. فروغ انسانی ست با همه ی تناقض هایی که یک انسان می تواند داشته باشد و بدون این که قهرمان باشد یا بخواهد که باشد، از هرگونه سلطه و اتوریته گریزان است. تناقض او البته در این است که علیرغم این گریزان بودن از اتوریته، خودش از یک اتوریته به یک اتوریته ی دیگر پناه می برد، اهمیت او در این است که به این تناقضات فکر می کند و بخصوص در راستای هویت جویی زنانه در جستجوی نقش خود این افکار را با ما در میان می گذارد، در آثارش و از طریق زندگی اش.
ما در تاریخ معاصرمان این دو چهره کاملا شاخص و تأثیرگذار زن را در کنار زنان بسیار دیگر داشته ایم، به نظر شما چه اتفاقی برای جامعه ما افتاد که در حال حاضر زنان مملکت ما با سابقه درخشان مبارزاتی شان از طبیعی ترین حقوق فردی اجتماعی و سیاسی خود محرومند؟
ـ پدیده ای به نام انقلاب اسلامی. آنچه طاهره برایش مبارزه کرد یعنی برابری حقوق زن و مرد و همچنین رهایی از حجاب اجباری به همین دلیل اهمیت می یابد که با تلاش برای ایجاد یک رفرم دینی و رهایی از قوانین شرعی اسلام شیعه همراه بود. امروز همین قوانین در اثر انقلاب اسلامی در ایران به قوانین رسمی ایران بدل شده اند. طاهره از یک خانواده ی روحانی شیعه برخاست. من در این کار از طریق بازسازی حضور او تلاش می کنم به خودمان یادآوری کنم که همه ی این “طاهره” ها که امروز برای حقوق برابر و برای تغییر تلاش می کنند، حتی اگر او را نشناسند وامدار حضور او در ناخودآگاه تاریخی شان هستند. بسیاری از زنانی که امروز در تلاش برای حقوق برابر هستند نیز از خانواده های مذهبی متعصب می آیند. شاید باید این انقلاب خانمان برانداز اتفاق می افتاد تا در نتیجه ی فجایعش گروه های عظیمی از اقشار سنتی جامعه کنده شوند به صف ترقیخواهان بپیوندند. در عین حال این انقلاب آزمونی برای اقشار مدرن جامعه ی ایران بود که، اهمیت آزادی های فردی و اجتماعی را در شرایط انقلابی درک نکردند و وجوه شباهتشان با اسلامیون روز بروز بیشتر روشن شد.
این برگشت جامعه به عقب چه دلایلی دارد؟
ـ به باور من یکی از بزرگترین آفت ها که دیکتاتوری در سرزمین ما ایجاد کرده همین جلوگیری از ایجاد پیشزمینه های فرهنگی و تربیتی استقلال در اندیشیدن و فردیت یافتن است. در این مسیر نظام سلطنتی و دستگاه شیعه با یکدیگر در رقابت بودند. هر دوی این نظام ها آدم هایی را نیاز دارند که نتوانند مستقل بیندیشند و در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند. نیروی روشنفکری ما نیز که تلاش کرد از این سلطه خود را بیرون بکشد، در مسیر تاریخ به دستگاه های فکری دیگری وابسته شد که آن ها نیز به نوعی مانع شکل گیری این استقلال شدند. برای همین این رهایی از یک سلطه و قرار گرفتن تحت سلطه ی دیگری این طور تکرار شد. البته این فقط یکی از زوایاست که از نظر من بسیار مهم نیز هست. بررسی جامع این دلایل در حوزه تخصصی من نیست.
نقش هنر و هنرمند از نظر شما در جامعه چیست؟
ـ این پرسشی ست که هر هنرمندی شاید پاسخ دیگری برایش داشته باشد. در نتیجه فکر نمی کنم در این مورد بتوان نسخه ای صادر کرد. من می توانم در مورد خودم بگویم که هر یک از آثار هنری ام به گونه ای برآمده از تلاش خودم برای درک همین چراهاست. فکر می کنم در هنر، ما این امکان را داریم که به دور از روزمرگی با موضوعاتی که فکر می کنیم مهم اند روبرو شویم و آن ها را زیر ذره بین بگذاریم تا بتوان آن ها را بهتر دید و در موردشان فکر کرد و با یکدیگر گفت وگو کرد. گفت وگو همان چیزی ست که ما بسیار به آن نیاز داریم و هنر یکی از بی واسطه ترین ایجاد کنندگان امکان این گفت وگو میان ماست.
شما هم به زبان آلمانی (کشور محل سکونت تان) کار می کنید و هم به زبان فارسی، وجوه تمایز این دو گروه از همکاران در چیست؟
ـ بیشتر کارهای من به زبان فارسی بوده اند. در چند نمایشی که به زبان آلمانی کار کردم هم علاوه بر بازیگران ایرانی، بازیگرانی از ملیت های گوناگون حضور داشته اند. زبان تئاتر در همه جا مشترک است منتها شاید کار به زبان آلمانی برای من امکانات حرفه ای بیشتری را ایجاد کرده است. منظورم امکان کار با بازیگران حرفه ای ست. مسلم است که در چنین شرایطی می توان از خلاقیت های بازیگران بیشتر استفاده کرد. در کار به زبان فارسی به دلیل پراکندگی بازیگران همیشه با ترکیبی از بازیگران حرفه ای و بازیگران کم تجربه کار کرده ام که ایجاد تعادل بین حضور صحنه ای آنها برایم همواره یک چالش بوده است. ضمن این که در چنین شرایطی امکان استفاده از خلاقیت های افراد کمتر می شود. اما با وجود تمام مشکلات همواره کار به زبان فارسی را ترجیح داده ام، چون زبان فارسی همچنان و با وجود این که بیش از نیمی از عمرم را در خارج از ایران زندگی کرده ام، وطن اصلی من است.
تاکنون از نمایش چهره به چهره در آستانه فصلی سرد چند اجرا داشته اید، در کجا و استقبال چگونه بوده است؟
ـ تا به حال حدود شش اجرا داشته ایم از جمله در فرانکفورت، کلن، گوتنبرگ سوئد و بوستون و قرار است بعد از اجراهای تورنتو و اتاوا در لوس آنجلس هم دو اجرا داشته باشیم. استقبال از کار در مجموع بسیار خوب بوده است.
با سپاس دوباره برای پاسخگویی به سئوال های ما و به امید دیدارتان در شهر تورنتو.
و نیز به امید دیدار شما خوانندگان عزیز در شب نمایش. جمعه ۲۰ جولای ساعت ۸ شب در مرکز هنرهای ریچموندهیل.
طاهره قرهالعین به هیج عنوان بهایی نبوده و هدفش هم فقط و فقط برابری زن و مرد و بقوله برخی از دوستان کشف حجاب نبوده است. ایشان به جرم ارتداد کشته شدند نه برداشتن حجاب
طاهره قرهالعین اهدافش را بصورت واضح در واقعه بدشت اعلام نموده و متن سخنرانیش در کتاب مذاهب و ملل متمدنه مسیو گوبینو درج شده است
کتابی در خصوص زندگی نامه و اشعار وی سالها قبل بدست مرحوم فره وشی نگاشته شده و اکنون در
سایت
http://WWW.bayanic.com
در اختیار عموم قرار دارد
خانم بیضایی واقعاً دست شما درد نکنه ما که در ایران نمی تونیم این تائتر رو ببینیم و نظر بدیم اگر روزی در ایران یا کشورهای همسایه اجرا داشتید حتما به تماشا خواهیم نشست و از زحمات شما قدر دانی خواهیم نمود. امیدواریم شما در این نمایش جایگاه واقعی جناب طاهره را مطرح کرده باشید و مانند برخی از دوستان جامعه بهایی ، از نام و مقام بالای این مومن به کتاب بیان برای تبلیغ آئین بهایی سوء استفاده ننموده باشید
من امروز در صفحه فیس بوک طاهره قرهالعین به این مطالب برخورد کردم که صحبت های محسن را تایید می کند:
همانگونه که استحضار دارید و در مستندات تاریخی نیز ثبت می باشد، طاهره قرهالعین در سال ۱۸۵۲ میلادی با حکم دو مجتهد به جرم ارتداد و اعتقاد به کتاب بیان در باغ ایلخانی تهران ( خیابان فردوسی محل فعلی بانک ملی) کشته شدند.
تاریخ تاسیس آیین بهایی به سال ۱۸۶۶ میلادی و شهر ادرنه ترکیه مربوط می باشد. فلذا هیچگونه ارتباط و احتمالی درخصوص بهایی بودن طاهره وجود ندارد. چرا که اصلاً از لحاظ تاریخی با هم متقارن نیستند.
طاهره اولین و بالاترین مقام بانوان در آئین بیانی و معتقدین به کتاب بیان هستند. ایشان جزو حروف حی واحد اول (۱۹ نفر) بوده و در خصوص این آئین، پیامبر و جانشینش اشعاری نیز از خود بجای گذاشته اند.
در اینکه جامعه بهایی، احترام ویژه ای برای جناب طاهره قائل هستند اصلاً شکی نیست. لیکن اگر گروهی به شخصی احترام بگذارند و وی را مقدس بشمارند، دلیلی برای هم کیش بودن نخواهد بود. در اسلام و میان مسلمین نیز، حضرت مریم از احترام ویژه ای برخوردار هستند و مسلمانان ایشان را مقدس شمرده این اسم را بر روی دختران خود نیز می گذارند. آیا می توان ادعا نمود حضرت مریم مسلمان بوده اند؟
قره العین برای آزادی زن و برابری حقوق او با مرد مبارزه نکرد. او شاعری خوب و زن فاضل و مجتهدی بود که بسیار دلیرانه در راه اثبات حقانیت آخوند سید علی محمد باب به عنوان موعود آخرالزمان مبارزه کرد و سر انجام جان خویش در این راه نهاد.