مقدمه

کشور ما ایران در شرایط بسیار حساسی بسر می برد. بحران های متعدد داخلی و خارجی، انسداد کامل سیاسی، بی کفایتی مطلق حکومتگران در کنار  شکاف های  درونی مداوم و نارضایتی عامه مردم  ویژگی های فعلی اوضاع سیاسی در ایران است.

انتخابات ریاست جمهوری در راه است. با وجود کنفرانس ها و همایش های متعدد در مجموع می توان گفت که اپوزیسیون خارج از کشور فاقد خطوط راهبردی عملی در شرایط کنونی می باشد.

در این مقاله تلاش شده است که تنها مشخصه های گشایش فضای باز سیاسی مربوط به دوره اول گذار به کمک رهیافت های نظری – تجربی توضیح داده شود. برای اجتناب از طولانی شدن مقاله از تاثیر مسائل سیستمی و مسائل پیوسته عمومی (شرایط خاص هر جامعه و فرهنگ و تاریخ و مذهب و غیره) صرف نظر شده است.

قصد این است که در پرتو این رهیافت های نظری ـ تجربی موضوع چگونگی گشایش فضای باز سیاسی در ایران مورد بحث قرار گیرد. و در این رابطه به سئوال های متعددی باید پاسخ داد.

۱ـ آیا انتخابات کنونی یک فرصت سیاسی برای اپوزیسیون است؟ اگر آری چگونه می توان از این انتخابات برای گشایش فضای سیاسی  استفاده کرد؟

۲ـ ولی فقیه و حامیان نظامی او به میل خود تن به حداقل های دموکراتیک نخواهند داد. آیا اپوزیسیون با فشار از پایین می تواند روی نیروهای مصلحت گرا حسابی باز کند؟

۳ـ منابع بسیج سیاسی در شرایط کنونی کدامند:

ـ کارزار سیاسی برای آزادی زندانیان سیاسی و در رأس آنان زهرا رهنورد  و کروبی و موسوی؟

ـ انتخابات آزاد؟

ـ برنامه مطالباتی حداقلی؟

ـ با چه نوع سازمان یابی  و ارتباطات می توان از فضای گفتمانی به فضای مادی مبارزاتی وارد شد؟

 ۴ـ …..

 امید این است که این سئوال ها موضوع بحث کانون های رسانه ای- سیاسی  شود و رهیافت نظری – تجربی زیر بتواند به این بحث های احتمالی کمک کند.

 

رهیافت های نظری ـ تجربی

 

از گستره ملزمات نظری و ایده الی گذار به دموکراسی، پروسه ای از سه فاز:”گشایش فضای باز سیاسی” ، ” انتقال قدرت از طریق انتخابات آزاد به نیروهای مدافع حداقل های دموکراتیک” و “تثبیت و استقرار دموکراسی (دموکراسی نهادینه شده)”  است.

اما تجربیات عملی گذار به دموکراسی نشانگر این موضوع است که اولا  مرزی میان این فازها وجود ندارد و ثانیا می تواند دو فاز اول و دوم  تقریبا همزمان باشند، اما یک نکته قطعی است که در تمام مدت فضای باز سیاسی دامنه و میدان عمل و تصمیم گیری های تمام کنشگران سیاسی و اجتماعی در شرایط عدم اطمینان و عدم قطعیت قرار دارد. عبور از فضای باز سیاسی به انتخابات آزاد تنها زمانی عملی است که اقتدارگرایان دیگر تصمیم گیرنده اصلی نباشند و دوره شرایط عدم اطمینان در میان طرفداران دموکراسی نیز سپری شده باشد

الف ـ گشایش فضای باز سیاسی

 

تجربه نشان می دهد که زمینه های گشایش فضای باز سیاسی محصول توسعه اقتصادی و یا موجودیت یک اپوزیسیون قدرتمند نیست. فضای باز سیاسی می تواند بدون وجود اپوزیسیون و اپوزیسیون ضعیف نیز اتفاق افتد، اما وجود اپوزیسیون قدرتمند و متحد نقش مهم و تعیین کننده ای در جهت  تکامل  این مرحله به دوره گذار ایفا می کند.

گشایش فضای باز سیاسی اغلب با بروز شکاف در نیروهای حاکم آغاز می شود، جرقه این اختلاف به طور عمده بحران اقتصادی یا بحران در سیاست خارجی می باشد، در مواردی نیز موفقیت های اقتصادی باعث می شود که بخشی از نیروهای حاکم برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود در جامعه،  تلاش هایی را برای دموکراتیزه کردن حکومت  آغاز نمایند.

محتوای گشایش فضای باز سیاسی، پذیرش و گسترش حقوق شهروندان، وگروه های سیاسی و فعالان حوزه های مدنی می باشد. در این مرحله آزادی های لیبرالی مانند آزادی بیان، تجمع، و فعالیت های سیاسی مجاز شناخته می شود، اما حق مشارکت در قدرت سیاسی که مشخصه یک سیستم دموکرات است در این دوره پذیرفته نمی شود.

شروع فضای باز سیاسی می تواند  از دو سو  از “بالا” و یا از “پایین” باشد.

گشایش فضای باز سیاسی از “پایین” تنها با بسیج همگانی نیروهای  سیاسی و  جنبش های مدنی و اجتماعی عملی است این در حالی است که رژیم اقتدارگرا مایل به کمترین مصالحه با این نیروها می باشد.

گشایش فضای باز سیاسی از”بالا”  اقتدارگرایان حاکم تلاش می کنند که  با حفظ کنترل کامل اوضاع و قدرت خویش، فضای سیاسی محدود و کنترل شده ای ایجاد کنند.

هانتینگتون گشایش فضای باز سیاسی را در سه فرم تعریف می کند: انتقال، جابجایی، جابجایی و انتقال

پروسه” انتقال” به این معنی است که حاکمان اقتدارگرا  تلاش می ورزند که شرایط گذار از یک سیستم اقتدارگرا به سیستمی با حداقل های دموکراتیک را فراهم آورند، اما آنها انتظار دارند که بخشی از قدرت خود را حفظ نمایند.

پروسه “جابجایی”  در حقیقت تلاش اپوزیسیون برای گشایش فضای باز سیاسی از پایین می باشد که معمولا به جابجایی قدرت منجر می شود، اما نتایج خروجی این فرم نامعلوم است.

پروسه “جابجایی و انتقال”:

با گسترش دامنه فعالیت گروه های حوزه مدنی که در واقع موتور فعالیت سیاسی در این دوره محسوب می شوند، دامنه انتقادات و اعتراضات اوج بیشتری می گیرد. این گروه ها معمولا متعلق به قشر متوسط جامعه هستند. در مواردی نیز نقش تعیین کننده را نیروهای کارگری در جامعه که در اتحادیه ها و سندیکاها متشکل هستند، به عهده دارند. به طور معمول سازمان های زنان و روشنفکران و دانشجویان و هنرمندان در  آغاز این دوره فعالیت بیشتری نشان می دهند.

نتیجه خروجی پروسه “جابجایی و انتقال” بستگی به استحکام و برنامه  و ائتلاف و هماهنگی طرفداران دموکراسی دارد که بتوانند بر سر اولویت های معینی به توافق برسند، هر چند روشن است که هر کدام از این گروه ها باید از بخشی از مطالبات ویژه ی خود در مقابل یکدیگر صرفنظر نمایند.

با گسترش فعالیت گروه های فعال جدید، و وابسته به درجه و توانایی بسیج آنها، تنش های سیاسی در جامعه اوج می گیرد و در اثر این مبارزات چارچوب های حقوقی بسط می یابد و به تناسب آن فشارهای بیشتری همراه با مطالبات جدید به گروه های حاکم وارد می شود.

تصمیم تعیین کننده توسط نیروهای حاکم این خواهد بود که”آیا اپوزیسیون همچنان سرکوب شود یا اینکه فعالیت آن ها مجاز تلقی می شود؟” در حقیقت مبنای تصمیم گیری در این رابطه فرمول “سود و زیان” برای آکتورهای سیاسی متفاوت می باشد.

گروه های مصلحت گرا و رفرمیست حاکم تلاش می ورزند که  تندروهای در قدرت را مجاب نمایند که آنها توانایی کنترل فضای باز سیاسی را دارند و از این طریق تندروها را وادار به پذیرش فعالیت اپوزیسیون می نمایند.

با ایجاد فضای باز سیاسی در رژیم اقتدارگرا  “پرزورسکی” شکل گیری دو بلوک سیاسی را محتمل می داند و ائتلاف ها  هم در چارچوب این دو بلوک شکل می گیرد. در سمت حاکمان تندروها و رفرمیست ها قرار دارند و در مقابل یعنی در اپوزیسیون میانه روها و رادیکال ها صف آرایی می کنند. تنها با ائتلاف بین نیروهای رفرمیست و میانه رو امکان انتقال قدرت از طریق انتخابات آزاد به نیروهای مدافع حداقل های دموکراتیک ممکن است.

O’Donnell و Schmitter معتقدند که هر چه آغاز گشایش فضای باز سیاسی غیر مترقبه تر باشد احتمال بروز اعتراضات همگانی که منجر به یک دوره پایدار گذار گردد، بیشتر است، زیرا اهداف کلی گروه ها در واقع تفاوت ها و علائق ویژه ی آن ها را می پوشاند، اما بر عکس پروسه گشایش فضای باز سیاسی که در یک مدت طولانی از بالا طراحی شده و کنترل می شود، در بهترین حالت به یک دموکراسی محدود منجر می شود.

تجربه اما ثابت می کند که گشایش فضای باز سیاسی یا به دوره گذار منتهی می شود و یا منجر به شکست شده که دیگر از فضای باز سیاسی خبری نیست،  زیرا دینامیسم گسترش آزادی های لیبرالی در یک سیستم خودکامه، چنان است که نمی تواند در چارچوب مرزهای سیستم باقی بماند.

در سال های اخیر فرم قدیمی از  گشایش فضای باز سیاسی و در نهایت ایجاد دموکراسی که از بالا و توسط قدرت های پیروز جنگ جهانی دوم در آلمان و ژاپن و اتریش اتفاق افتاده بود، مورد توجه تازه ای قرارگرفته است.

این فرم در سال های ۹۰-۷۰ هیچگونه کاربردی نداشته است، زیرا با ملزمات گذار به دموکراسی در قرن بیست یکم منافاتی نداشته است.

 با توجه به اینکه  هدف راهبردی جنگ با طالبان در افغانستان که عمدتا  بر محور مبارزه با تروریسم و حفظ امنیت آمریکا و اروپای غربی بود از طرف جرج بوش تحت عنوان گشایش فضای باز سیاسی و ایجاد دموکراسی قلمداد شد، نیوکان های آمریکا این فرم قدیمی را تئوریزه کرده و با حمله به عراق و سرنگونی صدام حسین دست به اجرای آن در عمل زدند. دخالت قدرت های غربی در پروسه جابجایی حکومت در لیبی را نیز می توان در چهارچوب این فرم تلقی نمود.

ب ـ ویژگی های فرآیندی دوره اول گذار

 

پیشامدها، توسعه ویژه، و یا بن بست های تاریخی برای نیل به دموکراسی  اهمیت ویژه ای در دوره اول گذار دارند. این امکان که در مواردی کمترین تفاوت ها در شرایط سیاسی- اجتماعی می تواند تاثیر قابل ملاحظه ای در نتایج داشته باشد،  را باید جدی گرفت.

در این دوره می توان با ارائه گفتمان های تازه و طرح ایده های نو و در پی آن یافتن تصمیم های جدید سیاسی همراه با افزایش بسیج توده ای بر مسیر گذار تاثیر قابل توجهی اعمال نمود. هر چند تعیین کننده در اینجا توازن نسبی قوا می باشد، اما بدون شک با استفاه از استراتژی مناسب ، و بهره مندی از امکانات موجود و تدبیرهای لازم، می توان در روند مبارزه، توازن قوا را برهم زد. از مجموعه این گفتار می توان این نتیجه را گرفت که کنشگران سیاسی در مواردی قادر هستند تاثیر قابل توجهی بر مسیر گذار به دمکراسی اعمال نمایند و یا اینکه آنرا به مسیر دیگری هدایت نمایند.

(۲۰۰۴) Pierson  روند دوره اول گذار را  وابسته به پیامدها  می داند و آن را در چهار مشخصه زیر توضیح می دهد:

۱ـ پیش بینی ناپذیری: پیامدهای قبلی تاثیر بسزایی در روندهای جاری دارند و بخشی از آنها بدون مقدمه آغاز می شوند و نتایج متعددی می توانند داشته باشند، و به همین دلیل تقریبا غیرممکن است که بتوان چشم اندازها را دقیقا ارزیابی نمود و مطمئن بود که کدام حالت اتفاق خواهد افتاد.

۲ـ انعطاف ناپذیری: هر چه پروسه حوادث گسترده تر و پیچیده تر می شود، امکان تغییر مسیر دشوارتر می گردد.

۳ ـ پیش فرض های گذشته مدام در اتقاقات جدید جاری می شوند، به این دلیل حتی از اتفاقات کوچک هم نباید غافل بود. آنها همیشه در خاطره می مانند.

۴ ـ در گذشته آلترناتیو موثری ممکن بود، اما عملیاتی نگردید و در نتیجه در طولانی مدت توسعه سیاسی را دچار بن بست نمود.

ج ـ  فرصت یابی سیاسی

 

تز “فرصت یابی سیاسی” بر این فرض استوار است که با وجود تمامی عوامل مساعد، چنانچه کنشگران سیاسی و اجتماعی از فرصت های سیاسی به دست آمده  حداکثر بهره لازم را نبرند  و یا آنها را به وجود نیاورند، جنبش به پیروزی نمی رسد. مسلم است که فرصت های ساختاری در کنترل  کنشگران سیاسی و اجتماعی نیستند، اما برخی از آنها توسط همین کنشگران  ساخته و یا آماده می شوند.

اولین گام فرصت یابی سیاسی تغییراتی است که می تواند گشایش فضای باز سیاسی را محتمل کند. به بیان مک آدام :” هرواقعه یا فرایند اجتماعی گسترده ای که محاسبات و فرض های سامان بخش یک نظام سیاسی را تضعیف نماید، تغییری را در فرصت های سیاسی ایجاد می کند.” مثلا بروز شکاف در میان اقتدارگرایان، اعمال فشارهای جهانی، افزایش وزن اجتماعی گروه های معین می تواند فرصت ها و فضاهای مربوط به عمل را گسترش دهد.

 د ـ منابع بسیج سیاسی در دوره اول گذار

 

استفاده مطلوب از منابع بسیج می تواند اولا امکان بسیج پذیری را گسترش دهد و ثانیا موجب فرصت یابی سیاسی شود این منابع عبارتند از: رهبری، برنامه، سازماندهی و شیوه عمل جمعی.

رهبری: یکی از تفاوت های عمده جنبش های جدید اجتماعی با جنبش های کلاسیک فقدان رهبری یا رهبران کاریزماتیک در راس جنبش می باشد. در این جنبش ها رهبری صفتی جمعی و غیر متعین در شخصیت خاصی می باشد. در جنبش های جدید اجتماعی پیش از اینکه حول یک فرد جمع شوند حول ایده ای خاص مثلا دموکراسی خواهی جمع می شوند. بدون شک عدم وجود رهبری یا رهبران باکفایت در تحلیل نهایی نقطه قوت این جنبش ها نیست، بلکه آنها را آسیب پذیرتر می کند.

برنامه حداقلی:  برنامه پل بسیار حساسی میان نارضایتی ها و اقدامات برقرار می کند و از این رو یکی از مهمترین منابع بسیج در جنبش های اجتماعی است. برنامه نقش تعیین کننده ای در ایجاد ائتلاف های گسترده میان طرفداران دموکراسی دارد.

سازماندهی: شبکه های کوچک و بزرگ، کم و بیش، همواره و همه جا حضور دارند، اما مهم این است که چگونه و  در چه زمانی  و به چه شکلی گسترش می یابند، سازماندهی می کنند و دست به بسیج می زنند. ارتباطات و تشکیلات  دو عنصر مهم در فرایند فعالیت های جنبش های اجتماعی هستند. بدون ارتباطات، هیچ جنبشی نمی تواند از فضای گفتمانی به فضای مادی وارد گردد.

یکی دیگر از مهمترین تفاوت های جنبش های جدید اجتماعی با جنبش های کلاسیک استفاده از بسترها و قابلیت های اینترنت در عرصه اطلاعات و ارتباطات است. شتاب روزافزون تولید و انباشت اطلاعات در عصر حاضر، سهولت و دسترسی آسان به این اطلاعات و در پی آن شبکه های وسیعی که مبادی این داده ها را به هم مرتبط می کنند و ارتباطات را سازمان می دهند رله بسیار ویژه ای در تهییج افکار عمومی دارند.

شیوه عمل جمعی: شیوه عمل جمعی، متغیری است که در فرآیند مبارزات نقش بسیار تاثیرگذار و تعیین کننده دارد و می تواند در فراگیر شدن بسیج و یا محدود کردن آن موثر باشد.

شیوه عمل مسالمت جو و خشونت پرهیز در زندگی عادی مردم اخلال ایجاد نمی کند و جامعه می تواند در متن اعتراضات جمعی به زندگی خود ادامه دهد و کمک می کند که بسیج سیاسی به امری همگانی و فراگیر تبدیل شود. فراگیر شدن جنبش اعتراضی تا حدودی امکان و مشروعیت سرکوب را محدود می کند.

هـ ـ انقلاب های انتخاباتی

 

در دو دهه اخیر در اثر گسترش موج دموکراسی خواهی مواردی از خیزش های اعتراضی فراگیر و گسترده انتخاباتی به وقوع پیوسته که به ” انقلاب های انتخاباتی” معروف شده اند.

این خیزش ها معمولا در کشورهایی اتفاق افتاده است که در آنها رژیم ها برای حفظ ظاهر دست به گشایش فضای سیاسی کوچک و محدود و کنترل شده ای در زمان انتخابات زده اند.

وجه مشخصه برگزاری چنین انتخاباتی، شرایط نابرابر و امکان دستکاری در روند و نتایج انتخابات بوده ولی روزنه و ظرفیت اندکی هم برای معترضان به انتخابات وجود داشته است.

مواردی چند از این “انقلاب های انتخاباتی” منجر به تغییرات سیاسی شده اند و در بعضی از آنها تاکنون چندین بار انتقال مسالمت آمیز قدرت مشاهده شده است. صربستان، فیلیپین، قرقیزستان، گرجستان و اوکراین از این جمله می باشند. در موارد ناموفق، حکومت ها توانسته اند با سرکوب اعتراضات انتخاباتی موفق به بستن کامل فضای سیاسی گردند آذربایجان، ارمنستان، الجزایر و توگو و ایران نیز در این گروه قرار دارند.

نتایج این” انقلاب های انتخاباتی” برای طرفداران دموکراسی  را می توان  در موارد زیر خلاصه نمود:

۱ـ در روند انتخابات کنش جمعی شکل می گیرد و در سایه این کنش ها هزینه شرکت در اعتراضات کاهش می یابد. پلی میان نارضایتی و اقدام اعتراضی برقرار می شود و هویت جمعی شکل می گیرد و در نتیجه شهروندان به نتیجه اعتراض امیدوارتر می شوند.

۲ـ دستکاری در نتایج انتخابات، باعث نارضایتی های تازه می گردد.

۳ـ فرصت مناسبی برای اپوزیسیون در جهت گسترش تشکیلات و پیوند با شهروندان هرچند موقت فراهم می شود.

۴ـ روند انتخابات باعث ارایه ایده های جدید، نهادهای جدید، و احیانا گفتمان های تازه می گردد.

کودتا     رفرم    استحاله    جا بجایی  برکناری   انقلاب  
شروع جنبش    از بالا    از بالا   از بالا     از بال و پایین از پایین   از پایین  
نوع کنش جمعی قهر آمیز مسالمت آمیز مسالمت آمیز مسالمت امیز مسالمت آمیز قهر آمیز
کنشگران سیاسی و اجتماعی گروه های رقیب در قدرت رفرمیست های محافظه کار رفرمیست های محافظه کار و میانه روها  رفرمیست های محافظه کارو میانه روها و رادیکال ها میانه رو ها و رادیکال ها  اپوزیسون قدیمی 
نقش شهروندان شهروندان بسیج نمی شوند شهروندان بسیج نمی شوند شهروندان بسیج نمی شوند بسیج شهروندان بسیج  شهروندان بسیج    شهروندان
نتیجه سیستم تغییر نمی کند سیستم تغییر نمی کند تغییر سیستم تغییر سیستم تغییز سیستم تغییر سیستم
     

 

دوران گذار

   

تیپولوژی  دوران گذار و تغییر سیستم

تیپولوژی تغییر سیستم در جدول زیر طبقه بندی شده است و برای این مقصود چهار مشخصه که تاثیر تعیین کننده ای در ایجاد این تیپ ها دارند درنظر گرفته شده است. ” شروع جنبش”  ، ” نوع کنش جمعی” ، “کنشگران سیاسی – اجتماعی”،   ” نقش شهروندان”.

در چارچوب مشخصه های نامبرده می توان تیپ های مختلف را از هم  تفکیک نمود که عبارتند از  “کودتا”، “رفرم” ، “استحاله”، “جابجایی قدرت”، “برکناری”، “انقلاب”. گذار به دموکراسی تنها در سه حالت: “استحا له”،  “جابجایی قدرت”، “برکناری” ممکن می باشد.

 

 

* احمد هاشمی کارمند سابق وزارت خارجه و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین المللی است.

ahmadhash@gmail.com

http://ahmaddhashemi.blogspot.com/