شصت و سومین جشنوارهی فیلم برلین با توزیع خرس طلایی و خرسهای نقرهای بین فیلمهای برتر به کار خود پایان داد. هر چند ونگ کار وای رئیس هیئت داوران جشنواره پیش از اهدای خرس طلایی به فیلم «حالت بچه» از رومانی گفت ما اینجا فیلمها را قضاوت نمیکنیم، بلکه از آنها حمایت و تقدیر میکنیم، اما ذات چنین جشنوارههایی اصولا با قضاوت پیوند خورده است و سخت بتوان چنین ذاتی را با نوع داوری تغییر داد. در این نوشتار قصد دارم به دو فیلم موفق جشنوارهی امسال «حالت بچه» و «قسمتی از زندگی یک آهن جمع کن» بپردازم.
حالت بچه، کدام بچه؟
این چندمین فیلمی است که امسال در مورد مشکلات خانوادگی و بخصوص رابطهی میان مادر و فرزند میبینم. هر چند کارگردان به زیرکی از رابطهی آشفتهی باربو و مادرش گذر میکند و مسائل مهمتری را در بطن فیلم مطرح میکند. باربو فرزند یک خانوادهی ثروتمند و نزدیک به قدرت، شبی با سرعت بیشتر از حد مجاز با پسری ۱۴ ساله تصادف میکند. اتفاقی که هر چند بسیار تلخ و ناراحت کننده است، برای کورنلیا (مادر باربو) فرصتی است تا بار دیگر به باربو ثابت کند که او عزیزترین داراییاش است. در این راه نیز از هیچ کوششی فروگذار نمیکند. از تماس با واسطهها برای ورود به دفتر پلیس گرفته تا مجبور کردن پسرش برای تغییر متن گزارش از آنچه واقعا اتفاق افتاده، به آنچه که از نظر قانونی بیمشکل است. رشوه به پلیس و تنها شاهد ماجرا نیز روایتی واقعگرایانه از فساد مالی و اداری امروز رومانی است. اما نقطهی قوت داستان فیلم جایی است که باید آن را تقابل دو قطب مخالف جامعه ـ در پایان فیلم ـ بدانیم. جایی که قطب ثروتمند و نزدیک به قدرت که فقط یکی از رشوههایشان احتمالا به اندازهی درآمد یک سال خانوادهی قربانی است، برای تسلیت و کسب رضایت به حاشیهی شهر میروند؛ جایی که خانوادهی داغدار حتی برای برگزار کردن مراسم تدفین نیز با مشکل روبهرو هستند. این رویارویی نه تنها رویارویی فرادست
و فرودست که رویارویی دو مادر نیز هست. یکی این واقعیت را پذیرفته که پسرش دوستش ندارد و دیگری پارهی وجودش را از دست رفته میبیند و این تقابل جایی به اوج میرسد که کورنلیا به مادر داغدار میگوید: تو فرزندان دیگری نیز داری، اما من فقط همین یکی را دارم.
این اولین فیلم کالین پیتر نتزر کارگردان جوان نیست که به مشکلات اجتماعی رومانی میپردازد. وی پیش از این نیز در «ماریا» روایتگر داستانی بود که در آن زنی برای گذران زندگی و معاش فرزندانش به تن فروشی روی میآورد.
قسمتی از زندگی یک آهن جمع کن
دنیس تانوویچ فیلمساز بوسنیایی برندهی جایزهی اسکار، امسال با «قسمتی از زندگی یک آهن جمع کن» به برلین آمده است. فیلم ۷۵ دقیقهای که خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد را برای نظیف موجیچ و جایزهی ویژهی هیئت داوران را برای کارگردانش به ارمغان آورد. تانوویچ داستان فیلم را در یک روزنامه میخواند و به گفتهی خودش خیلی از اتفاق افتاده عصبانی میشود. او بعد از اینکه از واقعیت ماجرا مطمئن میشود با تیم فیلمبرداریاش به روستا میرود و خانوادهی موجیچ را راضی میکند اتفاقِ افتاده را این بار برای دوربین او بازی کنند و نتیجه، واقعیتی تکان دهنده از زندگی اقلیت کولی در روستایی دور افتاده است.
نظیف به همراه همسر و دو دختر خردسالش و از راه جمع آوری زائده های آهن و فروش آنها گذران زندگی میکند. سنادا، همسر نظیف در شکمش دردی احساس میکند. دکتر تشخیص میدهد بچهشان زنده به دنیا نخواهد آمد و برای حفظ سلامت سنادا، او باید هرچه سریعتر عمل شود. اما سنادا بیمه نیست، هزینهی جراحی زیاد است و هیچ بیمارستانی بدون پول حاضر به انجام جراحی نمیشود. تلاش نظیف برای به دست آوردن خرج جراحی تا آنجا پیش میرود که او با پتک به جان اتومبیل خودش میافتد، هر چند که از فروش آهن اتومبیل هم نمیتوان هزینهی بیمارستان را پرداخت کرد.
از همان سکانسهای ابتدایی میتوان خشونت را زیر پوست فیلم حس کرد. صحنههای تبر زدن نظیف برای به دست آوردن هیزم و کوبیدن پتک بر روی سقف و بدن اتومبیل این خشونت را که محصول زندگی در طبیعتی سردسیر است به اوج میرساند.
موجیچ در مصاحبه با تلویزیون آلمان و در جواب مصاحبه کننده که از تغییر وضعیت او میپرسید گفت: «راستش را بخواهید وضعیت ما هیچ تغییر نکرده است. ما همچنان در همان خانه زندگی میکنیم و من هنوز هر صبح به دنبال جمع کردن آهن از خانه بیرون میروم». حالا او باید از روی فرش قرمز برلیناله، از جلوی تمام دوربینهای خبری عکاسان و فلش کور کنندهی آنها به زندگی فقیرانهی خودش بازگردد؛ موقعیتی که در عین کمیک بودن، تراژیک نیز هست. برندهی خرس نقرهای برای بهترین بازیگر مرد، هنوز آهن جمع میکند.
عکس ها: سپهر عاطفی