ایمان سیاسی من هم چون دموکرات هاست و نگرشم به جهان همانند فردگرایان. (هرمان هسه)
همه چیز از آدمی آغاز می شود، از آدمی و رویاها و باورهایش و آدمی در برابر رویاها و باورهایش حق داوری و قضاوت دارد، بنابر این مسئول هم هست. این داوری و مسئولیت در ارتباطات اجتماعی و جامعه ی مدنی خود را بیشتر نشان می دهد. در واقع مسئول بودن و حق داوری داشتن، دیگران را نیز شامل می شود و نمی توان از زیر بار چنین پاسخ گویی و مسئولیتی به آسانی شانه خالی کرد. مگر این که به مطلق انگاری باورهای خود (و تنها باورهای خود) لجوجانه پافشاری کرده و دیگری را باور نکنیم حاصلی جز ناباوری خودمان هم نخواهد داشت و در اینجاست که افسردگی و پریشانی ناشی از مطلق انگاری و جهان را یکسویه دیدن به وجود می آید.
گروهی از انسل انقلاب ۵۷، دچار این گونه مطلق انگاری شده اند و خود و دیگران را ناآگاهانه به سمت و سوی ژرف ناامیدی می کشانند.
گروهی باورها و گفت وشنودشان را آن چنان موجه و درست می دانند که گویا در گذر دهه های پیشین، در خواب بوده اند! و هنوز انسان را به اعتبار نژاد، قومیت و جنسیت اش بها می دهند!
حتا گاه همان واژه های قدیمی و کهنه را برای بیان باورهایشان استفاده می کنند و شما می توانید از کاربرد و فرهنگ واژه ها، به چگونگی باورهایشان پی ببرید. این گروه آن چنان درهای گفت وشنود را می بندند که یادآور جامعه ی روستایی دهه ها یا شاید سده های پیش هستند. در این جامعه ی قبیله ای، دیگر مکانی برای “دیگران” وجود ندارد، چه رسد به گفت وگو و بده بستانِ دانسته ها و باورهای متفاوت.
البته ناگفته نماند که این گروه همان هایی هستند که با گشودن راه گفت وگو، هویت شان “به باور خودشان” زیر پرسش می رود و این چیزی است که برایشان هراسناک است، زیرا آوار باورهایشان را تاب نمی آورند.
اما در جهان مدرن و دنیای اینترنتی یا به بیانی “دنیای مجازی” چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، دیگران و باورها و رویاهایشان را می بینیم و می شنویم و آوار باورها، با تمام مقاومت، روزی واقعیت پیدا خواهد کرد.
آن چه را تابو می خوانیم، آن چه را اخلاق می نامیم، همه و همه به چالش کشیده می شوند و در این بده بستان، اگرچه در دنیای مجازی، تفاوت ها پذیرفته خواهند شد و باورهای رنگارنگ قد علم کرده و احترام و حقوق می طلبند.
در این دنیای اینترنتی، صدای زیبا و خوش نوای نجفی و نامجو، همراه با کاریکاتور بی نهایت آوانگارد و متهورانه ی مانا نیستانی، از استبداد زبانی فریاد می زند و جامعه ای گرفتار بندهای مردسالاری را به چالش می خواند و تمامی ممنوعیت های کلامی و سنتی را بر سر جامعه ای روستایی، آوار می کند.
گروهی توان زیر و رو کردن باورهایشان را ندارند و هم چنان در بند توجیه و عذر گناه را به گردن دیگران هستند و گروهی با جسارت، باورهای رنگارنگ و متفاوتی را فریاد می زنند. افکار دیروز را در زیر گام های دگرگونی شکسته و از درزهای ترک برداشته اش، جهان را، با تمام بی عدالتی اش، به شکلی واقعی به نظاره نشسته اند.
این چند گونه گی و حضور “دیگران” و رویاها و باورهایشان، در جامعه ای در حال تحول، روایت از فردایی بهتر دارد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، دیگران و باورهایشان، آرام آرام جای خود را باز می کنند و احترام و پذیرش آن ها، گام بعدی است و اجتماع رفته رفته دموکرات و صاحب آرامش می شود و اجتماعی که آرام است به تفاوت باورها احترام می گذارد و جابه جایی اقلیت و اکثریت را می پذیرد.
برای داشتن جامعه ای آرام، صلح طلب، تهی از حقارت های تاریخی، بهتر است به تمام باورها، حق داوری داد و بهتر است از درهم ریختن و دگرگونی باورهای خود نترسید و به باورهای جدید خوش آمد گفت.
بهتر است به دگرگونی برای انسان و باورها و رویاهایش، ایمان داشت و دانست که هیچ باوری همیشگی نیست و هیچ گفت وگویی پایان ندارد. در جامعه ای با باورهای گوناگون و انسان هایی با حق داوری، دیگر ترس هایی از جنس درگیری های مذهبی و عقیدتی، سرکوبگری های آمرانه، کاربرد چندانی نخواهد داشت.
در جامعه ای این چنین، راه چیره شدن بر ترس های تاریخی، دموکراسی و حقوق بشر خواهد بود.
نسل فردای ایران آرام آرام به سوی جامعه ای از این دست پیش می رود و اجازه نخواهد داد فراموشی تاریخی، بار دیگر بر حافظه ی مردمش پیروز شود.
نسل فردای ایران می داند که اسطوره های برابری، رفاه همگانی، جامعه ی توحیدی، جامعه ی بی طبقه و … زمانی شدنی است که به حقوق بشر و دموکراسی وفادار باشند. ایران فردا به گذشته، حتا دوره های طلایی و درخشانش، باز نخواهد گشت. جامعه ی آینده ی ایران خواست های عملی و این جهانی دارد. می خواهد زندگی کند، به باورهایش احترام گذاشته شود و به رویاهایش در عالم واقع نه فراواقعی، دست پیدا کند.
ایران فردا استقلال فکری دارد و این استقلال فکری و خواست های این جهانی، روانشناسی نوینی می طلبد، روانشناسی جامعه ای واقع بین، جامعه ای که به سوی دنیایی واقعی گام برمی دارد و امید واهی به منادیان قهرمان پرور و پُرگو نمی بندد.
ایران آینده، از الگوهای پیشین تاریخی فاصله خواهد گرفت. ایران فردا ایرانی است فراتر از تمام ایدئولوژی ها، ایرانی انسانی، زنانی برابر با مردان و گفتمانی فراتر از روشنفکری با تفکری پویا، مدرن و پر توان.
نسل آینده ی ایران، شوق زیستن و احترام به شادی را ارج خواهد نهاد و حرکتی شهروندی را آغاز می کند نه روستایی و حقوق بشری نه آرمان خواهی.
در ایران فردا، ذهنیتی بسیار مدرن در حال زایش است، ذهنیتی آرام، تهی از خشونت و حقارت و احترام به باورهای متفاوت.
این ذهنیت ذهنیتی است مدرن و دمکرات که هر باوری انسانی را در بسترش می پذیرد و مورد احترام قرار می دهد. در چنین جامعه ای هر تفکری میدان رشد دارد و دوام و پایداری اش، به داوری مردم سپرده خواهد شد.
جوانان و زنان، نقش بزرگی در تولید و زایش این ذهنیت برعهده دارند. این ذهنیت پویا و مقاوم، مطالباتی بسیار متفاوت با ذهنیت تاریخی و سنتی نسل انقلاب ۵۷ خواهد داشت.
این تفکر مدرن بنابر ذات تکثرگرایی و باور “دیگری”، آرام از درون تمام لایه های جامعه سر بیرون آورده و به گونه ای مستقل از تمام افکار قبیله ای، خواست های خود را به دست خواهد آورد.
این نوشتار بازی با خیال است، اگرچه دور ولی زیبا و امکان پذیر.
بیایید با هم نهال این خیال را بنشانیم.
من از سلاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم می کند
پرنده ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را به خاطر بسپارم.
(فروغ فرخزاد)